حماسه حسینى و مسالهى تحریفات
اشاره
جویبار یا رودخانهاى که از سرچشمهى پاک، ناب و خالص جریان مىیابد چون به سوى دشت و صحرا جارى مىشود. صفا، طراوت و برکتبه ارمغان مىآورد و مزارع و باغات را سیراب مىسازد و آدمیان و سایر موجودات را بهرهمند مىنماید. اما اگر این رودخانه طغیان کند و حالتسیلابى به خود گیرد نه تنها دیگر مزایاى مزبور را در برندارد که موجب تخریب و ویرانى است. حقایق مسلم تاریخى و خصوصا واقعیتهایى که مربوط به حوادث سازنده، رشد دهنده و انسان ساز هستند تا زمانى که دچار دگرگونى نشدهاند همچون چشمهها و جویبارها صفابخش و پربار و حرکت آفرین خواهند بود، اما اگر گرفتار آفتهایى چون تحریف شوند از مقاصد عالى، اهداف والا و نورانى خویش دور افتاده و خاصیت اصلى خویش را از دست مىدهند.
قرآن کریم مىفرماید: «یحرفون الکلم عن مواضعه ونسوا حظا مما ذکروا به» (1) «کلمات را از مورد خود تحریف مىکنند و بخشى از آنچه را به آنان گوشزد شده بود فراموش کردند» . در جاى دیگر این کلام آسمانى مىخوانیم، «وقد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه وهم یعلمون» (2) گروهى از ایشان کلام خدا را مىشنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف مىکردند، در حالى که علم و اطلاع داشتند!
معناى تحریف
وقتى سخنى از معناى اصلى منحرف شود به وجهى که مقصد اساسى خود را از دستبدهد و از وضع واقعى و حقیقى به شکلى دیگر درآید مىگویند در آن تحریف صورت گرفته که در این صورت هدف آن کلام فداى این دگرگونى منفى و مغرضانه خواهد شد، گاهى در الفاظ و ظاهر قضایا تحریفى صورت مىگیرد و در مواقعى در محتوا، پیام و هدف یک برنامهاى تحریف واقع مىشود که نوع دوم از حالت اول خطرناکتر و پیچیدهتر است و اصلاح در این مورد مشکلتر خواهد بود. متاسفانه در فصولى از تاریخ اسلام تحریفاتى رخ داده که سیماى حوادث راستین و وقایع حقیقى را عوض کرده و کار محققان را دشوار ساخته است. این حرکتیا به وسیلهى طرفداران و حامیان جاهل و یا مخالفان کینهتوز رخ داده است. در خصوص نهضت مقدس و شکوهمند حضرت امام حسین علیه السلام باید خاطر نشان ساخت که دشمنان نتوانستهاند در آن تحریفى پدید آورند و این قیام به قدرى صریح، روشن، مقدس و غیر قابل انتقاد بود که حتى بسیارى از مخالفان در برابرش سر تعظیم فرود آورده و آن را ستودهاند. ولى با کمال تاسف از سوى طرفداران جاهل مطالبى بىاساس وارد متون این بخش از تاریخ شیعه شده است.
