سخنان حضرت آیت الله خامنه ای

یا غیاث المستغیثین

سخنان حضرت آیت الله خامنه ای

یا غیاث المستغیثین

پرورشهای‌ معنوی‌ و اخلاقی‌ عاشورا

پرورشهای‌ معنوی‌ و اخلاقی‌ عاشورا
چشمه‌ جوشان‌ کربلا
تمامی‌ انبیا و اولیای‌ الهی‌ در سیر و سلوک‌ معنوی‌ انسان‌، به‌ سوی‌ هدایت‌ و کمال‌در راستای‌ توحید و یکتا پرستی‌ که‌ در فطرت‌ انسانی‌ زمینه‌های‌ آن‌ وجود دارد، افراد را به‌هدفی‌ مشترک‌ و روشی‌ واحد فرا می‌خواندند و در این‌ مقصد با یکدیگر تفاوتی‌ نداشتند وآن‌ ستارگان‌ فروزان‌ در جهت‌ تحقق‌ این‌ آرمان‌ مقدس‌ به‌ رسالت‌ مبعوث‌ گردیدند.مهم‌ترین‌ هدف‌ عاشورا نیز اعتلای‌ توحید و محو آثار هر گونه‌ شرک‌، نفاق‌ و خود خواهی‌بود. به‌ همین‌ دلیل‌ نباید به‌ حماسة‌ کربلا، به‌ عنوان‌ حادثه‌ای‌ تاریخی‌ نگریست‌، بلکه‌ لازم‌است‌ ابعاد وجودی‌ آن‌ را در قلمرو گذشته‌ و آینده‌ و در سیطرة‌ زمان‌ و در حیات‌ انسان‌هامرود توجه‌ قرار داد. در ستیز آدمی‌ به‌ عنوان‌ خلیفه‌ خداوند بر روی‌ زمین‌، با شیاطین‌ جنّی‌و انسی‌ و نمودهای‌ جور و جهل‌، عاشورا عالی‌ترین‌ راه‌ و رسم‌ زندگی‌ سعادتمند را برای‌جهانیان‌ ترسیم‌ می‌نماید. به‌ علاوه‌ این‌ حرکت‌ مقدس‌ مَثَل‌ اعلای‌ جهاد اکبر و مبارزه‌ بانفس‌ است‌ و در این‌ رهگذر درس‌ درست‌ زیستن‌، رسیدن‌ به‌ حیات‌ معنوی‌ و کسب‌مقامات‌ عالی‌ عرفانی‌ و درجات‌ معنوی‌ را در عرصة‌ عمل‌ به‌ مشتاقان‌ کمالات‌ ملکوتی‌آموخته‌ و در این‌ مورد هیچ‌ ابهامی‌ برای‌ پویندگان‌ طریق‌ حق‌ و عاشقان‌ عدالت‌ باقی‌نگذاشته‌ است‌. به‌ همین‌ دلیل‌ قلب‌های‌ اهل‌ معرفت‌ و فضیلت‌ در برابر این‌ مشعل‌ فروزان‌به‌ تعظیم‌ فرو می‌افتد و آن‌ را بزرگ‌ترین‌ تجلّی‌ مقام‌ والای‌ انسانیت‌ تلقی‌ کرده‌اند.
از بارزترین‌ مسائلی‌ که‌ در سیره‌ اهل‌ بیت‌ (ع) عصمت‌ و طهارت‌ مشاهده‌ می‌گردد،تبیین‌ هدف‌ امام‌ حسین‌(ع) از نهضت‌ عاشورا است‌. در زیارت‌ اربعین‌ که‌ صفوان‌ جمال‌ ازامام‌ صادق‌(ع) نقل‌ کرده‌ است‌، می‌خوانیم‌:
«و بذل‌ مهجتة‌ فیک‌ لیستنقذ عبادک‌ من‌ الجهالة‌ و حیرة‌ الضلالة‌»
در این‌ عبارت‌ هدف‌ قیام‌ مقدس‌ حسینی‌ برای‌ جلوگیری‌ از انحراف‌ و ضلالت‌ و درراستای‌ رهانیدن‌ جامعه‌ از نادانی‌ بوده‌ است‌. حضرت‌ امام‌ خمینی‌؛ که‌ در مکتب‌ تربیتی‌امام‌ حسین‌(ع) رشد کرده‌ بود و با تعالیم‌ عاشورایی‌ خود، اوضاع‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ و نیزحالات‌ اخلاقی‌ و تمایلات‌ مردم‌ را متحول‌ ساخت‌ و آنان‌ را در قیام‌، مبارزه‌ و فداکاری‌ رهروشهیدان‌ کربلا نمود، اساسی‌ترین‌ محور بیاناتشان‌ در خصوص‌ نهضت‌ حسینی‌ در بُعداصلاح‌ اجتماعی‌ و نیز تهذیب‌ و خودسازی‌ آحاد جامعه‌ و جلوگیری‌ از عواملی‌ که‌ به‌ این‌ دوتلاش‌ آسیب‌ وارد می‌نماید، جلوه‌ گر می‌شود. و این‌ که‌ برای‌ صیانت‌ از دیانت‌ از کمی‌ِ نیروو قدرت‌ زورگویان‌ باید نهراسید و با روح‌ ایثار و فداکاری‌ به‌ ذلت‌ تن‌ در نداد و مرگ‌ سرخ‌ رابر حیات‌ ننگین‌ برگزید. آنان‌ که‌ از چشمة‌ جوشان‌ عاشورا جرعه‌های‌ حیات‌ بخشی‌نوشیده‌اند، طبق‌ بینش‌ متعالی‌ خویش‌ هم‌، فرهنگ‌ قرآن‌ و عترت‌ را در زندگی‌ خود پیاده‌نموده‌اند و جان‌ خویش‌ را سیر ساخته‌اند تا حقیقت‌ و فضیلت‌ به‌ نورافشانی‌ خود ادامه‌ دهدو نیز افراد جامعه‌ را به‌ سوی‌ تعالی‌ و مکارم‌ عالی‌ هدایت‌ کند. شهید سید عبدالکریم‌هاشمی‌ نژاد می‌نویسد:
«... خون‌ حسین‌ ریخته‌ شد و نهضت‌ مقدس‌ او انجام‌ گردید تا آن‌ عباد گمراه‌، آن‌اجتماع‌ سرگردان‌، آن‌ ملت‌ نادان‌ و بی‌ خبر از آن‌ وضع‌ دردناک‌، خلاصی‌ یابد. تا امت‌بصیرت‌ پیدا کند و دانا شود. از گمراهی‌ و ضلالت‌ نجات‌ یابد تا بداند چه‌ می‌کند و به‌ کجامی‌رود. به‌ چه‌ کسی‌ بار می‌دهد و نیروی‌ انسانی‌ خود را در اختیار چه‌ قدرتی‌ می‌گذارد».
به‌ لحاظ‌ تاریخی‌، نخستین‌ مربی‌ و معلم‌ در جامعة‌ اسلام‌، شخص‌ رسول‌ اکرم‌(ص)است‌ که‌ به‌ تعبیر قرآن‌ کریم‌ «اُسوه‌ حسنه‌» می‌باشد و مورد تأسی‌ صحابه‌ و تابعین‌ ودیگر مسلمانان‌ در اعصار بعد قرار گرفت‌ و این‌ تأثیر پذیری‌ از خاتم‌ رسولان‌ منحصر به‌زمان‌ و مکان‌ خاصی‌ نمی‌باشد و استمرار آن‌ قطعی‌ است‌. رزمندگان‌ صدر اسلام‌ به‌ رغم‌نداشتن‌ تحصیلات‌ رسمی‌ در مکاتب‌ تربیتی‌ و مراکز آموزشی‌، از پیامبرشان‌ نکات‌ خوبی‌را فرا گرفته‌ بودند. وقتی‌ که‌ رستم‌ فرخ‌ زاد از ربیع‌ بن‌ عامر- فرمانده‌ فاتح‌ سپاهیان‌ اسلام‌- پرسید: هدف‌ شما از نبرد با ما چه‌ می‌باشد؟ وی‌ همانند معلمی‌ توانا که‌ می‌داند چه‌مقصدی‌ را تعقیب‌ می‌کند و چه‌ کاری‌ انجام‌ می‌دهد، پاسخ‌ داد:
«لنخرج‌ العباد من‌ عبادة‌ العباد الی‌ عبادة‌ الله‌ و من‌ ضیق‌ الدنیا (الارض‌) الی‌ سعتهاو من‌ جور الادیان‌ الی‌ عدل‌ الاسلام‌».
