سخنان حضرت آیت الله خامنه ای

یا غیاث المستغیثین

سخنان حضرت آیت الله خامنه ای

یا غیاث المستغیثین

نقش‏آفرینى زنان صحابه در حماسه عاشورا

نقش‏آفرینى زنان صحابه در حماسه عاشورا
چکیده
در بیابان کوچک کربلا تمامى نمودهاى اصلى دین از ولایت گرفته تا نماز، حجاب، صبر، ایمان، امر به معروف و نهى از منکر، تولاّ و تبرّا با شرکت همه اقشار، از طفل شیرخوار گرفته تا کودک، نوجوان، جوان، کهن‏سال (از زن و مرد) تجلّى خاص یافته است.
در میان ابعاد وسیع عاشورا، خالق سبحان عنایتى خاص به زن نموده است تا در این طرّاحى الهى، بهترین شیوه اتصال زن را به ولایت الهى نشان دهد و راه دفاع از آن را بیاموزد، تا در کنار شهادت عزیزانش، نقش‏هاى گوناگون همسرى، مادرى، خواهرى و دخترى را در فرهنگ دینى ایفا نماید و خشونت، مادیّت و بردگى فرهنگ مادى را با عشق و ایثار بشکند و دیدگاهى نو را در منظر دینى به دنیا عرضه دارد.
کلیدواژه‏ها: عاشورا، زنان، مبارزات سیاسى، جهاد، زنان صحابه، حمایت، شهادت، حجاب، سوگوارى.
مقدّمه
به راستى، اباعبداللّه الحسین علیه‏السلام چه چیزى را مى‏خواست متحوّل سازد و براى این کار به چه ساختارى نیاز داشت؟ چگونه نیروى انسانى خود را سامان‏دهى کرد؟ چه سلاحى براى این قیام به کار گرفت؟ نظام اطلاع‏رسانى خود را چگونه طرّاحى کرد تا عاشورا در بیابان کربلا نمیرد؟ الگوى انتخابى او در گزینش نیروى انسانى شرکت‏کننده در واقعه کربلا چه بود؟
بیابان کوچک «کربلا» منطقه‏اى بود که دید انسان را به وسعت کره خاکى، یا به وسعت تمامى جهان گسترش داد. امام حسین علیه‏السلام نگرشى وسیع نسبت به تمامى مشکلات بالقوّه و بالفعل را، که در راه رکود انسان بود، ایجاد کرد و ریشه اصلى بحران را مدّ نظر قرار داد، تا دامنه بحران را محدود به عاشورا و قیام امام ندانند و اثرات آن را بر پیکر فرهنگ و زندگى خود درک کنند. حضرت با طرّاحى نظام تبلیغى خود، جلوى تمامى حدسیات و شایعات را گرفت و جوّ روانى مردم را مخاطب خود ساخت و در مدت کمى به آن‏ها که مى‏خواستند جامعه را از زیر نفوذ دین خارج کنند، بلکه دین را تحت نفوذ ضوابط غیردینى درآورند، فهماند که «ولایت» رمز جدایى‏ناپذیر دین از سیاست است.
طرّاحى عاشورا
حضرت در طرّاحى خود، تمامى اهرم‏هایى را که دشمن براى رکود دین و خارج کردن آن از متن زندگى به کار گرفته بود، جمع نمود. بى‏شک، یکى از این محورهاى مهم «زنان» بودند.
نوع نگرش به زن، که دین مبین اسلام تلاش کرده بود آن را از تحقیر و تبعیض جدا کند و به رشد برساند تا زمینه فعالیت و کارآمدى او را فراهم کند، مجددا در تهدیدى جدّى قرار گرفت. زنان بر اساس سیاست‏هاى شوم دشمن، دوباره هزینه تلقّى شدند، نه سرمایه؛ بازیچه به نظر مى‏رسیدند، نه متفکر و متعهد؛ وسیله‏اى بى‏اراده در دست دشمن معرفى گردیدند، نه انسانى مستقل. بر اساس این ضرورت بود که رسالت جدید زن نیز در عاشورا رقم زده شد، تا توجه تمامى انسان‏ها به سوى زن به عنوان محل تجلّى ارزش‏هاى ولایى معطوف گردد. ثمره کامل تلاش‏هاى اهل بیت علیهم‏السلام ، اینک در نسل دوم اسلام معلوم مى‏شد و زن با صدارت زینب کبرى علیهاالسلام ، مسئولیت اتصال آرمان‏ها را به ساحت جامعه پیدا مى‏کرد.
متفکران مى‏گویند: هر قیامى دو جنبه دارد:
1. فلسفه قیام؛
2. شیوه قیام.
در طرّاحى شیوه قیام عاشورا نیز دو جنبه «شهادت» و «اسارت» مطرح بودند و زنان در آن سهمى بزرگ داشتند. «عاشورا» قیام یک امام با چند مرد و زن و کودک بود که نمونه عینى رسالت هر انسانى، اعم از زن و مرد، را نشان مى‏دهد.