حماسه حسینى چون خورشیدى عالمتاب بر همهى جهان درخشندگى و فروزندگى دارد و در شرایط ظلمانى شعلهاى ایجاد کرد و فریاد عدالتى در تیرگى ستم بود که حیات تازهاى در عالم اسلام به وجود آورد و معرفتى عالى و بینشى نیرومند در آن نهفته است. و مرثیهها و روضهها باید بیشتر این جنبهها را مورد بررسى قرار دهند و محاسن حماسى این نهضت را مطرح کنند و پرداختن به چنین ابعادى از قیام عاشورا، از روى آوردن به تحریفات مىکاهد نباید آنقدر افسانه، خرافه و مطالب دروغ به این حرکت مقدس ملحق کرد که عظمت و افتخار و الهام بخشى و اثر تربیتى آن را تیره و تار کند و چنین شکوهى را مخدوش نماید، تکیه بر خطبههاى امام و اهل بیت که ایراد نموده و نیز روضه خواندن از روى بیاناتى که آن حضرت در پاسخ به افراد در مسیر مدینه تا کربلا فرمودهاند و نیز بر اساس رجزهایى که آن امام بزرگوار و اصحابش در روز عاشورا در مقابل دشمن خواندهاند و در کتب معتبر ثبت و ضبط شده و از روى نامههایى که بین امام و مردم کوفه و بصره رد و بدل شده و در منابع مستند ضبط است از مواردى است که تاریخ این قیام را پرحرارت و پرتابش نگه مىدارد، باید توجه داشت که این جنبش با هالهاى از قداست آمیخته است و باید براى معرفى آن از ابزارهاى درست، سخن پاک و مضامین عالى بهره گرفت و غافل شدن از این واقعیت و گریستن را هدف دانستن، فرهنگ تحریفى را ترویج مىکند، شهید مطهرى رحمه الله مىگوید: «... قهرا براى این که مردم بیشتر گریه کنند... روضههاى دروغ جعل شد مردم ما هم به روضههاى خیلى داغ و پرحاشیه عادت کردهاند و این خود عاملى شده که اجبارا عدهاى از اهل منبر براى این که مردم گریه کنند... روضههاى ضعیف مىخوانند..» . (3) .
هدف نهضت: مبارزه با تحریف
حضرت امام حسین علیه السلام در قیام پرشکوه خود در صدد برآمد تا چهرهى واقعى آیین محمدى صلى الله علیه و آله و اسلام ناب را به جهانیان معرفى کند و پیام معنوى قرآن را به تشنگان معارف برساند و از فرهنگ دینى غبارزدایى کند.
در این قیام عامل امر به معروف و نهى از منکر برجستهتر است چنان که امام حسین علیه السلام در وصیتبه برادر خود محمد حنفیه فرمودهاند: قیام من براى اصلاح امت جدم مىباشد، مىخواهم امر به معروف کنم و نهى از منکر نمایم و به سیره و سنت جد و آیین پدرم - حضرت على علیه السلام - رفتار کنم (4) .
در حقیقت امام حسین علیه السلام براى مبارزه با تحریفها قیام فرمود زیرا احساس نمود در دستگاه خلافت اسلامى انحراف شدیدى رخ نموده و این اعوجاج در شئون سیاسى اجتماعى مسلمین رخنه کرده و آنان را از رسیدن به چشمه پاک و پربهرهى توحید و رستگارى باز داشته است و براى زنده ماندن دین و بقاى امت اسلامى راهى جز فداکارى و شهادت نمىباشد و گویى باید عبارت ان الله شاء ان یراک قتیلا تحقق پذیرد (5) .
البته برخى خواستهاند یک تحریف تاریخى در این قیام ایجاد کنند و چنین تبلیغ نمایند که فراخوانى کوفیان هدف اساسى قیام کربلاست در حالى که دعوت کوفیان از موارد جزیى و فرعى این قیام است و خطبههاى حماسى و پرشور امام بعد از شکست کوفه بیانگر این واقعیت مىباشد شهید مطهرى از این موضوع دچار شگفتى مىشود که برخى خواستهاند حماسهى کربلا را به نحوى ثابت کنند که مردم کوفه واقعا داراى قدرتى بودند و مىشد به آنان اعتماد کرد در صورتى که عظمت قیام حسینى در این است که آن حضرت بدون اتکا به قدرتهاى سیاسى اجتماعى آن روز برپا خاست و اثر روحى این حرکت در حدى بود که نه تنها مردمان آن زمان را به تحرک وا داشتبلکه اثراتش همچنان باقى و پابرجاست (6) . آن متفکر شهید در جاى دیگر خاطر نشان مىسازد:
«... نه چنان بود که بعد از دعوت مردم کوفه امام قیام کند بلکه بعد از این که امام حرکت کرد و مخالفتخود را نشان داد و مردم کوفه از قیام امام مطلع شدند و چون زمینهى نسبتا آمادهاى در آنجا وجود داشت مردم کوفه گرد هم آمدند و امام را دعوت کردند. .» . (7) اگر دعوت کوفیان عامل اصلى نهضتبود امام مىبایست در این حرکت احتیاط بیشترى مىنمود و تذکرات برخى ناصحان چون عبدالله ابن عباس را مورد توجه قرار مىداد.
