سخنان حضرت آیت الله خامنه ای

یا غیاث المستغیثین

سخنان حضرت آیت الله خامنه ای

یا غیاث المستغیثین

روان‌شناسی‌ عزاداری‌

روان‌شناسی‌ عزاداری‌
محمد کاویانی‌
1ـ مقدمه‌
در این‌ مختصر، ابتدا، توضیحی‌ در باب‌ عزاداری‌ از دیدگاه‌ متون‌ دینی‌ خواهیم‌ داد.سپس‌ «عزاداری‌ و سوگ‌ واقعی‌» و «مراسم‌ عزاداری‌»، را از دیدگاه‌ روان‌ شناسی‌ معرفی‌می‌کنیم‌؛ بعد از آن‌ از منظر یک‌ روان‌ شناس‌ اجتماعی‌، آن‌ مراسم‌ را یک‌ گروه‌اجتماعی‌، تلقی‌ کرده‌ و به‌ آثار و پیامدهای‌ آن‌ می‌نگریم‌ و در انتها به‌ هیجان‌های‌ روانی‌ناشی‌ از عزاداری‌ مثل‌ غم‌ و اندوه‌، افسردگی‌، شادی‌، عزت‌ نفس‌ و... پرداخته‌ و از این‌رهگذر به‌ بعضی‌ اشکالات‌ علمی‌ مطرح‌ شده‌، در این‌ موضع‌ خواهیم‌ پرداخت‌. در نهایت‌به‌ آسیب‌شناسی‌ مراسم‌ عزاداری‌ اشاره‌ای‌ مختصر خواهیم‌ کرد.
2ـ مراسم‌ عزاداری‌ از دیدگاه‌ متون‌ دینی‌
در قرآن‌، آیاتی‌ که‌ به‌ طور صریح‌ و مستقیم‌، بیان‌ کنندة‌ حکم‌ عزاداری‌ باشد، وجودندارد، اما آنچه‌ اکنون‌ تحت‌ عنوان‌ مراسم‌ عزاداری‌ انجام‌ می‌شود، دست‌ تأیید چند گروه‌ ازآیات‌ را بالای‌ سر خود دارد: الف‌) آیاتی‌ که‌ به‌ فریاد کردن‌ علیه‌ ظلم‌، امر می‌کند یا مجوزمی‌دهد؛ ب‌) آیاتی‌ که‌ تحکیم‌ ولایت‌ را هدف‌ خود قرار داده‌اند؛ ج‌) آیاتی‌ که‌ مودت‌ اهل‌بیت‌ را تأکید کرده‌اند؛ د) آیاتی‌ که‌ دلالت‌ بر سوگواری‌ بعضی‌ از انبیا یا دیگر اولیای‌ الهی‌داشته‌اند، مثل‌ سوگواری‌ حضرت‌ یعقوب‌ در فراق‌ حضرت‌ یوسف‌؛ ه) آیاتی‌ که‌ بزرگداشت‌شعائر الهی‌ را تأکید می‌کنند.
آیات‌ بسیار زیادی‌ از قرآن‌ نیز هست‌ که‌ از طریق‌ روایات‌ معصومان‌، به‌ گونه‌ای‌درباره‌ امام‌ حسین‌ است‌؛ اما از آن‌ جا که‌ در باب‌ نیست‌، به‌ آن‌ها نمی‌پردازیم‌. مثل‌ آیة‌مباهله‌، که‌ آن‌ حضرت‌ (ع) یکی‌ از مصادیق‌ آن‌ هستند، یا آیة‌ نفس‌ مطمئنه‌ که‌ به‌امام‌حسین‌(ع) تفسیر می‌شود؛ یا آیه‌ای‌ که‌ خداوند از بندگانش‌، دربارة‌ خون‌ ریزی‌ و...پیمان‌ می‌گیرد، در تفسیر برهان‌ در ذیل‌ این‌ آیه‌ آمده‌ است‌ که‌ وقتی‌ این‌ آیه‌ نازل‌ شد،پیامبر فرمود: یهود، عهد خدا را نقض‌ و رسولان‌ او را تکذیب‌ کردند واولیای‌ الهی‌ راکشتند، آیا به‌ شما خبر بدهم‌ به‌ مشابه‌ آنان‌ از یهود این‌ امت‌؟ گفتند بله‌ یا رسول‌ الله،حضرت‌ رسول‌(ص) فرمود: قومی‌ از امت‌ من‌ که‌ خود را از اهل‌ ملت‌ من‌ می‌دانند، افاضل‌ذریة‌ مرا می‌کشند، شریعت‌ و سنت‌ مرا عوض‌ می‌کنند، فرزندانم‌ حسن‌ و حسین‌ رامی‌کشند، همان‌ طور که‌ یهود، زکریا و یحیی‌ را کشتند.
روایات‌ زیادی‌ نیز داریم‌ که‌ دلالت‌ بر جواز گریه‌ و عزاداری‌ می‌کنند؛ امام‌ صادق‌ (ع)می‌فرماید: بانوان‌ در مصیبت‌ها، نیاز به‌ نوحه‌ سرایی‌ و شیون‌ و زاری‌ دارند وباید اشک‌هایشان‌ جاری‌ شود، اما نباید سخنان‌ باطل‌ و بیهوده‌ بگویند... آن‌ حضرت‌ در جای‌ دیگرمی‌فرمایند: گریه‌ کنندگان‌ پنج‌ نفر بودند، آدم‌ و یعقوب‌ و یوسف‌ و فاطمه‌ بنت‌ محمد وعلی‌ بن‌ الحسین‌. گریه‌ی‌ آدم‌ به‌ جهت‌ خطا و اخراج‌ از بهشت‌، یعقوب‌ در فراق‌ یوسف‌ ویوسف‌ در دوری‌ پدر و حضرت‌ زهرا برای‌ پدرش‌ و امام‌ سجاد (ع) نیز برای‌ شهادت‌ پدرش‌گریه‌ می‌کردند؛ امام‌ صادق‌ (ع) به‌ فرزندش‌ سفارش‌ می‌کند که‌ برایش‌ مجالس‌ عزاداری‌برگزار نماید.روایاتی‌ از این‌ نوع‌، بسیار فراوان‌ است‌ و مهم‌ترین‌ اهدافش‌، مبارزه‌ با ظلم‌ وستم‌ بنی‌ امیه‌ و بنی‌ عباس‌ بوده‌ است‌.
البته‌ بعضی‌ از روایات‌ اهل‌ سنت‌ با عزاداری‌ مخالفت‌ کرده‌اند، اما از خود روایات‌اهل‌ سنت‌، پاسخ‌ آن‌ها نیز داده‌ شده‌ است‌. پاسخ‌ این‌ است‌ که‌ این‌ روایات‌ جمع‌ شدنی‌هستند، و وجه‌ جمع‌ آن‌ها این‌ است‌ که‌ روایات‌ مخالف‌، برای‌ نفی‌ بعضی‌ از کارهای‌ناصحیح‌ که‌ در عزاداری‌ انجام‌ می‌شود، آمده‌ است‌؛ مثل‌ داد و فریاد کردن‌، گریبان‌ دریدن‌،سخن‌ باطل‌ گفتن‌...، اما آن‌ها که‌ موافق‌ هستند، نظر به‌ اصل‌ عزاداری‌ دارند.
در سیرة‌ معصومان‌ (ع) و سیرة‌ مسلمانان‌ نیز عزاداری‌، دارای‌ سابقه‌ بوده‌ است‌.مسلمانان‌ در جنگ‌ احد 70 شهید دادند؛ در مدینه‌، هر کسی‌ برای‌ بستگان‌ شهید خودگریه‌ می‌کرد. چشمان‌ پیامبر (ص) با دیدن‌ این‌ صحنه‌، پر از اشک‌ شد و فرمودند: «اماعمویم‌ حمزه‌ گریه‌ کننده‌ ندارد». ابن‌ مسعود می‌گوید: «پیامبر (ص) در سوگ‌ حمزه‌ بسیارگریه‌ کرد، جنازة‌ حمزه‌ را رو به‌ قبله‌ نهاد و ایستاد و با صدای‌ بلند گریه‌ کرد و صفات‌ خوب‌حمزه‌ را برشمرد». اسماء، همسر جعفر بن‌ ابی‌ طالب‌ که‌ از زن‌های‌ با ایمان‌ و فداکار صدراسلام‌ بوده‌ است‌، می‌گوید:«جعفر در جنگ‌ موته‌ به‌ شهادت‌ رسید؛ بر رسول‌ خدا (ص) واردشدم‌، ایشان‌ فرمودند: ای‌ اسماء فرزندان‌ جعفر کجا هستند؟ آنان‌ را پیش‌ آن‌ حضرت‌آوردم‌، آنان‌ را در آغوش‌ کشید و گریه‌ کرد و گفت‌: جفعر امروز به‌ شهادت‌ رسید».
پیامبر به‌ دفعات‌ فراوانی‌ در سوگ‌ یارانش‌ از جمله‌: در عیادت‌ آخر و بیماری‌ احتضارسعد ابن‌ عباده‌، رئیس‌ قبیله‌ خزرج‌، در کنار مزار دختر خود در مدینه‌، در سوگ‌ فرزندش‌ابراهیم‌، (با بیان‌ این‌ که‌ قلب‌ از شدت‌ اندوه‌ می‌سوزد، اماسخنی‌ بر خلاف‌ رضای‌ حق‌نمی‌گویم‌)، در سوگ‌ عثمان‌ بن‌ مظعون‌ در مدینه‌، در کنار مزار مادرشان‌ در ابواء، (پس‌ ازگذشت‌ سالیان‌ دراز و مبعوث‌ شدن‌ آن‌ حضرت‌ به‌ نبوت‌)، به‌ هنگام‌ یادآوری‌ شهادت‌امام‌علی‌ (ع) و امام‌ حسین‌ (ع)، حتی‌ در هنگام‌ ولادت‌ امام‌ حسین‌ (ع) و در مکان‌های‌مختلف‌؛ مثل‌ منزل‌های‌ ام‌ المؤمنین‌ ام‌ سلمه‌، ام‌ المؤمنین‌ زینب‌، ام‌ المؤمنین‌ عایشه‌، ودر خانة‌ امام‌ علی‌ (ع) و...، گریه‌ کرده‌اند. پس‌ از پیامبر نیز، صحابه‌ عزاداری‌ می‌کردند،علاوه‌ بر گریة‌ مستمر حضرت‌ زهرا 3، کسان‌ دیگری‌؛ مثل‌ بلال‌، قیس‌، ام‌ ایمن‌، خلیفة‌اوّل‌ و دوم‌ نیز در سوگ‌ پیامبر گریه‌ کردند.
زنان‌ بنی‌ هاشم‌ در شهادت‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسین‌، عزاداری‌ و گریه‌ کردند؛ ام‌سلمه‌، ام‌ المؤمنین‌، در رؤیا، از شهادت‌ امام‌ حسین‌ با خبر می‌شود و پس‌ از بیداری‌ به‌عزاداری‌ می‌پردازد و زنان‌ هاشمی‌ را نیز به‌ عزاداری‌ بر حسین‌ دعوت‌ می‌کند؛ جابر ابن‌عبد الله انصاری‌، پس‌ از غسل‌ در فرات‌ و پوشیدن‌ لباس‌ تمیز، به‌ صورت‌ پابرهنه‌ واندوهگین‌ به‌ سوی‌ مزار امام‌ حسین‌ می‌رود و گریه‌ فراوان‌ می‌کند؛ انس‌ ابن‌ مالک‌ و زیدابن‌ ارقم‌، از یاران‌ پیامبر، در سوگ‌ امام‌ حسین‌ گریه‌ کردند؛ مختار ثقفی‌ در عزای‌ امام‌حسین‌ گریه‌ کرد و قسم‌ خورد که‌ انتقام‌ بگیرد؛ توابین‌ با شعار یالثارات‌ الحسین‌، به‌ رهبری‌سلیمان‌ ابن‌ صرد خزاعی‌، برای‌ انتقام‌ جمع‌ می‌شوند و بر مزار امام‌ حسین‌ رفته‌ و گریه‌ وناله‌ می‌کنند، مردم‌ کوفه‌ و شام‌ و مدینه‌، پس‌ از شهادت‌ امام‌ حسین‌ عزاداری‌ می‌کنند؛شعرا و سرایندگان‌ عرب‌، اشعار فراوانی‌ در سوگواری‌ سروده‌اند.
