آموزهها و پیامهای قیام عاشورا
مقدمه
شخصیت وعظمت امام حسین (ع) همه جا را فراگرفته است. تمام انسانهایبیدار از فداکاری و گذشت و جوان مردی امام حسین (ع) در راه احیای دین، حق و عدالت وریشه کن کردن باطل و ظلم سخن میگویند، هر کس با زبانی از این امام بزرگ و پیروز درهر عصری به بزرگی یاد میکند.
خاطرة جان گداز و بسیار آموزندة عاشورا بزرگترین فداکاریها را به بشرمیآموزد. قیام امام حسین (ع) منبع الهام بخش، برای به ثمر رساندن حق و عدالت بود.آن چنان همت امام بلند بود که برای اعتلای کلمه حق از همه چیز خود گذشت. چنانچهبرای نجات اسلام از طوفانهای بنی امیّه و طرفداران آنها به جهانیان فرمود: «آگاه باشید(ابن زیاد) مرا، میان کشته شدن و ذلت مخیّر ساخته، ولی ذلّت و خواری از ساحت ما دوراست. نه خدا ذلّت را برای ما میپسندد و نه پیامبرش و نه مردان با ایمان دنیا، و نه آندامن پاکی که مرا پرورش داده و نه آن روح با مناعتی که من دارم، من هرگز اطاعت مردمپست را بر کشته شدن با شرافت ترجیح نمیدهم.»
عظمت روح و همت مردانه و نظر بلند و فداکاری بی دریغ و جانبازی بزرگ امام رانمیتوان به قلم آورد و بیان کرد، مگر پشهای میتواند خورشید را توصیف کند؟ ولی از آنجا که طبق روایتی پیامبر فرمودند: «اءن لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لا یبردابداً؛ همانا قتل حسین حرارتی در قلوب مؤمنین ایجاد کرده که هرگز سرد و خاموشنمیشود.»
مردم با بیان تاریخ بشر هرگز نام و یاد امام حسین (ع) را فراموش نخواهند کرد درعصری که باطل پرستان و غولهای مادیّت میخواهند نام امام حسین (ع) را از زبانها ویادها بیندازند سخت در اشتباهاند و به قول مقام معظم رهبری این خواب خرگوشی استهرگز تعبیر نخواهد شد و این آیه تداعی میکند که ( یُریدون لیطفئوا نور اللّ''''ه بأفواههم واللّ''''ه متمّ نوره و لو کره الکافرون ) .
1) اهداف قیام عاشورا
در مورد هدف قیام امام حسین (ع) عقاید مختلفی است، نظریه پردازان به گونههایی مختلف هدف امام (ع) را تبیین کردهاند: گاهی حرکت امام (ع) برنامهای معنویمیشود که از جانب خداوند طراحی شده که امام (ع) مجری آن بوده و قدم به قدم کارهاییرا که از جانب خداوند متعال مأموریت داشته انجام میداده است؛ عدّهای هدف امام را امربه معروف و نهی از منکر معرفی کردهاند، چنان که عدهای هدف را مبارزه با حکومت وقتدانستهاند و برخی نیز قیام کربلا را به منظور برپایی حکومت تبیین کردهاند.
اگر اهداف و عوامل را یک جا بررسی کنیم، درخواهیم یافت اکثر کسانی که اهدافمختلف را برای حرکت امام حسین (ع) بیان کردهاند به کلمات آن حضرت استناد کرده وهر یک به بخشی از کلمات تمسّک کرده و مطالب دیگر را نادیده گرفتهاند.
وظیفه شرعی و تکلیف الهی و احساس مسئولیت
این مطلبی است که دلیل آن در سخنان خود آن حضرت و پدر و جدّ بزرگوارشان وبلکه در آیات کریمة قرآنی هم به وضوح دیده میشود؛ مانند آیهای که میفرماید:
( و لا تعاونوا علی اءلائم و العدوان ) ، معاونت بر گناه و دشمنی نکنید.
بر هیچ کس پوشیده نیست که بیعت امام با حکومت یزید بزرگترین کمک ومعاونت بر گناه بود.
و یا وصیّت معروف امیرالمؤمنین (ع) به فرزندان خود و به همة شیعیان و بهخصوص به حسنین 8 که میفرماید: «و کونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً؛ باشید برایستم کار دشمن و بر مظلومان یاور.»
و یا در سخنان حضرت سیدالشهدا این انگیزه و هدف، یعنی عمل به وظیفةشرعی انسجام و تکلیف الهی، به خوبی به چشم میخورد. آن جا که وقتی نامهای بهبزرگان بصره مینویسد و علت نهضت و قیام و دعوت الهی خود را ذکر میکند، مینویسد:«و أنا أدعوکم اءلی کتاب اللّ''''ه و سنّة نبیّه (ص) فاءن السُنّةَ قد اُمیتَتْ و اءن البدعة قد أحییَت؛ ومن شما را به کتاب و سنت رسول خدا دعوت میکنم که براستی سنّت مرده و بدعت زندهشده است.»
2) جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در قیام عاشورا
زمانی که برادر آن حضرت محمد بن حنفیه در مدینه به ایشان پیشنهاد کرد که ازسفر منصرف شود، امام (ع) نپذیرفت و وصیتنامهای نوشت: «و اءنی لم أخرج أشراً و لابطراًو لامفسداً و لاظلماً و اءنّما خرجتُ لطلب اءلاصلاح فی امّة جدّی، اُرید أن آمر بالمعروف وأنهی عن المنکر و أسیر بسیرة جدّی و أبی علی بن ابیطالب؛ من جهت خودخواهی وگردن کشی و فتنه انگیزی و ستم گری خارج نشدم بلکه به قصد اصلاح امت جدم خروجکردم. میخواهم امر به معروف و از منکر نهی کنم و بر سیرة جدّم و پدرم علی بن ابیطالب رفتار کنم.»
امام حسین احساس میکرد که به وسیلة حاکمیت معاویه و سپس یزید و حتّیقبل از آن دو اعمالی در میان مردم رواج پیدا کرده که غیر از سیرة پیغمبر (ص) و سیرة علیبن ابی طالب است. از این جهت، امام (ع) اصلاح را ضروری دید و آن اصلاح احیای سیرةپدر و جدّشان از طریق امر به معروف و نهی از منکر بوده است؛ یعنی امر به معروف و نهیاز منکر وسیلة این احیاگری است نه آن که خود هدف باشند.
