امام حسین (ع) الگوى زندگى
خداوند متعال براى سهولت پیمودن راه هدایت و رسیدن به قلههاى سعادت، علاوه بر دستورات و کتابهاى آسمانى، الگوهاى عملى را نیز معرفى فرموده است تا مردم با اقتدا به رفتار آنها راه حقیقت و راستى را به درستى و آسانى بپیمایند . تمام انبیا از این افراد مىباشند و در راس همه، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله قرار دارد .
قرآن کریم در مورد اقتدا به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: "ولکم فى رسول الله اسوة حسنة" "براى شما در [رفتار] رسول خدا الگوى نیکویى است ."
بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله اسوههاى امت، امامان معصوم علیهم السلام و اهلبیت آن حضرت مىباشند، و یکى از این اسوهها، سرور شهیدان، حسین بن على علیه السلام است .
خود آن بزرگوار در نامهاى به سلیمان بن صرد خزاعى و مسیب و ... نوشت: "فلکم فى اسوة; براى شما در رفتار من الگو است ."
از این جهت لازم استشیعیان با اوصاف و ویژگیهاى آن بزرگوار آشنا شوند، و خود را با او همرنگ نمایند . آنچه در پیشرو دارید، اشارهاى به برخى ویژگیها و اوصاف سیدالشهداء، حسین بن على علیه السلام است
1 . اخلاص و خدامحورى
در پیشگاه الهى تنها اعمالى ارزش دارد که با اخلاص و رضایتخداوند همراه باشد، به همین جهت تمام اعمال در قرآن کریم به نوعى مقید به اخلاص و قصد قربتشدهاند . درباره جهاد مىفرماید: "والذین جاهدوا فى سبیل الله" ; "کسانى که در راه خداوند جهاد کردند" و درباره شهادت مىخوانیم "الذین قتلوا فى سبیل الله" ; "کسانى که در راه خدا کشته شدند ." درباره انفاق مىخوانیم: "والذین ینفقون اموالهم فى سبیلالله" ; "کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند ."
و کسانى را قرآن به عنوان اسوه مطرح نموده، که کارشان بر محور رضاى خداوند بوده است، از جمله:
1 . از زبان حضرت ابراهیم مىخوانیم: "قل ان صلاتى ونسکى ومحیاى ومماتى لله رب العالمین لا شریک له وبذالک امرت وانا اول المسلمین" ; بگو: نماز و تمام عبادات من، و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند، پروردگار جهانیان است . همتایى براى او نیست، و به همین مامور شدهام و من نخستین مسلمانم ."
2 . درباره امیرمؤمنان در قرآن مىخوانیم: "ومن الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضاة الله والله رؤوف بالعباد" ; "و از مردم کسى است که جان خود را به خاطر خشنودى خدا مىفروشد، و خداوند نسبتبه بندگان مهربان است ."
3 . قرآن درباره اهلبیت علیهم السلام مىفرماید: "ویطعمون الطعام على حبه مسکینا ویتیما واسیرا انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء ولا شکورا" ; "غذا [ى خود] را با اینکه به آن علاقه دارند، به "مسکین" و "یتیم" و "اسیر" مىدهند [و مىگویند:] ما شما را بخاطر خدا اطعام مىکنیم، و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهیم ."
از آنچه بیان شد و غیر آن از آیات قرآن به خوبى استفاده مىشود که اعمالى در پیشگاه الهى ارزش دارد که همراه با اخلاص و رضایت الهى باشد، و افرادى در نزد او منزلت دارند که در مسیر رضایتحق قدم بردارند .
اخلاص در روایات
1 . همه چیز براى خدا: على علیه السلام فرمودند: "طوبى لمن اخلص لله عمله وعلمه وحبه وبغضه واخذه وترکه وکلامه وصمته; خوشا به حال کسى که عمل و علم و دوستى و دشمنى و گرفتن و ترک کردن و سخن گفتن و سکوتش رابراى خداوند خالص کرده است ."
از رجبعلى خیاط نقل شده است که: "در تشییع جنازه آیة الله بروجردى رحمه الله جمعیتبسیارى آمدند و تشییع باشکوهى شد، در عالم معنا از ایشان پرسیدم که چطور شد از شما این اندازه تجلیل کردند؟ فرمود: تمام طلبهها را براى خدا درس مىدادم ."
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به اباذر فرمود: "یا اباذر لیکن لک فى کل شىء نیة صالحة حتى فى النوم والاکل; اى ابوذر! باید در هر کارى نیتى پاک داشته باشى، حتى در خوردن و خوابیدن" .
