جلوههایی از حریت و عزّت حسینی (ع)
مقدمه
از زمان شهادت حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) در صحرای کربلا تا به امروز، عالمتشیع، سوگوار و ماتم زده مظلومیت حق جویان عرصة عاشورا است؛ راد مردانی که ردفراسوی انسانیت گام نهادند و به پاس داشت عدالت، شرافت، حریت و هر آنچه مضموندین خداست، از جان خود گذشتند؛ شهیدانی ملکوت نشین که با نثار خون خود، نام و یادحق را بر گسترة تاریخ حک کردند؛ عاشقانی که بر استر عقل سوار شدند و با اکسیر عشق،مس وجودشان را طلا ساختند و عروج به عرش الهی را بر ماندن و فسیل شدن در خاکدان بیاعتبار دنیا برگزیدند.
امام حسین (ع) استوانة حق و حقیقت و تبلور مجموعهای تمام از فرهنگ تعالیبخش انسانی برای همه دوره هاست.
ذکر و یاد نهضت حسینی، بیان نامهای است از قداست حقیقت و عدالت، واعتراضی است به هتک حرمت حریم کبریا، و دفاعیهای است از جبهة اهل بیت عصمت وطهارت (ع) و اولیای دین خدا، بازتاب عشق به همة انبیای الهی و خاندان وحی است،نمایان کنندة مهر نبوت بر حقانیت زعامت و حکومت ستم کشان تاریخ است، نقش بندصلابت، غیرت، آزادگی و شجاعت انسان در تجلی گاه ایمان است، و بر افراشتن پرچمخداخواهی و آزادمنشی، در گسترة روزگار است.
در فرهنگ تشیع و از زاویة نگاه اهل بیت عصمت و طهارت (ع) ، حادثة جان گدازعاشورای حسینی و شور نینوایی کربلا، عظیمترین واقعة تاریخ و عالیترین دانشگاهبرای تربیت بشر است.
حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) امام سوم شیعیان، شهید سرزمین کربلا و «ثارالله»است که نهضت عظیم عاشورا، بر محور فداکاری و جان فشانی او شکل گرفت و تاریخحیات انسان را از حماسه و ایثار سرشار کرد و عالیترین درس عزت و افتخار و آزادگی رابه نوع انسان عرضه داشت و با نثار خون حیات بخش خویش، نهال نوپای اسلام راآبیاری کرد و برای تاریخ، حجت حقطلبی و بیداری را بر امت محمد (ص) اتمام نمود.
کربلا پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش، کانون الهام و اشراق شد و قیامبرای عدالت و آزادگی از هر آنچه ناراستی است، از سرچشمة عاشورا جوشید.
در فرهنگ شیعی، عاشورا روز مصیبت عظمی است که در آن بزرگترین فاجعةتاریخ رخ داده و عظیمترین ستمها بر خاندان پیامبر (ص) رفته است.
شیعه بر آن است که اهل جنت در این روز به عزای حسینی مینشینند و درمصیبتی که بر آل محمد (ص) رفته است، میگریند. عاشورا، تجلی درگیری و رویاروییحق و باطل و روز فداکاری و جانبازی در راه عقیده و ایمان است.
رئیس مذهب ما حضرت امام جعفر صادق (ع) ، امام زمان(عج) را که برای تحققنهایی حقیقت اسلام و اتمام و اکمال عملی دین خدا ظهور خواهد کرد، خون خواه حضرتامام حسین (ع) معرفی میفرماید.
حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) فرموده است که:
«در جاهلیت، حرمت ماه محرم را نگاه میداشتند و از جنگیدن خودداریمیکردند، اما ظالمان، در محرم، خونهای ما را ریختند و حرمت ما را شکستند و فرزندانو زنان ما را اسیر کردند و خیام ما را آتش زده و به غارت بردند و حرمت پیامبر (ص) را دربارهذریهاش رعایت نکردند.»
این منطق آل الله : است که پیدایی اسلام محمدی (ص) و بقا و تداوم آن،حسین (ع) است، یعنی نهضت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) دین پیامبر (ص) را احیامیکند و چه بسا در توصیف این حقیقت هیچ بیانی رساتر از فرموده پیامبر خدا (ص) نیست که فرمود:
«حُسَیْنٌ مِنّی وَاَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»
حسین، از رسول خدا است و رسول خدا از حسین!
آری، همة مرام و فرهنگ و منش امام حسین (ع) ، ناشی از ذوب شدن او در دینمحمدی (ص) است، و دین محمدی (ص) نیز با قیام امام حسین (ع) و شهادتش تفسیر شدو هم چون برنامهای عملی و مجسم، برای تاریخ، در منظر ره پویان حقیقت و عدالت قرارگرفت.
آل الله : ، حسین (ع) را چلچراغ هدایت و کشتی نجات امت، توصیف فرمودهاند؛زیرا فرهنگ حسینی، هویت بارز آزادی و آزادگی است.