امام حسین (ع) وقتی از مکه به قصد کوفه حرکت کرد. در بین راه به فرزدق برخورد.امام (ع) اوضاع عراق را پرسید، او جواب داد که دلهای مردم با شما ولی شمشیرهایشانبر ضدّ شماست. امام (ع) دربارة انگیزة سفر خود فرمودند: «اءن هؤلاء قوم لزموا طاعةالشیطان و ترکوا طاعة الرحمن و أظهروا الفساد فی الارض و أبطلوا الحدود و شریطالخور و استأثروا فی أموال الفقراء و المساکین، أنا أوّل من قام بنصرة دین الله و اءعزازشرعة و الجهاد فی سبیله لتکون کلمة اللّ''''ه هی العلیا ؛ اینان جماعتی هستند که ازشیطان اطاعت کرده و اطاعت رحمان را ترک کردهاند. آنان فساد را ظاهر و حدود الهی راباطل کردهاند، شراب مینوشند و در اموال فقرا و مساکین طبق میل خود رفتار میکنند.من از همه برای یاری دین خداوند و عزیز گرداندن شرع و جهاد در راه خدا سزاوارترم تااینکه کلمة اللّه اعتلا یابد».
از این سخنان معلوم میشود که این عوامل سبب شد که امام حسین (ع) خود رابرای قیام از دیگران ارجح بداند، زیرا نوادة پیامبر (ص) و امام مسلمانان است و در مقابلانحرافات نمیتواند ساکت باشد.
و به قول شهید مطهری که دربارة امر به معروف و نهی از منکر میگوید: «امر بهمعروف و نهی از منکر میگوید: امر به معروف و نهی از منکر یگانه اصلی است که ضامنبقای اسلام است به اصطلاح علت مبقیه است. اصلاً اگر این اصل نباشد اصلاحینیست. حسین بن علی (ع) در راه امر به معروف و نهی از منکر یعنی در راه اساسیتریناصلی که ضامن بقای اجتماع اصلاحی است کشته شد. و در راه آن اصلی که اگر نباشددنبالش متلاشی شدن است، دنبالش تفرّق است، دنبالش تفکیک و از میان رفتن وگندیدن پیکر اجتماع است. بله این اصل این مقدار ارزش دارد.
3) امام و الگوی مبارزه با ظلم
در میان حوادث تاریخ عاشورا و شهدای کربلا از ویژگی خاصّی برخوردارند وصفحه صفحة این حماسة ماندگار، تک تک حماسه آفرینان عاشورا، الگوی انسانهایحق طلب و ظلم ستیز بوده و خواهد بود، هم چنان که اهل بیت به صورت عامتر در زندگیو مرگ، در اخلاق و جهاد، در کمالات انسانی و چگونه زیستن و چگونه مردن، برای ما سرمشقند، از خواستههای ماست که حیات و ممات ما چون زندگی و مرگ محمّد و آل محمّدباشد؛ همان جمله که در زیارت عاشورا ست: «اللهم اجعل محیای محیا محمّد و آل محمّدو مماتی ممات محمد و آل محمد» امام حسین (ع) هم حرکت خویش در مبارزه باطاغوت زمان خویش، برای مردم الگو میداند و میفرماید: «فلکم فیّ اسوة» در تاریخاسلام نیز، بسیاری از قیامهای ضد ستم و نهضتهای آزادی بخش، با الهام از حرکتعزّت آفرین عاشورا شکل گرفته و به ثمر رسیده است حتی مبارزههای استقلال طلبانةهند به رهبری مهاتماگاندی، ثمرة این الگوگیری بود هم چنان که خود گاندی گفته است:«من زندگی امام حسین (ع) را به دقت خواندهام و توجه به صفحات کربلا نمودهام و بر منروشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از قیامحسین (ع) الگو گیرد.»
قائد اعظم پاکستان محمدعلی جناح نیز گفته است: «هیچ نمونهای از شجاعت،بهتر از آن که امام حسین (ع) از لحاظ فداکاری و تهوّر نشان داد، در عالم پیدا نمیشود. بهعقیدة من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربانیکرد، پیروی نمایند» از عاشورا، حتی در زمینة تاکتیکها و کیفیت مبارزه و سازماندهینیروها و خط و مشی مبارزه و بسیاری از موضوعات دیگر هم میتوان، الهام گرفت.
در این زمینه، امام خمینی 1 چنین میفرماید: «حضرت سیدالشهدا (ع) از کارخودش به ما تعلیم کرد که در میدان وضع باید چه جور باشد و در خارج میدان وضع چهجور باشد و باید آن هایی که اهل مبارزة مسلحانه هستند چه جور مبارزه کنند و بایدآنهایی که در پشت جبهه هستند چه طور تبلیغ کنند. کیفیت مبارزه را، کیفیت این کهمبارزه بین یک جمعیت کم یا جمعیت زیاد باید چطور باشد، کیفیت این که قیام در مقابلیک حکومت قلدری که همه جا را در دست دارد، با یک عدّة معدود، باید چه طور باشد.اینها چیزهایی است که حضرت سیدالشهدا به ملت ما آموخته است.»
4) رمز جاودانگی حماسة عاشورا
یکی از اعجازهای حادثه کربلا، زنده ماندن آن است و هرچه از زمان آن میگذرد،تازهتر و شفّافتر میگردد و قلوب انسانها را به خود معطوف میسازد. رسول خدا (ص) میفرماید: «اءنّ لِقتل الحسین حرارة فی قلب المؤمنین لاتبرد أبداً؛ برای شهادتامامحسین (ع) حرارت و گرمایی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموشنمیشود.» بنی امیه از طرح واقعة کربلا، اندیشهای جز براندازی و ریشه کن کردن شجرةطیّبه مطهّر رسول الله (ص) در قالب شهادت آفرین فرزند پیامبر اکرم (ص) و پنجمین اهلکساء نداشتند. آنان در این واقعه، از هر جنایتی فروگذار نبودند؛ مانند شهادت طفلشیرخوار و یا تاختن با اسبها بر پیکر مطهر آنان و یا تخریب بارگاه آن معصوم مظلوم ویا هتک حرمتهای دیگر اما پس از گذشت چهارده قرن هنوز همان طراوت و شکوه وجلال را داشته و هر روز بر عظمت آن افزوده میگردد.