امام‌ حسین‌ (ع) نیز به‌ عنوان‌ انسانی‌ والا و مربی‌ ملتزم‌ و متعهد و نشان‌ دهندة‌نمونه‌ای‌ از تربیت‌ اسلامی‌، به‌ همة‌ متصدیان‌ تربیت‌ و پرورش‌ انسان‌ها آموخت‌ که‌ در این‌مسیر در برابر بدعت‌ها و انحراف‌ها مقاومت‌ کنند، چهرة‌ نفاق‌ افکنان‌ و افراد ظاهر ساز ومردم‌ فریب‌ را افشا سازند، از تصفیه‌ و پالایش‌ نیروهای‌ فرصت‌ طلب‌ و جذب‌ انسان‌های‌خالص‌، اهل‌ صداقت‌ و دارای‌ انگیزه‌های‌ پاک‌ غفلت‌ نورزید و با اهتمام‌ در تربیت‌ و آماده‌سازی‌ نیروهایی‌ که‌ بتواند ادامه‌ دهندة‌ راه‌ حق‌ و حقیقت‌ باشند، این‌ مسیر را هموار سازندو وصول‌ به‌ هدف‌ها و آرمان‌های‌ آن‌ را امکان‌پذیر نمایند.
از زمان‌ امام‌ سجاد(ع) به‌ بعد، ائمه‌ هدی‌ اهتمام‌ داشتند که‌ ماجرای‌ کربلا، یک‌درس‌ تلقی‌ گردد و برای‌ مسلمانان‌ جنبه‌ تربیتی‌ داشته‌ باشد. البته‌ در عین‌ این‌ که‌ عاشورانسخه‌ آموزنده‌ای‌ برای‌ همه‌ حق‌ جویان‌ است‌، ماجرایی‌ الهی‌ هم‌ می‌باشد؛ یعنی‌ در ضمن‌آن‌ که‌ همه‌ جهات‌ آن‌ می‌تواند الگو قرار گیرد، ولی‌ در این‌ حماسه‌، کارهایی‌ اختصاصی‌انجام‌ شده‌ که‌ تنها از عهدة‌ امام‌ حسین‌(ع) و فرد معصوم‌ بر می‌آید و نکته‌ هایی‌ دیده‌می‌شود که‌ مختص‌ ایشان‌ است‌، اگر چه‌ امام‌ ماجرا را به‌ گونه‌ای‌ پیش‌ برده‌ که‌ هر کس‌ به‌کارنامه‌ عاشورا می‌نگرد کاملاً کار امام‌ حسین‌(ع) را معقول‌ و منطقی‌ درس‌آموز تلقی‌می‌نماید؛ در این‌ صورت‌ حرکتش‌ می‌تواند آموزنده‌ باشد. صحنه‌های‌ عاشورا در تمامی‌ابعادش‌ رشد دهنده‌ هستند و هر یک‌ از افراد حاضر در این‌ صحنه‌ - اعم‌ از پیر و جوان‌،کودک‌ و نوجوان‌، زن‌ و مرد- همه‌ اُسوه‌های‌ تربیتی‌ اند.
در واقع‌ امام‌ حسین‌(ع) با فداکاری‌های‌ خالصانه‌ و همه‌ جانبه‌اش‌ سرمشق‌جاویدان‌ مسلمان‌ هایی‌ شده‌ که‌ در مقام‌ امامی‌ هدایت‌ آفرین‌ با خون‌ جوشان‌ و تحول‌آفرین‌، رهبری‌ الهی‌ و الهام‌ بخش‌ بر اعماق‌ قلوب‌ و اندیشه‌ آنان‌ پرتو افشانی‌ می‌نماید وضمیر آنها را از امور دنیوی‌ و حالات‌ فناپذیر فراتر می‌برد و به‌ ملکوت‌ و عرش‌ و حقیقت‌پیوند می‌دهد. یک‌ مورد از این‌ تحولات‌ درونی‌ آن‌ است‌ که‌ آنها را در عرصه‌های‌ زندگی‌مقاوم‌ و مبارز می‌نماید و به‌ دستشان‌ نهضت‌های‌ الهی‌ را بر ضد قدرت‌های‌ استبدادی‌بنیان‌ می‌نهد. قیام‌ هایی‌ که‌ به‌ اعتراف‌ مورخان‌ و شرح‌ نگاران‌ در تمامی‌ اعصار و جوامع‌،دگرگونی‌های‌ مطلوب‌ و مفیدی‌ به‌ وجود آورده‌ است‌ و مصالح‌ توده‌های‌ مسلمانان‌ را تاحدودی‌ زنده‌ نموده‌ و حفظ‌ کرده‌ است‌ که‌ نمونة‌ بارز آنها در عصر کنونی‌، انقلاب‌ اسلامی‌ایران‌ به‌ رهبری‌ امام‌ خمینی‌1 است‌.
عباس‌ محمود عقاید می‌نویسد: حسین‌ در روز عاشورا به‌ ظاهر شکست‌ خورد وپیروانش‌ دچار مصائب‌ گشتند، ولی‌ دعوتی‌ به‌ جای‌ گذاشت‌ که‌ پس‌ از آن‌، قیام‌ها ودولت‌هایی‌ شیعی‌ را پدیدار ساخت‌، دعوتی‌ که‌ پیش‌ چشم‌ مردم‌ در حلّه‌ای‌ از نور که‌پرتوش‌ دیده‌ها را خیره‌ می‌کند نمایان‌ است‌. علامه‌ طباطبائی‌ به‌ نکته‌ای‌ مهم‌تر وبنیانی‌تر اشاره‌ می‌کند: اسلام‌ زندة‌ این‌ واقعه‌ است‌ و اگر اتقاق‌ نیفتاده‌ بود، بنی‌ امیه‌ اسم‌ورسمی‌ از اسلام‌ نگذاشته‌ بودند. و در جای‌ دیگر خاطر نشان‌ می‌نماید: واقعة‌ کربلاعامل‌ مؤثری‌ بود که‌ با تأثیر مؤجّل‌ خود حکومت‌ بنی‌ امیه‌ را بر انداخت‌ و ریشة‌ شیعه‌ رااستوار ساخت‌.
امام‌ خمینی‌ در فراز یکی‌ از بیانات‌ خود، خطاب‌ به‌ علمای‌ حوزه‌ و دانشگاه‌فرموده‌اند:
«اگر مردم‌ را تربیت‌ کنید به‌ یک‌ تربیت‌ سالم‌، دعوت‌ کنید به‌ این‌ که‌ با خدا آشناشوند، با معارف‌ اسلامی‌ آشنا بشوند. اگر این‌ طور شد کشور شما سالم‌ می‌ماند و به‌ سایرجاها سرایت‌ می‌کند...».
بدیهی‌ است‌ عاشورا با عزت‌ معنوی‌ و قدرت‌ ملکوتی‌ خود می‌تواند در افرادپرورش‌های‌ پر مایه‌ و سالمی‌ پدید آورد. از این‌ جهت‌ ذیلاً به‌ برخی‌ آموزه‌های‌ تربیتی‌عاشورا اشاره‌ می‌گردد:
1- مقدم‌ داشتن‌ شرافت‌ دین‌ بر هر چیزی‌
اسلام‌ برای‌ تأمین‌ و حفظ‌ مصالح‌ پنج‌ گانه‌: دین‌ و عقیده‌، نفس‌ و جان‌، اموال‌،نسب‌ و ناموس‌ و عقل‌ و خرد به‌ وجود آمده‌ است‌ و فلسفة‌ اصلی‌ تمامی‌ موازین‌ شرعی‌ ودستورات‌ فقهی‌، اعم‌ از عبادات‌، احکام‌، معاملات‌ و امور سیاسی‌ تضمین‌ مصالح‌ و منافع‌مرتبط‌ با این‌ احتیاجات‌ و نیازهای‌ زندگی‌ مسلمانان‌ می‌باشد. هر فرد وظیفه‌شناسی‌مکلف‌ است‌ حداکثر توان‌ و نیروی‌ خود را برای‌ حفاظت‌ این‌ مقاصد به‌ کارگیرد و در صورت‌تزاحم‌ هر کدام‌ با دیگری‌ به‌ حکم‌ قاعدة‌ فقهی‌ «اهم‌ و مهم‌» باید امور مهم‌ فدای‌ مواردمهم‌تر شود. در میان‌ پنج‌ موضوع‌ مورد اشاره‌، دین‌ و باورها ارزش‌ والاتری‌ دارند و انسان‌مسلمان‌، متعهد و مسئول‌ باید برای‌ صیانت‌ از دیانت‌ مهیا باشد، تا به‌ تعبیر قرآن‌ به‌(احدی‌ الحُسنیین‌) (پیروزی‌ یا شهادت‌) برسد. امام‌ حسین‌(ع) اُسوه‌ مسلمانان‌ و رهبرجبهه‌ حق‌، شرافت‌ ایمان‌ و دین‌ را بر جان‌ و مال‌ و فرزندان‌ خویش‌ مقدم‌ داشت‌ و برای‌بقای‌ اسلام‌ از زندگی‌ عادی‌ خویش‌ چشم‌ پوشید و به‌ همگان‌ آموخت‌ که‌ همه‌ چیز خود رادر پیشگاه‌ حق‌ نثار نموده‌ و رضایت‌ پروردگار را جلب‌ کرده‌ و به‌ لقای‌ حق‌ نائل‌ گردیده‌ و بااین‌ حرکت‌ حماسی‌، پایه‌های‌ حکومت‌ خلاف‌ کاران‌ و غاصبان‌ را به‌ لرزه‌ در آورده‌ است‌ وبا جوشش‌ خونش‌ که‌ در واقع‌ «ثار الله‌» بود، درخت‌ مطهر اسلام‌ بارورتر گردید و مجد وعظمت‌ آیین‌ محمدی‌ را تجدید نمود:
گذشت‌ از سر فرزند و مال‌ و جان‌ و عیالش‌ چو می‌دید می‌نتوان‌ گذشت‌ از سر دینش‌
امام‌ خمینی‌ در این‌ باره‌ فرموده‌اند:
«تکلیف‌ ما در آستانه‌ شهر محرم‌ الحرام‌ چیست‌؟ تکلیف‌ علمای‌ اعلام‌ و خطبای‌معظم‌ در این‌ شهر ]ماه‌[ چیست‌، در این‌ شهر محرم‌ تکلیف‌ سایر قشرهای‌ ملت‌ چیست‌؟سید الشهدا و اهل‌ بیت‌ آموختند تکلیف‌ را فدای‌ در میدان‌، تبلیغ‌ در خارج‌ میدان‌، تکلیف‌ما را حضرت‌ سید الشهدا و معلوم‌ کرده‌ است‌، در میدان‌ جنگ‌ از قلت‌ عدد نترسید، ازشهادت‌ نترسید.»