یادآوری‌ می‌شود که‌ بعضی‌ از موارد ذکر شده‌ از سیرة‌ معصومان‌ و مسلمانان‌، ناظربه‌ مراسم‌ عزاداری‌ نبوده‌ است‌ بلکه‌ سوگ‌ و داغ‌ دیدگی‌ واقعی‌ بوده‌ است‌، اما موارد متعددی‌هم‌ بوده‌ است‌ که‌ سوگ‌ واقعی‌ نبوده‌ است‌، بلکه‌ مراسم‌ عزاداری‌ بوده‌ و با هدف‌ تبلیغی‌ وسیاسی‌ نیز انجام‌ می‌ شده‌ است‌. ائمة‌ پس‌ از امام‌ حسین‌، همة‌ آنان‌ برای‌ آن‌ حضرت‌عزاداری‌ کرده‌اند و مصیبت‌ آن‌ حضرت‌ را تازه‌ نگه‌ داشته‌اند، به‌ ویژه‌ امام‌ صادق‌ مجلس‌می‌گرفت‌ و افراد جمع‌ می‌شدند و ذکر مصیبت‌ می‌شد و گریه‌ می‌کردند.
پس‌ از زمان‌ ائمه‌ (ع) نیز عزاداری‌ امام‌ حسین‌ توسط‌ شیعیان‌ انجام‌ می‌شد، اما تاپیش‌ از قرن‌ چهارم‌ به‌ صورت‌ پنهان‌ بود، همان‌ طور که‌ جشن‌ و سرور در روز عید غدیر(18 ذیحجه‌) نیز پنهان‌ بود و از آن‌ پس‌ آشکار شد.
معز الدولة‌ دیلمی‌، از سلاطین‌ بزرگ‌ و مقتدر آل‌ بویه‌ بود که‌ در آشکار ساختن‌شعائر شیعه‌، نقش‌ اساسی‌ داشت‌ و مردم‌ بغداد را به‌ عزاداری‌ حسین‌ تشویق‌ می‌کرد. درسال‌های‌ بین‌ 352 تا اواسط‌ قرن‌ پنجم‌، مراسم‌ عاشورا، مهم‌ تلقی‌ می‌شد و اجرا می‌شد.در همین‌ سال‌ها، فاطمیه‌ و اسماعیلیه‌، مصر را به‌ تصرف‌ درآوردند و شهر قاهره‌ را بنانهادند و مراسم‌ عاشورا در مصر نیز برگزار می‌شد. مراسم‌ عزاداری‌، به‌ سایر کشورهای‌اسلامی‌، شمال‌ آفریقا، ایران‌ و برخی‌ کشورهای‌ عربی‌ رسوخ‌ کرد. در ایران‌ از قرن‌ اول‌ ودوم‌، تعزیه‌ رایج‌ بود، ولی‌ گسترش‌ بیشتر یافت‌.
اکنون‌ نیز نه‌ تنها شیعیان‌، بلکه‌ حتی‌ بسیاری‌ از غیر شیعیان‌ و غیر مسلمانان‌ نیز،امام‌ حسین‌ و مراسم‌ عزاداری‌ حسینی‌ را به‌ خوبی‌ می‌شناسند و برای‌ آن‌ احترام‌ قائلند،امروزه‌ به‌ برکت‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌، مراسم‌ عزاداری‌، به‌ همان‌ شیوه‌های‌ مرسوم‌ درایران‌ (سخنرانی و روضه‌ خوانی‌ و مداحی‌ و سینه‌ زنی‌ و تشکیل‌ دادن‌ دسته‌های‌ عزاداری‌و...) به‌ زبان‌های‌ مختلف‌ دیگری‌؛ مثل‌ انگلیسی‌، المانی‌ چینی‌، ژاپنی‌ و...، نیز رواج‌ یافته‌است‌.
ملت‌های‌ دیگر، حضور و اثر گذاری‌ این‌ مراسم‌، در پدیده‌های‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌شیعیان‌ را مشاهده‌ کرده‌اند. هر کسی‌ اندک‌ تأملی‌ کرده‌ باشد، نقش‌ حسین‌ و عزاداری‌حسینی‌ را در دفاع‌ مقدس‌، به‌ خوبی‌ می‌شناسد، حسین‌ در انحصار شیعیان‌ نیست‌؛ رهبرفقید هند، گاندی‌، از حسین‌ بهره‌ گرفته‌؛ نهضت‌های‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌، لبنان‌، فلسطین‌،و... از حسین‌ بهره‌ گرفته‌اند.
کسانی‌، می‌توانند به‌ خوبی‌، مراسم‌ عزاداری‌ را درک‌ کنند که‌ اولاً شناخت‌های‌ لازم‌دربارة‌ آن‌ را داشته‌ باشند، و ثانیا در آن‌ شرکت‌ کرده‌ و آثار عاطفی‌ آن‌ را تجربه‌ درونی‌ کرده‌باشند. برای‌ شناخت‌ این‌ پدیده‌، علم‌ حصولی‌ و تحلیل‌ عقلی‌، لازم‌ است‌ اما بسنده‌نیست‌.
3ـ چیستی‌ عزاداری‌
عزاداری‌ در عرف‌ عام‌ به‌ دو معنا اطلاق‌ می‌شود: الف‌) داغ‌ دیدگی‌ و عزاداری‌شخصی‌ و بالفعل‌؛ ب‌) مراسم‌ عزاداری‌ که‌ به‌ صورت‌ سنتی‌ برای‌ بزرگان‌ دینی‌ و دیگران‌برگزار می‌شود. این‌ دو، از دیدگاه‌ روان‌شناسی‌ کاملا متفاوت‌ هستند. داغ‌ دیدگی‌ واقعی‌امری‌ است‌ غیر اختیاری‌ و افراد داغ‌ دار از مدار زندگی‌ عادی‌ خارج‌ می‌شوند و باید به‌تدریج‌ به‌ زندگی‌ عادی‌ برگردند. اما مراسم‌ عزاداری‌، کاملاً اختیاری‌ و برنامه‌ ریزی‌ شده‌است‌ و بخشی‌ از برنامه‌های‌ زندگی‌ عادی‌ افراد محسوب‌ می‌شود. داغ‌ داری‌ حالتی‌ روانی‌ ودرونی‌ است‌، ولی‌ مراسم‌ عزاداری‌ معمولاً به‌ صورت‌ اجتماعی‌ صورت‌ می‌گیرد. برای‌عادی‌ شدن‌ زندگی‌ فرد داغ‌ دار، عواملی‌ به‌ کمک‌ می‌آیند، که‌ از جملة‌ آن‌ها مراسم‌عزاداری‌ است‌. داغ‌ دیدگی‌ ممکن‌ است‌ به‌ صورت‌ ناگهانی‌ و بدون‌ آمادگی‌ باشد؛ مثل‌ این‌که‌ عزیزی‌ را در تصادف‌ اتومبیل‌ از دست‌ بدهند و ممکن‌ است‌ با پیش‌ بینی‌ و آمادگی‌قبلی‌ باشد، مثل‌ این‌ که‌ عزیزی‌ پس‌ از یک‌ دورة‌ سخت‌ بیماری‌ لاعلاج‌، از دنیا برود. درهر دو صورت‌، داغ‌ دیدگی‌ صدق‌ می‌کند، اما ناگهانی‌ بودن‌ سخت‌تر است‌.
داغ‌ دیدگی‌: فقدان‌های‌ مختلف‌، بار داغ‌ دیدگی‌های‌ متفاوت‌ دارند. مرگ‌همسر یکی‌ از پرفشارترین‌ وقایع‌ زندگی‌ است‌، هم‌ برای‌ زنان‌ و هم‌ برای‌ مردان‌. بونل‌ وبرنل‌ (
1989)، بر اساس‌ مصاحبه‌ هایشان‌ با بیش‌ از 100 خانوادة‌ داغ‌ دیده‌،راهنمایی‌های‌ زیر را به‌ فرد داغ‌ دیده‌ ارایه‌ کردند:
1) حداقل‌ تا 6 ماه‌ از تصمیمات‌ ناگهانی‌ پس‌ از فقدان‌، خودداری‌ کنند؛ (مانندخرید و فروش‌ خانه‌ و وسایل‌ آن‌، تغییر شغل‌، ازدواج‌ مجدد و...)؛
2) فرد داغ‌ دیده‌ بایداطمینان‌ داشته‌ باشد که‌ تجربة‌ فقدان‌، مراحلی‌ دارد و طی‌ خواهد شد؛
3) در حالت‌های‌خیلی‌ شدید روحی‌، در روزهای‌ اولیه‌، استفاده‌ از آرام‌ بخش‌های‌ ضعیف‌ در هنگام‌ خواب‌اشکال‌ ندارد؛
4) توسط‌ یک‌ مشاور، در یک‌ فضای‌ همدلانه‌، فرایند مرگ‌ برای‌ داغ‌ دیده‌،بیان‌ شود؛
5) در مواردی‌ که‌ لازم‌ است‌ از مددکار اجتماعی‌ استفاده‌ شود، مانند مردی‌ که‌همسر خود را از دست‌ داده‌ و فرزند خردسال‌ دارد.
فقدان‌ والدین‌ و فرزندان‌
نیز از سوگ‌های‌ شدید است‌، به‌ ویژه‌ برای‌ مادران‌؛ پدر زودتر به‌ زندگی‌ عادی‌ برمی‌گردد، اما مادر چه‌ بسا از پدر متعجب‌ می‌شود که‌ چه‌ زود، عادی‌ شده‌ است‌. در این‌موقعیت‌، پدر باید بسیار به‌ وضعیت‌ مادر توجه‌ کند و او را حمایت‌ کند.
در سوگ‌ فرزند، نکتة‌ مهم‌ این‌ است‌ که‌ روابط‌ والدین‌ خدشه‌ دار و ناسالم‌ نشود.والدین‌ سعی‌ کنند یکدیگر را درک‌ و حمایت‌ کنند، فهم‌ و تبیین‌ خوبی‌ از مرگ‌ داشته‌باشند، فلسفة‌ منسجمی‌ از زندگی‌ داشته‌ باشند، از اعتقادات‌ ایمانی‌ خود بهره‌ بگیرند.متخصصان‌ داغ‌ دیدگی‌، می‌گویند، فرد، با فقدان‌ والدین‌، گذشته‌ را، و با فقدان‌ همسر،حال‌ را و با فقدان‌ فرزند، آینده‌ را از دست‌ می‌دهد. (بونل‌ و برنل‌،
1989)
در هر صورت‌ فرد داغ‌ دیده‌، فشارهای‌ زیادی‌ را تحمل‌ می‌کند. لایندمن‌(
1944)در مطالعات‌ روان‌ پزشکی‌ خود، 101 فرد داغ‌ دیده‌ را مورد مطالعه‌ قرار داد. او واکنش‌ هایی‌مثل‌ گریستن‌، اضطراب‌، بی‌ قراری‌، بی‌ خوابی‌، و بی‌ اشتهایی‌، را گزارش‌ کرده‌ است‌.کوبلر راس‌ (
1981) می‌گوید، همه‌ به‌ عزا و فقدان‌، واکنش‌ نشان‌ می‌دهند، اما هر کسی‌ به‌شیوة‌ خاص‌ خود.
در مجموع‌، آثار داغ‌ دیدگی‌ در سه‌ بعد فیزیکی‌، روان‌ شناختی‌، و جامعه‌شناختی‌ بررسی‌ می‌شود. در بعد فیزیکی‌، آثاری‌؛ مثل‌ بیماری‌های‌ جسمانی‌، تشدیدعلایم‌ بیماری‌های‌ قبلی‌ و ایجاد شکایات‌ جدید و افزایش‌ مراجعه‌ به‌ پزشک‌، توجه‌کردنی‌ است‌. بونل‌ و برنل‌ (
1989)، آثاری‌؛ مثل‌ احساس‌ گرفتگی‌ شانه‌ها، ضعف‌ماهیچه‌ها، گرفتگی‌ گلو (بغض‌)، خشکی‌ دهان‌، فقدان‌ انرژی‌، تنگی‌ نفس‌ و آه‌ کشیدن‌ رامشاهده‌ کرده‌اند.
آثار روان‌ شناختی‌، به‌ متغیرهای‌ بسیاری‌ ارتباط‌ دارد؛ مثل‌ سن‌، جنس‌، سلامت‌جسمانی‌ قبلی‌، سازگاری‌ قبلی‌، متغیرهای‌ شخصیتی‌ فرد، عوامل‌ اجتماعی‌، اقتصادی‌،فرهنگی‌، نوع‌ رابطة‌ داغ‌ دیده‌ و متوفی‌، چگونگی‌ فوت‌، سابقة‌ متوفی‌ و سابقة‌ داغ‌ دار دراموری‌؛ مثل‌ مواد مخدر، مشروبات‌ الکلی‌، سیگار و...