اینک میبینیم که نه تنها امام حسین (ع) و یارانش مورد تکریم و احترام شیعیانجهان است که جایگاه ویژهای در قلوب دیگر ادیان آسمانی قرار دارد و بسیاری از پیروانآیینهای غیر اسلامی نه تنها به آنان احترام قائلند بلکه برای گشایش مشکلات خود بهآنان تمسّک میجویند و نذری میدهند.
به نظر میرسد رمز جاودانگی این واقعة الهی این است که اوّلاً اهداف عالیهحضرت و ثانیاً الهی بودن این حرکت است چنان که گفته شده، با یکی بساز بر همه درتمام دوران بناز.
5) جلوههای اخلاقی و تربیتی در قیام عاشورا
الف) زهد وعبادت امام: امام حسین (ع) چنان زاهد و با ایمان بود که کسی را یارایبرابری با ایشان نبود. امام به دنیا و مافیها بی علاقه و مشتاق لِقای پروردگار خود بود. درراه اعتلای دین نه تنها هرگونه مصائب و آلام را تحمل مینمود، بلکه با کمال عشق زبانبه شکرگزاری میگشود. آن حضرت برای حفظ احترام کعبه از مکه خارج شد تا مباداخونش در حرم ریخته شود و حرمت بیت الله الحرام از بین برود، و یا شب عاشورا که مهلتگرفت تا شب را به نماز و تلاوت قرآن به سر برد، حتی در ظهر عاشورا نیز آخرین نماز خودرا در برابر تیراندازان دشمن در حالی که از پیکر مبارکش خون میچکید به جا آورد.
طبری از عبداللّ''''ه بن زبیر نقل میکند که هم چون شهادت آن حضرت را شنید،گفت: «به خدا سوگند، مردی را کشتند که قیامش در شب طولانی و روزهاش در روز بسیاربود.»
ب) صبر و شکیبایی: صبر و شکیبایی، یا در برابر مصیبت و گرفتاری است یا برایپذیرفتن مشقات ناشی از طاعات و عبادات است و یا برای جلوگیری از هواهای نفسانی وشهوات حیوانی بر اثر ترک معصیت است. تاریخ هیچ شخصیتی را هم چونامامحسین (ع) به خود ندیده است که در برابر مصائب و مشکلات چون کوهی استوارپابرجا ایستاده باشد. تجسّم آخرین وداع امام با اهل بیت خود که تنی چند از زنان داغدیده و اطفال خردسال به دورش جمع شده بودند، قلب هر شخص را جریحه دار میکند ودر همین وداع بود که دخترش گفت: «ای پدر حالا که خود را تسلیم مرگ کردهای، پس مارا به مدینه بفرست.» امام در جواب فرمود: «هیهات دخترم از این تمنا درگذر و صبورباش.»
چه صبری از این بالاتر که طفل شیرخوارش را برای طلب جرعة آب میآورد و درمقابل با تیر زهرآگین پاسخ میدهند و کودک را در آغوش پدر به شهادت میرسانند وامام (ع) صبر و شکیبایی را از دست نمیدهد و با کمال متانت و بردباری به مأموریتمقدس خود ادامه میدهد، از این رو باید گفت: «و لقد اعجبت من صبرک ملائکةالسماء.»
ج) رضا به قضای الهی و صفات دیگری که در این قلم یارای رفتن در این بحرنیست و باید از خود ائمه شنید که امام حسین (ع) کیست و چه کرد، قیام عاشورا جلوه گاهمکارم اخلاق و مدرسه و دانشگاه تربیت روح و نفس بود.
6) عزت و افتخار حسینی در حماسة کربلا
در سورة منافقون آمده است: «خداوند عزیز است و عزّت را برای خود و پیامبران وصاحبان ایمان قرار داده است.» صبح عاشورا در طلیعة نبرد امام ضمن سخنانی فرمود:«به خدا، قسم! آنچه را از من میخواهند (یعنی تسلیم شدن) نخواهم پذیرفت، تا این کهخدا را آغشته به خون خود دیدار کنم». در خطابة پر شور دیگری در کربلا، خطاب به سپاهکوفه در ردّ درخواست ابن زیاد مبنی بر تسلیم شدن و بیعت فرمود: «ابن زیاد مرا میانکشته شدن و ذلّت مخیّر قرار داده، هیهات که من جانب ذلّت را بگیرم. این را خدا و رسولو دامانهای پاک عترت و جانهای غیرتمند و با عزّت نمیپذیرند. هرگز اطاعت فرومایگان را بر شهادت کریمانه ترجیح نخواهم داد.»
ستم پذیری و تحمل سلطة باطل و سکوت در برابر تعدّی و زیر بار منّت دونانرفتن و تسلیم فرومایگان شدن و اطاعت از کافران و فاجران، همه و همه از ذلّت نفس وزبونی و حقارت روح انسانی سرچشمه میگیرد. بیش از همة امامان، از امام حسین (ع) مطالبی دربارة مسئله کرامت و عزّت نفس نقل شده است. استاد شهید مطهریمیفرماید: امام حسین (ع) مرگ با عزت را بهتر از زندگی با ذلّت میدانست. جملة معروفامام حسین (ع) «هیهات منّا الذلّة» عجیب است و از آن جمله هایی است که تا دامنةقیامت از آن حرارت و نور میتابد. حماسه و کرامت و عزت و شرافت نفس میبارد.
پس کسانی که دم از روشن فکری و قرائتهای مختلف از دین میزنند و گاهگاهی میگویند که امام حسین فدای گذشته پدر و فدای خشونتطلبی خودش شد، بایدبه آنان گفت، ای تاریک فکران اهول، شما اسلام شناس نیستید که هیچ، اصلاً اسلام دردل شما رسوخ نکرده و اصلاً امام حسین (ع) را هم شمهای نمیشناسید و با این افکارتاریک به امام حسین (ع) و اسلام نزدیک نمیشوید بلکه درست به نقطة مرکزی اسلامآمریکایی نزدیک میشوید.