2- ایجاد روحیة‌ حق‌طلبی‌ و احقاق‌ حق‌
نهضت‌ عاشورا دین‌ رسول‌ الله‌ را احیا کرد و آن‌ را از بدعت‌ و تحریف‌ نجات‌ داد. درحقیقت‌ باید خاطر نشان‌ ساخت‌ که‌ آن‌ حضرت‌ صرفاً به‌ خاطر امتناع‌ از پذیرش‌ حکومت‌یزید و عدم‌ بیعت‌ با او از مدینه‌ خارج‌ نگردید، بلکه‌ برای‌ احیای‌ سنت‌ نبوی‌ که‌ در آن‌ زمان‌در معرض‌ خطر جدی‌ بود و آداب‌ و رسوم‌ جاهلیت‌ و تبلیغات‌ مسموم‌ اموی‌ جایش‌ را گرفته‌بود و به‌ منظور ایجاد اصلاح‌ در رفتارهای‌ فردی‌ و اجتماعی‌ و تحقق‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌از منکر به‌ چنین‌ حماسه‌ای‌ روی‌ آورد. امام‌ خمینی‌ در این‌ باره‌ یاد آور شده‌اند:
«آنها (امویان‌) می‌خواستند اصل‌ اسلام‌ را از بین‌ ببرند و یک‌ مملکت‌ عربی‌ درست‌کنند».
آن‌ روح‌ قدسی‌ در جای‌ دیگر فرموده‌اند:
«اگر نبود این‌ نهضت‌، یزید و اتباع‌ یزید، اسلام‌ را وارونه‌ به‌ مردم‌ نشان‌ می‌دادند».
امام‌ حسین‌ (ع) با قیام‌ خود به‌ پیروان‌ خویش‌ آموخت‌ که‌ در برابر تحریف‌ اسلام‌ وآلوده‌ نمودن‌ ارزش‌ها و جعل‌ احادیث‌ و ترویج‌ فرقه‌های‌ انحرافی‌ که‌ حکومت‌ جور و ضدعدل‌ را توجیه‌ می‌کنند، نباید خاموش‌ بنشینند. هم‌ چنین‌ احیای‌ فرهنگ‌ قومی‌ و قبیله‌ای‌و دامن‌ زدن‌ به‌ امتیازها و تعصب‌های‌ نژادی‌ و مفاخر قومی‌ و باب‌ کردن‌ طعن‌ و هجوگروه‌ها و احزاب‌ به‌ یک‌ یگر و ترویج‌ ادبیات‌ منحط‌ آمیخته‌ به‌ جهل‌، خرافات‌ واسطوره‌های‌ موهوم‌، به‌ جای‌ فرهنگ‌ قرآن‌ و عترت‌ کار درستی‌ نمی‌باشد. این‌ برنامه‌ها باروح‌ دیانت‌ در تعارض‌ است‌، باید در مقابل‌ آنها به‌ مقاومت‌ برخاست‌. جا حظ‌ امویان‌ رانخستین‌ کسانی‌ می‌داند که‌ آشکارا در تاریخ‌ اسلامی‌، رسوم‌ و آداب‌ غیر دینی‌ را بدعت‌گذاشتند و کوشیدند تا از شاهنشاهی‌ ایران‌ و بیزانس‌ تقلید کنند و خلافت‌ را به‌ امپراتوری‌کسری‌ و قیصری‌ تبدیل‌ سازند.
هم‌ چنین‌ قیام‌ عاشورا به‌ حق‌ طلبان‌ می‌آموزد که‌ وقتی‌ به‌ احکام‌ اسلام‌ عمل‌نمی‌شود و دستورات‌ دینی‌ معطل‌ گذاشته‌ شده‌ و جامعه‌ در فساد و جهل‌ غوطه‌ ور است‌، امربه‌ معروف‌ و نهی‌ از منکری‌ باید به‌ تحول‌ اوضاع‌ اقدام‌ کند و برای‌ اصلاح‌ اجتماع‌ بکوشد.
احیای‌ معیارهای‌ حق‌ و برگردانیدن‌ جامعه‌ از سمتی‌ که‌ پیدا کرده‌، در بیانات‌ وموضع‌گیری‌های‌ امام‌ حسین‌(ع) به‌ خوبی‌ بر می‌آید. امام‌ هنگام‌ خروج‌ از مدینه‌فرموده‌اند:
هر کس‌ متابعت‌ کند و سخن‌ حق‌ از من‌ قبول‌ نماید، سعادت‌ و سلامت‌ یابد و هرکس‌ خودداری‌ کند و از دایرة‌ اطاعت‌ من‌ بیرون‌ رود صبر کنم‌ تا آن‌ وقتی‌ که‌ خدای‌ تعالی‌میان‌ من‌ و او حکم‌ کند. حضرت‌ در نامه‌ای‌ خطاب‌ به‌ بزرگان‌ و رجال‌ می‌نویسد:
«انا ادعوکم‌ الی‌ کتاب‌ الله‌ و سنة‌ نبیه‌ فان‌ السنة‌ قد امیتت‌ و البدعة‌ قد احییت‌؛من‌ شما را به‌ سوی‌ قرآن‌ و سنت‌ نبوی‌ فرا می‌خوانم‌، زیرا سنت‌ را میرانده‌ و بدعت‌ را زنده‌کرده‌اند».
در واقع‌ سخن‌ اصلی‌ قیام‌ عاشورا آن‌ است‌ که‌ باید برای‌ اقامه‌ حق‌ قیام‌ کرد، اگر چه‌مقرون‌ به‌ توفیق‌ ظاهری‌ نباشد.