نهضت عاشورا، حادثهای است که در بستر تاریخ ظهور میکند اما در متن آنمضمونها مفهوم هایی نهفته است که آن را از همة حوادث و وقایع خون بار تاریخ،متمایز میسازد. تجلی فرازهای انسان ساز نهضت عاشورا، زلال زندگی بخشی است کهدر گسترة تاریخ حیات اسلام، در رگهای مردم جاری گشته و جاودانگی حقیقت، حقانیتامامت، شرافت، عزت، حریت، عبودیت، عدالت و همة شاخصهای دیگر دین خدا رابرای بشریت تضمین میکند.
امام حسین (ع) و عاشورای او، مظهور کدام یک از خصلتهای عالی انسانینیست؟
او معلم حریت، اسوه جهاد، الگوی عبودیت، هوادار محض حقیقت، مظهور کاملعزت و شرافت، استاد و مدرس رأفت و گذشت، و ره پوی عدالت و مروت است.
محرم و اوج آن، تاسوعا و عاشورای حسینی، دانشگاه عظیمی است که بشر تشنهدر تاریخ، میتواند از آن ایثار و از خود گذشتگی، عظمت و عزت، افتخار و شرافت، علم واندیشه، بخشش و فداکاری، شیوایی و فصاحت، دلاوری و شجاعت، فروتنی و تواضع،حلم و متانت، تعاون و دستگیری، ظلم ستیزی و عدالت و... را فرا گیرد.
ما در این سخن کوتاه برآنیم تا جرعه هایی از اقیانوس بیکران عبودیت و بندگیحضرت ابا عبدالله الحسین (ع) را که در حریت و آزادگی آن امام همام در عرصة کربلا،تبلور و ظهوریافت، نوش کنیم و از میان همة فضیلتهای انسانی که در کربلا رقم خورد،این سجیة عالی تربیتی را ـ که به نظر نگارنده این سطور، ریشه و بنیان همة فضایلانسانی است ـ مطالعه کنیم.
عبودیت، زیربنای حریتِ حسینی
امام حسین (ع) را به درستی «سرور و سالار آزادگان جهان» نامیدهاند. آزادگیشأنی از مراتب عالیه انسانی است که جز با مجاهدت نفسانی، ریاضت و تهجد به دستنمیآید. انسانی که در تعلقات دنیوی و وابستگیهای نفسانی اسیر است، هرگز نمیتواندرد مسیر عقیده و آرمان عدالت، از جان خویش درگذرد.
انسانی که در مردار دنائت دنیا مانده و گندیده و روزگاری را در پی سراب هواها وهوسها به این سو و آن سوی دویده و برای گذران زندگی، به رنگ و ریا متلون شده، اسیرنان و نام است، چگونه میتواند از این همه بندها و دلبستگیها برهد؟
جبهة حسین (ع) ، قبل از آن که جبهة ازادی خواهی در عرصة سیاست باشد،جبهة سلوک الی الله و بندگی خداست. رزمندگان این جبهه، دیر زمانی است که در مکتبعشق به خدا، مراتب کمال را پیمودهاند و با بندگی کمال مطلق، به کمال انسانیمتصفشدهاند.
بندگی خدا، آزادی از اسارت هوا و هوسو دنیاست و بندة خدا، بندگی غیر را برنمیتابد. خورشید حقیقت، آن گاه که در جان آدمی درخشید، منظرش را تا افقی لایتناهیمیگسترد و جانش را هر چند که در زندان تن اسیر باشد، به فراسوی مادیت ره سپارمیکند. انسانی این گونه، هرگز نمیتواند گوهر وجودش را به پای سفلگان بریزد، فریبدنیا خورد و آخرت را که تجلی گاه اسرار خداست، به متاعی قلیل و بهایی ناچیز، بفروشد.
آزادی در مکتب حسین (ع) صرفا یک اراده سیاسی نیست بلکه محصول تربیتینفسانی و مجاهدتی ایمانی است. حسین (ع) فرزند آن امامی است که حریت علوی رااین گونه به تصویر میکشد:
«اَلا'' حُرٌّ یَدَعُ ه''ذِهِ اللّ''م''اظَةَ لاَهْلِه''ا؟ اِنَّهُ لَیْسَ لاَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ اِلاَّ الْجَنَّةِ، فَلا'' تَبیعُوها اءلاّ''بِه''ا ؛
آیا آزادهای نیست که این خردة طعام در کام دنیا را دور بریزد و برای آنان که در خورآنند، وانهد؟
جانهای شما را بهایی جز بهشت جاودان نیست، پس جز بدان مفروشیدش.»
نتیجة منطقی این آرمان، چیزی جز این نیست که:
«وَلا'' تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَقَدْ جَعَلَکَ اللهُ حُرّاً ؛ بندة دیگری مباش، زیرا که خداوند، تورا آزاد آفریده است.»