2 . فقط اعمال خالص: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: "اذا عملت عملا فاعمل لله خالصا لانه لا یقبل من عباده الاعمال الا ما کان خالصا; هرگاه عملى انجام دادى، پس براى خدا خالصانه انجام بده; زیرا خداوند فقط اعمالى را از بندگان مىپذیرد که خالصانه انجام شده باشد ."
3 . راس طاعت: امام صادق علیه السلام فرمودند: "راس طاعة الله الرضا بما صنع الله فیما احب العبد وفیما کره; سر [و اساس بندگى خداوند، راضى بودن به آن چیزى است که خداوند پیش مىآورد; در آنچه بنده دوست دارد و یا ناخوشایند اوست ."
4 . رضایتخدا یا مردم؟: امام حسین علیه السلام فرمود: "من طلب رضا الله بسخط الناس کفاه الله امور الناس ومن طلب رضا الناس بسخط الله وکله الله الى الناس; هرکس رضایتخدا را بخواهد هر چند با خشم مردم همراه شود; خداوند او را از امور مردم کفایت مىکند، و هر کس که دنبال رضایت مردم باشد با به خشم آوردن خداوند، خداوند او را به مردم وامىگذارد ."
امام حسین علیه السلام و رضایت الهى
از بارزترین ویژگیها و اوصاف امام حسین علیه السلام این است که در تمام زندگى، گفتار و رفتار و کردارش طبق رضایتحق و در مسیر الهى بود . جز از رضاى خدا دم نزد و جز خدا ندید و جز سخن خدا نشنید و راستى که او به تمام معنى یک بنده سراپا تسلیم الهى بود . به نمونههایى در این رابطه اشاره مىشود:
1 . قیام براى خدا: آن حضرت فرمودند: "اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافسا فى سلطان، ولا التماسا من فضول الحطام ولکن لنرى المعالم من دینک ونظهر الاصلاح فى بلادک ویامن المظلومون من عبادک ویعمل بفرائضک وسنتک واحکامک;
بار خدایا! تو خود مىدانى آنچه از ما سر زد، رقابتبراى دستیابى به سلطنت و آرزوى زیاد کردن کالاى بىارزش دنیا نبوده است; بلکه براى این بوده که نشانههاى دین تو را افراشته ببینیم و اصلاح را در شهرهایت آشکار نماییم و بندگان ستمدیدهات منیتیابند و به واجبات و سنتها و احکام تو عمل شود ."
2 . درخواستخشنودى خدا: امام حسین علیه السلام در کنار قبر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به درگاه خداوند عرض مىکند: "اللهم انى احب المعروف وانکر المنکر وانا اسئلک یا ذالجلال والاکرام بحق القبر ومن فیه الا اخترت من امرى هذا ما هو لک رضا ولرسولک فیه رضى; خدایا! براستى من معروف را دوست دارم و منکر را زشت مىدارم . اى خداى بزرگ و بزرگوار! من از تو مىخواهم به حق این قبر [پیامبر اکرم] و کسى که درون آن است، که براى من در این قیام آنچه رضایت تو و پیامبرت در آن است پیشآورى ."
3 . هرچه خدا بخواهد: پس از آنکه امام حسین علیه السلام از مدینه به سوى مکه حرکت کرد، در مکه سخنان زیادى ایراد فرمود . در یکى از آنها فرمود: "الحمد لله وما شاء الله ولا قوة الا بالله ... رضى الله رضانا اهل البیت نصبر على بلائه; سپاس براى خداست، آنچه خدا بخواهد [همان خواهد بود] و قوتى جز براى خدا نیست ... ، خشنودى خدا، خشنودى ما اهلبیت است و در مقابل بلاى او صبر مىکنیم ."
4 . فقط براى خدا: هنگامى که تیر به سینه حضرت اصابت کرد و به زمین افتاد فرمود: "بسم الله وبالله وفى سبیل الله وعلى ملة رسول الله; به نام خدا و به یاد خدا و در راه خدا و بر دین رسول خدا [شهید مىشوم] ."