3- ایجاد آگاهی‌ در میان‌ انسان‌های‌ غافل‌ و بیدار کردن‌ فطرت‌ها
در اثر برخی‌ خطاها، بازی‌های‌ سیاسی‌، هجوم‌ غنایم‌ جنگی‌ و بیدار شدن‌ طمع‌نهفته‌ و به‌ دنبال‌ آن‌ حرکت‌ انحرافی‌ و تبلیغات‌ مسموم‌ امویان‌، مسلمانان‌ از اعتقادها وارزش‌ها فاصله‌ گرفتند و حتی‌ عاطفه‌ و عرق‌ مذهبی‌ آنان‌ رو به‌ کاستی‌ رفت‌، این‌ گونه‌دگرگونی‌ها، جامعه‌ را در غفلتی‌ مرگ‌ بار و توأم‌ با ذلت‌ فرو برد. همت‌ و غیرت‌ مذهبی‌ که‌زمانی‌ مسلمانان‌ را برای‌ ابلاغ‌ پیام‌ دین‌ حق‌ به‌ سرزمین‌های‌ دوردست‌ می‌کشانید، رو به‌ضعف‌ رفت‌. دل‌ها و رفتارها با هم‌ هماهنگی‌ نداشت‌ و ضعف‌ در تصمیم‌گیری‌ در جامعة‌آن‌ روز مشاهده‌ می‌شد. سخن‌ فرزدق‌ خطاب‌ به‌ امام‌ حسین‌(ع): قلوبهم‌ معک‌ و سیوفهم‌علیک‌ در این‌ باره‌ صادق‌ بود. سکوت‌ کشنده‌ و آزار دهنده‌، همراه‌ با تأییدهای‌ منفعت‌طلبانه‌ و سود جویانه‌ برخی‌ خواص‌ تحولات‌ روحی‌ ناگوار در امت‌ اسلامی‌ پدید آورد. امام‌به‌ رغم‌ این‌ تیرگی‌ فطرت‌ پاک‌ انسانی‌ و روح‌ غیرتمندی‌ را برانگیخت‌ و در روح‌ و نهادشان‌تحول‌ ایجاد کرد. برای‌ امام‌ کاملاً مشخص‌ و مسلم‌ بودکه‌ بذرهایی‌ در مزرعه‌ هستی‌انسان‌ هاست‌ که‌ در صورت‌ شکوفایی‌، سعادت‌ واقعی‌ را به‌ دست‌ می‌آورند و خود را از این‌وضع‌ ذلت‌ بار و غفلتی‌ ویران‌ کننده‌ نجات‌ می‌دهند و به‌ سوی‌ مقاصد والا و مقدّس‌ گام‌ برمی‌دارند و از امور پست‌ و فناپذیر فاصله‌ می‌گیرند. در خطبه‌ها و بیانات‌ امام‌، از مدینه‌ تاکربلا به‌ خوبی‌ عظمت‌ روحی‌ امام‌ و علو مقام‌ ایشان‌ و نیز مسئولیت‌ و تکلیفی‌ که‌ برای‌دست‌ یابی‌ به‌ هدف‌ متعالی‌ حفظ‌ ارزش‌ها و رسوخ‌ آن‌ در روح‌ و روان‌ انسان‌ها دارد،مشخص‌ است‌. رفتارشناسی‌ دقیق‌ امام‌ در این‌ سخن‌ نهفته‌ است‌:
«الناس‌ عبید الدنیا و الدین‌ لعق‌ علی‌ السنتهم‌ یحوطونه‌ ما درت‌ معایشهم‌ فاذامحصوا بالبلاء قل‌ّ الدیانون‌».
امام‌ خطاب‌ به‌ دین‌ داران‌ آن‌ زمان‌ و هر عصری‌ هشدار می‌دهد که‌ مردمان‌ بندگان‌دنیا هستند و این‌ به‌ اظهاراتشان‌ منحصر گردیده‌ است‌، حمایتشان‌ از دیانت‌ تا زمانی‌است‌ که‌ زندگی‌ خویش‌ را بگذرانند و اگر در میدان‌ امتحان‌ قرار بگیرند؛ دین‌ داران‌ دراقلیت‌ هستند و به‌ همین‌ سبب‌ با وجود آن‌ که‌ مردم‌ در اعماق‌ گرایش‌های‌ فطری‌ خویش‌معتقد بودند که‌ طرفدار حق‌ باشند، لیکن‌ این‌ باور را به‌ فراموشی‌ سپردند و قیام‌ عاشورا باکیمیای‌ خود و آگاهی‌ سریع‌ و عمیقش‌، انسان‌ها را از غفلتی‌ که‌ در پیش‌ گرفته‌ بودندنجات‌ داد و عده‌ای‌ از خفتگان‌ با فریاد حماسه‌ آفرینان‌ عاشورا بیداد شدند و برای‌ جبران‌مسیر خطایی‌ که‌ پیموده‌ بودند راه‌ توبه‌ پیش‌ گرفتند. عده‌ای‌ نیز که‌ تحت‌ تاثیر تبلیغات‌مخرب‌ حاکمیت‌ غاصبانه‌ آن‌ زمان‌، دچار خود باختگی‌ شده‌ و هویت‌ اصیل‌ خویش‌ را دربرابر عوامل‌ نفاق‌، جهل‌ و بیدار از دست‌ داده‌ بودند، چگونه‌ زیستن‌ را از کربلا آموختند.
تربیت‌ فکری‌ وشکل‌گیری‌ شخصیت‌ها بر صواب‌ آگاهی‌ها و رشد شناخت‌ها واصلاح‌ نگرش‌ها گام‌ مهمی‌ است‌ که‌ عاشوراییان‌ مربی‌ آن‌ هستند، معرفت‌ هایی‌ که‌ باخود آگاهی‌ و روش‌ بینی‌ پیوند خورده‌اند و جهت‌ دهندة‌ گرایش‌های‌ انسانی‌ هستند.عاشورا به‌ همه‌ آموخت‌ که‌ خود را بشناسند، توانایی‌ها، استعدادها، نیازهای‌ اصیل‌، رسالت‌و مسئولیت‌ خطیر آدمی‌ در ارتباط‌ با خداوند جهانی‌ هستی‌، جامعه‌ و تاریخ‌ را ارزیابی‌ وبازنگری‌ کنند.
امام‌ حسین‌(ع) و یاران‌ او تبلور این‌ ایمان‌ سرشارند و آموزگار آن‌ هستند که‌ چگونه‌تمایلات‌، احساسات‌ و عواطف‌ خود را جهت‌ دهیم‌ تا تمامی‌ آنها در خدمت‌ اعتقادات‌،باورها و بنیان‌های‌ دینی‌ به‌ کار گرفته‌ شوند.
4- ایثار و فداکاری‌
عنصری‌ که‌ در عاشورا حضور قطعی‌، تاثیر گذار و تعیین‌ کننده‌ دارد ایثار است‌.عشقی‌ ملکوتی‌ که‌ از رحمت‌ الهی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد و بر تعلقات‌ وجود فایق‌ می‌آید ورشادت‌ و فداکاری‌ خلق‌ می‌کند.
جانبازان‌ کربلا متوقع‌ پیامدهای‌ دنیوی‌ امر به‌ معنای‌ امور عادی‌ نبودند وسنجش‌های‌ وسوسه‌ گر را بر وجود خود حاکم‌ نکردند و اقدام‌های‌ دلیرانه‌ را بر تحلیل‌های‌خواص‌ و افراد زیرک‌ ترجیح‌ دادند. انسانی‌ که‌ این‌ گونه‌ گذشتی‌ را بر وجود خود چیره‌ساخت‌، دنیا را از چشم‌ دیگر می‌بیند، هستی‌ بخش‌ جهان‌ هستی‌ را با معرفتی‌ فوق‌ العاده‌می‌شناسد. آدمی‌ وقتی‌ دعای‌ عرفه‌ را که‌ نمودهای‌ بسیار عالی‌ روح‌ بزرگوارامام‌حسین‌(ع) است‌، می‌خواند متوجه‌ می‌شود که‌ این‌ فروغ‌ شهادت‌ چگونه‌ مهیّای‌ آن‌فداکاری‌ بی‌ نظیر در صحرای‌ کربلا بوده‌ و آن‌ چنان‌، جان‌ خویش‌ را در طبق‌ اخلاص‌می‌گذارد و با اشتیاق‌ به‌ درگاه‌ احدیت‌ نثار کند. هنگامی‌ که‌ امام‌ از مدینه‌ بیرون‌ آمد به‌خواص‌ خاندان‌ بنی‌ هاشم‌ نوشت‌:
«من‌ لحق‌ بی‌ استشهد و من‌ تخلف‌ لم‌ یبلغ‌ الفتح‌؛ من‌ راهی‌ را برگزیده‌ام‌ که‌ هرکس‌ در این‌ مسیر به‌ من‌ بپیوندد به‌ شهادت‌ می‌رسد و آن‌ که‌ چنین‌ نکند (به‌ من‌ ملحق‌نشود) پیروزی‌ را در آغوش‌ نخواهد گرفت‌».
به‌ بیان‌ دیگر این‌ حرکت‌ به‌ پیروزی‌ منجر می‌شود، ولی‌ باید این‌ فتح‌ از طریق‌ ایثارو فداکاری‌ و شهادت‌ به‌ دست‌ آید. اگر فردی‌ تشخیص‌ داد که‌ این‌ حرکت‌ به‌ لحاظ‌ وظیفة‌دینی‌ و شرعی‌ امر لازمی‌ است‌؛ باید افشاگری‌ کند و امت‌ مسلمان‌ را از خواب‌ غفلت‌ بیدارنماید تا جهان‌ اسلام‌ مسیر صحیح‌ خود را بیابد؛ اگر چه‌ به‌ بهای‌ دادن‌ جانش‌ تمام‌ شود.زنده‌ ماندن‌ و کشته‌ شدن‌ هدف‌ نیست‌، هدف‌ مقدس‌ بالاتر از این‌ چیزهاست‌. مصالح‌ ومنافع‌ فردی‌ و اجتماعی‌ در بوتة‌ مقصدی‌ والا ذوب‌ می‌شوند. امام‌ خمینی‌ در این‌ باره‌فرموده‌اند:
«هر چه‌ روز عاشورا سید الشهدا(ع) به‌ شهادت‌ نزدیک‌تر می‌شد، افروخته‌ترمی‌شد و جوانان‌ او مسابقه‌ می‌کردند برای‌ این‌ که‌ شهید شوند؛ همه‌ هم‌ می‌دانستند که‌ بعداز چند ساعت‌ دیگر شهیدند.