مبنای تربیت دینی، شکلگیری شخصیت انسان در بستر حریت و ازادگی است.کمالات انسانی جز از ره گذر بریدن بندهای تعلق و زنجیرهای دل بستگی و وابستگی بهدنیا به دست نمیآید، پس ملاک و محک عبودیت، حریت و آزادگی است. کمال تربیتدینی، این است که بندة خدا، او را سر حریت عبادت کند و از ترس دوزخ و یا طمع جنت وحور و نعیم نیز ازاد باشد. جالب توجه است که این سخن را هم مولای موحدان، علی (ع) وهم فرزندش امام حسین (ع) فرمودهاند که:
«اِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً، فَتِلْکَ عِب''ادَةُ التُّج''ارِ، وَاِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْکَعِب''ادَةُ الْعَبیدِ، وَاِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِب''ادَةُ الاَحْر''ارِ وَهِیَ اَفْضَلُ الْعِب''ادَةِ؛ هماناگروهی، خداوند را از سر طمع و رغبت به بهشت میپرستند، پس این عبادت تاجراناست و گروهی او را از ترس دوزخ میپرستند، پس این عبادت بردگان است و قومی دیگر،خدای را از سر شکر و سپاس عبادت میکنند، پس این عبادت آزادگان است که برترینعبادت است.»
پس در عبودیت نیز مراحل و مراتبی است که ملاک و معیار آن، جز حریت وآزادگی نیست؛ هر چند این حریت، آزادی از طمع بهشت و یا ترس از دوزخ باشد.
در منطق حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ، حریت و آزادگی، از پای گاه عبودیتآگاهانه میجوشد؛ چنانچه فرمود:
«اَیُّهَا النّ''اس، اِنَّ اللهَ ـ جَلَّ ذِکْرُهُ ـ م''آ خَلَقَ الْعِب''ادَ اِلاّ'' لِیَعْرِفُوهُ فَاِذ''ا عَرَفُوهُ عَبدُوهُ فَاِذ''اعَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِب''ادَتِهِ عَنْ عِب''اَدَة مَنْ سَو''اهُ؛ ای مردم، خداوند ـ که یادش بزرگ است ـبندگان را نیافرید مگر برای این که او را بشناسند، پس چون اور ا شناختند، بندگی اشکنند، پس آن گاه که او را بندگی کنند، از بندگی غیر او بینیاز گردند.»
امام در این حدیث شریف، تصریح میفرماید که ازادگی، از عبودیت، و عبودیت ازمعرفت و خود آگاهی سرچشمه میگیرد.
در فهم مراتب عبادت پیشگی امام حسین (ع) ، مضامین عالیة دعای عرفة آنحضرت ما را بس تا ریشة غیرت دینی و آزاد منشی او را دریابیم؛ تعابیر شگفتانگیز او درعظمت حضرت حق و بیاندازهای اسمای حسنای او و بیکرانگی نعمت هایش، نشانةتموج خشیتی از پروردگار، در روح و جان اوست که با وجود آن، دل سپردن به غیر و کرنشکردن در برابر دیگران بیمعناست.
تنسک و عبادت پیشگی، آن چنان با جان امام حسین (ع) آمیخته است که حتیدر عرصة کربلا نیز نمیتواند از شیفتگی به نماز و تلاوت قرآن، بنابر ضرورت اوضاع،اغماض کند. در عصر تاسوعا، آن گاه که در محاصرة کامل قرار گرفت و دشمن خود رابرای حملة نهایی آماده کرد، عباس بن علی (ع) را فرستاد تا آنان را متقاعد کند که جنگرا به روز بعد موکول کنند و شبی را فرو گذارند تا او و یارانش، آن شب را به نماز و تلاوتقرآن سپری کنند و فرمود:
«فَهُوَ یَعْلَمُ اَنّی قَدْ کُنْتُ اُحِبُّ الصَّلا''ةَ لَهُ وَتِلا''وَةَ کِت''ابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّع''اءِ وَالاِسْتِغْف''ارِ؛ خدا میداندکه من نماز گزاردن و تلاوت قرآن و کثرت دعا و طلب آمرزش را چقدردوستدارم.»
عباس (ع) با انان سخن گفت و آن شب را مهلت گرفت.
امام حسین (ع) و یارانش، تمام شب را به نماز و نیایش و طلب آمرزش گذراندند.
صدای راز ونیاز آنان، تا بامداد، همچون هم همهای که از کندوی زنبور عسل بهگوش میرسید، در دشت کربلا شنیده میشد، گروهی در رکوع بودند و برخی در سجده وجمعی ایستاده و دیگران نشسته، خدای را عبادت میکردند.
آخرین جلوه تنسک و عبادت پیشگی در عرصة کربلا، نماز حضرت ابا عبدالله ویارانش در ظهر عاشورا بود که در گرما گرم پیکار، به نماز ایستاده و در زیر باران تیر و نیزه،نشان دادند که آزادگی و حریتشان از سرچشمة عبودیت خدا سیراب شده است.