الهى در رهت از سرگذشتم
هم از عون و هم از جعفر گذشتم
رضا دادم تنم بىسر بگردد
ستوران بر همه پیکر بگردد
رضا دادم که اکبر کشته گردد
تن پاکش به خون آغشته گردد
زکینه پیکرم پامال گردد
زعشقتسر زنى بر دار گردد
امام حسین علیه السلام نه تنها در لحظه شهادت زمزمه "فى سبیل الله" به زبان داشتبلکه همیشه در صبحگاهان و شامگاهان این دعا را به زبان داشت: "بسم الله وبالله ومن الله و الى الله وفى سبیل الله وعلى ملة رسول الله، و توکلت على الله، ولا حول ولا قوة الا بالله العلى العظیم . اللهم انى اسلمت نفسى الیک، ووجهت وجهى الیک وفوضت امرى الیک، ایاک اسال العافیة من کل سوء فى الدنیا والآخرة; به نام خدا و به یاد خدا، از خداوند و به سوى او، و در راه او، بر آیین پیامبر او، و بر خداوند توکل کردم و نیرو و قدرتى جز به [اراده] خداوند بزرگ نیست . پروردگارا! جانم را به تو تسلیم کرده و چهرهام را به سوى تو گردانده و کارم را به تو واگذار نموده و از تو سلامتى از هر بدى در دنیا و آخرت را خواهانم ."
در سراسر دعاى فوق خدامحورى، رضایت الهى، و خشنودى به رضایتخداوند موج مىزند .
2 . صبر و بردبارى
یکى دیگر از صفات نیکو و کلیدى انسان، صفت صبر و بردبارى است، صبر حالتى است نفسانى که اگر به حد اعلاى خود برسد انسان را از بىقرارى و اضطراب و شکایت از قضاى الهى در برابر حوادث باز مىدارد و قدرت ایستادگى در مقابل نفس و خواستههاى آن را پیدا مىکند و بر انجام واجبات و طاعات پایدار خواهد ماند; به همین جهت در منابع دینى صبر به سه قسم تقسیم شده است; صبر در مقابل بلاها و مصائب که نیکوست، و نیکوتر از آن صبر بر طاعت و بندگى است، و برتر از همه بردبارى و استقامت در مقابل گناهان و شهوات است .
صبر در قرآن
در قرآن کریم، آیات فراوانى درباره صبر و استقامت آمده است . گاهى به انبیاء و مؤمنان، دستور مىدهد که صبر کنید، مانند:
"واصبر على ما اصابک ان ذلک من عزم الامور" ; "و در برابر مصایبى که به تو مىرسد شکیبا باش که این از کارهاى مهم است ."
"فاصبر ان وعد الله حق" ; "پس صبر و شکیبایى پیشه کن که وعده خدا حق است ."
و گاهى دستور مىدهد که همدیگر را به صبر توصیه نمایید، مانند "وتواصو بالصبر" ; "همدیگر را به صبر سفارش کنید ."
و گاه صابران را با زبانهاى مختلف مورد تشویق و بشارت قرار مىدهد، مانند: "وبشر الصابرین" ; "به صابران بشارت ده" .
"والله یحب الصابرین" ; "خداوند صابران را دوست دارد ."
"ان الله مع الصابرین" ; "براستى خداوند با بردباران است ."
و در آیهاى دستور مىدهد که از صبر استمداد بجویید: "استعینوا بالصبر" ; "از صبر یارى بجویید ."
و در برخى آیات پاداش بىحساب صبر و شکیبایى را گوشزد نموده است، مانند این آیات:
"ولنجزین الذین صبروا اجرهم باحسن ما کانوا یعملون" ; "و به کسانى که صبر و استقامت پیشه کردند، مطابق بهترین اعمالى که انجام مىدادند پاداش خواهیم داد ."
"ونعم اجر العاملین الذین صبروا" ; "چه خوب است پاداش عملکنندگان; همانها که صبر و استقامت ورزیدند ."
"انما یوفى الصابرون اجرهم بغیر حساب" ; "همانا صابران اجر و پاداش خود را بىحساب دریافت مىدارند ."
صبر در روایات
در روایات هم به تعبیرات ارزشمندى درباره صبر برمىخوریم، مانند:
1 . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله: "الصبر کنز من کنوز الجنة; صبر گنجى از گنجهاى بهشت است .
2 . على علیه السلام: "الصبر عون على کلامر; صبر به [پیشرفت] هر کارى کمک مىکند . و فرمود: "ان صبرت ادرکتبصبرک منازل الابرار; اگر صبر کنى به مقامات ابرار مىرسى ."
3 . در روایتى مىخوانیم: "والصبر راس الایمان، فلا ایمان لمن لا صبر له; بردبارى سر ایمان است، پس هر کسى صبر نداشته باشد، ایمان ندارد ."