در صدر اسلام، حضرت رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله کوشید تا توجه را به سوى زنان معطوف دارد و براى این امر، خود به هدایت و سرپرستى زنان صحابه پرداخت و در جهت ارتقاى آگاهى و فرهنگ آنان قیام کرد. حرکت‏هاى حضرت زهرا علیهاالسلام در جانب‏دارى از امام على علیه‏السلام و تداوم آن به وسیله حضرت زینب علیهاالسلام نشان‏دهنده این تلاش چشمه نور است که بسیارى از زنان صحابه در مکتب آنان درس آموختند و به حماسه‏سازى پرداختند. اما به همان میزان که پیشوایان دین در جهت رشد و تواناسازى آنان تلاش داشتند، دشمنان دین به بازگردان آنان به استضعاف و شى‏ء شدن، اصرار مى‏ورزیدند و ثمره کامل تلاش در تربیت زنان، در سال 61 در بیابان کوچک کربلا به بار نشست تا زنانى که به سبب جاهل نگه‏داشتنشان، کمتر توانسته بودند موقعیت راستین خود را دریابند، با دیدن عاشورا، وظایف و رسالت خود را دوباره مرور کنند و حضرت زینب علیهاالسلام که در طول قیام، پیام‏هاى رسالت خود را از برادر مى‏گرفت، در عصر عاشورا رسالت خود را آغاز کرد و آن‏چنان پرقدرت نظام تبلیغى خود را پیاده نمود که دشمن را مجبور به پاسخ‏گویى به خود کرد و مردم را طالب پاسخ به سؤالات خود و کاهش پنهان‏کارى دستگاه ساخت.
طرّاحى «نظام پاسخ‏گویى»، خود نوعى مبادله قدرت است که حضرت زینب علیهاالسلام با این شیوه، حاکمان را واداشت تا در برابر عملکردشان پاسخگو باشند، به‏گونه‏اى که مردم آن‏ها را مسئول دانستند و موظّف به این جواب‏گویى کردند!
زینب کبرى علیهاالسلام این کار را با تحقق سه هدفِ زمینه‏اى میسّر ساخت:
1. معرفى رهبر معنوى بر اساس فراهم کردن اطلاعات لازم براى مردم؛
2. ارزیابى عملکرد یزید و عمّالش در قبل و بعد از عاشورا؛
3. تحریض و آگاه‏سازى مردم به مقابله در برابر سیاست‏هاى دشمن.
زنان صحابه در واقعه عاشورا
الف. حمایت زنان پیش از واقعه عاشورا
1. زنان در هسته‏هاى مقاومت: تاریخ عاشورا تاریخ دیگرى است؛ تاریخى مملوّ از عشق و ایثار و بندگى، و در این طرّاحى، زنان منزلتى خاص دارند. در تمامى نقش‏هاى مؤثر در واقعه کربلا، همچون ایجاد هسته‏هاى مقاومت، حمایت، تشجیع، تشویق محارم خود به حمایت از ولىّ خدا و پیوستن به یاران امام و همراهى با زینب کبرى علیهاالسلام ، زنان شرکت داشتند. پیش از عاشورا، زمانى‏که بسیارى از مردان از یارى اهل‏بیت علیهم‏السلام در هراس بودند، شیرزنانى خود را سپر دفاع از حضرتش نمودند.
ماریه، از قبیله عبدالقیس و دختر سعد، زنى شیعه بود که خانه‏اش در کوفه مرکز تجمّع دوستداران اهل بیت علیهم‏السلام و بحث و انتشار خبر از آنان بود. او افرادى همچون یزید بن نبیط با دو پسرش، غلامش عامر، سیف بن مالک و ادهم بن امیّه را به طرف کربلا گسیل داشت.(2)
2. حمایت زنان از امام حسین علیه‏السلام :
1. در کوفه، زمانى‏که همه دست از یارى مسلم بن عقیل (سفیر امام حسین علیه‏السلام ) کشیدند، طوعه امّ ولد، اشعث بن قیس، زن اسید الحضرمى، او را پناه داد و از او پذیرایى کرد.(3)
2. دلهم بنت عمرو، زن زهیر بن القین، زمانى‏که دریافت زهیر براى دیدار امام حسین علیه‏السلام به سفیر امام جواب رد داده است، به تحریض او پرداخت و گفت: «اَیبعثُ الیکَ ابنُ رسولِ اللّهِ ثُمَّ لا تأتِیه؟ سبحانَ اللّه! لو اَتیتَهُ فَسمعتَ مِن کلامِه ثُمَّ انصرفتَ»؛(4) آیا پسر پیامبر به سوى تو سفیر مى‏فرستد و تو نزد او نمى‏روى؟ سبحان‏اللّه! برخیز و برو، سخن او را بشنو و بازگرد. زهیر پس از صحبت با امام خود، شادمانه به سوى دلهم بازگشت، وسایل خود را جمع کرد و دلهم را براى دورى از آسیب‏هاى احتمالى دشمن (پس از واقعه کربلا) طلاق داد و او را به همراه غلامش به سوى خاندانش فرستاد و خود به سوى امام شتافت.