دنیا خواهی، زیربنای اسارت و زبونی نفس
و اما جبهة یزید، ابن زیاد و عمر بن سعد، جبهة اهل دنیاست، آنان که به دنیاخواهی و لذتطلبی خو کرده اندو نمیتوانند از زخارف دنیا دست بکشند آنان قبل از آنکه در این عرصه، رویاروی آل الله (ع) بایستند، در غل و زنجیر متاع دنیا و هواها و هوسهاگرفتار شدهاند.
در زیارت اربعین حضرت ابا عبدالله میخوانیم که:
«... وَقَدْ تَو''ازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْی''ا وَب''اعَ حَظَّهُ بِالاَرْذَلِ الاَدْنی'' وَشَری'' آخِرَتَهُبِالثَّمَنِ الاَوْکَسِ وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّی'' فی هَو''اهُ...؛
... آنان که در مقابل حسین (ع) هم دست شدند، کسانی بودند که دنیا فریبشان دادهبود و بهرة خود را در ازای بهایی ناچیز فروختند و آخرت خود را به ثمنی اندک از دستدادند، طغیان کردند و خود را در اسارت هوا و هوس، سرنگون ساختند...»
بنابراین آزادگی و ازادی خواهی، صرفا اراده و تصمیم عارضی سیاسی نیست بلکهمنشی است که از مبانی جهان بینی توحیدی سرچشمه میگیرد. حریت شاخصی استکه صدق و راستی انسان را در مراتب توحید و عبودیت حق تعالی، آشکار میسازد و درعرصة ابتلا و امتحان، سره را از ناسره باز مینمایاند.
آزادگی، معیار گزینش همراهان عاشورایی
حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) بارها و بارها، از آغاز حرکت تا روز عاشورا،حریت وآزادگی یاران خود را در انتخاب این راه آزمود.
مفهوم و مضمون ولایت در منطق شریعت، تسلیم بیچون و چرا و تبعیت محضاز سر اکراه نیست. ساحت ولایت، عشق و دل دادگی است.
راست گفتند آنان که پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) ، مولویت را در حدیث غدیر خمو شاه بیت آن «من کنت مولاه فهذاعلی مولاه» عشق و شیفتگی به علی (ع) برتافتند،گرچه با مضمون و مفهوم عشق، بیگانه بودند. ولایت علوی، عشق و دل دادگی به ساحتراد مردانی است که در جذبة حق، از هر آنچه جز اوست رهیدهاند و در عبودیت و بندگی اوذوب شدهاند. عشق و دل دادگی، عرصة آگاهی و انتخاب آزادانه است و با اکراه و اجبار،جمع نمیشود. شیفتگی با الزام، دست یافتنی نیست و به همین جهت، سرور و سالارآزادگان، بارها آزادگی یارانش را در انتخاب همراهی با او، ارزیابی کرد.
«اَیُّهَا النّ''اس، فَمَنْ ک''انَ مِنْکُمْ یَصْبِرُ عَلی'' حَدِّ السَّیْفِ وَطَعْنِ الاَسِنَّة فَلْیَقُمْ مَعَن''ا وَاِلاّ''فَلْیَنْصَرِفْ عَنّ''ا؛ ای مردم، هر یک از شما که میتواند بر تیزی شمشیر و ضربات نیزههاپایداری کند، با ما همراه شود وگرنه از ما انصراف اختیار کند.»
ولایت، عشق است و میدان عشق، میدان خطر کردن و ابتلا.