عوامل تحریف
امویان کوشیدند تا نهضتحسینى را از سرچشمهى اصلى قیام جدا کرده و آن را بر بستر دیگر قرار دهند و این چنین وانمود کنند که حرکت مزبور نوعى ایجاد اختلاف و تشتت در بین مسلمین بود، دشمنان کوردل و شبپرستان خفاش صفت مىخواستند این حماسهى پرشکوه و سراسر مقدس را در حد یک آشوب سیاسى ناحیهاى تنزل دهند و به همین دلیل چون مسلم بن عقیل نماینده و شخص مورد وثوق امام وارد کوفه شد، یزید به حاکم وقت - ابن زیاد - نوشت فرزند عقیل مىخواهد به اخلال و فساد دست زند و بذرهاى تفرقه بپاشد و فرزند زیاد چون نایب امام - مسلم را - دستگیر کرد خطاب به وى گفت: چه شد که به این شهر آمدى تا آشوب برپا کنى، مسلم در جواب گفت: بر حسب دعوت و نامههاى متعدد کوفیان آمدهام و ما خواهان برقرارى عدالت هستیم.
به رغم آن که دشمنان نتوانستند این حماسه را کم رنگ سازند عواملى دستبه دست هم داد تا منابع مستند تاریخ کربلا توسط عدهاى نادان مورد خدشه قرار گیرد. از جمله:
1- تمایل به اسطورهسازى
الگو بر خلاف اسطوره، مجموعهاى از باورهاى ایمانى و معارف اعتقادى انسان است که در عرصهى عمل در سیماى انبیاء و اولیاء نمایان مىگردد و در سیرهى چنین افرادى نباید تحریف واقع شود. و روا نیست جنبههاى افسانهاى که حس اسطورهاى را در اذهان ایجاد مىکند به شرح حال و چگونگى نهضت افراد مقدس وارد شود. به فرمایش شهید مطهرى: «افرادى که شخصیت آنها، شخصیت پیشوایى است، قول آنها عمل آنها، نهضت آنها سند و حجت است نباید در سخنانشان، در شخصیتشان تحریف واقع شود. قسمتى از تحریفاتى که در حادثه کربلا صورت گرفته معلول حس اسطورهسازى است» . (8) .
حضرت آیة الله خامنهاى، مقام معظم رهبرى، فرمودهاند: جعل مطالب زاید و افزودن آن بر قصهى اصلى و نسبت دادن آن به صاحب قصه در قصه معصومین علیهم السلام کذب و افترا و حرام است (9) .
2- گریه بر امام حسین علیه السلام و توجیه وسایل باطل
برخى تصور کردهاند چون مىخواهیم بر سالار شهیدان بگرییم و این برنامه مقصد والایى است پس مىشود از هر وسیلهاى که به آن کمک کند، بهره گرفت. اگر چه با جعل و تحریف توام باشد. این واقعا فکر مسموم و پرآفتى است که اگر کارى با ظاهرى مذهبى بروز کرد و داراى ثوابى بود، دیگر اشکالى ندارد در مسیر آن به هر حرکتى دستیازیم، اگر چه دین و مبلغان راستین آن از این کار بیزار باشند و حضرت ابا عبدالله علیه السلام هم از بابت آن در فشار باشد و خاطر مبارک آن امام همام برنجد. بزرگان دین و علماى شیعه با آن که خودشایستگى تربیت و تعلیم دیگران را داشتند باز دین و عقاید و افکار خویش را بر امام عصر خود عرضه مىداشتند تا مبادا به نام دین به چیزى بر خلاف آن معتقد باشند یا به حساب دین، کارى را در جهت معارض آن انجام دهند (10) .