4 . امام صادق علیه السلام فرمود: "انا صبر و شیعتنا اصبر منا لانا نصبر على ما نعلم وشیعتنا یصبرون على ما لا یعلمون; ما خیلى بردباریم و شیعیان ما از ما بردبارترند، چرا که ما بر آنچه مىدانیم صبر مىکنیم ولى شیعیان ما بر چیزهایى که آگاهى از [عواقب] آن ندارند شکیبایى مىکنند ."
5 . از حضرت مسیح علیه السلام نقل شده است که فرمود: "انکم لا تدرکون ما تحبون الا بصبرکم على ما تکرهون; براستى شما به آنچه دوست دارید نمىرسید مگر با صبر و بردبارى بر آنچه بد مىدارید ."
6 . امام حسین علیه السلام فرمودند: "من اصابته مصیبة فقال اذا ذکرها "انا لله وانا الیه راجعون" جدد الله له من اجرها مثل ما کان له یوم القیامة; هر کسى مصیبتى به او رسد، پس هرگاه که به یاد آن مصیبت مىافتد بگوید: "ما از خداییم و به سوى خدا باز مىگردیم ." ، خداوند در روز قیامت پاداش او را [هر مقدار که تکرار کند] به میزان پاداش مصیبتى که به او رسیده است تجدید مىکند ."
7 . امام صادق علیه السلام درباره آثار صبر فرمودند: "الصبر یظهر ما فى بواطن العباد من النور والصفاء، والجزع یظهر ما فى بواطنهم من الظلمة والوحشة; صبر، آنچه را که در درون بندگان از نور و صفا وجود دارد، آشکار مىسازد، و ناشکیبایى، آنچه را که در درون آنها از ظلمت و وحشت است ظاهر مىسازد ."
صبر در سیره امام حسین علیه السلام
اگر بنا استبراى صبر و صابران الگوى کامل و جامعى معرفى نمود، یکى از آنها سرور شهیدان، حسین بن على علیه السلام است که صبر را با تمام اقسام و ابعادش در زندگى و رفتار خویش به بشریت نشان داد و با سرکشیدن جام تلخ صبر و بردبارى، تمام ثمرات شیرین آن را در دنیا و آخرت نصیب خویش نمود . او از کودکى در مقابل فقر و ندارى، مصائب مادر و پدر و برادر، ظلمهاى ستمگران، آوارگى از مدینه تا کربلا، تشنگى و گرسنگى، شهادت برادران و فرزندان و یاران و صدها مصیبت دیگر صبر و شکیبایى نمود تا آنجا که صبر را نیز از تحمل و بردبارى خود خجل کرد . اینک به برخى از نمونههایى که در تاریخ و روایات به آنها اشاره شده مىپردازیم:
1 . صبر در مقابل ستمگرى معاویه: پس از شهادت امام مجتبى علیه السلام، گروهى از کوفیان و دیگر شهرها به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند و تقاضاى قیام کردند . امام در جواب آنها فرمود: "همانا نظر برادرم - که خدا او را رحمت فرماید - وفادارى به پیمان صلح بود، و نظر من مبارزه و جهاد با ستمکاران است که رستگارى و پیروزى به همراه دارد، پس تا معاویه زنده است، در جاى خود باشید [و صبر پیشه کنید،] پنهان کارى نمایید، اهداف خود را مخفى کنید تا مورد سوء ظن قرار نگیرید، پس هرگاه معاویه از دنیا برود و من زنده باشم، نظر نهایى خود را به شما اعلام مىکند، ان شاء الله ."
در نامه فوق حضرت علىرغم نظر خویش، فقط به خاطر تعهد نسبتبه صلح امام حسن علیه السلام با معاویه، هم خود و هم یاران خویش را دعوت به صبر و تحمل مىکند .
در جاى دیگر فرمود: "قد کان صلح وکانتبیعة کنت لها کارها فانتظروا مادام هذا الرجل حیا فان یهلک نظرنا ونظرتم; قرارداد صلح و بیعتى [بین ما] وجود دارد که خوشایند من نیست [ولى با این حال صبر و تحمل مىکنم ]. شما هم تا معاویه زنده است منتظر باشید، پس آنگاه که بمیرد ما و شما تجدید نظر مىکنیم ."