حضرت سکینه 3 دختر حضرت امام حسین (ع) ، نقل میکند که در مسیر کربلا،در شبی که مهتاب دشت را روشن کرده بود، پدرم در جمع اصحاب حاضر شد و خطاب بهآنان فرمود:
«اِعْلَمُوا اَنَّکُمْ خَرَجْتُمْ مَعی لِعِلْمِکُمْ اَنّی اَقْدِمُ عَلی'' قَوْمٍ ب''ایَعُونی بِاَلْسِنَتِهِمْ وَقُلُوبِهِمْ،وَقَدِانْعَکَسَ الاَمْرُ لاَنَّهُمْ اِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْط''ان فَاَنْسی''هُمْ ذِکْر اللهِ وَالا''نَ لَیْسَ لَهُمْ مَقْصَدٌاِلاّ'' قَتْلی وَقَتْلَ مَنْ یُج''اهِدُ بَیْنَ یَدَیَّ وَسَبْیَ حَریمی بَعْدَ سَلْبِهِمْ وَاَخْشی'' اَنْ تَکُ ونَ م''ا تَعْلَمُونَوَتَسْتَحُونَ وَالْخَدَعُ عِنْدَن''ا اَهْلِ الْبَیْتِ مُحَرَّمٌ فَمَنْ کَرِهَ مِنْکُمْ ذ''لِکَ فَلْیَنْصَرِفْ، فَاللَّیْلُ سَتیروَالسَّبیلُ غَیْرُ خَطیرٍ وَالْوَقْتُ لَیْسَ بِهَجیرٍ وَمَنْ و''اس''ان''ا بِنَفْسِهِ ک''انَ مَعَن''ا غَداً فِی الْجَن''انِ نَجِیّاًمِنْ غَضَبِ الرَّحْم''نِ وَقَدْ ق''الَ جَدّی مُحَمَّد (ص) : وَلَدِیَ الْحُسَیْن یُقْتَلُ بِاَرْضِ کَرْبلا'' غَریباًعَطْش''اناً فَریداً فَمَنْ نَصَرَهُ فَقَدْ نَصَرَنی وَنَصَرَ وَلَدَهُ الْق''ائِم...؛
ای همراهان من، بدانید که شما با من خروج کردید در حالی که فکر میکردید منبه سوی مردمی ره سپارم که هم در زبان و هم در دل، با من بیعت کردهاند. در حالی کهاکنون کار برعکس شده است، زیرا شیطان بر آنان چیره گشته و یاد خدا را از خاطرشانبرده است؛ و اکنون هدفی جز کشتن من و یارانم ندارند، یارانی که در کنار من جهاد کنند واز حریم من دفاع نمایند، میترسم که شما این حقیقت را ندانید و یا حیا بورزید، حیله ونیرنگ نزد ما اهل بیت حرام است، پس هر کس از شما که همراهی ما را خوش ندارد،بازگردد، تاریکی شب فراگیر شده و راهها نیز بیخطر است و زمان گرما و شدت حرارت همنیست، و البته هر کس با اختیار خویش دوستی و همراهی ما را انتخاب کند، فردا دربهشت با ما خواهد بود در حالی که از خشم خدای رحمان، نجات یافته است، زیرا جدممحمد (ص) فرمود: فرزندم حسین در سرزمین کربلا تنها و با لب تشنه کشته میشود، هرکس او را یاری کند، پس مرا و فرزند او قائم آل محمد(عج) را یاری کرده است...»
در این روایت، امام (ع) ، به شدت برانتخاب آگاهانه و آزادانة یارانش، پایمیفشرد، اوضاع جدید را تحلیل میکند، از سرانجام کار خبر میدهد و یارانش را در رفتنیا ماندن، آزاد میگذارد، زیرا در منطق اهل بیت، فریب و خدعه حرام است و حتی به آنانگوش زد میکند که اکنون هم از جهت تاریکی شب و حفظ آبرو، و هم از جهت امنیتراهها و هم به جهت خنکی هوا در شب، بهترین اوضاع برای آنان که از ماندن اکراه دارند،فراهم است. او با این منطق، به بشر میفهماند که آزادگی و انتخاب آگاهانه، شرطفداکاری و جانبازی در میدان دفاع از ساحت شرف انسانی است.
سکینه در ادامه حدیث میفرماید: «به خدا سوگند که هنوز سخنان پدرم به پایاننرسیده بود که دیدم مردم، ده نفر ده نفر، از اطراف پدرم پراکنده شدند و تنها هفتاد و یکنفر باقی ماندند.»
اکنون تنها جمعی اندک در پیرامون امام بودند اما او باز هم منزل به منزل، حجترا تمام میکرد. آن گاه که پیکی از کوفه رسید و خبر شهادت مسلم و هانی و قیس وعبدالله بن یقطر را به امام رساند، آن حضرت در منزل گاه «زباله» در میان یارانش بپاخاست و فرمود:
« بسم الله الرحمن الرحیم، اَمّ''ا بَعْدُ، فَقَدْ اَت''ان''ا خَبَرٌ فَضیعٌ قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقیل وَه''انِیبْنِ عُرْوَة وَعَبْدِ اللهِ بْنِ یَقْطُرْ، وَقَدْ خَذَلَتْن''آ شیعَتُن''ا فَمَنْ اَحَبَّ مِنْکُمُ الاِنْصِر''آفَ فَلْیَنْصَرِفْ،لَیْسَ عَلَیْهِ مِنّ''ا ذِم''امٌ؛ به نام خداوند بخشنده مهربان، اما بعد، همانا خبر دردناک کشتهشدن مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن یقطر به ما رسید، شیعیان ما در کوفهما را خوار کردند، پس هر کس از شما دل در گرو بازگشتن دارد، پس باز گردد که از طرف مامورد نکوهش قرار نخواهد گرفت.
اما یاران امام، بر ماندن و فداکاری آزادانه تأکید کردند.
سپس امام حسین (ع) به برادران مسلم بن عقیل رو کرده و فرمود:
«ی''ا بَنی عَقیلٍ، حَسْبُکُمْ مِنَ الْقَتْلِ بِمُسْلِمٍ فَاذْهَبُوا اَنْتُمْ فَقَدْ قَدْ اَذِنْتُ لَکُمْ؛
ای فرزندان عقیل، شهادت مسلم بن عقیل، شما را بس است، پس شما نیز برویدزیرا من شما را اجازه دادم.»