3- مراجعه به منابع مخدوش و تکیه بر مضامین جعلى
منابعى که از تاریخ عاشورا حکایت دارند، باید چندین مشخصه را داشته باشند، در غیر این صورت آمیخته به جعل و تحریفند و استناد به آنها مشکلاتى را به بار مىآورد و اهداف این نهضت را تحریف مىکند، در وهلهى اول چون این مطالب به منابع اصیل قرآنى و روایى عرضه مىگردند نباید رنگ ببازند و یا با آنها در تعارض باشند همچنین مسایلى را که مطرح مىکنند باید در شان و مقام حضرت امام حسین علیه السلام به عنوان فروغ امامت، ستارهى درخشان آسمان ولایت و هادى انسانها و نگهبان معارف الهى باشد، نکتهى دیگر این که در بررسى این متون تطبیق آنها با عقل سلیم و منطق کار لازمى است که اگر خرد ناب و درک عالى انسانى قبول آنها را مورد تامل قرار داد باید از نقلشان امتناع کرد. اگر انسان هر چه را مىخواند و مىشنود باور کند و براى دیگران بازگو کند بدترین جهالت را مرتکب شده است. مراجعه کنندهى به کتب مقاتل به مصداق «کونوا نقاد الکلام» باید این متنها را با ارزیابى درست و ارزشیابى منطقى و اصولى مورد بررسى قرار دهد و از میان آنها مطالبى را مورد گزینش قرار دهد که معارف و اندیشه افراد را ارتقا دهد، روح شنوندگان و عزاداران را به حماسهى کربلا پیوند دهد و دلها را به اهتزاز درآورد. شهید مطهرى رحمه الله مىگوید: «... اگر در آن مسیر صحیح با بیان حقایق و واقعیات بدون آن که روضهى دروغى خوانده شود، بدون آن که جعلى شود، بدون آن که تحریفى شود... اگر اشکى از روى صداقت و حقیقت ریخت، شور و واویلا بهپاشد مجلس هم کربلا شد، بسیار خوب است..» . (11) روى آوردن به منابع مخدوش چون روضة الشهداى ملا حسین کاشفى، اسرار الشهادة ملا آقا دربندى و دخالت دادن فرهنگهاى قبل از اسلام همچون سوگ سیاوش و غیره در وقایع کربلا و مانند آن مىتواند از زمینههاى تحریف باشد. همچنین رسوخ برخى سنتهاى بومى و شیوههاى قومى و محلى که به عنوان آداب و رسوم اقوام و قبایل مطرح هستند در برخى حوادث عاشورا این نهضت را آفت زده مىکند، کما این که فرهنگ حکام و سلاطین چون به مرثیهها رسوخ یافت اعتبار آن را کم کرد.
نمونههایى از تحریفات لفظى
1- در برخى کتب مقتل که متاسفانه هنوز هم از آنها استفاده مىشود و در روضهها به آنها استناد مىکنند براى ذریهى امام دخترانى بافته، یا دخترانى را در مدینه گذاشته و برخى را شوهر داده و گروهى را از فرط تشنگى هلاک کرده و عدهاى را شهید نمودهاند و آمار مخالفان را به شکل اغراقآمیز نقل کرده و به ذکر وقایعى پرداختهاند که در این قیام رخ نداده است.
2- تاکید بر این که على اکبر نوجوانى هیجده ساله و ناکام بوده و آرزوى داماد شدن داشته و پدرش از بابت این که برایش همسرى برنگزیده ناراحت است، در حالى که على اکبر در شعبان سال سى و سوم هجرى به دنیا آمده و در کربلا بیست و هشتسال سن داشته و عبارت ثمانیة و عشرین تحریف و تصحیف به ثمانیة عشر شده و علامه مقرم ثابت کرده که على اکبر در کربلا از برادرش امام سجاد علیه السلام بزرگتر بوده است (12) . همچنین برخى مطرح کردهاند که حضرت امام حسین علیه السلام از به میدان رفتن على اکبر اکراه داشت و این تحریف در کتاب روضة الشهداى کاشفى دیده مىشود ولى شیخ مفید و سید بن طاووس خاطر نشان ساختهاند وقتى آن جوان خواستبه نبرد با اشقیا برود، امام بدون درنگ به وى اذن داد (13) . برخوردهاى احساسى و بسیار عاطفى بین على اکبر و مادرش ام لیلى فاقد اعتبار تاریخى است و علامه مقرم اظهار مىدارد; ام لیلى در کربلا نبوده و قبل از حادثه عاشورا وفات یافت.