2 . صبر در مقابل اهانتبه جنازه امام حسن علیه السلام: وقتى مراسم غسل و تکفین امام حسن علیه السلام تمام شد، امام حسین علیه السلام بر آن نماز گذارد و قصد داشتبرادر را در کنار قبر رسول خدا صلى الله علیه و آله دفن کند . مروان، داماد عثمان، سوار بر قاطرى شد و خود را به عایشه رساند و او را تحریک کرد که جلو این کار را بگیرد . اندکى بعد تعدادى از مخالفان به رهبرى عایشه صف کشیدند و خطاب به امام حسین علیه السلام گفتند: سوگند به خدا نمىگذاریم حسن را در کنار قبر رسول خدا صلى الله علیه و آله دفن کنید . امام حسین علیه السلام فرمودند: "اینجا خانه رسول خدا صلى الله علیه و آله است و تو اى عایشه یکى از همسران نهگانه آن حضرت هستى، که اگر حق تو محاسبه شود به اندازه جایگاه قدمهاى خود از این خانه سهم دارى . "
در اینجا بنىهاشم دستبه شمشیر بردند و نزدیک بود جنگى پدید آید; اما امام حسین علیه السلام به خاطر عمل کردن به وصیتبرادرشان مبنى بر اینکه خونریزى صورت نگیرد، صبر کردند و فرمودند: "الله الله ان تفعلوا وتضیعوا وصیة اخى وقال لعائشة: والله لولا ان ابا محمد اوصى الى ان لا اهریق محجمة دم لدفنته ولو رغم انفک; خدا را، خدا را [پروا کنید]، مبادا کارى انجام دهید که وصیتبرادرم ضایع گردد ." و خطاب به عایشه فرمود: "سوگند به خدا! اگر برادرم وصیت نکرده بود که مبادا قطرهاى خون ریخته شود، او را [در کنار پیامبر] دفن مىکردم ولو اینکه بینى تو به خاک مىمالیده شود ." ولى عایشه و طرفداران او دستبرنداشتند، و با برخورد مسلحانه جنازه را تیرباران کردند .
3 . فقط صابران بیایند: امام حسین علیه السلام هر چند یاران و اصحاب معدودى داشت، ولى اینگونه نبود که هر کس را به یارى دعوت کند، و نصرت هر بىصبر و تحملى را بپذیرد; بلکه با صراحت اعلام کرد که فقط صابران بیایند و بمانند: "ایها الناس فمن کان منکم یصبر على حد السیف وطعن الاسنة فلیقم معنا و الا فلینصرف عنا; اى مردم! هر کدام از شما که مىتواند بر تیزى شمشیر و ضربات نیزهها صبر کند با ما قیام کند [و بماند] وگرنه از میان ما بیرون رود [و خود را نجات دهد] ."
گفت اى گروه هر که ندارد هواى ما
سرگیرد و بیرون رود از کربلاى ما
4 . صبر تا مرز تنهایى: آن حضرت در گوشهاى از نامهاش به محمد حنفیه نوشت: "فمن قبلنى بقبول الحق فالله اولى بالحق ومن رد على هذا اصبر حتى یقضى الله بینى وبین القوم بالحق; پس هرکس حقیقت مرا بپذیرد [و از من پیروى کند، راه خدا را پذیرفته و] خدا به حق اولى است و هر کس رد کند [و من را تنها گذارد] صبر مىکنم تا خداوند میان من و این قوم به حق داورى کند ."
5 . روز عاشورا و صبر بىپایان: وقتى روز عاشورا فرا رسید و فشار نظامى، تشنگى و مشکلات دیگر هجوم آوردند، یاران اطراف حسین علیه السلام را گرفتند و نگاه به چهره او دوختند، تا ببینند چه رهنمودى مىدهد . امام حسین علیه السلام به راستى صحنههاى بسیار زیبایى از پشت پردههاى صبر را به نمایش گذاشت که به برخى موارد آن اشاره مىشود:
الف) خطاب به یاران با چهرهاى گشاده و با نفس آرام فرمود: "صبرا بنى الکرام فما الموت الا قنطرة عن البؤس والضراء الى الجنان الواسعة والنعیم الدائمة; اى فرزندان کرامت و شرف! شکیبا باشید، مرگ پلى بیش نیست که ما را از مشکلات و سختیها به سوى بهشت وسیع و نعمتهاى جاویدان عبور مىدهد ."
و در جاى دیگر فرمود: "ان الله قد اذن فى قتلکم فعلیکم بالصبر; براستى خداوند اذن کشته شدن [و شهادت شما را] داده است، پس بر شما لازم است که صبر کنید ."
ب) آن حضرت خطاب به احمد بن حسن علیه السلام، آنگاه که بعد از جنگ آشکار برگشت و از عمو آب خواست، فرمود: "یابنى اصبر قلیلا حتى تلقى جدک فیسقیک شربة من الماء لا تظما بعدها ابدا; (47) پسرم! مدت کمى شکیبایى کن تا جدت رسولخدا صلى الله علیه و آله را، ملاقات کنى، پس آنگاه از آبى سیرابت کند که هرگز بعد از آن تشنه نشوى ."