7) عاشورا و فرهنگ شهادت
در دید عاشوراییان، حیات در محدودة تولد تا مرگ خلاصه نمیشود بلکه امتدادوجودی انسان به دامنة قیامت و ابدیّت کشیده میشود. با این حساب، فرزانه کسی استکه به سعادت دنیا بیندیشد و نعمت ابدی را به برخورداری موقت این دنیا ترجیح دهد. ازهمین ره گذر حمایت و یاری دین و اطاعت از ولی خدا، زمینه ساز سعادت ابدی است.شرافت در حمایت از حجّت خداست، هرچند به کشته شدن در این راه بینجامد.
حبیب بن مظاهر یکی از صاحبان این دید و بصیرت است. وقتی در کربلا ازامام (ع) اجازه میگیرد که به میان قبیلة خود (بنی اسد) برود، آنان را به نصرت امامفراخواند و امام (ع) اجازه میدهد. شبانه نزد آنان رفته، میگوید: «من بهترین چیزی کههرکس آن را برای قوم خویش به ارمغان میآورد برای شما هدیه آوردهام، دعوتتانمیکنم به نصرت پسر دختر پیغمبرتان.» پس ضمن ترسیم وضعیت کربلا و در محاصرهبودن امام (ع) به آنان میگوید: «در راه نصرت او از من اطاعت کنید تا به شرافت دنیا وآخرت برسید. به خدا سوگند هریک از شما در راه خدا در رکاب پسر پیامبر شهید شوید. دردرجات عالی همراه رسول خدا (ص) خواهد بود.» این دیدگاه حبیب نسبت به حیات وشرافت، معنی بخشیدن به زندگی است. قرآن کریم از کسانی که با فداکاری، جان خود رادر راه خداوند فدا میکنند به عنوان وفاکنندگان به پیمان» و «صادق بر سر عهد الهی» یادمیکند: ( من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّ''''ه علیه ) این است شرافتی کهشهیدان از آن برخوردارند و آگاه دلان عمری برای دست یافتن به آن لحظهشماریمیکنند.
این شمهای از فرهنگ شهادت در کربلا بود و حبیب بن مظاهر نمونهای از آن بود.
8) عاشورا و مرحلة اسارت
نقش اسرای اهل بیت : پس از عاشورا رساندن پیام خون شهیدان بود، چه دربرخوردهای فردی و موضعی و چه به صورت سخنرانیهای عمومی، مثل آن چهحضرتزینب 3 و حضرت سجاد (ع) در کوفه و دمشق انجام دادند تا همگان بفهمند کهچه جنایتی نسبت به فرزند رسول خدا (ص) انجام گرفته است.
زنانی که در کوفه سن آنان از سی سال تجاوز میکرد، زینب را بیست سال پیش دردوران حکومت پدرش در این شهر دیده بودند و حرمت او را در دیدة علی و حشمت او را درچشم پدرش در این شهر دیده بودند. زینب برای آنان چهرة آشنایی بود، این که دیدنصحنة رقت بار اسیری زینب در خیل اسیران خاطرات گذشته را زنده میکرد.حضرتزینب 3 از این فرصت استفاده نمود و شروع کرد به سخن گفتن، مردم صدایآشنایی شنیدند، گویی علی (ع) سخن میگوید. حنجره، حنجرة علی و صدا صدای علی،راستی این علی است که حرف میزند یا دخترش؟ بله او زینب است: «مردم کوفه! هرگزدیده هاتان از اشک تهی مباد! چه بد توشهای برای آن جهان آماده کردید خشم خدا وعذاب دوزخ! گریه میکنید؟ آری به خدا گریه کنید که سزاوار گریهاید میدانید چه خونیریختید؟ میدانید این زنان و دختران که بی پرده در کوچه و بازار آوردهاید چه کسانیهستند؟ میدانید جگر پیغمبر خدا را پاره کردید»؟
این سخنان که با چنین عبارات شیوا از دلی سوخته برمیآمد و از دریایی موّاج ازایمان به خدا، نیرو میگرفت همه را دگرگون کرد. شنوندگان انگشت ندامت به دندانگزیده دری میخوردند.
و یا در شام و در مجلس یزید زمانی که اهل بیت عصمت و ناموسهای خدا پیشرویشان سر پا ایستاده بودند. زینب کبرا 3 با قدرت و شهامت تمام آغاز سخن کرد وچنان خطبه میخواند که گویی حاکم و والی زمین و آسمان است و در آن مجلس همخطبهای خواند که مجلس را دگرگون کرد و آن مرد سنگ دل در این هنگام چناناحساس عجز و ناتوانی کرد که لب به سخن گشود و چنان حرف زد که خبر از زبونی اومیداد او گفت: «خدا بکشد پسر مرجانه را من راضی به کشتن حسین نبودم.»
و اما امام چهارم در کوفه به تماشاچیان که آمده بودند، اشاره کردند و فرمودند:«مردم آن که مرا میشناسد، و آن که نمیشناسد خود را به او میشناسانم.» و بعد ازشناساندن خودشان فرمودند: «من پسر آنم که حرمتش را در هم شکستند. اگر رسولخدا (ص) به شما بگوید، فرزندان مرا کشتید و حرمت مرا در هم شکستید، شما از امت مننیستید، به چه رویی به او خواهید نگریست؟» و یا در مجلس شام هم به همین صراحتامام با سخنان کوبندة خود و بیان کلمات وحی گونة خود مجلس را دگرگون کردند. یزیدترسید، شورش برپا شود، لذا به مؤذّن دستور داد تا اذان بگوید. مؤذّن به پاخاست و اذان راشروع کرد و این هم با سخنان و استشهادهای امام بر ضد یزید تمام شد. بله، این جزءنقشة امام حسین (ع) بود که مرحلة اوّل را خود و یارانش با شهادت انجام دادند و مرحلةدوم آن یعنی رساندن پیام قیام کربلا بر عهدة امام زین العابدین (ع) و زینب کبرا 3 بود.تنها با این نوع مبارزه بود که میشد تمام بافتههای سی و چند سالة بنی امیه را از بین بردو شورش بنیادی بر ضد بنی امیه پی افکند و کاخ یزید و امویان آن زمان و زمانهای آتیرا برای همیشه لرزاند و واژگون کرد.