3- طبق برخى نقلهاى نادرست و تحریف شده امام حسین علیه السلام فرزند بیست و هشتساله خود را داماد نکرده اما در بحبوحهى حوادث کربلا که به دلیل شدت ناملایمات ناگزیر مىشود نماز خوف بخواند مصمم مىگردد دخترش فاطمه را به عقد ازدواج قاسم سیزده ساله درآورد. علامه مجلسى مىگوید: قصهى دامادى قاسم را در کتب معتبر ندیدهام (14) و محدث نورى آن را از اخبار وهن انگیز مىداند (15) . محدث قمى هم این ماجرا را مخدوش مىداند (16) .
4- به حضرت مسلم بن عقیل نسبت دادهاند که هنگام حرکتبه سوى کوفه، کشته شدن صیدى را به دست صیادى لامتبدشگونى سفر دانسته و از این جهت واهمه به دل راه مىدهد. اولا نایب و مورد وثوق امام نمىتواند از یک حادثه جزیى نگران شود و نسبت دادن دروغى این گونه به مسلم بدان معنا است که العیاذ بالله او از تعالیم اسلامى آگاهى ندارد، گذشته از آن حضرت رسول صلى الله علیه و آله امتخویش را از فال بد برحذر داشته و این کار را معادل شرک دانسته است و حضرت مسلم به هیچ عنوان این سخن رسول خدا صلى الله علیه و آله را فراموش نکرده و آویزهى گوشش بوده و نمىتوان باور کرد که چنین شخصیتى به یک رسم جاهلى موهوم که با سیرهى خاندان عصمت مغایرت دارد عمل کند (17) .
5- حضرت امام سجاد علیه السلام که به صور گوناگون مىکوشید تا برخلاف موقعیتهاى خفقانزا خاطرات عاشورا، شهادت و روح حماسه حسینى را زنده نگه دارد و با آن موقعیت اجتماعى همهى دیدهها را به سوى سیماى پرمهابتخود متوجه کند و آن گاه اشکى داغتر از آتش را بر گونهها جارى سازد تا مردم در تبلور آن قطرههاى اشک عاشورا را تداعى کنند در برخى روضهها و مرثیهها و اشعار نمایشهاى تعزیه به صورت انسانى بیمار و ناتوان معرفى مىشود و نیز نقل مىکنند که وقتى براى امام حسین علیه السلام یاورى باقى نماند و آن حضرت براى وداع به خیمه امام سجاد علیه السلام رسید امام چهارم اظهار داشت: پدر جان کار شما با این مخالفان به کجا کشیده؟ گویى بر اساس این نقل دروغ و تحریفى، آن ستارهى تابناک امامت از اوضاع کربلا و حوادث آن کاملا بىخبر است! از اتفاق، یکى از منابع مستند و منور که ناظر واقعه کربلا بوده و این رویداد را دقیق و با ذکر جزئیات ذکر کرده امام سجاد علیه السلام است.
6- ماجراى فاطمهى صغرى که در مدینه مانده است و توسط مرغى از ماجراى کربلا باخبر مىشود و پس از آن که مىفهمد پدر و برادرانش در حادثهى نینوا کشته شدهاند بىتابى مىکند و بر اثر نالههاى زیاد جان به جان آفرین تسلیم مىکند. نیز در کتب معتبر نیامده است.
7- حکایتسلطان قیس که در هندوستان و به هنگام شکار مورد هجوم شیرى قرار مىگیرد و چون این فرد نصرانى امام حسین علیه السلام را به امداد مىطلبد آن حضرت در بحبوحه جنگ با اشقیا موقتا از نبرد دستبرمىدارد و وى را از گزند شیر نجات مىدهد و در ادامه فرد مزبور اسلام مىآورد. این ماجرا نیز جزو اکاذیب است.