ج) امام حسین علیه السلام خطاب به على اکبرش هنگامى که براى تجدید قوا آب خواست، فرمود: "اصبر حبیبى فانک لاتمسى حتى یسقیک رسولالله بکاسه; عزیز دلم صبر کن; زیرا به زودى از دست جدت رسولخدا صلى الله علیه و آله سیراب مىشوى . "
راستى بسیار صبر و شکیبایى مىخواهد که انسان جوانش را اینگونه به سوى مرگ و شهادت تشویق کند; آن هم جوانى چون علىاکبر که از تمام جهات به پیامبر صلى الله علیه و آله شباهت داشت .
گمان مدار که گفتم برو، دل از تو بریدم
نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
محاسنم به کف دستبود و اشک به چشمم
گهى به خاک فتادم گهى زجاى پریدم
دلم به پیش تو، جان در فغان دیده به قامت
خداى داند و دل شاهد است من چه کشیدم
هنوز العطشت میزد آتشم که زمیدان
صداى یا ابتاى تو را دوباره شنیدم
پسرم! نه تیغ شمر مرا مىکشد نه نیزه خولى
زمانه کشت مرا لحظهاى که داغ تو دیدم
د) آنگاه که به درب خیمه زنها آمده و فریاد کشید: سکینه، فاطمه، زینب، ام کلثوم، خداحافظ من هم رفتم، زنها و بچهها شروع به گریه کردند، حضرت خطاب به سکینه فرمودند: "یا نور عینى ... فاصبرى على قضاء الله ولا تشکى فان الدنیا فانیة والآخرة باقیة; اى نور چشمم! ... پس باید بر تقدیرات الهى صبر کنى و شکوه نکنى; چرا که دنیا ناپایدار و آخرت ماندگار است ."
ه) آخرین پردهها از نمایش صبر حسین علیه السلام: آن حضرت چون آهن آبدیده و تیغ صیقل خورده هر چه بیشتر مصیبت مىدید جلا و نورانیتبیشترى پیدا مىکرد . حمید بن مسلم مىگوید: حسین علیه السلام را در سختترین لحظههاى عاشورا و جنگ دیدم . به خدا سوگند هرگز مرد گرفتار [و مصیبت زدهاى] را ندیدم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند در عین حال دلدار و استوارتر و قوىدلتر از آن بزرگوار باشد . چون پیادگان به او حمله مىکردند، او با شمشیر بر آنها حمله مىکرد و آنها از راست و چپ مىگریختند; چنان که گله روباه از شیرى فرار کند .آنگاه که حضرت به زمین افتاده بود و لحظات آخر عمر خویش را سپرى مىکرد، آخرین پرده از شکوه و صبر خویش را با این جملات به عرصه نمایش گذاشت: "صبرا على قضائک لااله سواک یا غیاث المستغیثین ولا معبود غیرک، صبرا على حکمک; در برابر قضاى تو صبر مىکنم، خدایى جز تو نیست، اى پناه پناهآورندگان، و معبودى جز تو وجود ندارد، بر حکم تو صبر مىکنم ."
3 . خدمت گزارى
از دیگر اوصاف انسانى، که نشانگر رشد روحى افراد است، بخشش و خدمتگزارى است . خدمتبه دیگران راه میانبرى استبراى رسیدن به خدا و کمالات معنوى و همینطور راز موفقیت در همین دنیا است; به همین جهت در منابع دینى سخت روى خدمتگزارى و دستگیرى از دیگران تکیه و تاکید شده است .
خدمتگزارى در قرآن
در فرهنگ قرآن مصادیق خدمتگزارى را در مسائلى همچون انفاق، احسان، امداد، حمایت از محرومان و مظلومان و قضاى حاجت، قرضالحسنه و ... مىتوان جستجو کرد که به برخى از آنها اشاره مىشود:
1 . انفاق به دیگران: "لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون ..." ; "هرگز به نیکوکارى نمىرسید مگر اینکه از آنچه دوست مىدارید، انفاق کنید ."
2 . احسان: "واحسنوا ان الله یحب المحسنین" ; "احسان کنید که خداوند نیکوکاران را دوست مىدارد ."
3 . امداد دیگران: "وتعاونوا على البر والتقوى" ; "در راه نیکى و تقوا با هم تعاون کنید ."