9) عوامل پیدایش نهضت و زمینهها
سه عامل یاد شده در ذیل در پیدایی این قیام و نهضت اثر داشت که به اجمال بهآن ها میپردازیم:
الف) درخواست بیعت از امام حسین (ع) برای یزید و وارد آوردن فشار به آنحضرت به این منظور؛
ب) دعوت مرم کوفه از امام به عراق؛
ج) عامل امر به معروف و نهی از منکر که امام حسین (ع) از روز نخست از مدینه بااین شعار حرکت کردند.
و اکنون هر کدام از این ها را به اختصار توضیح میدهیم.
الف) مخالفت با یزید:
چنان که مورّخان میگویند، پس از مرگ معاویه در نیمة ماه رجب سال 60هجری یزید به ولید بن عتبه بن ابی سفیان، حاکم مدینه، که از امام حسین برایخلافت او بیعت بگیر و به وی فرصت تأخیر در این کار را ندهد. با رسیدن نامة یزید، حاکممدینه حسین بن علی (ع) را خواست و موضوع را با او در میان گذاشت. امام حسین (ع) کهاز قبل با ولی عهدی یزید مخالف بود، این بار نیز مخالفت کرد. زیرا بیعت با یزید نه تنهاتأیید حکومت او بود بلکه به معنای تأیید به علت بزرگی هم چون تأسیس رژیم سلطنتیبود که معاویه پایه گذاری کرده بود.
چند روز فشار بر امام وارد ساخت تا این که بر اثر فشار حضرت در 28 رجب بااعضای خانواده و گروهی از بنی هاشم مدینه را به طرف مکه ترک گفتند و سوم شعبانوارد مکّه شدند. انتخاب مکّه چند مزیّت سیاسی داشت که بماند. ولی در هر حال اینموضوع روشن است که امام قبل از دعوت کوفیان، چون که در برابر فشار حکومت یزید ازخود مخالفت نشان داده بود باز هم بیعت نمیکردند و به هر نحو این قیام صورتمیگرفت.
ب) دعوت کوفیان از امام:
امام از زمان ورود به مکه به افشای ماهیّت ضد اسلامی رژیم وقت پرداخت،گزارش مخالفت امام با یزید به عراق رسید و این مردم بی وفا که طعم خوش حکومتعدل را چشیده بودند، بزرگانشان دور هم جمع شدند و با ارزیابی اوضاع تصمیم بهمخالفت با یزید و دعوت امام و پیروی آن حضرت گرفتند.
خلاصه این ماجرا، باعث شد که سیل هزاران نامه به سوی امام روان شود. امام باتوجه به این استقبال عظیم و سیل نامهها و تقاضاها، چون احساس مسئولیت و وظیفهکردند عکس العمل مثبت نشان دادند و پسر عموی خود، مسلم بن عقیل را به کوفه اعزامنمود تا اوضاع عراق را بررسی نماید و نتیجه را به امام واصل دارد که اگر مثبت بود امامرهسپار عراق گردد.
ج) عامل امر به معروف و نهی از منکر:
امام حسین (ع) از روز نخست با این شعار از مدینه حرکت کردند، با این نظر اگر ازامام (ع) بیعت هم نمیخواستند، باز قیام را لازم میدانست و نیز علت قیام منحصر دردعوت کوفیان هم نبود، زیرا دیدیم که حدود یک ماه و نیم بعد از خودداری از بیعت بود کهدعوت کوفیان آغاز شد. از این دیدگاه منطق امام (ع) منطق اعتراض و تهاجم بر حکومتغیر اسلامی بود. منطق امام این بود که چون منکر جهان اسلام را فرا گرفته و حکومتوقت سرچشمه فساد درآمده، او به حکم مسئولیت شرعی و وظیفة الهی خود بایدقیامکند.
10) پیامهای عاشورا
چند نوع پیام از عاشورا به نظر میرسد که به طور اجمال و مختصر و چون که دراین ورطه مجال آن نیست که مفصلاً به این ابعاد و پیامها پرداخت شود، به آنها اشارهمیکنیم:
الف) پیامهای اعتقادی، توحید در عقیده و عمل:
امام حسین (ع) تنها تکیه گاهش خدا بود، نه نامهها و حمایتها و شعارها، وقتیسپاه حرّ راه را بر کاروان امام بست، حضرت ضمن خطابهای که دربارة حرکت خویش وامتناع از بیعت و استناد به نامههای کوفیان بود و ضمن گله گزاری از عهد شکنی کوفیانفرمود: «تکیه گاهم خداست و او مرا از شما بی نیاز میکند. سیغنی الله عنکم» در ادامهراه نیز وقتی با عبدالله مشرقی ملاقات کرد و او اوضاع کوفه و گرد آمدن مردم را برایجنگ با آن حضرت بیان کرد پاسخ امام این بود که «حسبی الله و نعم الوکیل.»
ب) مبدأ و معاد: عقیده به مبدا و معاد مهمترین عامل جهاد و فداکاری در راه خدا
چنین اعتقادی در کلمات امام حسین (ع) و اشعار و رجزهای او و یارانش نقشمحوری دارد و به برجستهترین شکل خود را نشان میدهد. امام حسین (ع) روز عاشوراوقتی بی تابی خواهرش را میبیند، این فلسفة بلند را یادآور میشود و میفرماید:«خواهرم، در نظر داشته باش، بدان که همة زمینیان میمیرند، آسمانیان هم نمیمانندهر چیزی جز وجه خدا که آفریدگار هستی است، از بین رفتنی است، خداوند همگان رادوباره برمیانگیزد و دیگر سخنان آن حضرت که گویای این مسئله است.