8- داستان دخترى یهودى که فلجبود و قطرهاى از خون امام حسین علیه السلام به وسیلهى مرغى به بدنش چکید و بر اثر آن بهبود یافت نیز از افزودههاى بعدى است.
9- حکایتشیر و فضه: که به توصیهى حضرت زینب (س) فضه کنیز حضرت زهرا (س) شیرى را مىآورد تا از ابدان مطهر شهدا حفاظت کند، فاقد اعتبار است.
10- ماجراى پیرزنى که در زمان متوکل مىخواستبه زیارت امام حسین علیه السلام برود که توسط عاملان متوکل عباسى دستگیر و به دریا افکنده مىشود و بعد حضرت عباس علیه السلام او را نجات مىدهد، ماجراى پدید آمدن این ماجراى سراسر دروغ را آیة الله حاج شیخ محمد حسین عالم نجف آبادى براى شهید مطهرى نقل کرده است (18) .
تحریفات معنوى و محتوایى
1- یکى از تحریفات معنوى این است که حضرت امام حسین علیه السلام به شهادت رسید تا امت گناهکار را نجات دهد. که با این برنامه هدف مقدس آن حضرت ناتمام جلوه داده شده است و چنین برداشتى از شفاعتبه راستى موجبات انحطاط جامعه را پدید مىآورد و با مبانى اعتقادى شیعه و فرهنگ ائمه در تباین است، این طرز فکر که شاید مورد پسند عوام باشد درست ضد هدف راستین امام است زیرا او نهضتخود را براى این منظور ترتیب داد تا مردم از خداوند ترس داشته باشند و از روى آوردن به گناه و معاصى برحذر باشند و به فرائض دینى توجه افزونترى کنند و روحیهى تقوا در آنها احیا شود، مرحوم آیتى مىگوید: هیچ امکان پذیر نیست که کسى با دورى از خدا به امام حسین علیه السلام نزدیک شود و با خشم پروردگار امام را خشنود سازد و سهمى از معصیت را براى امام کنار بگذارد تا خدا نتواند از وى بازخواست کند (19) ، شهید مطهرى رحمه الله مخالف این باور غلط است و خاطر نشان مىسازد گناه وقتى بخشیده مىشود که روح انسان با معنویت امام پیوند بخورد (20) . و در جاى دیگر فرمودهاند: «همان چرندى را که مسیحیت در مورد مسیح گفتند در مورد حسین علیه السلام گفتند، گفتند: که حسین کشته شد براى آن که بار گناه امت را به دوش بگیرد (21) .» آن متفکر افزوده است اگر کسى در ماه رمضان روزهدار باشد و چنین سخنى بر زبان آورد روزهاش باطل است (22) . به نظر شهید مطهرى رحمه الله این چنین تصویرى از شفاعتشرک در ربوبیت است و براى امام حسین علیه السلام نوعى اهانتبه شمار مىرود (23) .
2- القاى این تفکر باطل که امام حسین علیه السلام دستگاه جداگانهاى در برابر ترازوى عدل الهى دارد و در پیشگاه خداوند اعمال صالح، عبادات خالص و رفتارهاى نیک و حسنات مقبول است ولى نزد آن امام تنها گریه، ناله و بر سر و سینه زدن مورد قبول مىباشد و در این دستگاه خیلى راحتتر از تشکیلات الهى مىتوان بهشت را به دست آورد و از آتش دوزخ رهایى یافت. البته آن چشمى که براى ابا عبدالله و یارانش نگرید و آن قلبى که نسوزد، چشم و قلب بشر نمىباشد اما این سخن با آن تحریفات فرق مىکند که مىگویند سومین فروغ امامتشهادت را برگزید تا مردم در مجالس حسینى شرکتیابند و بگریند و آمرزیده شوند بدون آن که سیرهى آن امام و توصیههاى آن پیشوا را چراغ راه خویش قرار دهند.