پاکز(
1983) در مطالعه‌ای‌ به‌ دست‌ آورد که‌ اگر افراد داغ‌ دیده‌ گرفتار مشکلات‌شدید روان‌ پزشکی‌ بشوند، در سال‌ اوّل‌ خواهند شد، نه‌ بعد از آن‌. اما در هر صورت‌ افراد کم‌و بیش‌ گرفتار ناباوری‌، گیجی‌، دل‌ مشغولی‌ با افکار راجع‌ به‌ متوفی‌، توهمات‌ بینایی‌،شنوایی‌ و...، انکار غم‌، افسردگی‌، احساس‌ گناه‌، خشم‌ و اضطراب‌ می‌شوند.
آثار اجتماعی‌ داغ‌ دیدگی‌ به‌ ویژه‌ در بین‌ زنان‌ بیوه‌ زیاد است‌. رفت‌ و آمدها تغییرمی‌کند، نگاه‌ها عوض‌ می‌شود،اموری‌ مثل‌ فقدان‌ شغل‌، تعارضات‌ خانوادگی‌، بازنشستگی‌و... نیز، در این‌ جهت‌ ایفای‌ نقش‌ می‌کنند.
فرد داغ‌ دیده‌، در مرگ‌ طبیعی‌، چهار مرحله‌ را طی‌ می‌کند:
1) پذیرش‌ واقعیت‌فقدان‌؛ گاهی‌ فرد داغ‌ دیده‌، آن‌ چنان‌ ضربة‌ روحی‌ می‌بیند که‌ فقدان‌ را انکار می‌کند،می‌گوید او نمرده‌ است‌. گاهی‌ افراد گرفتار فراموشی‌ می‌شوند. وردن‌(
1982)، نقل‌ می‌کندکه‌ فردی‌ در 12 سالگی‌ پدرش‌ را از دست‌ داد و برای‌ سالیان‌ متمادی‌، همه‌ چیز را دربارة‌پدرش‌ فراموش‌ کرد، حتی‌ صورت‌ پدرش‌ را نیز به‌ خاطر نمی‌آورد.
2) تجربة‌ دردناکی‌فقدان‌؛ این‌ تجربه‌، جزئی‌ از فرایند عزاست‌، و بدون‌ آن‌، فرایند عزا، به‌ طور سالم‌ طی‌نمی‌شود. در این‌ مرحله‌، جامعه‌ نقش‌ مهمی‌ به‌ عهده‌ دارد. بالبی‌(
1980) می‌گوید اگرکسی‌ از این‌ مرحله‌ امتناع‌ کند، دیری‌ نمی‌پاید که‌ غالباً به‌ درجاتی‌ از افسردگی‌ دچارمی‌شود.
3) سازگاری‌ با اوضاع‌ جدید؛ این‌ مرحله‌ هم‌، به‌ ویژه‌ برای‌ زنان‌ بیوه‌ مشکل‌ است‌.مدت‌ها طول‌ می‌کشد که‌ دریابند چگونه‌ زندگی‌ کنند، و چگونه‌ جای‌ خالی‌ نقش‌های‌متوفی‌ را پر کنند.
4) سرمایه‌ گذاری‌ در ارتباطات‌ جدید؛ باید انرژی‌ عاطفی‌ فرد داغ‌ دیده‌،بر ارتباطات‌ جدید متمرکز شود. به‌ اصطلاح‌ عامیانه‌، باید از فرد متوفی‌ دل‌ بکند و به‌زنده‌ها دل‌ بسپارد. برای‌ عده‌ای‌، این‌ خیلی‌ سخت‌ است‌، گروهی‌ می‌پندارند این‌ بی‌اعتنایی‌ به‌ متوفی‌ است‌.بعضی‌ از افراد می‌پندارند اگر مثلاً ازدواج‌ مجدد کنند، فرزندانشان‌دچار تعارض‌ خواهند شد. برای‌ ایجاد رابطة‌ جدید، در سطح‌ ازدواج‌ مجدد، حدود یک‌ تا دوسال‌ وقت‌ لازم‌ است‌.
مراسم‌ عزاداری‌:
عزاداری‌، در متون‌ اسلامی‌، یک‌ اصطلاح‌ شرعی‌ نیست‌، بلکه‌ مسلمانان‌ آن‌ را به‌کار برده‌اند، لذا باید در فرهنگ‌ لغات‌، به‌ دنبال‌ کاربردهای‌ آن‌ گشت‌. عزا به‌ معنای‌ صبر وشکیبایی‌ در ماتم‌ و به‌ معنای‌ سوگ‌ و مصیبت‌ آمده‌ است‌. «عزّی‌''''»؛ از باب‌ تفعیل‌ به‌ کاررفته‌ است‌، «تعزیه‌ الرجل‌»؛ یعنی‌ تسلی‌ دادن‌ و توصیه‌ به‌ صبر کردن‌، «عزّی‌'''' بعضهم‌بعضاً»؛ یعنی‌ یکدیگر را توصیه‌ به‌ صبر کردند. «حسن‌ الله عزاک‌»؛ یعنی‌ خداوند به‌ توصبر و نیکی‌ عطا کند.
همان‌ گونه‌ که‌ از لغت‌ به‌ دست‌ می‌آید، عزاداری‌، در اصل‌ برای‌ تسلی‌ دادن‌ به‌ داغ‌دیده‌ است‌. برای‌ آرامش‌ بخشی‌ به‌ داغ‌ دیده‌ از عوامل‌ متعددی‌ می‌توان‌ سود جست‌، ازجمله‌:
1) هنجارهای‌ اجتماعی‌ و هم‌ دردی‌ها.
2) همسان‌ سازی‌ با بزرگان‌ دینی‌ و تاریخی‌ مورد علاقه‌ مردم‌.
3) تفکر منطقی‌، براین‌ نکته‌ که‌ لاجرم‌ باید به‌ زندگی‌ عادی‌ برگردیم‌، نمی‌شود زندگی‌ را تعطیل‌ کرد.
4) گریه‌کردن‌ و برون‌ ریزی‌ عاطفی‌.
5) ذکر کردن‌ غم‌ و غصّه‌ها با دیگران‌ (راه‌ دیگری‌ از برون‌ریزی‌)
6) خواندن‌ اشعار غم‌ ناک‌ و معنا دار.
7) اعتقاد به‌ معاد و... و یادآوری‌ آن‌ها.
نکتة‌ جالب‌ توجه‌ این‌ است‌ که‌ همة‌ عوامل‌ هفت‌ گانه‌، در ضمن‌ مراسم‌ عزاداری‌، وبا کمک‌ دیگران‌، برای‌ فرد داغ‌ دیده‌، حاصل‌ می‌شود. در غالب‌ دید و بازدیدها، اظهار هم‌دردی‌ها، شرکت‌ در مراسم‌ و ادای‌ احترام‌ به‌ متوفی‌ و بازماندگان‌، مداحی‌ کردن‌ از بزرگان‌دینی‌ و ذکر مصایب‌ آنان‌، خواندن‌ قرآن‌ و آیات‌ مناسب‌ تسلی‌ بخش‌، اجرای‌سخنرانی‌های‌ مناسب‌ با موقعیت‌ و اوضاع‌ و ارایه‌ کردن‌ شناخت‌های‌ لازم‌ برای‌ داغ‌ دیده‌ ودیگر مخاطبان‌، و... این‌ها همه‌ در ضمن‌ مراسم‌ عزاداری‌ حاصل‌ می‌شود، و جالب‌ توجه‌تراین‌ که‌ بسیاری‌ از این‌ها، اختصاص‌ به‌ مراسم‌ جمعی‌ دارد و در تنهایی‌ و نشست‌های‌خانوادگی‌ حاصل‌ نمی‌شود.
در جوامع‌ مختلف‌، شیوه‌های‌ نسبتاً مشابهی‌ برای‌ این‌ مراسم‌ وجود داشته‌ و دارد.مراسم‌ عزاداری‌ و ختم‌ در سه‌ روز اوّل‌، هفته‌، چهلم‌، وگاه‌ سالگرد (در جامعة‌ ما)، به‌سازگاری‌ داغ‌ دیده‌ با اوضاع‌ جدید کمک‌ می‌کند. با گرفتن‌ مراسم‌ سالگرد، به‌ بازماندگان‌کمک‌ می‌شود که‌ ضمن‌ برگزاری‌ گرامی‌ داشت‌ یاد متوفی‌، آن‌ را به‌ خاطرات‌ عزیز و تکرارنشدنی‌ تبدیل‌ کنند. به‌ طور کلی‌ دو عامل‌ «فراموشی‌» و «گذشت‌ زمان‌» از جملة‌ عوامل‌سازگاری‌ است‌.
در سایر ادیان‌ نیز چنین‌ هنجارها و مراسمی‌ وجود دارد؛ مثل‌ مراسم‌ یادآوری‌ ازمصلوب‌ شدن‌ حضرت‌ عیسی‌ در دین‌ مسیحیت‌. در فرهنگ‌ ایرانی‌ قبل‌ از اسلام‌ نیز«خون‌ سیاوش‌» و «مرگ‌ سهراب‌»، اگر چه‌ به‌ نوعی‌ افسانه‌ می‌ماند، ولی‌ در کاهش‌ غم‌ وغصه‌های‌ داغ‌ داران‌ ایفای‌ نقش‌ می‌کرده‌ است‌. تیشه‌ بر سر زدن‌ فرهاد، بیابان‌ گردی‌مجنون‌، ناکامی‌ زلیخا، صبر یعقوب‌ در غم‌ فرزندش‌ یوسف‌، بردار رفتن‌ حلاج‌، و...، همه‌ وهمه‌، عناصری‌ نمادین‌ از غم‌ و اندوه‌ برای‌ درک‌ این‌ معنی‌ و کنار آمدن‌ با غم‌ است‌.
4ـ مراسم‌ عزادری‌ یک‌ گروه‌ اجتماعی‌
انسان‌ موجودی‌ اجتماعی‌ است‌ و بخش‌ بسیاری‌ از زندگی‌ خود را در گروه‌هامی‌گذراند. گروه‌های‌ خانواده‌، مدرسه‌، هم‌ بازی‌ها، هم‌ سالان‌، هم‌ کاران‌، گروه‌های‌مذهبی‌، سیاسی‌، اجتماعی‌ و...، از گروه‌هایی‌ هستند که‌ ما معمولاً بخش‌ جالب‌ توجهی‌ اززندگی‌ خود را با آن‌ها می‌گذرانیم‌. گروه‌های‌ مذهبی‌ نیز در همین‌ ردیف‌ است‌ و به‌ عنوان‌یک‌ گروه‌ بررسی‌ می‌شود.
تعریف‌ گروه‌
گروه‌ متشکل‌ از دو یا چند نفر است‌ که‌ با هم‌ تعامل‌ دارند، در اهدافی‌ مشترکند،روابط‌ پایداری‌ با هم‌ دارند، به‌ نحوی‌ به‌ هم‌ وابسته‌اند و خود را عضوی‌ از گروه‌ تلقی‌می‌کنند (بارون‌ و بایرن‌،
1977 )، از این‌ تعریف‌ چند ویژگی‌ برای‌ گروه‌ به‌ دست‌ می‌آید:
1 ) تعامل‌ دارند.
2) وابسته‌اند، به‌ نحوی‌ که‌ آن‌ چه‌ برای‌ یک‌ فرد اتفاق‌ می‌افتد، بر دیگران‌نیز موثر است‌.
3) روابط‌ آن‌ها پایدار است‌ و چه‌ بسا روزها و هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها ادامه‌دارد و منشأ آثاری‌ در جنبه‌های‌ دراز مدت‌ زندگی‌ مثل‌ ازدواج‌ هم‌ می‌شود.
4) اهداف‌مشترک‌ دارند که‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ با هم‌ تلاش‌ و همکاری‌ می‌کنند.
5) این‌ تعامل‌ درقالب‌ گروه‌، معمولاً به‌ گونه‌ای‌ نظام‌مند است‌ که‌ هر عضو، جایگاهی‌ دارد و خودش‌ ودیگران‌، او را در آن‌ جایگاه‌ می‌شناسند.
6) خود را بخشی‌ از گروه‌ می‌دانند.
گروه‌ با این‌ تعریف‌ و ویژگی‌هایی‌ که‌ ذکر شد، کارکردهای‌ روانشناختی‌ متعددی‌دارد. بعضی‌ از آن‌ کارکردها عبارتند از:
1) بخشی‌ از نیاز روانی‌ ما به‌ تعلق‌ داشتن‌ رابرآورده‌ می‌سازد.
2) با راحتی‌ بیشتری‌ به‌ اهداف‌ مشترک‌ می‌رسیم‌.
3) دانش‌ و اطلاعاتی‌به‌ دست‌ می‌آوریم‌ که‌ در بیرون‌ گروه‌ بر ایمان‌ میسر نیست‌.
4) در مقابل‌ دشمن‌ مشترک‌احساس‌ امنیت‌ بیشتر بر ایمان‌ حاصل‌ می‌شود.