ج) رسالت پیامبر:
در عصر پیامبر، هرچند به ظاهر همه او را قبول داشتند و مطیع او بودند. امّا درعصر پس از او امت دچار تجزیه شد برخی به سنّت و دین او وفادار ماندند، برخی در پیاحیای جاهلیّتهای رنگ باخته و بی روح راه افتادند. پیدایی ضلالت و بدعت و حیرت وجهالت نوعی انشعاب در پیروان اسلام بود و جنگیدن با ذریّه پیامبر، خروج از دین و انکاررسالت آن حضرت بود. حضرت سیدالشهدا در مکه با ابن عباس دربارة امویان حاکمسخن گفت. حضرت از وی پرسید: «نظر تو دربارة کسانی که پسر دختر پیامبر را از خانه ووطن و زادگاهش بیرون کرده چیست؟» و «ابن عباس گفت: «آنان به خدا و پیامبرش کافرشدند و نماز را جز به کسالت به جا نمیآورند.» امام حسین (ع) فرمود: «خدایا شاهد باشابن عباس به صراحت به کفر آنان نسبت به خداوند و پیامبرش گوهی داد.» در طول سفرنیز امام (ع) و خاندانش پیوسته از رسول خدا یاد میکردند و خود را از نسل پیامبر پاکمعرفی میکردند.
د) بدعت ستیزی:
امام حسین (ع) عمل به این تکلیف الهی را مصداقی برای به دفاع از حریم دینبرشمرد و از انگیزههای خویش، احیای دین و بدعت ستیزی را نام برد. از جمله در نامهایکه به بزرگان بصره نوشت، چنین آمده است: «أدعوکم اءلی کتاب الله و سنة فاءنّ السنّة قدامییت و البدعة قد احییت.»
پیامهای اخلاقی
آزادگی در آن است که انسان، کرامت و شرافت خویش را بشناسد و تن به پستی وذلت و حقارت و اسارت دنیا و زیر پانهادن ارزشهای انسانی ندهد.
امام حسین (ع) فرمود: «موت فی عزّ خیرُ من حیاة فی ذل؛ مرگ با عزت بهتر ازحیات با ذلت است.» این نگرش به زندگی، ویژة آزادگان است. نهضت عاشورا جلوةبارزی از آزادگی در حدود امام (ع) و خاندان و یاران شهید اوست. وقتی میخواستند به زوراز آن حضرت بیعت بگیرند به نفع یزید، ایشان قبول نکرده و فرمودند: «لا و اللّه لاأعطیهم بیدی اءعطاء الذلیل و لاأفرّ فرار العبید؛ نه به خدا سوگند نه دست ذلت به آنانمید هم و نه چون بردگان تسلیم حکومت آنان میشوم.» صحنة کربلا نیز جلوة دیگریاز این آزادگی بود. آن حضرت از میان دو امر: شمشیر یا ذلّت، مرگ با افتخار را پذیرفت وبه استقبال شمشیرهای دشمن رفت و فرمود: «ألا اءنّ الدَّعیَّ بن الدَّعیّ قد رکزنی بیناثنین: بین السّلَّة و الذلّه و هیهات منا الذلّة.»
ایثار: در صحنه عاشورا، نخستین ایثارگر، سیدالشهدا (ع) بود که حاضر شد فدایدین گردد و رضای او بر همه چیز برگزیند و از مردم نیز بخواهد، کسانی که حاضرند خونخود را در این راه نثار کنند با او هم سفر کربلا شوند. اصحاب آن حضرت نیز هرکدامایثارگرانه جان فدای امام خویش کردند. برای نمونه، به یکی از آنها اشاره میکنیم: جلوةآشکار ایثار در کار زیبای حضرت ابوالفضل (ع) بود. علاوه بر آن که امان ابن زیاد را کهشمر آورده بود، رد کرد و شب عاشورا نیز اظهار کرد که: «هرگز از تو دست نخواهم کشید،خدا نیاورد زندگی پس از تو را.» و صدها پیام دیگر از این قیام عظیم و مبارک میتواندرک کرد؛ مانند تکریم انسان، توکل، عزت، جهاد با نفس، صبر و استقامت، شجاعت،عفاف و حجاب، عمل به تکلیف، غیرت، مواسات، فتوت و جوانمردی و...
11) مدیریت در عاشورا
قیام عاشورا، نهضتی حساب شده و با برنامه بود، نه شورش کور و بی هدف برایلحظه به لحظه و روز به روز و مقطع به مقطع آن دور اندیشی و تدبیر به کار گرفته شده بودو با پیش بینی همة احتمالات و صورتهای حادث، چاره اندیشیهای دقیق انجام یافتهبود. با مروری به حادثة عاشورا از آغاز حرکت امام (ع) از مدینه تا پایان ماجرا به نمونههایی از این برنامه ریزیها و تدبیرها برمیخوریم که اشارهوار از این قرار است:
- حفاظت شخصی در دیدار با ولید در مدینه
- تعیین نیروی گزارش گر در مدینه (محمد بن حنفیه).
- خنثی کردن توطئه ترور امام در مکه (عمرو بن سعد).
- جمع آوری اطلاعات از رهگذران در مسیر کوفه.
- جذب نیروی پشتیبان برای جبهة حق (زهیر بن قین).
- تصفیه نیرو از عناصر نامطمئن.
- سنجش افکار عمومی در کوفه (مسلم بن عقیل).
- بهرهگیری از حضور زنان و کودکان در تأثیرگذاری عاطفی بر روی مردم.
- همراه آوردن شهود برای صحنههای عاشورا برای گزارش گریهای بعدی اززنان و اطفال.
و چندین نکته دیگر که نشان از مدیریت فوقالعاده در آن قیام الهی بود.
12) بیداری ملتها
از جمله آثار و برکات دیگر قیام و شهادت سیدالشهدا (ع) در بعد سیاسی، اجتماعیاوست. بیداری خفتگان و انتقال روح مبارزه جویی علیه ظلم و ستم بوده و هست. در آناوضاع، انقلاب خونین سیدالشهدا (ع) تمام معادلات سیاسی دشمنان را در هم زده واوضاع اجتماعی آن دوران را دگرگون ساخت. جان فشانی شخصیت منحصر به فردیچون امام حسین (ع) که از نخبگان و برگزیدگان و پیشوای علی الاطلاق مسلمانان بود وبا فضیلتترین و نزدیکترین آنان به پیامبر اسلام (ص) بود. خدایی بودن حرکتمصلحانة سیدالشهدا (ع) و گذشت از همة هستیاش و عمق فاجعه و مظلومیت آن امامعزیز از ناحیه سوم باعث گردید، زنگ بیدار باش، خواب سنگین مردم را بر هم زند ومردگان را احیا کند و درخت اسلام را که به پژمردگی روی آورده بود با خون خود آبیاری کندو آن چنان طراوت بخشید که تا ابد سرسبز و خرّم باقی بماند.