دانى که چرا خدا به تو داده دو دست
من معتقدم که اندر آن سرى است
یک دستبه کار خویشتن پردازى
با دست دگر ز دیگران گیرى دست
4 . حمایت از مظلومان: "وما لکم لا تقاتلون فى سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان" ; "شما را چه شده است که در راه خدا [و براى نجات] مردان و زنان و کودکانى که [به دستستمگران] تضعیف شدهاند پیکار نمىکنید ."
خدمترسانى در روایات
در روایات هم از خدمترسانى و خدمتگزارى با تعبیرات مختلف تشویق و بر آن تاکید شده است که به نمونههایى اشاره مىشود:
امام صادق علیه السلام فرمود: "ملعون ملعون من وهب الله له مالا فلم یتصدق منه شیئا; از رحمتخدا دور است، از حمتخدا دور است کسى که خداوند به او مالى عنایت کند، ولى چیزى از آن صدقه ندهد ."
2 . پیامبراکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: "سید القوم خادمهم; رئیس و آقاى هر قومى، خدمتگزار آن قوم است ."
3 . امام على علیه السلام فرمودند: "السید من تحمل اثقال اخوانه; آقا کسى است که بار مشکلات سنگین برادران دینى خود را به دوش کشد ."
خدمتگزارى در سیره حسین بن على علیه السلام
1 . اندیشهسازى
امام حسین علیه السلام نه تنها انفاق و خدمتگزارى را در جامعه آن روز به نحو احسن و اعلى انجام مىداد بلکه تلاش داشت اندیشه عالى و دیدگاه بلند خویش را درباره خدمترسانى به جامعه اسلامى القاء نماید . براى تحقق همین امر است که فرمودند: "اى مردم! با ارزشهاى والاى اخلاقى زندگى کنید و براى به دست آوردن سرمایههاى سعادت شتاب کنید، کار خوبى را که براى آن شتاب نکردید به حساب نیاورید، ستایش را با کمک کردن به دیگران به دست آورید، با کوتاهى کردن سرزنشها را به جان نخرید، اگر نیکى به کسى روا داشتید و آن شخص قدردانى نکرد نگران نباشید; زیرا خداوند او را مجازات خواهد کرد، و خدا بهترین پاداش دهنده و بهترین هدیه دهنده است ." آنگاه فرمودند: "واعلموا ان حوائج الناس الیکم من نعم الله علیکم فلا تملوا النعم فتحور نقما; بدانید نیازهاى مردم به سوى شما، از نعمتهاى پروردگار براى شما است; پس نعمتها را [پس نزنید و] از دست ندهید که دچار عذاب الهى مىشوید ."
امام حسین علیه السلام در ادامه همان حدیثباز به اندیشهسازى مىپردازد و مىفرماید: "ایها الناس من جاد ساد و من بخل رذل وان اجود الناس من اعطى من لایرجوا; اى مردم! هر کس بخشش کند، سرورى کند و هر کس بخل ورزد، پستى کرده است، و همانا بخشندهترین مردم کسى است که به انسانى کمک کند که [به او] امیدى نداشته باشد ."
همچنین آن حضرت درباره پاداش و پىآمد خدمتگزارى فرمودند: "من سعى فى حاجة اخیه المؤمن فکانما عبدالله تسعة الاف سنة صائما نهاره قائما لیله; کسی که براى برطرف کردن نیاز برادر مؤمنش تلاش کند، گویا خدا را نه هزار سال عبادت کرده است که روزهایش را روزهدار و شبهایش را بیدار بوده است ."
چنان که در روایت دیگرى فرمود: "ان المسالة لاتحل الا فى احدى ثلاث دم مفجع اودین مقرح او فقر عدقع; کمک خواستن از دیگران حلال نیست مگر در سه مورد:
1 . [پرداخت] خون بها، 2 . دین و قرض کمرشکن، و 3 . فقر ذلتبار ."
2 . خدمتگزارى در عمل
در ذیل نمونههایى از خدمتگزارى امام حسین علیه السلام را برمىشمریم بدان امید که از آن امام خدوم الگو گیریم .
الف) مردى از انصار نزد امام حسین علیه السلام آمد . مىخواست نیاز خود را مطرح کند، ولى امام حسین علیه السلام به او فرمودند: "یا اخا الانصار صن وجهک عن بذلة المسالة وارفع حاجتک فى رقعة فانى آت فیها ما سارک ان شاء الله; اى برادر انصارى! آبرویت را از اینکه آشکارا درخواست کنى نگهدار و درخواستخود را به صورت کتبى عرضه کن، و من نیز طورى عمل مىکنم که زمینه شادى و خوشحالى تو فراهم شود، انشاءالله ."