5) باعث‌ استحکام‌ و تثبیت‌ هویت‌اجتماعی‌ ما می‌شود.
6) در ایجاد و تغییر احساسات‌ و عواطف‌، باعث‌ تسهیل‌ اجتماعی‌ ما می‌شود.
7) ویژگی‌ جمعی‌ بودن‌ بعضی‌ برنامه‌ها، باعث‌ استدامه‌ و استمرار برنامه‌می‌شود.
8) به‌ اعتماد نفس‌ بیشتر فرد کمک‌ می‌کند.
9) به‌ افراد به‌ ویژه‌ کودکان‌ در فراینداجتماعی‌ شدن‌ کمک‌ می‌کند.
10) فواید جانبی‌اش‌ مثل‌ مشاوره‌ها، دوست‌ یابی‌ها،شغل‌ یابی‌ها، قرض‌ الحسنه‌ها، دید و بازدیدها به‌ هنگام‌ بیماری‌ و مشکلات‌، نیز از طریق‌گروه‌های‌ مذهبی‌، حاصل‌ می‌شود.
11) هنجارهای‌ گروه‌ (خوب‌ یا بد)، معمولاً موردپذیرش‌ همة‌ اعضاء قرار می‌گیرد (افراد به‌ جهت‌ اهمیتی‌ که‌ برای‌ گروه‌ قائل‌ هستند، ازاختلافات‌ کوچک‌ می‌گذرند و گاهی‌ به‌ واقع‌، تغییر نگرش‌ می‌دهند.
12) این‌ گروه‌هامی‌تواند شروع‌ و مبنایی‌ باشد برای‌ شروع‌ و شکل‌ دهی‌ کارهای‌ تشکیلاتی‌ آشکار ومخفی‌ و انجام‌ دادن‌ کارهای‌ فرهنگی‌، اجتماعی‌، سیاسی‌ و گاهی‌ نظامی‌.
یکی‌ از نمونه‌های‌ این‌ حرکت‌، اقدامات‌ سید جمال‌ الدین‌ اسد آبادی‌ بود، او ازمراسم‌ سادة‌ مذهبی‌ شروع‌ کرد و در نهایت‌ تشکیلاتی‌ شکل‌ داد که‌ حکومت‌ مصر ناچار به‌اخراج‌ ایشان‌ از کشور مصر شد.
تمام‌ کارکردهایی‌ که‌ برای‌ گروه‌های‌ اجتماعی‌ ذکر شد، در گروه‌های‌ مذهبی‌ نیزوجود دارد. برای‌ اجتناب‌ از تفصیل‌، به‌ توضیح‌ آن‌ها نمی‌پردازیم‌. اما بسیاری‌ از آن‌کارکردها را در قالب‌ یک‌ حدیث‌ در سخنان‌ امام‌ علی‌ (ع) می‌خوانیم‌: آن‌ حضرت‌می‌فرمایند هر گاه‌ کسی‌ به‌ مسجد رفت‌ و آمد کند، یکی‌ از بهره‌های‌ هشت‌ گانه‌ را نصیب‌خود خواهد کرد:
1) یافتن‌ یک‌ برادر دینی‌ و دوستی‌ که‌ در مسیر الهی‌ با او همراه‌ باشد.
2)علمی‌ جدید بر علوم‌ او اضافه‌ خواهد شد.
3) نشانه‌ای‌ از نشانه‌ها و آیات‌ محکم‌ الهی‌ بر اوروشن‌ خواهد شد.
4) رحمت‌ مورد انتظارش‌ را از جانب‌ خدا دریافت‌ خواهد کرد.
5) سخنی‌می‌شنود که‌ باعث‌ دوری‌ و اجتناب‌ او از پستی‌ها می‌شود.
6) یا سخنی‌ که‌ موجب‌ هدایت‌ اوبه‌ راه‌ راست‌ خواهد شد.
7) یا باعث‌ ترک‌ گناهی‌ از خوف‌ الهی‌ می‌شود.
8) یا حجب‌ وحیای‌ او پیش‌ دیگران‌، او را از گناه‌ باز خواهد داشت‌.
5ـ هیجان‌های‌ روانی‌ ناشی‌ از عزاداری‌
بیشترین‌ و مهم‌ترین‌ تأثیری‌ که‌ مراسم‌ عزاداری‌ بر شرکت‌ کنندگان‌ دارد، تأثیرات‌روانی‌ است‌ و اکثر شرکت‌ کننده‌ها نیز در پی‌ همین‌ نوع‌ تأثیرات‌ هستند. احساس‌ لذتی‌خاص‌ به‌ آن‌ها دست‌ می‌دهد، آرامشی‌ می‌یابند که‌ در کمتر مجلسی‌ و گروهی‌ از نوع‌ دیگر،حاصل‌ می‌شود. چهرة‌ افراد عزادار، درمجالس‌ عزاداری‌، غم‌ بار می‌شود، گریه‌ می‌کنند یاحالت‌ گریه‌ به‌ خود می‌گیرند، اما این‌غم‌ از نوعی‌ دیگر و متفاوت‌ با غم‌ و غصه‌های‌ زندگی‌روزمره‌ است‌. غم‌ معنویت‌ است‌، غم‌ آخرت‌ است‌. غم‌ مظلومیت‌ مظلومان‌ است‌. غمی‌است‌ که‌ منشأ حرکت‌ است‌ و کنش‌ وری‌ اجتماعی‌ افراد را افزایش‌ می‌دهد نه‌ کاهش‌،عامل‌ نابهنجار در زندگی‌ افراد نمی‌شود، بلکه‌ در مواردی‌ نقش‌ درمانی‌ ایفا می‌کند.برای‌ زندگی‌ نشاط‌ می‌آفریند.
بدیهی‌ است‌، کسانی‌ که‌ خود به‌ صورت‌ مستمر و یا به‌ صورت‌ مقطعی‌، درزمان‌های‌ خاصی‌ از سال‌ در این‌ گروه‌ها و مراسم‌ شرکت‌ می‌کنند و اکثر قریب‌ به‌ اتفاق‌مردم‌ مذهبی‌ (شیعه‌)، با این‌ مراسم‌ موافق‌ هستند و آن‌ را می‌پسندند و از آن‌ استقبال‌می‌کنند.
افرادی‌ نیز هستند که‌ با عزاداری‌ مخالفند و بر این‌ مخالفت‌، استدلال‌هایی‌ نیزدارند؛ به‌ بعضی‌ از دلیل‌های‌ آن‌ها اشاره‌ می‌کنیم‌:
1) ما دلیل‌ و برهانی‌ از متن‌ دین‌، برای‌عزاداری‌ نداریم‌ و این‌ نوعی‌ بدعت‌ محسوب‌ می‌شود.
2) بر فرض‌ این‌ که‌ دلایلی‌ کل‌ وعام‌ بر جواز عزاداری‌ نیز داشته‌ باشیم‌، اما چه‌ لزومی‌ دارد که‌ برای‌ کسانی‌ عزاداری‌ کنیم‌ که‌قرن‌ها پیش‌ شهید شده‌ و به‌ مقام‌ والایی‌ رسیده‌اند؟
3) عزاداری‌ کردن‌، مخالفت‌ با قضا وقدر الهی‌ است‌. ما باید بپذیریم‌ و تسلیم‌ باشیم‌.
5) عزاداری‌ و ازدیاد این‌ مراسم‌ در طول‌سال‌ به‌ مناسبت‌های‌ مختلف‌، باعث‌ شده‌ است‌ که‌ جامعه‌ از شادی‌ها به‌ دور باشد و بیشتراحساس‌ غمگینی‌ کند و در نتیجه‌ باعث‌ افزایش‌ فراوانی‌ افسردگی‌ در جامعه‌ بشود. این‌اشکال‌، گاهی‌ از زبان‌ و قلم‌ بعضی‌ از صاحب‌ نظران‌ روان‌شناسی‌ در کلاس‌های‌ درس‌ و درمقالات‌ نیز مطرح‌ شده‌ است‌.
ما با بررسی‌ مختصری‌ که‌ در باب‌ بعضی‌ هیجان‌های‌ روانی‌؛ مثل‌ اندوه‌ و گریه‌،شادی‌ و خنده‌، افسردگی‌، عزت‌ نفس‌ و... و تأثیر مراسم‌ عزاداری‌ بر روی‌ آنها، انجام‌می‌دهیم‌، در باب‌ اشکالات‌ روان‌ شناختی‌ مطرح‌ شده‌ اظهار نظر خواهیم‌ کرد و نیز بابررسی‌ ای‌ که‌ در متون‌ دین‌ انجام‌ خواهیم‌ داد، در مورد اشکالات‌ دینی‌ مطرح‌ شده‌، اتخاذموضع‌ می‌کنیم‌.
مراسم‌ عزاداری‌ و گریه‌
گریه‌ دارای‌ یک‌ ظاهر است‌ و یک‌ باطن‌. ظاهر آن‌ یک‌ امر فیزیولوژیک‌ است‌،باید تأثیرات‌ روانی‌، از طریق‌ محرک‌های‌ بیرونی‌ یا درونی‌ مثل‌ تفکر، شکل‌ بگیرد.سپس‌ این‌ تأثرات‌، وارد چرخة‌ فیزیولوژی‌ مغز و اعصاب‌ بشود، بخش‌ خاصی‌ از مغز فعال‌شده‌ و غدد اشکی‌ چشم‌ را فرمان‌ فعالیت‌ بدهد و در نهایت‌ قطرات‌ اشک‌ جریان‌ پیدا کندو ما آن‌ را گریه‌ بنامیم‌.
باطن‌ گریه‌ همان‌ تأثرات‌ درونی‌ است‌. نگاه‌ روان‌ شناختی‌ ما و داوری‌ ما در باب‌پیامدهای‌ گریه‌ نیز دایر مدار تأثرات‌ عاطفی‌ است‌. اگر در روایات‌ آمده‌ است‌ که‌ گریه‌ کردن‌و گریاندن‌ و حالت‌ گریه‌ به‌ خود گرفتن‌، در مراسم‌ عزای‌ حسینی‌، منشأ اثر دنیوی‌ و اخروی‌است‌، به‌ تأثرات‌ درونی‌ نظر دارد و گرنه‌ می‌شود به‌ صورت‌ مصنوعی‌ و یا با مواد شیمیایی‌،چشمانی‌ گریان‌ داشت‌. ما در این‌ جستار، باطن‌ گریه‌ را به‌ چهار نوع‌ تقسیم‌ می‌کنیم‌. که‌فقط‌ یک‌ نوع‌ آن‌، معطوف‌ به‌ خود و نیازهای‌ سرکوب‌ شدة‌ خود است‌ و می‌تواند با افسردگی‌هم‌ بستگی‌ مثبت‌ داشته‌ باشد، و کنش‌ وری‌ اجتماعی‌ فرد را مختل‌ کند، اما سه‌ نوع‌ دیگر،امید بخش‌ است‌ و حرکت‌ آفرین‌ و رابطة‌ معکوس‌ با افسردگی‌ دارد. نوع‌ اول‌، ناشی‌ از مرگ‌واقعی‌ است‌ اما سه‌ نوع‌ دیگر، سوگ‌ واقعی‌ نیستند، اگر چه‌ در مراسم‌ سوگواری‌ حاصل‌می‌شوند.
الف‌) گریة‌ ناشی‌ از علاقة‌ طبیعی‌ انسان‌ به‌ خود و متعلقات‌ خود: این‌ گریه‌ به‌ هنگام‌غم‌ و مصیبت‌ و داغ‌ دیدگی‌ حاصل‌ می‌شود و اختیاری‌ نیست‌، معمولاً بی‌ اراده‌، اشک‌جاری‌ می‌شود. تأثرات‌ فرد ناظر به‌ گذشته‌ است‌، مصیبتی‌ رخ‌ داده‌ و آثاری‌ گذاشته‌ و اکنون‌به‌ اصطلاح‌ عامیانه‌، عقده‌ها گشوده‌ می‌شود و اشک‌ می‌ریزد. این‌ گریه‌ به‌ اصطلاح‌ روان‌شناسان‌ و روان‌ در مان‌ گران‌، تخلیة‌ روانی‌ - هیجانی‌ است‌ و به‌ خود فرد و نیازهای‌سرکوفته‌ شدة‌ او بر می‌گردد.