اما فرزندان عقیل نیز از جای برخاسته و هر یک با کلامی از سر عشق و ارادت ودل دادگی، بر ماندن و یاری امام شان پافشاری کردند.
امام سجاد (ع) میفرماید: در شب عاشورا، پدرم اصحاب و یاران و همراهان خود رادر خیمهای جمع کرد وخطاب به آنان فرمود:
«ی''ا اَهْلی وَشیعَتی، اِتَّخِذُوا ه''ذَا اللَّیْلِ جَمَلاً لَکُمْ فَانْهَجُوا بِاَنْفُسِکُمْ فَلَیْسَ الْمَطْلُوبُغَیْری، وَلَوْ قَتَلُونی م''ا فَکَّرُوا فیکُمْ فَانْجُوا رَحِمَکُمْ اللهُ وَاَنْتُمْ فی حِلّ وسعة منْ بیعَتیوَعَهدی الَّذی ع''اهَدتُمُونی؛
ای خاندان و شیعیان من، این شب را چون شتری راه وار تلقی کنید و جانهایتانرا برداشته وبروید که دشمنان جز مرا نمیخواهند و آن گاه که مرا بکشند، در فکر شمانخواهند بود، خداوند شما را رحمت کند، پس خود را نجات دهید که من بیعتم را از شمابرداشتم و پیمانی را که با من بستید، نادیده انگاشتم.»
اما یاران آن حضرت، سوگند خوردند که تا آخرین قطرة خونشان، از حریم او دفاعکنند. آن گاه امام باز فرمود:
«ی''ا قَوْمِ اِنّی فی غَدٍ اُقْتَلُ وَتُقْتَلُونَ کُلُّکُمْ مَعی وَلا'' یَبْقی'' مِنْکُمْ و''احِدٌ؛
ای مردم من فردا کشته میشوم و همة شما نیز با من کشته خواهید شد و حتییکی از شما باقی نخواهد ماند.»
و یاران یک صدا حمد و ثنای الهی را به جای آوردند.
سرایش سرود حریت در هنگامة نبرد
ابن زیاد، قبل از آغاز نبرد روز عاشورا، بار دیگر امام حسین (ع) را با انواع روشها ازجمله تطمیع، به بیعت با یزید فراخواند. او را وعدة دنیا و مواهب دنیوی داد و از او ویارانشخواست که با عزت و احترام به کاخ یزید بار یافته و روزگار باقی مانده از عمر خویش را درکام جویی و بهره مندی از انواع لذایذ دنیا سپری کنند،اما سرور و سالار آزادگان به خروشآمد و فرمود:
«ألا'' وَاِنَّ الدَّعِیَّ بْنَ الدَّعِیَّ قَدْ رکز بَیْنَ اءثْنَتَیْنِ، بَیْنَ السِّلَّةِ وَالذلَّة، وَهَیهاتَ مِنّاالذِّلَّة، یَأْبی اللهُ ذلِکَ لَن''ا وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَحُجُورٌ ط''ابَتْ وَطَهُرَتْ وَاُنُوفٌ حَمِیَّةٌ وَنُفُوسٌاَبِیَّةٌ مِنْ اَنْ نُؤْثِرَ ط''اعَةَ اللئامِ عَلی'' مَص''ارِعَ الْکِر''امِ؛
بدانید که این فرومایه فرزند فرومایه، مرا میان دو راه مخیر ساخته است: میانشمشیر و ذلت، و هیهات که ما تن به خواری دهیم زیرا خدا و پیامبرش و مؤمنان، از اینکار ابا دارند، و دامنهای پاک مادران و انسانهای پاک دامن، و جانهای آزاده و با غیرتو نفوس با شرافت، روا نمیدارند که ما فرمان برداری از فرومایگان را بر قتل گاه آزاد مردانترجیح دهیم.»
و در بار دیگر فرمود:
«ألا'' تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لا''یُعْمَلُ بِهِ وَاَنَّ الْب''اطِلَ لا''یُتَن''اهی'' عَنْهُ؟ لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فیلِق''اءَاللهِ مُحِقّاً، فَاِنّی لا''اَرَی الْمَوْتَ اِلاّ'' سَع''ادَةً وَالْحَی''اةَ مَعَ الظّ''الِمینَ اِلاّ'' بَرَماً؛ آیا نمیبینیدکه به حق عمل نمیشود و از باطل دوری نمیگزینند؟ در این صورت سزاوار است کهمؤمن، با آزادگی و عزت، لقای پروردگارش را طلب کند، پس من مرگ را جز سعادتوخوشبختی، و زندگی با ستم کاران را جز اسارت و بدبختی نمیبینم.»