3- عدهاى چنین عنوان مىکنند که حماسهى عاشورا بطور جبرى و حادثهاى محتوم روى داده است، اگر این عقیدهى باطل را بپذیریم العیاذ بالله امام و یارانش را از هر گونه اراده، اختیار و تصمیمگیرى سلب کردهایم و اعتقاد به این تفکر موهوم با قرآن و فرهنگ اهل بیت مغایرت دارد به علاوه چنین تخطئهاى در اصل مهم و حیاتى قضا و قدر نوعى انحطاط فکرى و عقیدتى به بار مىآورد.
4- نکتهاى که متاسفانه در اغلب مرثیهها دیده مىشود این است که از زبان امام و یارانش رویداد کربلا و مصائب عاشورا به چرخ و فلک نسبت داده مىشود و به عنوان زبان حال پیشوایى پاک و معصوم و مطیع اوامر الهى به روزگار و افلاک دشنام داده مىشود در حالى که در روایات بسیارى از این حرکت نهى شده و اگر این اعتراض حاکى از اعتقاد به عامل مؤثر در سرنوشت انسان و در عرض اراده الهى باشد نوعى ثنویت و دوگانهپرستى به شمار مىرود و خود از مظاهر شرک است و تفکر دهریون را در اذهان تداعى مىکند، گذشته از آن اعتقاد به تاثیر ستارگان و افلاک در سرنوشت آدمیان در فقه اسلامى حرام است و باید دانست که امام معصوم مىتواند به اذن خداوند ولایت تکوینى داشته باشد و در مخلوقات دخل و تصرف کند و فلک نمىتواند براى آن وجود مبارک سرنوشت مشخص کند.
5- حضرت امام حسین علیه السلام با قیام خود مکتب عملى براى اسلام پدید آورد تا مسلمین و آزادگان با تاسى از او براى اصلاح امور جامعه و ترویجحسنات و محو منکرات اهتمام ورزند اما گروهى مىگویند دلیل قیام امام حسین علیه السلام یک دستور خصوصى بود و طبق یک توصیهى غیبى باید کشته مىشد اگر این گونه باشد دیگر این قیام اثرات تربیتى و سازندهاى بر جامعه ندارد و قابل پیروى نیست و نقش الگودهى آن از بین مىرود و نهضت امام از حوزهى عمل بشرى قابل اقتدا و اقتفا خارج شده و از زمین به آسمانى غیر قابل دسترس مىرود. شهید مطهرى مىگوید: این تحریف معنوى نهضت امام را از حالت مکتبى بودن خارج مىکند (24) و دیگر الهام بخش آدمیان نخواهد بود (25) .
6- ائمهى اطهار علیهم السلام تاکید فرمودهاند که نهضت امام حسین علیه السلام باید زنده بماند و فراموش نشود و توصیه کردهاند مردم براى آن حضرت بگریند و عزادارى کنند تا هم نهضت عاشورا حفظ شود و هم آنان در پرتو این مجالس و سوگوارىها به رشد معنوى و سازندگى ایمانى برسند و بر اثر همراهى عاطفى با حماسه عاشورا به معرفت عاشورائیان نزدیک شوند و از این چراغ هدایت نور بگیرند و با کشتى نجات از توفان حوادث آسان بگذرند. ولى گروهى این هدف را مسخ کرده و گفتهاند: این گریه تسلى خاطرى براى حضرت زهراست در حالى که امام حسین علیه السلام با شهادت خویش به مادرش زهرا (س) پیوست و آن دو انسان والا از هم جدا نیستند که حضرت فاطمه (س) در فراق این ماجرا ناراحتباشد و احتیاج به تسلى داشته باشد البته حضرت زهرا بسیار شادمان مىشود که مردم با یاد حسین علیه السلام و زنده نگه داشتن راه او به سعادت برسند و در همان مسیرى حرکت کنند که فرزندش پیمود. شهید مطهرى این تحریف را مورد انتقاد شدید قرار مىدهد و مىفرماید با چنین تصورى ما مقام آن بزرگان را که آرزوى شهادت داشتهاند تنزل دادهایم (26) .