مسابقه‌ می‌کردند آنها برای‌ این‌ که‌ آگاه‌ بودند که‌ ما آماده‌ایم‌ که‌ ادای‌ِ وظیفه‌ خدایی‌را بکنیم‌، آمدیم‌ اسلام‌ را حفظ‌ کنیم‌...».
به‌ اعتقاد امام‌ خمینی‌ اگر در ماجرای‌ عاشورا فداکاری‌ و ایثار وظیفه‌ای‌ برای‌ امام‌سوم‌ تلقی‌ می‌گردید، در پیش‌ گرفتن‌ این‌ روش‌ در وضع‌ کنونی‌ عالم‌ برای‌ ما لازم‌ است‌.اگر حفظ‌ جان‌ امام‌(ع) مجوزی‌ برای‌ سکوت‌ و سازش‌ نباشد، حفظ‌ جان‌ دیگران‌ به‌ طریق‌اولی‌'''' مجوز خاموش‌ ماندن‌ و نخروشیدن‌ بر علیه‌ بیداد و ستم‌ نخواهد بود. امام‌ خمینی‌تاکید می‌کند:
«مگر خون‌ِ ما، رنگین‌تر از خون‌ سید الشهدا است‌. چرا بترسیم‌ از این‌ که‌ خون‌بدهیم‌».
این‌ بیان‌، تجلی‌ والای‌ جرعه‌ای‌ از کوثر عاشورای‌ حسینی‌ و طنین‌ خروش‌اعتراض‌آمیز و ظلم‌ ستیز و جهل‌ سوز امام‌ خمینی‌ است‌ که‌ از شراب‌ طهور قرآن‌ و عترت‌سیراب‌ گشته‌ است‌ و به‌ سان‌ زمزم‌ هدایتی‌ حیات‌ بخش‌ و چشمة‌ زلال‌ حماسه‌ آفرینی‌ ازفراز شخصیت‌ عاشورایی‌ او سرازیر گردیده‌ است‌.
5- توحید عبادی‌
در سیرة‌ نظری‌ و علمی‌ حضرت‌ امام‌ حسین‌(ع) همچون‌ انبیا و اولیای‌ دیگر،توحید عبادی‌ به‌ وضوح‌ مشاهده‌ می‌شود. بنا به‌ نقل‌ طبری‌، عصر پنج‌ شنبه‌ نهم‌ محرم‌عمر سعد فرمان‌ حمله‌ داد. حضرت‌ ابوالفضل‌ (ع) از سوی‌ امام‌ حسین‌(ع) مأمور گردید تاشب‌ عاشورا را از جفاکاران‌ مهلت‌ گیرد و جنگ‌ به‌ روز بعد موکول‌ شود، چرا که‌ سومین‌ فروغ‌امامت‌ آن‌ شب‌ می‌خواهد به‌ عبادت‌ پردازد:
«ارجع‌ الیهم‌ فأن‌ استطعت‌ ان‌ توخّر هم‌ الی‌ غدوة‌ و تدفعهم‌ عنا العشیّة‌ لنصلّی‌لربنا اللیه‌ و ندعوه‌ و نستغفره‌ فهو یعلم‌ انی‌ احب‌ الصلاة‌ و تلاوة‌ کتابه‌ و کثرة‌ الدعا والاستغفار؛]ای‌ برادرم‌[ به‌ سوی‌ آنان‌ بازگرد و اگر توانستی‌ همین‌ امشب‌ رامهلت‌ بگیر وجنگ‌ را به‌ فردا موکول‌ کن‌ تا ما امشب‌ را به‌ نماز و استغفار و مناجات‌ با خدایمان‌ بپردازیم‌،زیرا خداوند خودش‌ می‌داند که‌ من‌ به‌ نماز، تلاوت‌ قرآن‌ و طلب‌ مغفرت‌ و مناجات‌ با اواشتیاقی‌ شدید دارم‌».
از این‌ در خواست‌ حضرت‌ می‌توان‌ به‌ اهمیت‌ توحید عبادی‌ در زندگی‌ اش‌ پی‌ برد،زیرا این‌ موضوع‌ برایش‌ در آن‌ درجه‌ از اهمیت‌ است‌ که‌ از دشمن‌ حیله‌ گر در خواست‌مهلت‌ می‌کند تا شبی‌ را به‌ عبادت‌ بگذراند. اصولاً امام‌ برای‌ ترویج‌ و زنده‌ ساختن‌ نماز وقرآن‌ و شعائر توحیدی‌ قیام‌ کرد؛ به‌ همین‌ دلیل‌ در زیارت‌ نامه‌اش‌ می‌خوانیم‌:«و اشهدانک‌ قد اقمت‌ الصلوة‌».
یکی‌ از یاران‌ امام‌ به‌ نام‌ عمرو بن‌ کعب‌ مشهور به‌ «ابو ثمامة‌ صائدی‌» متوجه‌گردید که‌ وقت‌ نماز ظهر فرا رسیده‌ است‌ و این‌ موضوع‌ را به‌ اطلاع‌ امام‌ رسانید و افزود:جانم‌ به‌ فدایت‌ة‌ گر چه‌ این‌ مردم‌ به‌ حمله‌های‌ متوالی‌ خود ادامه‌ می‌دهند، ولی‌ به‌ خداسوگند تا مرا نکشته‌اند نمی‌توانند به‌ تو دست‌ یابند. اما من‌ دوست‌ دارم‌ آن‌ گاه‌ به‌ لقای‌حق‌ نائل‌ گردم‌ که‌ این‌ نماز آخر را به‌ امامت‌ شما به‌ جای‌ آورده‌ باشم‌. امام‌ در پاسخش‌فرمود:
«ذکرت‌ الصلوة‌ جعلک‌ الله من‌ المصلین‌ الذاکرین‌ نعم‌ هذا اول‌ وقتها سلوهم‌ ان‌یکفوا عنا حتی‌ نصلی‌؛ ]ای‌ ثمامه‌[ نماز را به‌ یاد ما آوردی‌، خداوند تو را از نماز گزارانی‌که‌ به‌ یاد او هستند قرار بدهد،
آری‌، اینک‌ وقت‌ نماز فرا رسیده‌ از دشمن‌ بخواهید که‌ موقتاً از جنگ‌ دست‌ بردارد،تا اقامة‌ نماز کنیم‌» چون‌ به‌ لشکر دشمن‌ پیشنهاد آتش‌ بس‌ کوتاه‌ مدت‌ داده‌ شد؛ یکی‌ ازسران‌ لشکر اموی‌ گفت‌: نمازی‌ که‌ شما می‌خوانید، خدا قبول‌ نمی‌کند. آن‌ حضرت‌ بدون‌توجه‌ به‌ تیر باران‌ دشمن‌ با آن‌ گرفتاری‌ و با آن‌ که‌ دشمن‌ حاضر نشد، حتی‌ برای‌ لحظاتی‌هجوم‌ وحشیانة‌ خود را تعطیل‌ کند، نماز ظهر عاشورا را به‌ جماعت‌ برگزار نمود و به‌ دو نفراز یارانش‌ به‌ نام‌های‌ «زهیر بن‌ قین‌ بجلی‌» و «سعید بن‌ عبدالله حنفی‌» فرمود تا پیش‌روی‌ وی‌ بایستند و سینه‌ها را سپر کنند و جلو حملة‌ دشمن‌ را بگیرند، تا امام‌ نماز خود رابخواند. در حالی‌ که‌ سعید بن‌ عبدالله پس‌ از نماز با بدنی‌ خون‌ آلود و ضعف‌ شدید بر روی‌خاک‌ افتاده‌ بود، چشمان‌ خویش‌ را گشود و به‌ سیمای‌ امام‌ نگریست‌ و به‌ آن‌ حضرت‌عرض‌ نمود:
«اوفیت‌ یابن‌ رسول‌ الله؟ ای‌ فرزند رسول‌ خدا آیا تکلیف‌ خویش‌ را در مقابل‌ شماانجام‌ دادم‌؟ سید الشهدا(ع) در پاسخش‌ فرمود: «نعم‌ انت‌ امامی‌ فی‌ الجنّة‌» آری‌، تووظیفه‌ ات‌ را به‌ خوبی‌ انجام‌ دادی‌ و پیشاپیش‌ من‌ در بهشت‌ برین‌ هستی‌.