آخرین آزمون ازادگی، در هنگامة نبرد
ولایت محوری در اندیشه یاران امام موجب شد تا یکی یک به محضر امامباریافته و برای فداکاری و جانبازی در راه دین خدا، اذن میدان بگیرندو امان نیز در اینآخرین لحظات، هر یک را دوباره با معیار آزادگی امتحان میفرمود، از جمله:
آن گاه که «هلال بن نافع»، از امام اذن جهاد میگرفت، همسر جوانش دوید ودامن او را گرفت و گفت، پس از تو به کجا بروم و به چه کسی تکیه کنم؟و آن گاه به شدتگریست. امام رو به هلال کرد وفرمود:
«یَابْنَ ن''افِعُ، اِنَّ اَهْلِکَ لا'' یَطیبُ لَه''ا فِر''اقُکَ، فَلَوْ رَأَیْتَ اَنْ تَخْت''ارَ سُرُورَه''ا عَلَی الْبَر''ازِ؛
ای پسر نافع، همانا همسرت، فراق تو را نمیپسندد، پس اگر میخواهی،خشنودی او را بر مبارزه با شمشیرها اختیار کن.»
اما او پاسخ داد کهای پسر رسول خدا، اگر امروز تو را یاری نکنم، فردای قیامت،جواب پیامبر (ص) را چگونه بدهم؟ و آن گاه به میدان رفت و ان قدر مبارزه کرد تا بهشهادت رسید.
یاران حسین (ع) یکی پس از دیگری، به محضرش میشتافتند و پس از آن کهاذن جهاد میگرفتند، به میدان رفته و سرانجام به شهادت میرسیدند. نوبت به عبداللهپسر مسلم بن عقیل رسید. او با اشتیاق به نزد امام شتافت و اذن نبرد خواست. حضرتفرمودند:
«اَنْتَ فی حِلٍّ مِنْ بَیْعَتی حَسْبُکَ قَتْلُ اَبیکَ مُسْلِمٍ خُذْ بِیَدِ اُمِّکَ وَاخْرُج مِنْ ه''ذِهِالْمَعْرِکَة؛
ای فرزند مسلم، من بیعتم را از تو برداشتم، شهادت پدرت مسلم تو را بس است،دست مادرت را بگیر و از این معرکه بیرون برو.»
اما او نیز هم چون دیگر یاران امام (ره) با شیرین زبانی، رضایت و طیب خاطر خودرا از شهادت در رکاب آن حضرت سرود.
توصیة حریت و آزادگی به دشمن
در واقعة دردناک عاشورا، آزادگی به سان خونی است که دررگهای این نهضتسترگ میجوشد. واپسین لحظههای غروب عاشوراست. جسم پاک حضرت اباعبداللهالحسین (ع) ، پاره پاره از جفای دشمن، در گودال قتل گاه بر زمین افتاده است. حرامیانوحشی آل ابی سفیان، به خیام امام یورش میبرند.
صدای ضجه زنان و کودکان بلند میشود و به گوش امام میرسد. خورشید تابناکغیرت و کوه آزادگی و مروت، در آن حال نزار بر میخروشد و فریاد میزند: «و یحکم یاشیعة آل أبی سفیان! ان لم یکن لکم دین، و کنتم لا تخافون المعاد، فکونوا احراراً فیدنیاکم هذه وارجعوا اءلی'' احسابکم اءن کنتم عربا کما تزعمون،
وای بر شما ای شیعیان آل ابوسفیان، اگر دین ندارید و از معاد وقیامت نمیترسید،پس در این دنیا آزاده باشید.
واگر خود را عرب میپندارید، به جای خود برگردید. »
شمر که در کنار گودال قتل گاه، لحظة ننگین موعود را انتظار میکشید، صداینحیف امام را شنید و جلو آمد وگفت: ای پسر فاطمه، چه میگویی؟ و امام پاسخ داد: «أناالذی اقاتکم و تقاتلونی و النساء لیس علیهم جناح فامنعوا عتاتکم و طغاتکم و جهالکمعن التعرض لعرمی مادمت حیا؛
من و شما با یکدیگر در نبردیم و زنان که در این معرکه مسئولیت و گناهی ندارند،پس متجاوزان و ستم گران و جاهلان خود را تا من زندهام از تعرض به حرم و خیمه گاهمن بازدارید. »
عبودیت و حریت، هدف غایی تربیت عاشورایی
آری امام حسین (ع) مظهر کامل آزادگی، کرامت انسانی و عزت ایمانی است. ازمهمترین اهداف تربیت این است که انسان به قلهای صعود کند که اعتلای روحی یافته وخود را از پستی و فرومایگی به دور دارد و حرمت و شرافت و شخصیت انسانی اش را درهمه حال، حفظ نماید. انسان تربیت شده، در برابر حوادث گوناگون روزگار، به صلابت واستواری و استحکامی نایل شده است که سختی و راحتی، نقمت و نعمت، شکست وپیروزی، او را به سستی و تباهی نمیکشاند. او هرگز در هجوم فتنهها و پستی و بلندهایروزگار، به خواری و فرومایگی، زبونی و اسارت و بردگی تن نمیدهد. قرآن میفرماید: ( انالانسان خلق هلوعا * اذا مسه الشر جزوعا * و اذا مسه الخیر منوعا * الا المصلین *الذین هم علی صلاتهم دائمون ) ؛
همانا انسان حریص و بیثبات آفریده شده است، آن گاه که سختی و نقمتی او رارسد، سخت بیچاره میشود و آن گاه که به راحتی و رفاهی دست یابد، بسیار تکبرمیورزد، به جز نماز گزاران، آنان که در نمازشان دائمند.