7- حضرت امام حسین علیه السلام با فداکارى کم نظیر خود موجى ایجاد کرد که براى قرون متمادى ستمگران را به هراس واداشت و دشمنان دین را لرزانید و نامش با شجاعت، معنویت و ایثار و عدالت توام مىباشد، او در حد بسیار عالى براى اعتلاى اسلام خون خویش را داد و چشمهى حقیقت را جارى ساخت و به قطرههاى خون خود ارزش داد اما عدهاى این گونه مىنگرند که امام حسین علیه السلام توسط دشمنان نفله شد و بدون این که تقصیرى داشته باشد توسط ستمکاران کشته شد و از این جهتباید برایش متاثر بود و گریست، شهید مطهرى این تصور باطل را مورد انتقاد قرار داده (27) و مرحوم آیتى مىگوید: این گونه نیست که امام از روى بیچارگى تن به شهادت بدهد، این طور نبود و گوینده یا نویسنده این سخن هر که باشد سخنش سست و بىاساس است و اگر این گونه بود کجا دنیا مىتوانست روى این قیام مقدس حساب کند (28) .
8- هر گونه تاریخ یا مقتل یا گزارش یا مضمون شعرى که حاکى از ذلت پذیرى و خواهش امام حسین و یاران و خاندانش در مقابل دشمن باشد دروغ و تحریف و غیر قابل قبول است:
از آستان همت ما ذلت است دور واندر کنام غیرت ما نیستش ورود پس این که در برخى روضهها یا مرثیهها به شنونده یا خواننده القا مىشود که امام براى به دست آوردن آب به دشمن التماس کرد با سیرهى امام مغایرت دارد و این که امام به عنوان شخصیتى والا مقام آن هم در سنین بزرگسالى (57 سالگى) از غربت و تنهایى بنالد و مادر خود را صدا بزند که به او مادرى کند منحط و مباین روح حسینى است، و این که در مرثیهها از زبان امام گفته مىشود که: راضى شدم که زینب خوار گردد آن وقتخاطرههاى نینوا را که بر کالبدهاى مرده جوامع زندگى مىدمد به صورت ذلت آورى ترسیم کردهایم.
پىنوشتها:
1) مائده / 13 .
2) بقره / 75 .
3) حماسهى حسینى، شهید مطهرى، ج3، ص260 .
4) مقتل خوارزمى، جاول، ص188; ملحقات احقاق الحق، ج11، ص602، نفس ال5مهموم، حاج شیخ عباس قمى، ص45; مقتل عوالم، ص54 .
5) نک: بررسى تاریخ عاشورا، محمد ابراهیم آیتى، ص79- 89 .
6) حماسهى حسینى، ج3، ص54 .
7) همان، ج2، ص40 .
8) همان، جاول، ص41 .
9) ارزیابى سوگوارىهاى نمایش، غلامرضا گلى زواره، ص36 .
10) بررسى تاریخ عاشورا، ص125 .
11) حماسهى حسینى، جاول، ص102- 103 .
12) نک: على الاکبر، عبدالرزاق المقرم، انتشارات شریف الرضى .
13) رک: الارشاد و لهوف .
14) جلاء العیون، علامه مجلسى، ص404 .
15) لؤلؤ و مرجان میرزا حسین نورى، ص193 .
16) منتهى الآمال، جاول، ص70 .
17) تحقیق دربارهى اول اربعین حضرت سید الشهداء، شهید قاضى طباطبایى، ص174. پاورقى
18) سرگذشتهاى ویژه از زندگى استاد شهید مرتضى مطهرى، جاول، ص35- 36 .
19) بررسى تاریخ عاشورا، ص125 .
20) حماسهى حسینى، ج2، ص209 .
21) همان، جاول، ص276 .
22) همان، ص76 .
23) عدل الهى، شهید مطهرى، ص265 .
24) حماسهى حسینى، ج3، ص84- 85 .
25) همان، ص286 .
26) همان، ص92 و نیز ص286 .
27) همان، ص83- 84 و نیز جاول، ص80 .
28) بررسى تاریخ عاشورا، ص89 .