این‌ که‌ امام‌ حسین‌(ع) می‌بیند دو نفر به‌ دلیل‌ نماز خواندن‌ او، در معرض‌ کشته‌شدن‌ قرار می‌گیرند و در این‌ باره‌ چیزی‌ نمی‌گوید، خود گویای‌ آن‌ است‌ که‌ می‌خواهداهمیت‌ نماز را تا آن‌ جا که‌ امکان‌ دارد نشان‌ دهد.
در واقع‌، امام‌ قیام‌ کرد تا مردم‌ بیشتر خداشناس‌ شوند، عبادت‌ کنند و اهل‌ فضیلت‌گردند، خود گناه‌ نکنند و جلو مفاسد و معاصی‌ را هم‌ بگیرند. امام‌ کشته‌ نشد تا به‌ مردم‌بگوید که‌ به‌ جای‌ عبادت‌، عدالت‌، امانت‌، درستی‌ و راستی‌ به‌ عزاداری‌ اکتفا کنید.
این‌ طرز فکر برای‌ مسلمانان‌ شرم‌ آور است‌ و روح‌ مقدس‌ شهیدان‌ کربلا را که‌برای‌ مبارزه‌ با گناه‌ و روی‌ آوردن‌ مردم‌ به‌ عبادات‌ و فضایل‌ به‌ شهادت‌ رسیدند، رنج‌می‌دهد. مردمی‌ که‌ این‌ گونه‌ فکر می‌کنند نه‌ تنها با روح‌ نهضت‌ ابا عبدالله(ع) به‌ مخالفت‌برخاسته‌اند، بلکه‌ با سرمایه‌ شهادت‌ امام‌ و یارانش‌ دستگاهی‌ در مقابل‌ حلال‌ و حرام‌خداوند و ثواب‌ و عقاب‌ پرروردگار به‌ راه‌ انداخته‌اند.
امامی‌ که‌ در ناگوارترین‌ و خطرناک‌ترین‌ شرایط‌، از دعا و عبادت‌ و مناجات‌ باخداوند دست‌ بر نمی‌دارد و دو نفر از یارانش‌ را به‌ هنگام‌ نماز ظهر عاشورا بر حسب‌ ظاهراز دست‌ می‌دهد، چگونه‌ راضی‌ می‌شود که‌ کسی‌ به‌ جای‌ نماز، به‌ عزاداری‌ برای‌ او اکتفاکند و یا با اطمینان‌ کامل‌ به‌ طرفداری‌ امام‌ از او، واجبات‌ را انجام‌ ندهد و حرام‌ها را مرتکب‌شود. به‌ قول‌ مرحوم‌ دکتر محمد ابراهیم‌ آیتی‌، عزاداری‌ برای‌ فداکاران‌ عاشورا بایدسوگواران‌ را دین‌ شناس‌ کند و به‌ خدا نزدیک‌ سازد و از معاصی‌ بر حذر دارد و مجالس‌ عزاهنگامی‌ موجب‌ خشنودی‌ خدا و سبب‌ اجر اخروی‌ است‌ که‌ در حدود بندگی‌ خدا انجام‌ گیردو مشتمل‌ بر دروغ‌، تحریف‌ و حرامی‌ نباشد.
6- مقاومت‌، پایداری‌ و شکیبائی‌
یکی‌ از عواملی‌ که‌ بر درخشندگی‌ و فرو زندگی‌ حماسة‌ حسینی‌ می‌افزاید، این‌است‌ که‌ وقتی‌ امام‌ و یارانش‌ با حوادث‌ تلخ‌ و ناگوار و احیاناً هر گونه‌ سدی‌ در برابر هدف‌مقدس‌ خویش‌ مواجه‌ می‌گردیدند به‌ هیچ‌ عنوان‌ از تصمیم‌ اصلی‌ خود مبنی‌ بر مبارزه‌ باباطل‌، افشای‌ جنایت‌ها و دفاع‌ از حق‌، منصرف‌ نگردیده‌ و از خویش‌ ضعف‌ و سستی‌نشان‌ نداده‌اند. در منزل‌ شقوق‌ مردی‌ که‌ از کوفه‌ آمده‌ بود، اخباری‌ از این‌ شهر به‌ استحضارامام‌ رسانید که‌ کاملاً بر ضد نامه‌ها و دعوت‌های‌ ساکنین‌ این‌ دیار بود، زیرا وی‌ خاطرنشان‌ ساخت‌ مردم‌ عراق‌ در مخالفت‌ با شما متحد و هماهنگ‌ گردیده‌ و بر جنگ‌ با شماهم‌ پیمان‌ شده‌اند. حضرت‌ در مقابل‌ این‌ تحول‌های‌ غیر منتظره‌ نه‌ تنها ذره‌ای‌ از موضع‌قبلی‌ عقب‌ نشینی‌ نمی‌کند، بلکه‌ به‌ راه‌ خویش‌ ادامه‌ می‌دهد و بر مقاصد والای‌ خودپافشاری‌ می‌کند و با سرودن‌ اشعاری‌، زندگی‌ روزمره‌ فناپذیر دنیا را بی‌ ارزش‌ نشان‌ داده‌ ویارانش‌ را مصمم‌تر و نیرومندتر می‌سازد.
در پاسخ‌ مردی‌ از کوفه‌ که‌ «ابوهرم‌» نام‌ داشت‌، وقتی‌ از امام‌ پرسید: چه‌ انگیزه‌ای‌تو را وادار نمود که‌ از حرم‌ جدّت‌ بیرون‌ آیی‌؟ امام‌ فرمود: بنی‌ امیّه‌ حرمت‌ ما را در هم‌شکستند، ولی‌ من‌ صبر و شکیبایی‌ را پیش‌ گرفتم‌.
بنا به‌ قول‌ ابن‌ قولویه‌ و مسعودی‌، وقتی‌ امام‌ حسین‌(ع) نماز صبح‌ را به‌ جای‌آورد و رو به‌ سوی‌ نمازگزاران‌ نمود و بعد از سپاس‌ خداوند به‌ آنان‌ فرمود:«ان‌ الله تعالی‌ اذن‌فی‌ قتلکم‌ و قتلی‌ فی‌ هذا الیوم‌ فعلیکم‌ بالصبر و القتال‌، خداوند به‌ کشته‌ شدن‌ شما و من‌در این‌ روز اذن‌ داده‌ است‌ و بر شماست‌ که‌ صبر و استقامت‌ در پیش‌ گرفته‌ با دشمن‌بجنگید».
در این‌ سخنان‌، حسین‌ بن‌ علی‌(ع) تاکید می‌فرماید: کشته‌ شدن‌ به‌ امر پروردرگاراست‌ و پایداری‌ در برابر مخالفان‌ باید روش‌ مبارزان‌ مؤمن‌ باشد؛ به‌ علاوه‌ روح‌ پایداری‌ ازارتباط‌ با پروردگار به‌ دست‌ می‌آید و باید در میدان‌ رزم‌ از عبادت‌ و پرهیزگاری‌ مدد گرفت‌:«استعینوا بالصبر و الصلاة‌».
نابرابری‌ دو سپاه‌ از نظر تعداد و نیرو و سلاح‌ جنگی‌ و نیز محاصره‌ امام‌ و یاران‌ ومنع‌ شدن‌ آنان‌ از آب‌ و آذوقه‌ شرایط‌ بسیار آشفته‌ای‌ را بر سلحشوران‌ عاشورا تحمیل‌ کرده‌بود. در این‌ حال‌، امام‌ بیعت‌ را از یارانش‌ برداشت‌ و به‌ آنها فرمود:از تاریکی‌ شب‌ استفاده‌کرده‌ و بروید و افزود: اهل‌ بیت‌ و بستگان‌ مرا نیز همراه‌ خود ببرید، امّا آنان‌ سختی‌ها وفشارها را بر خود هموار نمودند و به‌ خود اجازة‌ تنها گذاشتن‌ امام‌ را ندادند.
سید قطب‌ در تفسیر فی‌ ضلال‌ القرآن‌ ذیل‌ آیه‌ (انا لننصر رسلنا و الذین‌ آمنوافی‌ الحیاة‌ الدنیا) می‌نویسد:
در آیة‌ مذکور خداوند وعده‌ می‌دهد که‌ رسولش‌ و مؤمنان‌ را در دنیا یاری‌ می‌کند؛ درصورتی‌ که‌ می‌دانیم‌ بر حسب‌ ظاهر پیامبران‌ شکست‌ خورده‌اند، آن‌ وقت‌ برای‌ این‌ که‌نشان‌ دهد چگونه‌ مؤمنی‌ در حیات‌ این‌ جهان‌ پیروز است‌ می‌گوید: اگر می‌خواهی‌ چنین‌فتحی‌ را درک‌ و لمس‌ کنی‌، روز عاشورا به‌ کربلا برو. انسانی‌ که‌ تمام‌ اهل‌ خانه‌اش‌ دراسارت‌ دشمن‌ می‌باشد، یارانش‌ کشته‌ شده‌اند، خویشاوندانش‌ به‌ شهادت‌ رسیده‌اند، باز قدعلم‌ کرده‌ و یک‌ تنه‌ مبارز می‌طلبد و برایش‌ شکست‌ مفهومی‌ ندارد. تا لحظة‌ مرگ‌ استوارو مقاوم‌ ایستاد، گرچه‌ به‌ شهادت‌ رسید، در هدف‌ و مقصد خویش‌ فتحی‌ بزرگ‌ را به‌ دست‌آورد.