3. همسر عبداللّه عمیر کلبى در «نخیله» (لشکرگاه) کوفه، لشکریان ابن زیاد را در حال حرکت دید، از همسرش پرسید: این سپاه کجا مى‏رود؟ گفت: مى‏روند با حسین بن على علیه‏السلام بجنگند. زن آرزوى شهادت او را کرد و عبداللّه میل خود را براى شهادت با همسر خود در میان نهاد. زن گفت: چه فکر خوبى کردى! خدا تو را هدایت کند، مرا هم همراه خود ببر.(5)
ب. حمایت زنان پس از واقعه عاشورا
1. در لشکر ابن سعد:
1. اولین کلاه امام حسین علیه‏السلام از خز بود. مردى از کنده آن را برداشت و زمانى‏که نزد زنش ام عبداللّه آمد، آن را از خون شست؛ زنش گفت: آیا جامه پسر دختر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را ربوده‏اى و در خانه من آورده‏اى؟ بیرون برو! ... دوستانش مى‏گفتند که این مرد، همیشه مفلوک و بیچاره بود!(6)
2. خولى بن یزید سر امام حسین علیه‏السلام را به کوفه برد، اما چون درِ کاخ عبیداللّه را بسته یافت، آن را به خانه خود برد، سر مبارک امام حسین علیه‏السلام را زیر تشتى نهاد و نزد زن دوم خود، که از بنى اسد حضرمى ـ به نام نوار، دختر مالک بن عقرب ـ بود، رفت. زن گفت: چه خبردارى؟ گفت: برایت ارمغانى آورده‏ام که تا روزگار است، دولتمند باشى! اینک سر حسین علیه‏السلام در سراى توست. زن گفت: واى بر تو! مردم زر و سیم مى‏آورند، تو سر پسر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را مى‏آورى؟ به خدا سوگند! هرگز با تو در یک خانه نخواهم بود. از بستر برخاست و از خانه به صحن رفت و زن اول او را نیز خواند و با خود برد.(7)
زمانى‏که مختار بر اوضاع مسلّط گردید، معاذ بن هانى را با اباعمره، که امیر پاسبانان خاص بود، به طلب خولى در انتقام خون امام حسین علیه‏السلام فرستاد. او در بیت الخلأ پنهان شد. معاذ بن هانى به اباعمره گفت: او در سراى خویش است، او را بجوى. زن خولى بیرون آمد. او از زمانى‏که همسرش سر امام حسین علیه‏السلام را آورده بود، با او دشمن بود. فرستادگان مختار پرسیدند شوهرت کجاست؟ گفت: نمى‏دانم و به دست اشاره به بیت‏الخلأ کرد. بدانجا رفتند، دیدند زیر سبد بزرگى پنهان شده است. او را بیرون آوردند و کشتند.(8)
3. زمانى‏که کعب بن جابر ـ یکى از سربازان ابن سعد ـ به منزل خود بازگشت، زن و خواهرش به او گفتند: تو دشمن پسر فاطمه زهرا علیهاالسلام را یارى کردى و سیّد قاریان را کشتى! به خدا قسم، دیگر با تو سخن نمى‏گوییم.(9)
4. عصر عاشورا در عظمت مصیبت و حمله دشمن به خیمه امام، واقعه عجیبى رخ داد؛ سربازى مى‏گوید: زنى را دیدم از «بنى بکر بن وائل» که با شوهرش در سپاه عمر سعد بود. هنگامى که دید سربازان بر زنان اهل‏بیت علیهم‏السلام حمله برده‏اند و خیمه آنان را غارت مى‏کنند، شمشیرى در دست گرفت و به جانب خیام آمد و گفت: اى آل بکر بن وائل، آیا دختران رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را تاراج مى‏کنند و شما مى‏نگرید؟ و گفت: «لا حکم الا لِلّه یا لثارات رسول اللّه!»؛(10) حکمى غیر از حکم خدا نیست، اى منتقمان خون رسول‏اللّه! و عجیب است که این شعار، که از زبان زنى از سپاه دشمن خارج گردید، شعار منتقمان واقعه عاشورا شد!
2. حمایت زنان در کوفه:
1. چون ابن سعد با اسیران به نزدیکى کوفه رسید، مردم شهر به نظاره گرد آمدند. راوى مى‏گوید: زنى مؤمنه از اهل کوفه از جاى بلندى که به اسیران اشراف داشت، گفت: شما اسیران کدام طایفه‏اید؟ گفتند: اسیران آل محمد علیهم‏السلام ! آن زن فرود آمد، چادر و مقنعه و جامه‏هاى دیگر بیاورد و به آنان داد تا خویشتن را بپوشانند.(11)
2. زمانى‏که ابن زیاد در مسجد کوفه علیه خاندان رسالت و براى تثبیت موقعیت یزید به سخنرانى پرداخت و امام حسین علیه‏السلام را دروغگو پسر دروغگو خطاب نمود، عبداللّه بن عفیف، که چشم راست خود را در صفّین و چشم چپ خود را در جنگ جمل در رکاب حضرت على علیه‏السلام از دست داده بود، به پا خواست و به دفاع پرداخت. عمّال ابن زیاد درصدد دستگیرى‏اش بودند که با دفاع قبیله‏اش بى‏ثمر ماند. اما شبانه به خانه‏اش حمله‏ور گشتند. دخترش فریاد زد و به پدر خبر داد. پدر شمشیر را از دختر گرفت و با راهنمایى دختر مى‏جنگید تا او را اسیر کردند و کشتند. دخترش فریاد مى‏زد: اى کاش مرد بودم، تا پیش روى تو با این نابکاران، کشندگان عترت پاک رسول، نبرد مى‏کردم!(12)
3. نقش زنان در مجلس یزید:
1. در دربار یزید، چون حضرت زینب علیهاالسلام سر برادر را دید، دست به گریبان برد و با سوز، فریاد زد: یا حسیناه! یا حبیب‏الله! یابن مکّه و منى! یابن فاطمة الزهراء سیدة النساء! یابن بنت المصطفى! راوى گوید: همه گریستند و یزید خاموش بود. زنى هاشمیه در سراى یزید بود، شیون‏کنان بر امام حسین علیه‏السلام فریاد مى‏کشید: یا حسیناه! یا سیّد اهل بیتاه! یابن محمّداه!(13)
2. پس از سخنرانى حضرت زینب علیهاالسلام ، زمانى‏که سر امام حسین علیه‏السلام را به سرسراى یزید آویزان کردند و اسراى کربلا را به منزل یزید آوردند، زنان ابوسفیان پیش رفتند و دست و پاى دختران رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را بوسیدند و سه روز عزادارى کردند و آه و ناله نمودند! هند، زن یزید، چون سر امام حسین علیه‏السلام را دید، جامه چاک کرد و از پرده به در آمد و با پاى برهنه سوى یزید شتافت و به او گفت: اى یزید، توگفتى که سر حسین علیه‏السلام را در سراى من بالاى نیزه کنند؟ یزید برجست و او را پوشاند و گفت: اى هند، بر دخترزاده رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گریه و زارى مى‏کنى؟!(14)
نقش زنان در حادثه کربلا
نام بیست زن در واقعه عاشورا ثبت شده است که ظاهرا ده تن از آنان از اهل بیت علیهم‏السلام بودند و بقیه از زنان صحابه. آرى، بیابان کربلا از صبح تا عصر دهم محرّم، تمامى تاریخ قیام را در خود جاى داد. اراده خداوندى بر ارائه صحنه جدیدى از عظمت وجودى انسان قرار گرفته بود و سرمایه‏گذارى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به دست نادره خلقت و على مرتضى علیهماالسلام به بار نشست. زنان حاضر در کربلا با دقت انتخاب شده بودند تا شیوه ایثار در راه مولاى خود را به نمایش بگذارند. بدین سبب، درجه فداکارى زنان صحابه بى‏مانند بود.