قرآن نیز بر این نکتة مهم تربیتی تأکید میکند که آزادی از آفات فراز ونشیبهای روزگار، جز در سایة عبودیتی که مواردبر زندگی انسان سایه اندازد و ملکةوجودی او شود، به دست آمدنی نیست.
نمازگزاری که در همه حال، عبودیت پیشه اوست، نه در هنگام سختی، بهحضیض ضعف میافتد و نه در پیروزی و رفاه، به آفت منیت و غرور مبتلا میشود.
و حسین (ع) حقیقت آزادگی را در دشت کربلا، به تمام معنا تفسیر کرد. او انسانیاست که در همه تاریخ و برای همه نسلها، الگوی آزادگی است، چرا که در هیچ حال بهخواری و زبونی تن نداد.
فرزندان و یارانش، یکی پس از دیگری، در مقابل چشم او کشته شدند، خیام او بهغارت رفت، خاندانش به اسارت درآمدند، بدنش با شمشیرها و نیزهها تکه تکه شد، اماروح استوارش حتی در آخرین لحظات حیات،آزادی و آزادگی را سرود.
چنین عزت و افتخار و آزادگی، جز از مسیر عبودیت الهی به دست نمیآید،زیرا که
(ولله العزة و لرسوله و للمؤمنین .......»
وعزت از آن خدا و از آن پیامبر او و از آن مؤمنان است.
وخود امام حسین (ع) در دعای عرفه، این مقام و مرتبت عبودی را در مناجات باپروردگارش، چنین میسراید: «یا من خص نفسه بالسمو و الرفعة فأولیاؤه بعزه یعتزون؛
ای خدایی که ذات خود را به علو مقام وعزت و رفعت، مخصوص کردی، پسدوست دارانت را به عزّت و سربلندی خود، عزیز ساختی».
فرجام سخن
حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ، عالیترین الگوی آزادی و آزادگی برای بشر است.او به ما نشان داد که سجیة آزادگی و کرامت نفس، از نعمت وجود نیز برتر است. درسبزرگ کربلا این است که انسان، چگونه باید گوهر انسانی خود را از زبونی و دنائت نگه داردو با خود آگاهی، عبودیت و سرانجام آزادگی، به هدف عالی حیات نایل آید. انسانیت، تنهابر کیمیای خود آگاهی استوار است و انسانی که گوهر ذاتی خود را کشف نکند، از وجودخویش نیز تعریف و تعبیر درستی نخواهد داشت. تاریخ آزادگی و آزادگان، همان تاریخمعرفت گوهر ذاتی و خود آگاهی است که نتیجهای جز کرنش در مقابل حقیقت و نیل بهمراتب عالیه عبودیت نخواهد داشت.
امام حسین (ع) ، هستی و وجود انسانی را از زاویة خود آگاهی مینگرد و برای حفظو اعتلای آن، با تمام امکانات و توانایی اش همت میورزد.
آزادگی، مفهومی عالی است که از خودآگاهی سرچشمه میگیرد، با این تفاوت کهبه حوزة وجدان انسانی نیز مربوط است، لذا آزادگی برای انسان رشد یافته و خودآگاه، بهعنوان بهره وری معقول و اصولی از همة کمالات انسانی محسوب میشود. اگر انسان بهقلة آزادگی که عالیترین مرتبه کرامت نفس است دست یابد، نمیتواند از آن چشم پوشیکند، زیرا مهمل گذاشتن آن، نفی انسانیت و شخصیت انسانی او است.
انسانی که از آزادگی و عزت و کرامت تهی است، از هر حیوانی درنده خوتر است وبه هر پستی و پلشتی آلوده میشود، اما آن گاه که چراغ جان آدمی، به عزت و آزادگیفروزان شد و هویت انسانی اش رنگ کرامت گرفت، زندگی و برخورداری از حیات را جز براساس مناسبات عالی انسانی و روابط ایمانی نمیخواهد واگر حیات و هستی اش، بر وفقاین مراد نگشت، مرگ را بر زندگی در بند ستم گری و ذلت پذیری ترجیح میدهد، وامامحسین (ع) عالیترین نمونة این آزادگی خود آگاهانه در تاریخ بشری است.
قصد جانان کرد و جان بر باد دادرسم آزادی به مردان یاد داد