7- قاطعیت‌، صراحت‌ و صداقت‌
سومین‌ فروغ‌ امامت‌، حضرت‌ امام‌ حسین‌(ع) در برابر غاصبان‌ و خلاف‌ کاران‌لحظه‌ای‌ نرمش‌ نشان‌ نداد، نه‌ از ساز و برگ‌ نظامی‌ دشمن‌ هراسی‌ داشت‌ و نه‌ فضای‌اختناق‌ سیاسی‌ امویان‌ بیمی‌ در دلش‌ می‌افکند و نه‌ آن‌ که‌ از کمی‌ِ نیروی‌ حمایت‌ کننده‌نگران‌ بود. با خدای‌ خویش‌ پیمان‌ بسته‌ بود که‌ رضای‌ حق‌ را بر هر چیز دیگری‌ مقدم‌بدارد، اگر تمام‌ جهان‌ علیه‌ او قیام‌ می‌کردند دست‌ از حق‌ و حقیقت‌ بر نمی‌داشت‌. در زیرشمشیرها و نیزه‌ها و سُم‌ّ اسب‌های‌ دشمنان‌ با قاطعیتی‌ تزلزل‌ناپذیر و در مقابله‌ با دشمن‌بس‌ قوی‌، خونخوار و بی‌ رحم‌ فریاد زد: ما با این‌ نیروی‌ اندک‌ در برابر خصم‌ با قدرت‌ به‌جنگ‌ اقدم‌ می‌کنیم‌؛ اگر پیروز شویم‌ تازگی‌ ندارد و اگر کشته‌ شویم‌، دنیا می‌داند که‌ مغلوب‌نشده‌ایم‌ و اگر بدن‌ هایمان‌ در زیر سم‌ اسبان‌ پاره‌ پاره‌ گردید در اراده‌ ما خللی‌ واردنگردیده‌ است‌.
موقعی‌ که‌ برخی‌ از خواص‌ امام‌ را از عواقب‌ خطرناک‌ مخالفت‌ با دستگاه‌اموی‌ و اقدام‌ به‌ جنگ‌ بر حذر داشتند و محمد حنفیه‌ (برادرش‌) عرض‌ کرد تا آنجا که‌امکان‌ دارد در شهر معینّی‌ اقامت‌ نکنید، امام‌ فرمود: «اگر در تمام‌ این‌ دنیای‌ وسیع‌، هیچ‌پناهگاه‌ و مأوایی‌ نباشد باز هم‌ با یزید بیعت‌ نخواهم‌ کرد. امام‌ حسین‌(ع) با اتکا به‌ اصل‌ایمان‌ و عقیده‌ در مسیری‌ که‌ پیش‌ گرفته‌ بود، صداقت‌ و صراحت‌ داشت‌، اگر چه‌ شیوة‌مذکور برای‌ شخص‌ او با خسران‌ توأم‌ بود. در منزل‌ «زباله‌» امام‌ با نامه‌ای‌ رسمی‌ ازشهادت‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌، هانی‌ و عبدالله یقطر آگاهی‌ یافت‌، حضرت‌ در حالی‌ که‌ این‌مکتوب‌ را در میان‌ یارانش‌ به‌ دست‌ گرفته‌ بود، فرمود: خبر تأسف‌ انگیزی‌ به‌ دست‌ مارسیده‌ و شیعیان‌ دست‌ از یاریمان‌ برداشته‌اند، اینکه‌ هر یک‌ از شما که‌ بخواهد باز گردد،آزاد است‌ و از سوی‌ ما حقی‌ بر گردنش‌ نمی‌باشد. این‌ طرح‌ و پیشنهاد نه‌ یک‌ بار و نه‌ دریک‌ منزل‌، بلکه‌ در موارد مختلف‌ و به‌ مناسبت‌های‌ گوناگون‌ مطرح‌ گردید.
حتی‌ در منزل‌ بطن‌ عقبه‌ که‌ تنها گروهی‌ معدود و با صداقت‌ و استقامت‌ و فداکار به‌عنوان‌ یاران‌ امام‌ باقی‌ ماندند، باز هم‌ موضوع‌ مذکور با بیانی‌ دیگر، امّا صراحتی‌ افزون‌تر ازسوی‌ امام‌ حسین‌(ع) عنوان‌ گشت‌.
البته‌ این‌ برخوردهای‌ آزاد منشانه‌ با حالتی‌ از مهربانی‌ و عطوفت‌ هم‌ توام‌ بود و گویاهدف‌ امام‌ تلاش‌ گسترده‌ در جهت‌ آموزش‌ و تربیت‌ نسلی‌ خالص‌، فداکار و پرهیزگاراست‌. سخنان‌ امام‌ در شب‌ عاشورا مؤید این‌ نکته‌ است‌:
اما بعد، یارانی‌ شایسته‌تر و بهتر از یارانم‌ نمی‌شناسم‌ و خاندانی‌ از خاندان‌ خودم‌نکوتر و خویش‌ دوست‌تر سراغ‌ ندارم‌، بدانید که‌ به‌ شما اجازه‌ می‌دهم‌ با رضایت‌ من‌همگی‌ بروید که‌ حقی‌ بر شما ندارم‌. این‌ که‌ شب‌ شما را در برگرفته‌ و آن‌ را وسیله‌ای‌ برای‌رفتن‌ خود قرار دهید.
امام‌ خمینی‌ از این‌ شیوه‌ حضرت‌ سیدالشهدا کاملاً الهام‌ گرفته‌ بود و صلابت‌ واستقامت‌ ایشان‌ در مقاطع‌ دشوار قبل‌ و بعد از انقلاب‌ اسلامی‌ بر کسی‌ پوشیده‌ نیست‌.امام‌ خمینی‌ در جایی‌ گفته‌ است‌:
«خیال‌ نکنید از هیاهو و جنجال‌ می‌ترسم‌، اگر تمامی‌ این‌ جمعیتی‌ که‌ فریاد برمی‌آورند: درود بر خمینی‌، زمانی‌ خلاف‌ آن‌ را بگویند برایم‌ تفاوتی‌ نخواهد داشت‌، کاری‌به‌ هیاهو ندارم‌ به‌ تکلیف‌ شرعی‌ ام‌ می‌پردازم‌ و همین‌ و بس‌».
و نیز تاکید نموده‌اند:
«من‌ بارها اعلام‌ کرده‌ام‌ که‌ با هیچ‌ کس‌ در هر مرتبه‌ای‌ که‌ باشد عقد اُخوّت‌نبسته‌ام‌، چهارچوب‌ دوستی‌ من‌ در درستی‌ راه‌ هر فرد نهفته‌ است‌، دفاع‌ از اسلام‌ و... اصل‌خدشه‌ناپذیر جمهوری‌ اسلامی‌ است‌.»
8- غیرت‌ و عزّت‌
بنیاد، اساس‌ و محور منطق‌ حسینی‌ این‌ است‌ که‌ زندگی‌ در زیر سلطة‌ اهل‌ ستم‌ بامرگ‌ و نابودی‌ تفاوتی‌ ندارد و کشته‌ شدن‌ در راه‌ مبارزه‌ با موانع‌ حق‌ به‌ آدمی‌ حیات‌ معنوی‌می‌دهد و او را از ذلت‌ می‌رهاند:
«انی‌ لا اری‌ الموت‌ الا سعادة‌ و لا الحیوة‌ مع‌ الظالمین‌ الا برما».
امام‌ حتی‌ بر این‌ باور است‌ که‌ اساساً زیستن‌ با اهل‌ طاغوت‌ با زبونی‌ و خواری‌ قرین‌است‌ و این‌ گونه‌ سازش‌، ننگی‌ است‌ که‌ با ایمان‌ و کرامت‌ انسانی‌ سازگاری‌ ندارد، پس‌ بایدمرگ‌ سرخ‌ توأم‌ با شرافت‌ را بر این‌ نوع‌ زندگی‌ ذلیلانه‌ ترجیح‌ داد و به‌ حماسه‌ای‌ شکوهمندکه‌ شیوة‌ مردان‌ حق‌ است‌، دست‌ زد.