الف. آرزوى شهادت
در نقل آمده است که در شب عاشورا، امام حسین علیه‏السلام پس از آنکه به اصحاب خود اجازه ترخیص داد، فرمود: هر کس که عیال با خود به همراه دارد، همین امشب او را به مأمنى برساند. فردا مردان ما کشته مى‏شوند و عیال‏هایمان به اسیرى مى‏روند. امام علیه‏السلام نمى‏خواست سایر زنان در مصایب سخت اهل‏بیت علیهم‏السلام شریک شوند. گویند: پس از آنکه على بن مظهر وارد خیمه خود شد، زنش پرسید: فرزند رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درباره زنان چه گفت؟ ... على بن مظهر آنچه را حضرت فرموده بود، اظهار داشت. زن گریست و گفت: اى پسر مظهر، درباره من انصاف ندارى! تو مى‏خواهى خودت داخل بهشت شوى! ... على بن مظهر خدمت امام علیه‏السلام رسید و عرض کرد: یابن رسول اللّه، این زن اسدیه حاضر نیست او را به محل امنى برسانم. هنوز امام علیه‏السلام جوابى نگفته بود که زن از پشت خیمه، ناله خویش را بلند کرد و گفت: «یابنَ الزهراءِ الَسنا قابلاً لخدمةِ بناتکَ و اَخَواتکَ؟» اى پسر زهرا، آیا ما قابلیت خدمت براى دختران و خواهرانت نداریم؟!(15)
کاروان کربلا کاروان عشق است و عضویت در آن قابلیت مى‏خواهد. اذن ترخیص براى زنان، از سوى امام اعلام شد تا این اذن، غربالى باشد براى آنان که مى‏خواهند با سپر ایمان در رکاب ولىّ خدا بمانند و در این پهن دشت ولایت، مقابل لشکر عظیم دشمن به حماسه‏آفرینى بپردازند. زنان صحابه آن‏چنان که شوهر، برادر و پسر خود را بر دفاع از اهل‏بیت علیهم‏السلام تحریض مى‏کردند، خود نیز چشم به دختر فاطمه زهرا علیهاالسلام داشتند. آنان از آینده و اسیرى خود در ذهن تصویرى مبهم داشتند، اما در دل آرزوى شهادت و دیدار فاطمه زهرا علیهاالسلام مى‏کردند! گویى دخت على مرتضى علیه‏السلام از هدف انتهایى خصم و اسارت و رسالت زنان، آنان را کاملاً باخبر نساخته بود. بدین‏سبب، زنان صحابه ضمن ایثار در دفاع از ولایت، عقیله بنى هاشم (زینب) را تنها تا کوفه همراهى کردند و کاروان اسارت و تبلیغ از کوفه به بعد، تنها در اختیار زنان اهل بیت علیهم‏السلام قرار گرفت.