ب‌) گریه‌ای‌ که‌ ریشه‌ در اعتقادات‌ دارد: مثل‌ آنچه‌ در حال‌ مناجات‌ حاصل‌ می‌شود،فرد خود را در محضر خدا می‌یابد و رفتار و کردار خود را ضبط‌ شده‌ می‌داند و خود را گناه‌ کارو... به‌ عنوان‌ مثال‌ دعای‌ امام‌ سجاد (ع) در وداع‌ با ماه‌ رمضان‌ و یادآوری‌ رحمت‌های‌خداوندی‌ از این‌ نوع‌ است‌. این‌ نوع‌ گریه‌ ناظر به‌ آینده‌ و حال‌ است‌ و آنچه‌ روی‌ خواهد داد.این‌ که‌ امام‌ سجاد (ع) می‌فرمایند: «محبوب‌ترین‌ قطره‌ در نزد خداوند متعال‌، قطرة‌اشکی‌ است‌ که‌ مخلصانه‌، در تاریکی‌ شب‌ و از ترس‌ خدا ریخته‌ شود»، این‌ ریشه‌ دراعتقادات‌ دارد. مربوط‌ به‌ ترس‌های‌ دنیایی‌ و زندگی‌ روزمره‌ نیست‌. اکثر گریه‌ها درمناجات‌های‌ امامان‌ معصوم‌ (ع) از این‌ نوع‌ است‌.
ج‌) گریه‌ای‌ که‌ از فضیلت‌طلبی‌ و کمال‌ خواهی‌ ناشی‌ می‌شود: مثل‌ گریه‌ای‌ که‌ درفقدان‌ معلم‌ و مربی‌ اخلاق‌ و پیامبر و امام‌ و... رخ‌ می‌دهد. این‌ گریه‌ از این‌ روی‌ است‌ که‌ مادر عمق‌ وجودمان‌ کمال‌ و رشد را تحسین‌ می‌کنیم‌ و از بودن‌ آن‌ کمالات‌، ذوق‌ زده‌می‌شویم‌ و از فقدان‌ آن‌ها نارحت‌. گاهی‌ در مراسم‌ عزاداری‌، گریه‌هایی‌ از این‌ نوع‌ نیزوجود دارد. مثلاً؛ در باب‌ شجاعت‌ و وفاداری‌ حضرت‌ عباس‌ (ع) به‌ امام‌ حسین‌ (ع)، بسط‌سخن‌ داده‌ می‌شود، و ما با شنیدن‌ آن‌، اشک‌ می‌ریزیم‌. پس‌ از وفات‌ حضرت‌ رسول‌ (ص)،ام‌ ایمن‌ گریه‌ می‌کرد، خلیفة‌ دوم‌ از او پرسید، چرا گریه‌ می‌کنی‌؟ مگر نه‌ این‌ که‌ رسول‌ خدادر پیش‌ گاه‌ خداوند است‌؟ ام‌ ایمن‌ پاسخ‌ داد: گریة‌ من‌ برای‌ آن‌ است‌ که‌ دست‌ ما از اخبارآسمان‌ و وحی‌ کوتاه‌ شده‌ است‌.
د) گریه‌ بر مظلوم‌: مانند گریة‌ رسول‌ خدا (ص) بر علی‌ (ع) و حسین‌ (ع)، پیش‌ ازشهادت‌ آن‌ها و مثل‌ گریه‌ و عزاداری‌ مسلمانان‌ در شهادت‌های‌ ائمة‌ دین‌ که‌ به‌ صورت‌مظلومانه‌ شهید شدند؛ مثل‌ گریه‌ به‌ هنگام‌ روضه‌ خوانی‌ حضرت‌ رقیه‌، و حضرت‌ علی‌ اکبرو حضرت‌ فاطمه‌ و دیگر مصایب‌ اهل‌ بیت‌ و... .
- گاهی‌ نوعی‌ دیگر از گریه‌ را نیز تحت‌ عنوان‌ «گریة‌ سیاسی‌» نام‌ می‌برند. مثلاًامام‌ خمینی‌ می‌فرمایند: «زنده‌ نگه‌ داشتن‌ عاشورا، یک‌ مسئلة‌ بسیار مهم‌ سیاسی‌ -عبادی‌ است‌. عزاداری‌ کردن‌ برای‌ شهیدی‌ که‌ همه‌ چیز را در راه‌ اسلام‌ داده‌ است‌ یک‌مسئلة‌ سیاسی‌ است‌.» اما در واقع‌ از دیدگاه‌ روان‌شناسی‌، این‌ گریه‌، نوعی‌ مستقل‌نیست‌، بلکه‌ به‌ یکی‌ از انواع‌ مذکور بر می‌گردد. و در اهداف‌ سیاسی‌، جهت‌ دهی‌ می‌شود.این‌ یکی‌ از کاربردهای‌ انواع‌ گریه‌ است‌.
گریه‌ در مراسم‌ عزاداری‌، از هر کدام‌ از انواع‌ چهارگانه‌ که‌ باشد، کارکردهایی‌ دارد:الف‌) در هر صورت‌ نوعی‌ تخلیة‌ هیجانی‌ است‌ و آرامشی‌ را به‌ دنبال‌ دارد و باعث‌ جلای‌قلب‌ می‌شود و این‌ نکته‌ بسیار مهم‌ و ارزش‌مند است‌. ب‌) هیجان‌ها و تأثرات‌ روانی‌، دربعد شناختی‌ اثر گذاشته‌ و کنجکاوی‌ و در نهایت‌ شناخت‌ فرد، در موضوع‌ مورد نظر راتقویت‌ می‌کند. ج‌) با تقویت‌ عواطف‌ و شناخت‌ها، آمادگی‌ رفتاری‌ فرد به‌ تناسب‌ آن‌شناخت‌ها و عواطف‌، بیشتر می‌شود و نگرش‌ فرد نسبت‌ به‌ آن‌ موضوع‌ تقویت‌ می‌شود.د) باعث‌ همانند سازی‌ با آن‌ افراد و موضوعات‌ مورد علاقه‌ می‌شود. کسی‌ که‌ در شنیدن‌شجاعت‌ حضرت‌ عباس‌، اشکی‌ می‌ریزد، به‌ طور ناخودآگاه‌، در شجاعت‌، درحد توان‌خودش‌، با آن‌ حضرت‌ همانندسازی‌ می‌کند و... .
ه) تمام‌ انواع‌ گریه‌ها می‌تواند جهت‌گیری‌های‌ سیاسی‌، فرهنگی‌، دینی‌ و... داشته‌باشد و از آن‌ها حسن‌ استفاده‌ یا سوء استفاده‌ بشود (توسط‌ خود فرد یا توسط‌ اداره‌ کنندگان‌مجالس‌ عزاداری‌). و) علاقه‌ و محبت‌ فرد نسبت‌ به‌ موضوع‌ مورد نظر افزایش‌ می‌یابد.
مراسم‌ عزاداری‌ و شادی‌ جامعه‌
شادی‌ چیست‌؟ چه‌ عواملی‌ باعث‌ شادی‌ جامعه‌ می‌شوند؟، مراسم‌ عزاداری‌مذهبی‌، چه‌ رابطه‌ای‌ با شادی‌ افراد و جامعه‌ دارد؟ در این‌ موارد به‌ اختصار سخن‌می‌گوییم‌. برای‌ شادی‌ تعاریف‌ مختلفی‌ شده‌ است‌؛ ارسطو معتقد است‌، حداقل‌ سه‌ نوع‌شادی‌ وجود دارد: الف‌) حالتی‌ که‌ همراه‌ با لذت‌ حاصل‌ می‌شود. ب‌) حالتی‌ که‌ به‌ دنبال‌عمل‌ کرد خوب‌ برای‌ فرد حاصل‌ می‌شود. ج‌) حالتی‌ که‌ بر اثر زندگی‌ متفکرانه‌ حاصل‌می‌شود. از دیدگاه‌ ارسطو، نوع‌ اوّل‌ سطح‌ نازل‌ و زودگذر شادی‌ است‌؛ نوع‌ دوم‌، سطح‌متوسط‌ و میان‌ مدت‌ شادی‌ و نوع‌ سوم‌ سطح‌ عالی‌ و دراز مدت‌ شادی‌ است‌. فیلسوفانی‌مثل‌ جان‌ لاک‌ و جرمی‌ بنتام‌، گفتند شادی‌ بستگی‌ به‌ تعداد لذات‌ زندگی‌ دارد.
این‌ تعاریف‌، منطبق‌ با تعریف‌ تودة‌ مردم‌ از شادی‌ نیست‌. از دیدگاه‌ مردم‌، شادی‌یعنی‌ انبساط‌ خاطر، یک‌ فرد ممکن‌ است‌ یک‌ روز صبح‌ شاد باشد و بعد از ظهر غمگین‌باشد، با شنیدن‌ یک‌ خبر، شاد و با خبری‌ دیگر غمگین‌ بشود. در بعضی‌ از کتاب‌های‌ انگیزش‌و هیجان‌ نیز همین‌ گونه‌ تعریف‌ شده‌ است‌، بر این‌ اساس‌، حتی‌ اگر با مصرف‌ دارو هم‌،انبساط‌ خاطری‌ حاصل‌ شود، نام‌ آن‌ شادی‌ است‌.
وقتی‌ ما از شادی‌ اجتماعی‌ سخن‌ می‌گوییم‌، نه‌ آن‌ شادی‌ سطح‌ اعلای‌ ارسطویی‌را در نظر داریم‌ و نه‌ شادی‌ زودگذر و مبتذلی‌ که‌ حتی‌ با مصرف‌ دارو ممکن‌ است‌ حاصل‌شود؛ پس‌ شادی‌ مورد نظر چیست‌، امروزه‌ از دیدگاه‌ روانشناسی‌ اجتماعی‌، شادی‌ برابراست‌ با حاصل‌ جمع‌ رضایت‌ و سطح‌ لذت‌:
سطح‌ لذت‌ + رضایت‌ = شادی‌
این‌ نوع‌ تعریف‌ با تصور تودة‌ مردم‌ از شادی‌، منطبق‌ است‌ و بر این‌ اساس‌، شادی‌هم‌ با فعالیت‌ یا موضوع‌ لذت‌ افرین‌ بالفعل‌ مرتبط‌ است‌، که‌ با مؤلفة‌ سطح‌ لذت‌، آن‌ رابیان‌ کردیم‌ و هم‌ با وضعیت‌ روانی‌ فرد که‌ ناشی‌ از تجربه‌ها، انتظارات‌ و آرزوها، و...است‌، ارتباط‌ مستقیم‌ دارد که‌ آن‌ را با مؤلفة‌ رضایت‌ بیان‌ کردیم‌؛ و هر دو مؤلفه‌، اموری‌غیر ثابت‌ و غیر مطلق‌ هستند.
آنگوس‌ کمپبل‌، ویلارد رادجرز، و فیلیپ‌ کانورس‌، محققان‌ امریکایی‌،تلاش‌ کردند که‌ رابطة‌ 10 متغیر (سن‌، نژاد، اشتغال‌، بیکاری‌، درآمد خانواده‌، اشتغال‌رئیس‌ خانه‌، تحصیلات‌، مذهب‌، جنس‌، شهرنشینی‌، تجرد، تأهل‌ بدون‌ فرزند، تأهل‌ بافرزند) را با میزان‌ شادی‌ بسنجند، آنان‌ 2144 آزمودنی‌ را آزمودند، با لحاظ‌ کردن‌ همة‌ این‌عوامل‌، توانستند فقط‌ 10 درصد تفاوت‌ شادی‌های‌ بین‌ افراد را به‌ این‌ امور، نسبت‌ بدهند،و در نهایت‌ نتیجه‌ گرفتند که‌ عمدتاً شادی‌ به‌ نوع‌ شخصیت‌ یا منش‌ افراد بستگی‌ دارد.
بدین‌ ترتیب‌ معلوم‌ می‌شود که‌ برای‌ بالا بردن‌ سطح‌ شادی‌ در فرد و جامعه‌، باید به‌آن‌ دو مؤلفه‌ (سطح‌ لذت‌ و رضایت‌) توجه‌ کرده‌ و آن‌ها را تقویت‌ کنیم‌؛ و آن‌ دو مؤلفه‌ ازمراسم‌ عزاداری‌، اثر منفی‌ نمی‌پذیرند. این‌ گونه‌ نیست‌ که‌ مراسم‌ عزاداری‌، با سطح‌ لذت‌و سطح‌ رضایت‌ افراد، همبستگی‌ منفی‌ داشته‌ باشند، بلکه‌ شواهدی‌ برای‌ همبستگی‌مثبت‌ وجود دارد.
قطعاً کسانی‌ که‌ با علاقه‌ و انتخاب‌ خود به‌ مراسم‌ عزاداری‌ می‌روند، از آن‌ لذت‌می‌برند و از آن‌ احساس‌ رضایت‌ می‌کنند.
عده‌ای‌ از روان‌ شناسان‌ از جمله‌ روان‌ شناس‌ آمریکایی‌ مایکل‌ فوردیس‌،برنامه‌ای‌ برای‌ افزایش‌ شادی‌ تهیه‌ کردند. به‌ نظر او، بهترین‌ راه‌ این‌ است‌ که‌ افراد، خود،برای‌ شاد بودن‌ اقدام‌ کنند. او یک‌ برنامة‌ چهارده‌ عنصری‌ تهیه‌ و ارایه‌ کرد که‌ به‌ اختصاردر زیر می‌آید:
1) خود را مشغول‌ نگه‌ دارید و فعال‌تر باشید.