آن مرد به حضرت چنین نوشت: اى اباعبدالله! فلانى از من پانصد دینار [سکه طلا] طلبکار است و براى دریافت آن پافشارى مىکند . با او گفتگو فرمایید تا زمان میسر شدن مهلت دهد .
هنگامى که امام حسین علیه السلام نامه را خواند، به منزل خود رفته، کیسهاى که در آن هزار دینار بود آورد و به او داد و سپس فرمود: "پانصد سکه آن را به قرضتبده و پانصد سکه دیگر را کمک خرج زندگى خود ساز و حاجتخود را فقط با سه گروه مطرح کن: دیندار، جوانمرد، و ریشهدار [و آن که از نظر خانوادگى اصالت دارد] . اما دیندار براى حفظ دین خود حاجت تو را برآورده مىسازد و جوانمرد از مردانگى خود شرم مىکند و انسان ریشهدار مىداند که تو با این رو انداختن به او، از آبرویت مایه گذاشتى، لذا با برآوردن نیازت آبروى تو را حفظ مىکند ."
به جهت همین حفظ آبروى افراد بود که تمام ائمه ما از جمله امام حسین علیه السلام شبانه و مخفیانه و سر و صورت بسته به فقرا کمک مىکردند .
ب) حضرت امام حسین علیه السلام آنقدر کمک و خدمترسانى به فقراء داشت که پشت و بازویش زخم شده بود . از شعیب بن عبدالرحمان خزاعى نقل شده است که: "وجد على ظهر الحسین بن على یوم الطف اثر فسالوا زین العابدین عن ذلک فقال: مما کان ینقل الجراب على ظهره الى منازل الارامل والیتامى والمساکین; بر پشت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا اثر [زخمى] یافتشد، پس از امام زینالعابدین علیه السلام درباره آن سؤال کردند، حضرت فرمود: [این اثر] مربوط به انتقال بارها است که حضرت [شبانه] به منزل بىسرپرستها و یتیمان و فقیران مىبرد ."
ج) روزى امام حسین علیه السلام براى عیادت "اسامة بن زید" به خانه او رفت که سختبیمار بود، وقتى نگاه او به امام افتاد آهى کشید و از اندوه خود یاد کرد . حضرت فرمودند: "وما غمک یا اخى؟ اى برادر! چه اندوهى دارى؟"
اسامه عرض کرد: اندوه من قرض فراوان است . من شصت هزار درهم بدهکارم . حضرت فرمودند: "اداى دین تو بر عهده من است . " اسامه گفت: مىترسم از دنیا بروم و قرض من پرداخت نگردد . حضرت فرمودند: "لن تموت حتى اقضیها عنک; پیش از آنکه مرگ تو فرا برسد من قرض تو را مىپردازم ."
د) روزى امام حسین علیه السلام با جمعى از دوستان وارد باغ خود در مدینه شد . غلام آن حضرت به نام "صافى" نگهبان آن بود . امام به گونهاى وارد شد که غلام متوجه او نشد، حضرت دید او مشغول غذا خوردن است، روش غذا خوردن او امام را به خود جلب کرد; زیرا او هر قرص نانى که برمىداشت نصف آن را به سوى سگى که در پیش روى او بود مىانداخت .
ناگهان غلام متوجه آمدن حضرت شد . حضرت پرسیدند: چرا در غذا خوردن هر قرص نانى که برمىداشتى نصف آن را به سگ باغ مىدادى؟ غلام عرض کرد: من غلام شما و نگهبان این باغم و این سگ نیز نگهبان این باغ است . وقتى سفره انداختم، در مقابل من نشست و به من نگاه مىکرد . من حیا کردم که او گرسنه باشد و من غذا بخورم، از این رو هر قرص نان را مساوى تقسیم کردم .
حضرت از پاسخ غلام به گریه افتاد و فرمود: "ان کان کذلک فانت عتیق لله تعالى ووهبت لک الفى دینار; اگر چنین است تو را در راه خدا آزاد کردم و دو هزار دینار نیز به تو بخشیدم ."
غلام گفت: اگر مرا آزاد کنى من دست از تو برنمىدارم و باغبان تو در این باغ باقى میمانم . وقتى امام وفادارى او را دید، همه باغ را به او بخشید و فرمود: "انسان بزرگوار باید عمل او گفتارش را تایید کند ... این باغ را با آنچه در آن استبتو بخشیدم، پس دوستان مرا میهمانان من به حساب آور و به آنان احترام بگذار، خدا تو را در روز قیامت کرامتببخشد، و اخلاق نیکو و ادب تو را مبارک گرداند ."