ب. پرتاب سر شهدا
زنان صحابه در دشت نینوا حماسه‏هاى جاویدى از خود بر جاى نهادند؛ هفت تن از مادران حاضر در کربلا پس از آنکه لباس رزم را خود بر قامت پسرانشان پوشانیدند، نظاره‏گر شهادت آنان شدند و دشمن پس از شهادتشان، سرهاى آن‏ها را از تن جدا کرد و با تحقیر، به سوى مادرانشان پرتاب نمود! اما آنان همه سرهاى پسرانشان را به سوى دشمن پرتاب کردند، فریاد زدند: «ما آنچه را در راه خدا داده‏ایم، پس نمى‏گیریم!»(16) از این هفت تن، سه تن را زنان صحابه تشکیل مى‏دادند:
1. عمر بن جناده ـ و به روایتى پسر مسلم بن عوسجه ـ جوانى بود که پدرش در کربلا تازه کشته شده بود. او در برابر مادر ایستاد، مادر به او گفت: اى پسرک من! بیرون برو و نزد پسر پیامبر جهاد کن. امام حسین علیه‏السلام فرمود: پدر این جوان تازه کشته شده است و شاید مادرش از خروج وى راضى نباشد. آن جوان گفت: مادرم امر به خروج فرمود. آن‏گاه به میدان رفت و قوى‏ترین رجزها را در مورد ولایت خواند و پس از مدتى توسط دشمن شهید شد. دشمن سر وى را به سوى مادرش پرتاب کرد. مادر سر را برداشت؛ چنان‏که گویى براى او لاى لاى کودکى مى‏خواند! گفت: اى پسرک من! کار خوبى کردى. اى مایه خرّمى دل و روشنى چشم من! آن‏گاه سر را به جانب یکى از دشمنان پرتاب کرد و او را کشت. سپس عمود خیمه را کند و بر آنان تاخت و دو مرد را نیز کشت! امام حسین علیه‏السلام به او امر به بازگشت نمود؛ او مراجعت کرد.(17)
2. عبداللّه بن عمیر نیز حمله کرد، چند تن را کشت و نزد مادر و زنش آمد، ایستاد و گفت: اى مادر، راضى شدى؟ مادر گفت: راضى نمى‏شوم، مگر آنکه نزد حسین علیه‏السلام کشته شوى!(18) عبداللّه را کشتند و سرش را به سوى مادرش پرتاب کردند. مادر سر را برداشت، بوسید و به سوى دشمن پرتاب نمود. در اثر اصابت آن سر نیز مردى از دشمن کشته شد. آن‏گاه عمود خیمه را کند و دو نفر را کشت! امام حسین علیه‏السلام فرمود: بازگرد، تو و پسرت نزد رسول خدایید؛ جهاد از زنان برداشته شده است. زن بازگشت و مى‏گفت: خدایا! ناامیدم مکن. امام علیه‏السلام فرمود: خدا تو را ناامید نمى‏گرداند.(19)
زنان صحابه زنانى بودند که در گذرگاه شهادت و اسارت، به قافله فرزند فاطمه علیهاالسلام پیوستندو توفیق یافتند تا در جمعى که اراده خداوند به عظمت آنان تعلّق گرفته‏بود،قرار گیرند.
ج. اصرار بر شهادت
امّ وهب عمودى برگرفت و نزد شوهر آمد و گفت: پیش این پاکان، ذریّه محمد علیهم‏السلام کارزار کن! او، خود در صحنه کربلا، به دنبال شوهرش مى‏رفت. شوهر به او گفت: برگرد. او گفت: برنمى‏گردم تا با تو بمیرم! زن جامه شوهر را سخت چسبیده بود و سوى دیگرى مى‏کشید و مى‏گفت: تو را رها نمى‏کنم تا با تو کشته شوم. امام علیه‏السلام زن را ندا داد و فرمود: خدا شما خاندان وهب را جزاى خیر دهد! به سوى زنان برگرد. خدا تو را رحمت کند! با آنان بنشین که جنگ بر زنان نیست.(20)
خواست و تقاضاى قلبى امّ وهب و حمایت او از امام، هر انسانى را به یاد شجاعت‏هاى نسیبه در اُحُد مى‏اندازد؛ او زمانى‏که مردان فرار کردند، از جان پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دفاع نمود و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در حق او و خاندان او همین دعا را فرمود.(21)
در میدان پرهیاهو و ستیز بى‏امان دشت کربلا، تنها پنج تن در میان دشمن ظاهر گشتند و در دفاع از امام علیه‏السلام ابراز تسلیت کردند؛(22) غیر از حضرت زینب علیهاالسلام که در شهادت حضرت على اکبر علیه‏السلام ظاهر شد و موجب تسلاّى خاطر برادر گردید، سه تن دیگر خواهر و مادر شهیدان بودند و پنجمین آن‏ها همسر عبداللّه بن عمیر کلبى بود که نام خود را در ردیف شهداى کربلا ثبت نمود.
د. شهادت پس از همسر
همسر عبداللّه بن عمیر کلبى از خیمه بیرون آمد و نزد شوهر شهیدش شتافت. بالاى سر او نشست و خاک از روى او پاک کرد و گفت: بهشت، تو را گوارا باد! پس شمر به غلام خود، رستم، امر کرد که گرزى بر سر او بزند؛ که او در جاى خود شهید شد!(23)
شمر بغض درونى خود را در قیام و شجاعت‏هاى زنان با حمله به خیمه‏هاى حرم حضرت اباعبداللّه علیه‏السلام آشکار نمود و سعى کرد آتش درونى خود را به‏گونه‏اى با این حرکات سبعانه نشان دهد.
زنان صحابه در خدمت به اهل بیت علیهم‏السلام ، جسد تکّه تکّه شده عزیزان خود را رها کردند و در اسارت با سرهاى بر نیزه عزیزانشان به حرکت تاریخى خود در کنار اهل بیت علیهم‏السلام ادامه دادند تا تاریخ، سند مظلومیت جدیدى در اوراق خود ثبت نماید. آنان قرار گرفتن در کنار فرزندان رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را افتخارى براى خود قلمداد مى‏کردند و بر این لیاقت، دعاى شکر مى‏خواندند. هرچند آنان تا انتهاى رسالت زینب علیهاالسلام او را همراهى نکردند، اما چشمه جوشانى از عشق به ولایت را به نمایش گذارند.
ه . عظمت روحى زنان در عاشورا
زنان صحابه در روز عاشورا براى حمایت از امام خود، خروش مى‏نمودند و از عصر عاشورا با سکوت خود، قیام خاندان اهل‏بیت علیهم‏السلام را حمایت کردند. عملکرد زنان در واقعه عاشورا، وسعتى از کشش روحى زن ارائه کرد که کمتر انسانى بر آن توانایى دارد.