2) وقت‌ بیشتری‌ را به‌ روابط‌ اجتماعی‌اختصاص‌ دهید.
3) در کارهای‌ با معنی‌ شرکت‌ کنید.
4) امور زندگی‌ را به‌ بهترین‌ نحو طرح‌ریزی‌ و سازماندهی‌ کنید.
5) حتی‌ المقدور از نگرانی‌ دست‌ بردارید.
6) سطح‌ انتظارات‌ وآرزوهایتان‌ را پایین‌ بیاورید.
7) تفکر مثبت‌ و خوش‌ بینانه‌ را در خود بپرورانید.
8) در زمان‌حال‌ زندگی‌ کنید.
9) سعی‌ کنید شخصیتی‌ سالم‌ داشته‌ باشید.
10) برون‌ گرا و اجتماعی‌باشید.
11) خودتان‌ باشید.
12) احساسات‌ منفی‌ و مسایل‌ منفی‌ را بیرون‌ ببرید.
13) باداشتن‌ روابط‌ نزدیک‌ خود را شاد کنید.
14) شادی‌ را در درجة‌ نخست‌ اولویت‌ قرار دهید.
در یک‌ بررسی‌، 89 درصد از شرکت‌ کنندگان‌ گفتند که‌ این‌ برنامه‌ به‌ آن‌ها کمک‌کرده‌ است‌، تا خلق‌ غمگین‌ خود را متوقف‌ کنند، با آن‌ مقابله‌ کنند، یا آن‌ را تأخیر اندازند.80 درصد نشان‌ دادند که‌ این‌ برنامه‌، سطح‌ شادی‌ شان‌ را افزایش‌ داده‌ است‌، 36 درصدمدعی‌ بودند که‌ افزایش‌ شادی‌ آن‌ها خیلی‌ زیاد بوده‌ است‌.
با توجه‌ به‌ این‌ برنامه‌ و دقت‌ در کارکرد تک‌ تک‌ توصیه‌های‌ آن‌، نیز می‌توان‌ رابطة‌مراسم‌ عزاداری‌ و شادی‌ را تشخیص‌ داد. آیا در مراسم‌ عزاداری‌ تعداد جالب‌ توجهی‌ ازاین‌ توصیه‌ها، اجرا نمی‌شود؟! افراد فعال‌تر نیستند؟ روابط‌ اجتماعی‌ شان‌ بیشترنمی‌شود؟ عزاداری‌ کار با معنایی‌ نیست‌؟ سطح‌ انتظارات‌ و آرزوها را تعدیل‌ نمی‌کند؟تفکر خوش‌ بینانه‌ القاء نمی‌کند؟ برون‌ گرایی‌ را رشد نمی‌دهد؟ با اطلاعات‌ دینی‌،سیاسی‌، فرهنگی‌ اجتماعی‌ که‌ افراد می‌دهد، آن‌ها را در زمان‌ حال‌ واقع‌ نمی‌کند؟ و...پاسخ‌ به‌ همة‌ این‌ سؤالات‌، مثبت‌ است‌ و عزاداری‌ در واقع‌ برای‌ جامعه‌ و افراد، شادی‌حقیقی‌ می‌آفریند، نشاط‌ و تحرک‌ می‌آورد و... .البته‌ آسیب‌ هایی‌ نیز مراسم‌ عزاداری‌ راتهدید می‌کند که‌ به‌ آن‌ها اشاره‌ خواهیم‌ کرد، اما آن‌ آسیب‌ها از لوازم‌ لاینفک‌ این‌ مراسم‌نیست‌، بلکه‌ اموری‌ عارضی‌ است‌ که‌ باید زدوده‌ شود.
مراسم‌ عزاداری‌ و افسردگی‌
اختلالات‌ افسردگی‌ به‌ سه‌ قسم‌ کلی‌ تقسیم‌ می‌شود.
1) اختلاف‌ افسردگی‌عمده‌.
2) اختلال‌ افسرده‌ خویی‌.
3) اختلال‌های‌ افسردگی‌ موردی‌ که‌ در آن‌ دو نوع‌ جای‌نگرفته‌اند.
اختلاف‌ افسردگی‌ عمده‌، شدیدترین‌ نوع‌ افسردگی‌ است‌. و بعضی‌ از نشانه‌های‌ آن‌عبارتند از: الف‌) احساس‌ غمگینی‌ یا پوچی‌ در بخش‌ عمده‌ یا تقریباً تمام‌ روز. ب‌) کاهش‌چشم‌ گیر علاقه‌ یا لذت‌ نسبت‌ به‌ تقریباً همة‌ فعالیت‌ در بخش‌ عمدة‌ روز. ج‌) کاهش‌چشم‌ گیر وزن‌ بدن‌، بدون‌ پرهیز یا رژیم‌ غذایی‌ (یا افزایش‌ قابل‌ ملاحظة‌ وزن‌ در عرض‌یک‌ ماه‌). د) بی‌ خوابی‌ یا خواب‌ زدگی‌ در تقریباً همة‌ روز. ه) بی‌ قراری‌ یا کندی‌ روانی‌ -حرکتی‌ تقریباً در همه‌ روز. و) خستگی‌ یا از دست‌ دادن‌ انرژی‌ تقریباً در همه‌ روزه‌. ز)احساس‌ بی‌ ارزشی‌ یا احساس‌ گناه‌ مفرط‌. ح‌) کاهش‌ توانایی‌ فکری‌ یا تمرکزیابی‌ یا بی‌تصمیمی‌ همه‌ روزه‌. ط‌) افکار مکرر و عود کننده‌ راجع‌ به‌ مرگ‌.
از بین‌ این‌ سه‌ نوع‌ افسردگی‌، نوع‌ اوّل‌ و سوم‌ مورد نظر کسانی‌ که‌ می‌گویند، مراسم‌عزاداری‌ باعث‌ افسردگی‌ جامعه‌ شده‌ است‌، نیست‌؛ چرا که‌ نوع‌ اوّل‌ بسیار شدید و واضح‌البطلان‌ است‌. نه‌ جامعة‌ ایران‌ مبتلا به‌ افسردگی‌ عمده‌ است‌ و نه‌ مراسم‌ عزاداری‌ باویژگی‌ هایی‌ که‌ شناختیم‌، می‌تواند باعث‌ افسردگی‌ عمدة‌ جامعه‌ شود. نوع‌ سوم‌ هم‌ مرادنیست‌. چرا که‌ مربوط‌ به‌ مواردی‌ خاص‌؛ مثل‌: الف‌) اختلال‌ ملال‌ پیش‌ از قاعدگی‌ ب‌)اختلال‌ افسردگی‌ جزئی‌. ج‌) اختلال‌ افسردگی‌ پس‌ از روان‌ پریشی‌ ناشی‌ از اسکیزوفرنی‌و... است‌. پس‌ افسرده‌ خویی‌ مورد نظر است‌.
اختلال‌ افسرده‌ خویی‌، نسبتاً خفیف‌ است‌ و دارای‌ نشانه‌های‌ تشخیصی‌ زیر است‌:الف‌) دو یا چند مورد از نشانه‌های‌ کم‌ اشتهایی‌ یا پر اشتهایی‌، بی‌ خوابی‌ یا خواب‌ زدگی‌،کمبود انرژی‌ یا احساس‌ خستگی‌، عزت‌ نفس‌ پایین‌، تمرکز ضعیف‌ یا اشکال‌ درتصمیم‌گیری‌ و احساس‌ درماندگی‌ در فرد وجود داشته‌ باشد. ب‌) این‌ نشانه‌ها در بخش‌عمدة‌ روز و در بیشتر روزها، به‌ مدت‌ حداقل‌ 2 سال‌ گزارش‌ شوند. ج‌) طی‌ یک‌ دورة‌ دوساله‌، شخص‌ هرگز به‌ مدت‌ بیش‌ از دو ماه‌ خالی‌ از نشانه‌های‌ بالا نباشد. د) در طی‌ این‌ دوسال‌ افسردگی‌ عمده‌ وجود نداشته‌ باشد. ه) هرگز ملاک‌های‌ اختلال‌ ادواری‌ خویی‌ وجودنداشته‌ باشد. و) این‌ نشانه‌ها ناشی‌ از آثار فیزیولوژیک‌ (مثل‌ مصرف‌ ناصحیح‌ دارو و...نباشد. ز) این‌ نشانه‌ها موجب‌ اختلال‌ در کارکرد اجتماعی‌، شغلی‌ و... بشوند.
اکنون‌ ببینیم‌ آیا مراسم‌ عزاداری‌، نشانه‌های‌ افسرده‌ خویی‌ را ایجاد می‌کند وباعث‌ افزایش‌ افسردگی‌ در جامعه‌ می‌شود؟ برای‌ روشن‌ شدن‌ این‌ مطلب‌ لازم‌ است‌ به‌عوامل‌ افسرده‌ خویی‌ از دیدگاه‌ روانشناسی‌، توجهی‌ بکنیم‌. برای‌ افسرده‌ خویی‌ سه‌ عامل‌عمده‌ را شمارش‌ کرده‌اند الف‌) زیستی‌؛ ب‌) ارثی‌؛ ج‌) هیجانی‌ و محیطی‌.
عوامل‌ زیستی‌ به‌ وضعیت‌ مغز و کارکرد قسمت‌های‌ مختلف‌ آن‌ و ناقل‌های‌عصبی‌ و انتقال‌ عصبی‌ و سیناپس‌ها و... اشاره‌ دارد. بسیاری‌ از نشانه‌های‌ افسردگی‌،جایگاه‌ خاصی‌ در مغز را به‌ خود اختصاص‌ داده‌اند. تا کنون‌ بیش‌ از 30 ناقل‌ عصبی‌شناخته‌ شده‌ اما سه‌ ناقل‌ نوراپی‌ نفرین‌، سروتونین‌، و دوپامین‌، باعث‌ بعضی‌ ازنشانه‌های‌ افسردگی‌ می‌شوند.
عامل‌ ارثی‌، سالهاست‌ مورد توجه‌ واقع‌ شده‌ است‌ و افسردگی‌ را یک‌ بیماری‌خانوادگی‌ دانسته‌اند، و امروزه‌، ژن‌ و توارث‌ را عامل‌ مهمی‌ برای‌ افسردگی‌ می‌دانند و به‌دنبال‌ شناسایی‌ ژن‌ آن‌ نیز بوده‌اند. بعضی‌ از مطالعات‌ آماری‌، خانوادگی‌ و ارثی‌ بودن‌افسردگی‌ را تقویت‌ کرده‌ است‌.
عوامل‌ محیطی‌ و هیجانی‌، نیز همواره‌ و پیش‌ از عوامل‌ زیستی‌ و ارثی‌، مورد توجه‌روان‌ شناسان‌ و پزشکان‌ بوده‌ است‌. آنان‌ می‌دانستند که‌ رویدادهای‌ محیطی‌، می‌تواندذهن‌ و احساسات‌ ناشی‌ از آن‌ را تحت‌ تأثیر قرار دهند. روابط‌ با دیگران‌، تربیت‌ خانوادگی‌،فقدان‌ها و بحران‌ها، همه‌ می‌توانند بر ذهن‌ مؤثر باشند. به‌ این‌ ترتیب‌ افسردگی‌ نیزمی‌توانست‌ تحت‌ تأثیر عوامل‌ محیطی‌ قرار بگیرد، اما این‌ دیدگاه‌ به‌ تدریج‌ دقیق‌تر شد؛اکنون‌ پژوهش‌ گران‌ معتقدند که‌:
1) بعضی‌ افراد، پس‌ از رویدادهای‌ استرس‌ زای‌ شدید،مبتلا به‌ افسردگی‌ می‌شوند.
2) نمونه‌های‌ فراوانی‌ نیز بوده‌ که‌ بی‌ هیچ‌ گونه‌ استرس‌شدیدی‌، مبتلا به‌ افسردگی‌ شده‌اند. لذا بعضی‌ پژوهش‌ گران‌ بر این‌ باورند که‌ تجربه‌های‌استرس‌ زای‌ محیطی‌، فقط‌ به‌ طور غیر مستقیم‌ و فقط‌ در کسانی‌ که‌ آمادگی‌ زیستی‌ ووراثتی‌ را دارند، باعث‌ افسردگی‌ می‌شود. و کسانی‌ که‌ آن‌ زمینه‌ها را ندارند، استرس‌هاباعث‌ افسردگی‌ شان‌ نمی‌شود. بعضی‌ از عوامل‌ استرس‌ زا که‌ زمینه‌های‌ زیستی‌ و ارثی‌را فعال‌ می‌کنند، عبارتند از: از دست‌ دادن‌ شغل‌، قطع‌ یک‌ رابطه‌، مرگ‌ یکی‌ از بستگان‌،طلاق‌، ازدواج‌ ناموفق‌، مشکل‌ اقتصادی‌ جدی‌، و... .