خون امام حسین (ع) همانند آب حیاتی بود که در کالبدهای مرده و خشک ومأیوس جریان پیدا کرد و منشأ قیامهای بسیاری شده و به راستی میتوان گفت که عصرعاشورا پایان نهضت حسین (ع) نبود بلکه آغاز حرکت و اوّل بیداری ملت اسلام خصوصاًشیعیان بود. (برای نمونه) مورخ مشهور میگوید: «در طی قرون آیندة بشریّت و درسرزمینهای مختلف، شرح صحنة حزن آور مرگ حسین (ع) موجب بیداری قلب خونسردترین قاریان و خوانندگان خواهد شد.»
13) نقش عاشورا در همبستگی شیعه
جامعة شیعه در ابعاد مختلفی تحت تأثیر حادثة کربلا قرار داشته است. اما این کهتصور شود این تأثیر تنها در بعد سیاسی بوده، صحیح نیست به عکس تأثیر حادثة کربلابیشتر غیر سیاسی بوده است؛ یعنی الهی بوده و از طرف خود پروردگار هدایت میشد. درآن زمان اوضاع عمومی اسلام و مسلمین بسیار ناراحت کننده بود. فعالیتها و تبلیغاتمسموم علیه علی (ع) و آل علی و نیز تحریفات و بدعتهایی که زیرکانه در اسلام داخلکرده بودند، اوضاع را برای نابودی تدریجی اسلام و محو نام محمّد (ص) آماده کرده بود.خلافت الهی به حکومت سلطنتی تبدیل شده بود. روح شریعت اسلام؛ یعنی پرهیزگاریو عدالت در اجتماع دیده نمیشد و از احکام اجتماعی دین فقط جمعه و جماعات آن همبه صورت تشریفاتی وجود داشت و گاهی همین صورت تشریفاتی هم به بدعت و بلکهفسق و فجور میگرایید. اکثر کسانی که زمان پیامبر (ص) او و وحی را درک کرده بودند، رفتهبودند و در رأس همین جامعه هم یک حاکم فاسق و فاجر چون یزید نشسته بود که به خودلقب امیرالمؤمنین و خلیفة مسلمین داده بود. در چنین وضع خطرناکی حسین (ع) پایفشرد و عزم جهاد راسخ کرد و با تعداد معدودی از یاران و همراه زنان و کودکان بهاستقامت برخاست و فریاد بیدار باش به مسلمین سرداد که تا به حال آن فریاد مانده وخواهد ماند و نمونهاش را هم که در انقلاب و هم در جبهههای حق علیه باطل به فرزندانشیعیان داده بود، دیدیم.
14) جایگاه زنان در عاشورا
نهضت عاشورا برای احیای ارزشهای دینی بود. در سایة آن حجاب و عفاف زنمسلمان نیز جایگاه خود را دریافت و امام حسین (ع) و زینب کبرا 3 و دودمان رسالت،چه با سخنانشان و چه با نحوة عمل خویش، یادآور این گوهر ناب گشتند. زینب کبرا 3 وخاندان امام حسین (ع) الگوی حجاب و عفاف هستند. زنان در عاشورا در عین مشارکتدر حماسة عظیم و ادامة رسالت حسّاس و بزرگ اجتماعی، متانت و عفاف را هم مراعاتکردند و اسوة همگان شدند.
سید بن طاووس نقل کرده است: «در شب عاشورا امام حسین (ع) در گفتگو باخانوادهاش آنان را به حجاب و عفاف و خویشتن داری توصیه کرد. روز عاشورا وقتی کهزینب کبری 3 بی طاقت صبر شد و به صورت خود زد امام (ع) به او فرمود آرام باش زبانشماتت این گروه را به ما دراز مکن.» دختران و خواهران امام (ع) (در همة صحنهها)مواظب بودند تا حریم عفاف و حجاب اهل بیت پیامبر تا آن جا که میشود حفظ و رعایتشود. از اعتراضهای شدید حضرت زینب 3 نیز به یزید این بود که «ای یزید آیا ازعدالت است که کنیزان خود را در حرم سرا پوشیده نگاه داشتهای و دختران پیامبر را بهصورت اسیر شهر به شهر میگردانی و حجات آنان را هتک کرده، چهره هایشان را درمعرض دید همگان قرار دادهای که دور و نزدیک به صورت آنان نگاه کنند.» ولی با آنحال وظیفه بزرگی هم در عاشورا به عهده زنان گذاشته شده بود و آن هم پیام رسانی واشاعة فرهنگ عاشورا بود.
این است مقام زن و این است جایگاه زنی که عاشورا به بعد از خودش به جایگذاشت.
15) تحریفات عاشورا
یکی از اعجازهای حادثة کربلا، زنده ماندن آن است و هرچند از زمان آنمیگذرد، تازهتر و شفافتر میگردد و قلوب انسانها را به خود معطوف میسازد و اماهرچند جنایات بنی امیه شکوه و عظمت آن واقعه را از میان بردارد و نیز تخریب بارگاه آنحضرت مؤثر واقع نشده اما با طرح تحریف وقایع کربلا سعی دارند اهداف مقدس حضرتسیدالشهدا (ع) را از دهان مردم منحرف سازند تا به دنیا بفهمانند که حادثة کربلا حرکتانقلابی، اسلامی و الهی و تاریخ ساز نبوده، بلکه یک درگیری حکومتی سیاسی وجاهطلبی بوده است که مع الأسف برخی از گویندگان نیز برای گرم کردن مجلس خود وگریاندن مردم از آن بهره میجویند، که بر همگان تکلیف است که از اشاعه چنینسمهای مهلکی جلوگیری کنند. اکنون به نمونهای از آن تحریفات از کلام استاد مطهریاشاره میکنیم. ایشان دربارة قصة حضور لیلا مادر حضرت علی اکبر در کربلا میگوید:«هنگامی که حضرت علی اکبر (ع) قصد عزیمت به میدان نبرد را داشت امام حسین (ع) دلش رضایت نمیداد. پس از همسرش لیلا میخواهد، که در حق پسرش دعا کند تا سالمبازگردد و لیلا نیز دعا میکند و حضرت علی اکبر (ع) پس از جنگ فراوان خسته برمیگرددو به هنگام بازگشت مجدد به میدان دیگر نزد مادر نمیرود و شهید میگردد.»