زنان در وداع عزیزان خود اشک بسیار نریختند و کودکان را در تحمّل تشنگى و گرسنگى به صبر تشویق کردند و آن‏ها را از مقابل مجاهدان به دور نگه داشتند، تا بى‏تابى آن‏ها مقاومت دلیرمردان را در هم نشکند. زنان زمانى‏که بدن غرقه به خون و تکّه تکّه شده عزیزانشان را نزدیک خیمه مى‏آورند، در مقابل امام علیه‏السلام بى‏تابى نمى‏کردند، تا امام به رقّت کشیده نشود؛ حتى زمانى‏که طفل شیرخوار امام حسین علیه‏السلام على اصغر علیه‏السلام را با تیر سه شعبه شهید کردند، رباب، مادر على اصغر رحمه‏الله ، پیش نیامد و امام علیه‏السلام خواهر خود زینب علیهاالسلام را خواند و فرزند خود را به او داد.(24) زمانى که بدن حضرت على‏اکبر علیه‏السلام را آوردند، هیچ‏یک از زنان جلو نیامدند. همچنین زمانى‏که بدن غرقه به خون صحابه را مى‏آورند، عموما همسران و مادرانشان پیش امام نمى‏آمدند؛ شاید صاحب این خون‏هاى ریخته شده و بدن‏هاى تکّه تکّه شده را امام علیه‏السلام مى‏دانستند و خود را براى عزادارى، بر امام برتر مى‏دیدند.
نقش حجاب زنان در حماسه عاشورا
در واقعه عاشورا، زنان مستقیما وارد میدان سیاست شدند و درس‏هایى را که از فاطمه زهرا علیهاالسلام در ماجراى «فدک» و در دفاع از ولىّ خود آموخته بودند، ارائه دادند و حماسه‏اى برپا کردند که تا تاریخ زنده است و قلب بشریت مى‏تپد، این قیام براى آنان پیام دارد. زنان در حین مصیبت و پس از آن، رسالت الهى خود را در حفظ حجاب فراموش نکردند. آن زمان که همه یاران امام شهید شدند و امام حسین علیه‏السلام عازم میدان بود، براى خداحافظى و روشنگرى وظایف آنان، نزد ایشان آمد و فرمود: آماده مصیبت باشید. لباس‏هاى روى خود را سخت بپوشید. بدانید که خدا حامى شماست و از شما محافظت مى‏کند و از شرّ دشمنان نجاتتان مى‏دهد و عاقبت امورتان را ختم به خیر مى‏کند.(25)
امام حسین علیه‏السلام اولین هشدار را در ملاحظات ظاهرى و پوشش زنان بیان داشت و زنان، که مى‏دانستند کار خصم جنبه مادى و اقتصادى دارد، زیورآلات و جامه‏هاى اضافى خود را به سوى آنان پرتاب کردند، تا در پى غارت آن‏ها، لحظه‏اى بیاسایند. زمانى که دشمن مى‏خواست اسرا را وارد شام نماید، امّ کلثوم از آن‏ها خواست تا سرها را از محل زنان دور سازند، تا مردم با نگاه به سرهاى بریده، کمتر به محمل زنان نگاه کنند و دخترکان مقنعه از سر کشیده را با نگاه نیازارند! اما شمر ملعون با این درخواست، ابتدا محمل‏ها را وارد شهر کرد!
زنان با پیام امام، دو نوع پوشش براى خود انتخاب کرده بودند که پوشش اولیه با غارت دشمن از میان رفت. در مجلس یزید، سکینه دختر امام به گریه افتاد و زمانى‏که یزید علت آن را جویا شد، فرمود «کیف لا یَبکى مَن لیس لها الستر تستر وجهها عنکَ و عن جُلساءِ مجلسِکَ؟»؛(26) چگونه گریه نکند کسى که پوشش و نقابى براى او نیست، تا صورت خود را از تو و مردان مجلست بپوشاند؟!
حضرت زینب علیهم‏السلام شجاعانه در این مجلس، همچون پدر، برادر و مادرش خصم را به ذلّت کشاند و شخصیت متزلزل یزید را در مقابلش همچون برگى خشک شده در هم فشرد تا تجربه تاریخ عاشورا سنّت تاریخ استکبار شود که حجاب زن مسلمان بالاترین سلاح ایمان است.
بیشتر مکاتب و اندیشه‏هاى علمى بشرى در طول تاریخ، حول دو محور اقتصاد و قواى جنسى، نظریات خود را ارائه داده‏اند. گویى از زمانى که انسان خود را شناخت، خود را میان دو غریزه قوى مالکیت و شهوت اسیر دیده و براى به بند کشیدن آن‏ها، به منظور دست‏یابى به سعادت، در پى روشى علمى مى‏گشته است. آن‏گاه که تفکرات در هاله‏اى از مذهب شکل مى‏گرفتند، برداشت از این دو غریزه بیشتر به صورت قناعت و رهبانیت خود را نشان مى‏داد، و آن‏گاه که تفکرات مادى بر جوّ عمومى جامعه حاکم مى‏شد، ربا، بى‏بندوبارى و گاه اشتراک در هر دو قسمت مطرح مى‏گردیدند.