اکنون‌ با آن‌ چه‌ گذشت‌، معلوم‌ است‌ که‌: الف‌) تنها عامل‌ افسردگی‌، عامل‌ محیطی‌نیست‌. ب‌) عامل‌ محیطی‌ فقط‌ در کسانی‌ موثر است‌ که‌ زمینه‌های‌ ارثی‌ و زیستی‌ دارند.ج‌) در بین‌ عوامل‌ محیطی‌ که‌ استرس‌ زایی‌ شدید دارند، جایی‌ برای‌ مناسک‌ و مراسم‌اسمی‌ عزاداری‌ پیدا نمی‌کنیم‌. آن‌ عوامل‌ متعدد بود، سوگ‌ و داغ‌ واقعی‌ می‌تواند یکی‌ ازآن‌ عوامل‌ باشد، اما مراسم‌ عزاداری‌ هیچ‌ سهمی‌ در استرس‌ زایی‌ ندارند. د) بلکه‌ برعکس‌ با توجه‌ به‌ مباحثی‌ که‌ در روان‌شناسی‌ اجتماعی‌ و کارکرد گروه‌ها و ویژگی‌های‌گروه‌های‌ مذهبی‌، گفته‌ می‌شود، می‌توان‌ گفت‌ که‌ مراسم‌ عزداری‌ کاملاً نقش‌ استرس‌زدایی‌ دارد.
مراسم‌ عزاداری‌ و عزت‌ نفس‌:
موضوع‌ عزت‌ نفس‌، هم‌ از دیدگاه‌ دینی‌، یک‌ مفهوم‌ محوری‌ و مهم‌ است‌ و هم‌ ازدیدگاه‌ روان‌ شناسی‌، در گرایش‌ هایی‌ مثل‌ رشد، بالینی‌، شخصیت‌ و اجتماعی‌، به‌ آن‌توجه‌ فراوان‌ شده‌ است‌، عزت‌ نفس‌ یکی‌ از مؤلفه‌های‌ بهنجاری‌ محسوب‌ می‌شود(انکینسون‌ و همکاران‌
1983).
مراسم‌ عزاداری‌ را از هر دیدگاهی‌ (دینی‌ یا روانشناسی‌) مطالعه‌ کنیم‌، رابطة‌ منفی‌با عزت‌ نفس‌ ندارد. بلکه‌ زمینه‌های‌ عزت‌ نفس‌ بیشتر را در افراد فراهم‌ می‌آورد.
ارزیابی‌ ما از خود پندارة‌ خویش‌ بر حسب‌ ارزش‌ کلی‌ آن‌، عزت‌ نفس‌ نامیده‌می‌شود؛ به‌ عبارت‌ دیگر، می‌توان‌ عزت‌ نفس‌ را هم‌ چون‌ میزان‌ ارزشی‌ که‌ ما برای‌ خودقائل‌ هستیم‌، در نظر گرفت‌. مطالعات‌، حاکی‌ از این‌ است‌ که‌ آگاهی‌ یا برداشت‌ ما از خود،بیشتر ناشی‌ از تجربه‌های‌ اجتماعی‌ ماست‌. ماخود را آن‌ گونه‌ می‌بینیم‌ که‌ فکر می‌کنیم‌دیگران‌ ما را می‌بینید.
ایلین‌ شیهان‌و می‌گوید، طی‌ ملاقات‌هایی‌ که‌ در طول‌ سالیان‌، با مراجعان‌مختلف‌ داشته‌ام‌، افرادی‌ را دیده‌ام‌ که‌ عزم‌ خود را جزم‌ کرده‌ بودند که‌ عزت‌ نفس‌ خود رابالا ببرند و از این‌ ره‌ گذر آثار مثبت‌ متعددی‌ را نصیب‌ خود کردند، بعضی‌ از آن‌ آثار به‌ترتیب‌ زیر است‌:
1) پذیرش‌ هر چه‌ بیشتر خود و دیگران‌
2) آگاهی‌ بیشتر از آنچه‌ درزندگی‌ می‌خواهیم‌.
3) آرامش‌ بیشتر و آمادگی‌ بیشتر برای‌ کنترل‌ استرس‌
4) امنیت‌ بودن‌و احساس‌ شاد بودن‌.
5) اشتیاق‌ به‌ داشت‌ مسئولیت‌ بیشتر.
6) توجه‌ بهتر به‌ دیگران‌.
7)احساس‌ راحتی‌ در موقعیت‌های‌ اجتماعی‌.
8) احساس‌ متعادل‌ بودن‌.
9) اتکا به‌ خود وخلاقیت‌ بیشتر.
10) بهبود ظاهر و احساس‌ سر زندگی‌.
11) آمادگی‌ بیشتر برای‌ دریافت‌محبت‌ و محبت‌ کردن‌ به‌ دیگران‌.
12) ملایم‌تر بودن‌ با خود، توانایی‌ دست‌ زدن‌ به‌خطرهای‌ بیشتر.
13) توانایی‌ تبریک‌ گویی‌ به‌ دیگران‌ بدون‌ حسادت‌.
14) اطمینان‌داشتن‌ به‌ خود در همة‌ فعالیت‌ها.
15) تبدیل‌ کردن‌ «مشکلات‌» به‌ مبارزه‌ جویی‌ها.
16)تمایل‌ بیشتر برای‌ در میان‌ گذاشتن‌ احساسات‌ با دیگران‌.
17) توانایی‌ بیان‌ صادقانة‌نارسایی‌ها در کارهای‌ خود.
18) اشتیاق‌، انگیزه‌ و علاقه‌مندی‌ بیشتر به‌ زندگی‌.
از سوی‌ دیگر عزت‌ نفس‌ پایین‌ نیز، مشکلات‌ فراوانی‌ را برای‌ فرد ایجاد می‌کند،بعضی‌ از آن‌ها عبارتند از:
1) عدم‌ پذیرش‌ خود و دیگران‌: کارل‌ راجز می‌گوید هر چه‌ افراد خود را بیشتربپذیرند، احتمال‌ پذیرش‌ دیگران‌ نیز برایشان‌ بیشتر است‌ و بر عکس‌.
2)ترس‌ از ترک‌شدن‌: بسیاری‌ از افراد، از ترس‌ این‌ که‌ ترک‌ شوند، به‌ روابط‌ مخرب‌ خود و دیگران‌ ادامه‌می‌دهند، گاهی‌ وابستگی‌ را با محبت‌ و عشق‌ اشتباه‌ می‌گیرند.
3) کمال‌ گرایی‌ افراطی‌:اگر در کمال‌ گرایی‌، همواره‌ خود را با موفق‌ترها مقایسه‌ کنیم‌ و توقع‌ بالاتر داشته‌ باشیم‌، ازهمسر خوب‌ دوست‌ خوب‌، انجام‌ دادن‌ کارهای‌ خوب‌ و...، محروم‌ خواهیم‌ ماند.
4) استفاده‌از مکانیزم‌ انکار: مثلا زنی‌ که‌ عزت‌ نفس‌ پایین‌ دارد، اگر شوهرش‌ از زیبایی‌ اش‌ بگوید،می‌گوید او فقط‌ برای‌ خوشحالی‌ من‌ این‌ طور می‌گوید
5) گاهی‌ مکانیزم‌های‌ دیگری‌ مثل‌سرکوبی‌، فرافکنی‌، واکنش‌ وارونه‌، و... نیز ناشی‌ از کمبود عزت‌ نفس‌ است‌.
6) بعضی‌اعتیادها در زندگی‌ روزمره‌، مثل‌ پرخوری‌، کم‌ خوری‌، سیگار کشیدن‌، مصرف‌ الکل‌ و موادمخدر، کار، نظافت‌، قمار، مسائل‌ جنسی‌، احساسات‌ عقل‌ گرایانه‌، سرزنش‌ دیگران‌، و...نیز گاهی‌ ناشی‌ از عزت‌ نفس‌ پایین‌ هستند.
7) عزت‌ نفس‌ پایین‌، با خود انگاره‌ ضعیف‌ ومبهم‌، و عزت‌ نفس‌ بالا، با شناخت‌ روشن‌تر از خود، همراه‌ است‌.
8) پیش‌ قدم‌ شدن‌ درارتباط‌ با دیگران‌، در افراد با عزت‌ نفس‌ پایین‌ کمتر است‌.
کمبود عزت‌ نفس‌ در رفتار اجتماعی‌ فرد نیز اثر منفی‌ می‌گذارد. گرنی‌(
1988)،مطالعات‌ زیادی‌ را در مدارس‌ انجام‌ داد؛ او فهرستی‌ از رفتارهای‌ اجتماعی‌ متأثر از عزت‌نفس‌ پایین‌ را شمارش‌ کرده‌ است‌:
1) کوچک‌تران‌ را آزار می‌دهد.
2) با همسالانش‌پرخاش‌ کننده‌ است‌.
3) به‌ غریبه‌ها اعتماد نمی‌کند.
4) دیدگاه‌ دیگران‌ را درک‌ نمی‌کند.
5)به‌ نظریات‌ مراجع‌ قدرت‌ خیلی‌ وابسته‌ است‌.
6) اطلاعات‌ کمی‌ از خودش‌ بروز می‌دهد.
7) از نقش‌های‌ رهبری‌ اجتناب‌ می‌کند.
8) به‌ ندرت‌ داوطلب‌ می‌شود.
9) به‌ ندرت‌ توسط‌همسالانش‌ انتخاب‌ می‌شود.
10) غالبا کناره‌ گیر و منزوی‌ می‌شود.
11) رفتارهای‌متناقض‌ دارد
12) مطیع‌ است‌ و ابراز وجود نمی‌کند.
13) به‌ ندرت‌ می‌خندد.
14) توجه‌اش‌به‌ خودش‌ است‌.
15) همسالانش‌ را بی‌ ارزش‌ تلقی‌ می‌کند.
16) فعالیت‌ هایش‌ توسط‌دیگران‌ تعیین‌ می‌شود.
در متون‌ دینی‌، از این‌ موضوع‌ با عنوان‌های‌ متعددی‌؛ مثل‌ عزت‌ نفس‌، کرامت‌نفس‌، مردانگی‌ و آزادگی‌ و... یاد شده‌ است‌. از دیدگاه‌ دین‌، اصولاً برای‌ مؤمن‌، عزت‌ واحترام‌ خاصی‌ هست‌. یعنی‌ علاوه‌ بر عزت‌ نفس‌، باید مؤمنان‌ دیگر را نیز عزیز بداریم‌؛به‌ عنوان‌ مثال‌ قرآن‌ می‌فرماید؛ «اگر به‌ نیازمند مؤمنی‌ کمک‌ مالی‌ کردید، آن‌ را با اذیت‌کردن‌ و منت‌ گذاشتن‌ همراه‌ نکنید، و اگر غیر از این‌ است‌، اصلا صدقه‌ ندهید و کلماتی‌خوب‌ بر زبان‌ جاری‌ کنید، بهتر است‌». «وای‌ کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌اید، صدقات‌ خود را بامنت‌ گذاشتن‌ و اذیت‌ کردن‌ باطل‌ نکنید.» در روایات‌ متعددی‌ نیز آمده‌ است‌ که‌ حرمت‌نفس‌ مؤمن‌ از حرمت‌ مقدساتی‌ مثل‌ کعبه‌ نیز بیشتر است‌. و تحقیر وی‌ به‌ هیچ‌ وجه‌بخشودنی‌ نیست‌.