این حکایت چند اشکال اساسی دارد: 1ـ با منطق جان بازی، ایثار و شهامتامام (ع) سازگار نیست. 2ـ تمام مورخان نوشتهاند که هرکس برای رفتن به میدان نبرد ازامام (ع) اجازه میخواست و حضرت به نحوی برای آنان عذری ذکر میکرد، جز برای علیاکبر (ع) 3ـ زنی به نام لیلا در کربلا نبوده است که چنین حکایتی رخ دهد و قس علی هذا.4ـ امام (ع) میگوید: برو مادرت دعا کند. مگر دعای خود امام از لیلا اثرش کمتر بود.
16) ماهیت سوگواری
مجالس عزای حسینی همواره کانون بیدارگریها، ارشاد و کفر ستیزی بوده است وپیوسته امامان شیعه، دوستانشان را ترغیب به برپایی این گونه مجالس میکردند. اینعلاقة پاکی که مردم به اهلبیت : و سالار شهیدان دارند، سرمایه ارزشمند تربیت وهدایت است و باید در این مجالس از آرمان بلند حضرت گفت. باید در این مجالسعبرتها و درسهای عاشورا مطرح شود. تا خفتگان بیدار شوند. این مجالس حسینیفقط برای این نیست که چند روز گرد هم بیاییم و گریه و زاری و سینه و زنجیر بزنیم و بعدروز از نو و روزی از نو. بلکه هم چنان که امام خمینی و بزرگان کشور گوش زد میکردند ومیکنند این محرم است که اسلام را زنده نگه داشته است.
17) نقش عاشورا در انقلابها
آثار نهضت حسینی از خود دستگاه اموی و دشمنان حضرت شروع شد. درستمثل آبی که با حرارت میجوشید و میرود. پیش از به جوش آمدن نخست حباب هایی ازته دیگ بالا میآید و در روی آب میترکد، پس از آن جوشیدن کم کم آغاز میگردد.انقلاب یک جامعه علیه دستگاه ظلم نیز به همین شکل است؛ اوّل انتقادها و فریادهایعدالت خواهی و تظلم که همانند حبابهای ته دیگ از گوشه و کنار کشور شنیده میشودو بعداً جوشیدن آغاز میشود.
بعد از شهادت امام حسین 7 بلافاصله این فریادها و انتقادها که مقدمة فروریختن ارکان حکومت منحوس بنی امیه بود، بلند شد. سنان بن انس هنوز از قتلگاه امامبیرون نرفته بود که یارانش به او گفتند: «تو حسین بن علی را پسر پیامبر و پسر دخترپیامبر را کشتی؟ تو مردی را کشتی که از همة عرب بزرگتر است و آمده بود تا حکومت رااز دست بنی امیه بگیرد. اکنون پیش امرای خود برو و پاداش خود را بگیر و بدان که اگرتمام موجودی خزانههای خودشان را در برابر کشتن حسین 7 به تو بدهند باز هم کماست.»
و این نشان دهندة آن است که از همان لحظات اولین بعد از فاجعة عاشورا جرقّهانقلابها آغاز شده است و بعد از آن بود که قیامهایی، مانند قیام مختار و توابین وسرانجام قیام بزرگ ایران بوجود آمد و به نظر میرسد بعد از این هم، اگر قیامی علیه ظلمرخ دهد به برکت عاشورا و کربلا باشد.
18) نقش اجتماعی مداحان
مدّاحی مداحان و برپاداشتن مراسمی به یاد امام حسین 7 در ایام مختلف، بهحق نقش به سزایی در زنده نگه داشتن فرهنگ عاشورا و محرم داشته است و این عملمورد تشویق بسیار اولیای دین هم بوده است و خود معصومان اسلام : در راه اقامةعزای حسینی میکوشیدند؛ اولین مراسم سوگواری را اهل بیت : در کنار کاخ یزید برپاکردند و خود خاندان امام به نوحه خوانی پرداختند و مردم نیز هماهنگ با آل اللّ''''ه سینهزنیو نوحه خوانی کردند. ابوهارون مکفوف میگوید: «روزی خدمت امام صادق 7 رسیدم،حضرت فرمود: برایم شعر بخوان (در سوگ حسین) من نیز خواندم حضرت فرمود: نه اینطور، بلکه همان گونه که برای خودتان شعر خوانی میکنید و همان گونه که نزد قبّةسیدالشهدا 7 مرثیه میخوانی.»
ولی عزاداری باید از قداست و اخلاص برخوردار شود و از هرگونه امور دنیوی و ریاکه روح الهی و قداست آن را مورد شبهه و تردید قرار میدهد، احتراز نمود.
منابع
1ـ منتهی الا´مال، ج 1، شیخ عباس قمّی.
2ـ الارشاد، ج 2، شیخ مفید.
3ـ لهوف، سیدبن طاووس.
4ـ خاندان وحی، علی اکبر قرشی.
5ـ قیام حق، محمد علی شرقی.
6ـ زندگانی امام حسین 7 ، سیدهاشم رسولی محلاتی.
7ـ سیرة پیشوایان، مهدی پیشوائی.
8ـ بهار حماسه، ماه نامه بصائر.
9ـ موسوعه کلمات الامام الحسین.
10ـ نهج البلاغه.
11ـ بحارالانوار، ج 44 و 45.
12ـ مجموعه آثار شهید مطهری، ج 17.
13ـ نفس المهموم، شیخ عباس قمی.
14ـ بلاغات النساء ابن طیفور.