شاید بدین سبب بود که دو گل در جهت مطامع استعمارى فرانسه، همیشه مى‏پرسید: آیا زنان (در مستعمرات فرانسه) عرف و عادات قدیم خود را رها کرده‏اند؟ به عبارت دیگر، میزان تأثیر سوء تبلیغات استعمار تا چه حد بوده است؟ آیا هنوز فرهنگ بومى خود را پاس مى‏دارند؟ یا در مقابل فرهنگ بیگانه، استقامت مى‏ورزند؟ آیا در تاراج سرمایه‏هاى وجودى خود به اشغالگران کمک مى‏کنند و برادران و پدران و پسران مملکت خود را کتف بسته به استعمار تحویل مى‏دهند؟ آیا هنوز استقلال خود را به اسارت در فرهنگ بیگانه ترجیح مى‏دهند یا تضمین‏کننده سیاست‏هاى سرمایه‏دارى از طریق خرید کالاهاى مصرفى هستند؟
آرى، هر جا جسم زن اسیر باشد، روح مرد نیز به اسارت مى‏رود، و در هر جامعه‏اى زن رشد داشته باشد، مردان نیز فعّال‏ترند. ناپلئون مى‏گفت: اگر مى‏خواهید میزان تمدن و پیشرفت ملتى را بدانید، به زنان آن ملت نگاه کنید! برخى روایات متواتر نیز بلاى جامعه را افزایش زنانى مى‏داند که از اهداف متعالى دور شده‏اند و سرمایه‏هاى خود را، که مى‏توانند سهم مهمى در رشد جامعه داشته باشند، زمینه سقوط و انحطاط جامعه قرار داده‏اند.
و این‏چنین عاشورا محکى شد براى زن تا اثبات کند که او هدف دشمن است و دشمن پس از کشتن مردان جامعه، به سراغ او خواهد آمد، و این براى دشمن درسى شد که اگر زن پاسدار ولایت و رهبرى دین گردد، قوى‏ترین و پراستقامت‏ترین فرد در مقابل دشمن خواهد بود.
دشمن، که حجاب زنان را قوى‏ترین سلاح در تثبیت مدیریت ولایت مى‏دید، حجاب از سر آنان کشید، غافل از آنکه گرچه حجاب به زن ارزش مى‏دهد، اما آنکه حجاب را ارزش مى‏بخشد، زینب‏گونه بودن و زینبى رفتار کردن است! و خصم به دست خود، این ارزش را تثبیت کرد که حجاب را دو ارزش است:
1. پوشیده بودن؛
2. زینب‏گونه زیستن.
سهل بن ساعدى مى‏گوید: به دروازه دمشق رفتم، بیرق‏هایى پى در پى پیدا بودند و سوارى دیدم که بیرقى در دست داشت، پیکان از بالاى آن بیرون آمده و سرى بر آن بود که شبیه‏ترین مردم به رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بود! ناگاه دیدم از پشت سر وى زنانى بر استرانى بى‏روپوش سوارند. نزدیک شدم و از زن نخستین پرسیدم: کیستى؟ گفت: سکینه بنت الحسین. گفتم: چه حاجتى دارى تا برآورم؟ من سهل ساعدى هستم، جدّ تو را دیده‏ام و حدیث او را شنیده‏ام. گفت: اى سهل! به حامل این سر بگو آن را به پیش ببرد، تا مردم مشغول نگریستن آن شوند و به حرم پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نگاه نکنند! سهل گفت: چهارصد دینار دادم تا آن کار را انجام دهد.(27)
عظمت رسالت زن در حفظ حرمت پوشش، در عاشورا مشخص گردید و پیام عاشورا به همراه مفهوم حجاب، تا زمان جارى است، انعکاس خواهد داشت. بدین سبب است که دشمنان، حجاب را جزو مهم‏ترین محورهاى مبارزه خود قرار داده‏اند؛ زیرا حجاب، لباس حمایت از ولایت است.
نقش سوگوارى زنان در واقعه عاشورا
لطف الهى در تجهیز عاطفه زن قرین شد و نقش ظریف عاطفه در تحوّلات روحى بشر با آمیختگى و نیرو گرفتن از مناجات اولیاى خدا عمیق‏تر گردید، تا وظیفه زن را در ایجاد تعادل و ثبات در محورهاى خانواده، اجتماع و تربیت نسل مدد نماید؛ زیرا این امور، زیربنایى از احساس و ایمان الهى را خواستار بودند و تأثیر گوشه‏اى از این امتیازات شگرف، آمادگى انقلاب درونى و تحوّل زن را به سوى حق تضمین نمود.
بدین‏سان، مى‏توان وجود این نیرو را در تحوّل روحى زن به عنوان قوى‏ترین محرّک او تعبیر نمود و بر این اساس، خطاب اصلى ذکر مصایب اهل‏بیت علیهم‏السلام به سوى روح زن است و قوى‏ترین عزاداران این سوگ را زنان تشکیل مى‏دهند؛ گویى زن مى‏خواهد با همراهى اسیران به عزادارى بپردازد و با نیروى ایمان، این کاروان را مجهّز نماید.
امام حسین علیه‏السلام در سخن‏گویى و رویارویى تاریخى حق و باطل، زنى را انتخاب نمود تا اوراق نگاشته شده به خون شهدا را به تفصیل در تاریخ بیان دارد. رسول گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گریه کردن بر حضرت زینب علیهاالسلام را همچون گریستن بر برادراش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام دانست و تأسّى به او را همچون چنگ زدن به ریسمان ولایت معرفى نمود تا این امر اتمام حجتى براى زن و شخصیت والاى او باشد.