در باب‌ عزت‌ نفس‌ نیز در متون‌ دینی‌، در دو سطح‌ نگاه‌ می‌شود: یکی‌ عزت‌ نفس‌شخصی‌ و دیگری‌ عزت‌ نفس‌ انسانی‌. در روان‌شناسی‌ اگر از عزت‌ نفس‌ سخن‌ به‌ میان‌می‌آید، فقط‌ به‌ خود شخصی‌ نظر دارد؛ یعنی‌ توجه‌ کردن‌ و مهم‌ شمردن‌ استعدادهای‌نهفته‌ در وجود فرد. اما در دین‌، باید علاوه‌ بر احیا کردن‌ استعدادهای‌ درونی‌، نفس‌ انسانی‌را عزیز داشت‌ و در مقابل‌ نفس‌ حیوانی‌، آن‌ را پرورش‌ داد. باید حتی‌ المقدور دست‌ نیازپیش‌ دیگران‌ دراز نکرد، بر اساس‌ بسیاری‌ روایات‌، خداوند کارهای‌ مؤمن‌ را به‌ خود وی‌واگذار کرده‌ است‌، ولی‌ اجازة‌ ذلت‌ پذیری‌ به‌ او نداده‌ است‌. این‌ امر آن‌ قدر مهم‌ است‌ که‌حتی‌ انجام‌ دادن‌ واجبات‌ الهی‌ نیز، عذری‌ برای‌ پذیرش‌ منت‌ و ذلت‌ دیگران‌ نیست‌، برای‌انجام‌ یک‌ واجب‌ الهی‌ می‌توان‌ از مال‌ و حتی‌ از جان‌، مایه‌ گذاشت‌، اما از آبروی‌ مؤمن‌نمی‌شود. اگر کسی‌ مؤمنی‌ را دعوت‌ کند که‌ به‌ هزینة‌ او به‌ حج‌ برود، و شائبه‌ای‌ از منت‌گذاری‌ در بین‌ باشد، لازم‌ نیست‌ بپذیرد.
حتی‌ مبارزه‌ با نفس‌ که‌ به‌ معنای‌ صحیح‌ خود، بسیاری‌ ضروری‌ و لازم‌ است‌. نبایدموجب‌ نادیده‌ گرفتن‌ عزت‌ نفس‌ بشود. کسی‌ ممکن‌ است‌ خیال‌ کند که‌ با تحقیر خودپیش‌ دیگران‌، بهتر می‌تواند با نفس‌ خویش‌ مبارزه‌ کند، اما اسلام‌ این‌ را اجازه‌ نمی‌دهد.
برخی‌ از اهل‌ تصوف‌ که‌ کمتر با منابع‌ غنی‌ اسلام‌ آشنایی‌ داشته‌اند، گرفتار چنین‌خطایی‌ شده‌ اند، مؤمن‌ نباید کاری‌ کند که‌ پس‌ از آن‌ مجبور به‌ معذرت‌ خواهی‌ بشودچون‌ این‌ نوعی‌ ذلت‌ پذیری‌ است‌. نباید در مسافرت‌، با کسانی‌ که‌ فاصلة‌ اقتصادی‌ بسیاربا او دارند، همسفر بشود، چون‌ اگر ضعیف‌تر باشد، خودش‌ اذیت‌ می‌شود و اگر غنی‌تر باشدموجب‌ اذیت‌ هم‌ سفر خود می‌شود.
بین‌ عزت‌ نفس‌ و رفتار اخلاقی‌ مثبت‌، رابطة‌ مستقیم‌ وجود دارد. کسی‌ که‌ عزت‌نفس‌ داشته‌ باشد، کمتر گرفتار خطاهای‌ اخلاقی‌ می‌شود، بیشتر می‌توان‌ از او انتظارداشت‌ و نباید خودمان‌ را از شرّ او ایمن‌ بدانیم‌. هیچ‌ کسی‌ برای‌ دیگران‌ تکبر نمی‌کند،مگر این‌ که‌ ذلتی‌ را در خودش‌ احساس‌ کرده‌ است‌. کسی‌ که‌ نفاق‌ می‌ورزد، ناشی‌ از ذلت‌درونی‌اش‌ است‌ و کسی‌ که‌ غیبت‌ می‌کند به‌ خاطر عجز او است‌.
هم‌ بستگی‌ بین‌ عزت‌ نفس‌ بالا و فضایل‌ اخلاقی‌ را از طریق‌ یک‌ قانون‌ مسلم‌روان‌ شناختی‌ نیز می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ و آن‌ عبارت‌ است‌ از نظریة‌ «هماهنگی‌شناختی‌» فستینگر. چکیدة‌ این‌ نظریه‌ این‌ است‌ که‌ اگر متوجه‌ بشویم‌، دو شناخت‌ ما بایکدیگر، یا شناخت‌ و رفتار ما با یکدیگر ناهماهنگ‌ است‌، دچار ناراحتی‌ می‌شویم‌ وتلاش‌ می‌کنیم‌ که‌ حتی‌ المقدور، آن‌ ناهماهنگی‌ را بر طرف‌ سازیم‌.
طبیعی‌ و آشکار است‌ که‌ در مراسم‌ عزاداری‌ حسینی‌ (ع)، اوّلاً، محتوای‌ آن‌ دین‌،تبلیغ‌ و ترویج‌ می‌شود که‌ حسین‌ (ع) پیرو آن‌ بوده‌ است‌. و جایگاه‌ عزت‌ نفس‌ در این‌ دین‌را دانستیم‌؛ ثانیاً، خود امام‌ حسین‌ (ع) و حرکت‌ او و سخنان‌ و پیام‌های‌ او، که‌ در مراسم‌عزاداری‌ از آن‌ها یاد می‌شود، از ابتدا تا انتها، پر است‌ از عزت‌ نفس‌ و تأکید بر آن‌. پیام‌«هیهات‌ منا الذلة‌» حسین‌ (ع) و حرکت‌ او ضرب‌ المثل‌ شده‌ است‌. در سراسر دنیا هرکسی‌ نام‌ حسین‌ را بشنود یا بخواند، فوراً همراه‌ آن‌، نام‌ عاشورا و نهضت‌ حسین‌ و ظلم‌ستیزی‌ حسین‌ مطرح‌ می‌شود؛ ثالثاً، روانشناسان‌، برای‌ رشد عزت‌ نفس‌ عواملی‌ راشمارش‌ می‌کنند، کوپر اسمیت‌(
1967) تحقیقات‌ انجام‌ شده‌ بر روی‌ عزت‌ نفس‌ را مرورکرد و به‌ این‌ نتیجه‌ رسید که‌ چهار عامل‌، اهمیت‌ ویژه‌ای‌ در رشد عزت‌ نفس‌ داند.
1)میزان‌ پذیرشی‌ که‌ دیگران‌ برای‌ او قابل‌ هستند.
2) موفقیتهای‌ فرد و موقعیتی‌ که‌ برای‌ اودر جامعه‌ قائلند.
3) تفسیری‌ که‌ فرد از ارزش‌، و آروزهای‌ خود داشته‌ است‌ و دارد.
4) روش‌یا روشهایی‌ که‌ فرد، آن‌ تفسیر خود را به‌ عمل‌ می‌کشاند.
با اندکی‌ تأمل‌ در این‌ چهار عامل‌، متوجه‌ می‌شویم‌ که‌ مراسم‌ عزاداری‌، باعث‌ رشداین‌ عوامل‌ و در نتیجه‌ رشد عزت‌ نفس‌ می‌شود. افراد، در مراسم‌ عزاداری‌، به‌ طور صحیح‌و کامل‌ مورد پذیرش‌ یکدیگر قرار می‌گیرند، در این‌ مراسم‌، عزاداران‌ و برگزارکنندگان‌، به‌احترام‌ حسین‌ (ع) هر کسی‌ را که‌ در این‌ مراسم‌ وارد شود (حتی‌ اگر اشتهار به‌ بزه‌ کاری‌ هم‌داشته‌ باشد) عزیز می‌شمارند و آن‌ را مهمان‌ حسین‌ می‌دانند. کسانی‌ که‌ اهل‌ مراسم‌عزاداری‌ حسینی‌ هستند، در جامعه‌ اسلامی‌، جایگاه‌ خاص‌ دارند. مردم‌ هیئتی‌ها ومسجدی‌ها را دوست‌ دارند و آن‌ را به‌ صورت‌ خودآگاه‌ و ناخودآگاه‌، ییک‌ از معیارهای‌گزینش‌ خود در امور مهم‌ زندگی‌، مثل‌ ازدواج‌، مشارکت‌ مالی‌ و...، می‌دانند. تفسیری‌ که‌فرد از ارزشها و آرزوهای‌ خود دارد، و همین‌ طور شیوه‌ای‌ که‌ فرد، آن‌ آرزوها و ارزشها راعملی‌ می‌کند، تحت‌ تأثیر مستقیم‌ شناختها و عواطف‌ ناشی‌ از مراسم‌ عزادارای‌ است‌.
6ـ آسیب‌شناسی‌ مراسم‌ عزاداری‌
اگر مراسم‌ عزاداری‌، این‌ قدر اهمیت‌ دارد، باید همانند یک‌ گوهر گران‌ بها از آن‌محافظت‌ به‌ عمل‌ آید. فریادهای‌ بعضی‌ از علمای‌ دینی‌، مثل‌ شهید مطهری‌، که‌ در سه‌جلد کتاب‌ «حماسه‌ حسینی‌ و تحریف‌های‌ عاشورا» گرد آمده‌ است‌ ناظر به‌ همین‌محافظت‌ است‌. برای‌ آسیب‌شناسی‌ این‌ مراسم‌، لازم‌ است‌ مطالعاتی‌ مستقل‌ و مفصل‌ باشیوه‌های‌ مختلف‌ پژوهشی‌، انجام‌ شود، اما در این‌ مختصر فقط‌ با یک‌ نگاه‌ نظری‌ به‌این‌ مراسم‌، بعضی‌ از نکات‌ آسیب‌شناسی‌ را ذکر می‌کنیم‌، و از خداوند متعال‌ می‌خواهیم‌که‌ این‌ آسیب‌ها، در مراسم‌ عزاداری‌ حسین‌ به‌ حداقل‌ ممکن‌ برسد، به‌ گونه‌ای‌ که‌ چندان‌قابل‌ ذکر و قابل‌ مشاهده‌ نباشد:
الف‌) رقابت‌های‌ شدیدی‌ که‌ گاهی‌ بین‌ گروه‌ها و هیئت‌های‌ مذهبی‌ ایجادمی‌شود.
ب‌) متداخل‌ شدن‌ مراسم‌ عزاداری‌، با خرافات‌ و امور ناصحیحی‌ از فرهنگ‌عمومی‌ مردم‌
ج‌) اصالت‌ پیدا کردن‌ بعضی‌ از فواید جانبی‌ و فرعی‌ که‌ از طریق‌ هر گروه‌ اجتماعی‌ممکن‌ است‌ حاصل‌ شود، مثل‌ دید و بازدید و...
د) فراهم‌ آوردن‌ آزار و اذیت‌ هایی‌ برای‌ دیگران‌، به‌ طور مثال‌ از طریق‌ صدای‌بلندگو، بسته‌ شدن‌ خیابان‌ و... که‌ اگر زیاد تکرار شود، ممکن‌ است‌ افرادی‌ را منزجر کند.
ه) استفاده‌ از اشعار و موسیقی‌ ای‌ که‌ در شأن‌ عزاداری‌ حسینی‌ نیست‌ و گاهی‌ممکن‌ است‌ خلاف‌ شرع‌ باشد. (البته‌ یادآوری‌ می‌شود که‌ مراسم‌ آهنگین‌ عزاداری‌ ومولودی‌ها که‌ در جامعه‌ی‌ ما رواج‌ دارد، سهم‌ بسزایی‌ دارد در ارضای‌ نیاز به‌ موسیقی‌، به‌ویژه‌ در کودکان‌ و نوجوانان‌، چه‌ بسا آنان‌ را از جذب‌ شدن‌ به‌ موسیقی‌های‌ مبتذل‌ بازمی‌دارد).
و) غلبه‌ کردن‌ بعد عاطفی‌، و غفلت‌ از بعد شناخت‌ دینی‌ در این‌ مراسم‌، این‌ آسیب‌بسیار جدی‌ است‌ و در دراز مدت‌ می‌تواند تخریب‌ کننده‌ باشد.
ز) ایجاد رابطه‌های‌ مرید و مرادی‌ بین‌ افراد معمولی‌؛ گاهی‌ ممکن‌ است‌ افرادی‌ درلفافه‌ و ناآشکار، به‌ جای‌ دعوت‌ به‌ دین‌، دعوت‌ به‌ خود کنند.
ط‌) تکراری‌ بودن‌ محتوی‌ و شیوه‌های‌ جاری‌؛ مثل‌ سخنرانی‌ها، اشعار و...
ی‌) ساختن‌ یا استفاده‌ کردن‌ از روضه‌ و مطالبی‌ که‌ مستند نیست‌، اما تأثر عاطفی‌ایجاد می‌کند.
ک‌) انجام‌ دادن‌ بعضی‌ رفتارها؛ مثل‌ نواختن‌ شیپور، اجرای‌ آهنگ‌های‌ مبتذل‌.
ل‌) آسیب‌ رساندن‌ به‌ بدن‌، مثل‌ قمه‌ زنی‌ که‌ مبنای‌ دینی‌ ندارد.
م‌) قرار گرفتن‌ مجالس‌ عزاداری‌، در اختیاز افراد کم‌ سواد.
ن‌) خواندن‌ بعضی‌ از اشعار غلوآمیز که‌ خلاف‌ اعتقادات‌ دینی‌ است‌.