سرچشمة‌ این‌ نگرش‌ و بینش‌ شگرف‌، ایمان‌ و اعتقادی‌ راستین‌ است‌ که‌ دل‌ وروح‌ مردان‌ خدا را از تعلقات‌ مادی‌ و امور پست‌ و فناپذیر می‌رهاند و به‌ ابدیّت‌ پیوند می‌زندو آنها را از روی‌ اختیار و با حالتی‌ پرنشاط‌ و توأم‌ با اشتیاق‌ به‌ قربانگاه‌ حق‌ می‌برد. همین‌ویژگی‌ها موجب‌ گردید که‌ رسول‌ اکرم‌(ص) دربارة‌ امام‌ حسین‌(ع) بفرماید:
«ان‌ الحسین‌ بن‌ علی‌ مصباح‌ هدی‌ و سفینة‌ نجاة‌ و امام‌ خیر و یمن‌ و عز و فخر؛حسین‌ بن‌ علی‌(ع) چراغ‌ هدایت‌، کشتی‌ نجات‌، پیشوای‌ سعادت‌ و خجستگی‌ و امام‌عزت‌ و افتخار است‌».
عبدالله زبیر که‌ دربارة‌ تهدید یزید مبنی‌ بر گرفتن‌ بیعت‌ از او، افکار نگران‌ کننده‌ای‌در ذهن‌ می‌پرورانید و با وجود شهرت‌ سیاسی‌ اجتماعی‌ در هاله‌ای‌ از رعب‌ و هراس‌ به‌ سرمی‌برد، نظر امام‌ حسین‌(ع) را در خصوص‌ بیعت‌ با یزید جویا گردید. حضرت‌ وقتی‌آشفتگی‌ و سراسیمگی‌ را در چهره‌ این‌ شخص‌ دید، فرمود:
من‌ کسی‌ نیستم‌ که‌ زیر بار ذلّت‌ روم‌ و با بی‌ تدبیری‌ خود را به‌ آسانی‌ در پنجه‌دشمن‌ اسلام‌ و قرآن‌ گرفتار سازم‌ و چون‌ مروان‌ اموی‌ از امام‌ خواست‌ به‌ بیعت‌ با یزید تن‌در دهد که‌ برای‌ دین‌ و دنیایش‌ بهتر است‌، امام‌ با شجاعت‌ و صراحت‌ فرمود: بر اسلام‌،سلام‌ باد! هنگامی‌ که‌ رهبری‌ امت‌ اسلامی‌ به‌ عهدة‌ فردی‌ چون‌ یزید ناپاک‌ گذارده‌ شود،به‌ خدا قسم‌! از جدّم‌ رسول‌ اکرم‌(ص) شنیدم‌ که‌ فرمودند: رهبری‌ و زعامت‌ بر آل‌ ابی‌ سفیان‌حرام‌ است‌.
در واقع‌ امتناع‌ از بیعت‌ با یزید سرآغاز عزت‌ مندی‌، شکست‌ ناپذیری‌ و عظمت‌قیام‌ کربلا گردید و از آن‌ زمان‌ پیوسته‌ این‌ شکوه‌ مندی‌ و غیرت‌ حسینی‌ تکرار گشت‌ وهیچ‌ گاه‌ و تحت‌ هیچ‌ شرایطی‌ از این‌ هدف‌ والا و پاک‌ دست‌ بر نداشت‌.
در روز عاشورا، آن‌گاه‌ که‌ سپاه‌ ستم‌ رویاروی‌ امام‌ و یارانش‌ قرار گرفت‌ و لشکر عمر سعد از هر سو امام‌ ویارانش‌ را چون‌ نگین‌ انگشتری‌ محاصره‌ کرد، آن‌ وجود مقدس‌ چون‌ خورشید تابان‌ ازمیان‌ سپاه‌ خود بیرون‌ آمد و در برابر صفوف‌ دشمن‌ قرار گرفت‌ و فرمود: آگاه‌ باشید! که‌ این‌فرو مایه‌ (عبیدالله بن‌ زیاد) فرزند فردی‌ پست‌، مرا میان‌ دو راهی‌ِ شمشیر و زبونی‌ قرار داده‌است‌، هرگز ما زیر بار ذلت‌ نمی‌رویم‌. زیرا خداوند، رسولش‌ و مؤمنان‌ از این‌ که‌ ما به‌ چنین‌ننگی‌ روی‌ آوریم‌، شرم‌ دارند و دامن‌های‌ مطهر، مادران‌ و انسان‌های‌ پاک‌ و اندیشه‌های‌غیرتمند و نفوس‌ با شرافت‌ جایر نمی‌دارند که‌ ما پیروی‌ از لئیمان‌ و اهل‌ دنائت‌ را بر قتلگاه‌انسان‌های‌ با کرامت‌ و نیک‌ منش‌ برتری‌ دهیم‌.
در اوج‌ حماسه‌ آفرینی‌، آن‌ گاه‌ که‌ امام‌ به‌ عرصة‌ رزم‌ گام‌ نهاد تا لحظه‌ای‌ که‌ به‌شهادت‌ رسید، در رجزهایش‌ این‌ نکته‌ فرو زندگی‌ داشت‌:
مرگ‌، از پذیرش‌ ذلت‌ بهتر است‌ و شکست‌ ظاهری‌، از ورود در آتش‌ سزاوارتراست‌.
از آن‌ جا که‌ امام‌ حسین‌(ع) از ایجاد انحراف‌ و بدعت‌ در آیین‌ محمدی‌(ص)جلوگیری‌ کرد و مجد و عظمت‌ را برای‌ مسلمانان‌ به‌ ارمغان‌ آورد و اوضاع‌ نابسامان‌ عصرخویش‌ را اصلاح‌ کرد و مردم‌ را از جاهلیت‌ امویان‌ رهانید، می‌توان‌ گفت‌: قیام‌ عاشوراپیوندی‌ ناگسستنی‌ با بعثت‌ رسول‌ اکرم‌(ص) دارد و در عبارت‌:«حسین‌ منی‌ و انا من‌حسین‌» که‌ گوهر افشانی‌ حضرت‌ محمد(ص) است‌، چنین‌ حکمت‌ هایی‌ را در درون‌خویش‌ دارد. امام‌ حسین‌(ع) در قیام‌ خود به‌ همة‌ انسان‌ها آموخت‌ که‌ انسانیت‌ بالاتر از هرچیزی‌ است‌ و کرامت‌ نفس‌، ارزشی‌ برتر از معادلات‌ و محاسبه‌های‌ منفعت‌ گرایانه‌ فردی‌ واجتماعی‌ دارد. صاحبان‌ عزت‌ نفس‌، هرگز خواسته‌های‌ دل‌ را زمینه‌ ساز حقارت‌، زبونی‌ وخواری‌ نمی‌کنند. آدمی‌ باید پاسدار کرامت‌ وجودی‌ خود باشد و ارزش‌های‌ مقدس‌ و فوق‌مادی‌ را با تمایلات‌ فناپذیر و هوس‌های‌ ناپایدار و خواسته‌های‌ ذلت‌ آور مخدوش‌ و آلوده‌نسازد.
وقتی‌ شخصی‌ با عزت‌ نفس‌ و روحیه‌ای‌ شکست‌ناپذیر به‌ صحنه‌های‌ اجتماعی‌ وعرصه‌های‌ گوناگون‌ گام‌ می‌نهد، توانایی‌های‌ درونی‌ و فرآیندی‌ فروزان‌ را با خود، چون‌چشمه‌ای‌ در میان‌ آحاد مردم‌ جاری‌ می‌کند. چنین‌ اجتماعی‌ وقتی‌ از عزت‌ و کرامت‌ والا ومثبت‌ و سازنده‌ سرشار گردید و به‌ هویت‌ اصیل‌، افتخارهای‌ معنوی‌ و اهداف‌ مقدس‌خویش‌ تکیه‌ نمود؛ کمتر تحت‌ تأثیر هجوم‌ فرهنگی‌ و تبلیغی‌ طوفان‌ استکبار و زورگویی‌جهانی‌ قرار می‌گیرد. وقتی‌ عزت‌ و افتخار حسینی‌ در شریان‌های‌ اعتقادی‌، فکری‌ وعاطفی‌ امتی‌ جرایان‌ یابد، دشمنان‌ و جناح‌ باطل‌ قادر نخواهند بود به‌ اهداف‌ و مقاصدپلید و آلوده‌ خویش‌ دست‌ و پا زند. بی‌ جهت‌ نیست‌ که‌ مقام‌ معظم‌ رهبری‌ حضرت‌ آیة‌ اللهخامنه‌ای‌ فرموده‌اند: «چشم‌ها و دل‌ها از چهرة‌ مبارک‌ و منور سیدالشّهدا امید و نورمی‌گیرند».