عاشورا ایستگاه ارزشى سالیانه زن است که خود را بیابد و ارزیابى کند و فاصله راه را تا الگوى متعالى کمتر نماید؛ زیرا کربلا از تمامى جنبه‏هاى تعالى گوشه‏هایى در خود دارد. زنان صحابه در روز مبارزه، در دفاع از امام و تحریض عزیزان خود حماسه‏ها آفریدند. زنان اهل‏بیت علیهم‏السلام در تبلیغ و افشاگرى اعجاز نمودند، اما مجموعه کامل این جلوه‏ها، همه در زینب علیهاالسلام گرد آمده بود. او در میان مادران داغدار، پسرانش را به میدان فرستاد، برادرانش را تکّه تکّه شده یافت و هفده تن از خاندانش را کشته دید؛ در عزادارى میان دشمن، ظاهر شد و در گردآورى بازماندگان، به تازیانه‏ها و شماتت‏هاى دشمن وقعى ننهاد و در اسارت، همچون امیر بیان على علیه‏السلام سخن گفت و در عبادت‏هاى شبانه خود، لحظه‏اى کوتاهى نکرد.(28) او نمونه کامل صبر است و راه چگونه الهى شدن زن را در طول تاریخ به او آموخت.
زینب علیهاالسلام مورّخ همان دفتر سیاسى ولایت شد که حضرت فاطمه علیهاالسلام آن را گشوده بود و زن مسلمان را در طول تاریخ با عظمت خود، آن درک کرد و در ذهن خود جاودانه ساخت.
عاشورا رمز انقلاب درونى زن است؛ مجموعه‏اى گردآورى شده از تمامى عوامل احساسى: کودک یتیم، زن داغدیده، تشنگى، گرسنگى، اسارت، شهادت، غارت‏زدگى، بیمارى، هتک حرمت، تازیانه و ...! و آنجا که زن مى‏بیند در دل شب، زنى تنها با رسالتى عظیم از خیمه‏هاى نیمه سوخته، خیمه‏اى برپا مى‏کند و کودکانى را که بدنشان از تازیانه سیاه شده است و از ترس به سوى قتلگاه مى‏شتابند، گردآورده، آنان را با ذکر آینده قیام، آرام مى‏کند و آن‏گاه که همه مى‏خوابند، خود به عبادت مى‏ایستد، مى‏فهمد که این عظمت، صورت جدیدى از تصویر زن است که باید آن را به خاطر سپرد و او را رها نساخت.
اگر دشمنان بگذارند که زن خسته قرن، اهل‏بیت علیهم‏السلام را بشناسد و شخصیت خود را در مکتب آنان پرورش دهد، چنان جلوه‏اى از این مکتب بروز خواهد نمود که در تلألو آن، دل‏ها جذب گردند و عقل‏ها حق را بیابند. حقیقت این است که هنوز نقش تربیتى اهل بیت علیهم‏السلام و تأثیر اعتقاد به آن‏ها ناشناخته مانده است. آن‏ها چشمه‏هاى همیشه جوشان هدایتند که در پرتو انوارشان، فطرت‏ها آسوده مى‏گردند و نیروها از هرز شدن به رشد مى‏رسند و در انعکاس قدرتش، تمامى مکاتب تربیتى دنیا به شگفت مى‏آیند.


1 کارشناس ارشد مدیریت.
2. ابومخنف، مقتل الحسین، ص 18.
3. همان، ص 45.
4. همان، ص 74.
5. شیخ عباس قمّى، نفس المهموم، بیروت، دارالمحجة البیضاء، 1412 ق / 1992 م، ص 132.
6. همان، ص 192.
7. همان، ص 207.
8. همان، ص 364.
9. همان، ص 134.
10. شیخ عباس قمى، بیت‏الاحزان، ص 201.
11. شیخ عباس قمّى، نفس المهموم، ص 214.
12. ابومخنف، پیشین، ص 208.
13. شیخ عباس قمّى، نفس المهموم، ص 13.
14. همان، ص 265.
15. محمد واصف، انقلاب مقدّس حسین علیه‏السلام ، 1386 ق، ص 153.
16. محمد سماوى، ابصار العین فى انصار الحسین، ص 132.
17. شیخ عباس قمى، نفس المهموم، ص 152.
18. همان، ص 147.
19. همان، ص 148.
20. ابومخنف، پیشین، ص 124.
21. ابن سعد، طبقات الکبرى، ج 8، ص 414 / محمّد بن عمر بن واقدى، مغازى، ج 1، ص 270.
22. خواهر مسلم بن عوسجه، مادر عبداللّه بن عمیر کلبى، مادر عمر بن جناده و به روایتى امّ وهب.
23. شیخ عباس قمّى، نفس المهموم، ص 139 / ابو مخنف، پیشین، ص 141.
24. سید بن طاووس، لهوف، ص 158.
25. گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم علیه‏السلام ، فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه‏السلام ، ترجمه کتاب موسوعه الکلمات الامام الحسین علیه‏السلام ، ص 549.
26. ملامحمد گرمرودى، اشک‏هاى خونین در سوگ امام حسین علیه‏السلام ، ص 444.
27. شیخ عباس قمى، نفس المهموم، ص 241.
28. به‏گونه‏اى که حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام در وداع آخر، به حضرت زینب علیهاالسلام فرمود: خواهرم، هرگز مرا در نمازهاى شبانه‏ات فراموش نکن! (ذبیح‏اللّه محلاتى، ریاحین الشریعه، ج 3، ص 62)