آسیبشناسی فرهنگ سیاسی عاشورا
عاشورا، فرهنگی به جامعیت اسلام دارد و ابعاد گوناگون فردی - اجتماعی و معنوی - سیاسی که در کلیت اسلام شاهدیم، در فرهنگ عاشورا نیز متجلی است . غفلت از ابعاد چند وجهی این فرهنگ، خسارات جبران ناپذیری به بار میآورد . چندوجهی فرهنگ عاشورا است که در بحث آسیبشناسی آن مورد توجه جدی است . عاشورا تبلور سیاست دینی است و این کلیت و این ترکیب، در بحث آسیبشناسی باید مورد بررسی قرار گیرد .
تحلیل و شناسایی آسیبهای این فرهنگ، در گرو شناخت چگونگی معماری و شناخت معماران این بنای عظیم است . از این رو نویسنده، به عنوان مقدمه، بخشی مختصر در باره معماری فرهنگ عاشورا ارائه کرده، آنگاه به بررسی بیشتر آسیبشناسی آن پرداختهاست .
این بخش مقاله، به این پرسش پاسخ میدهد که نخستین معماران فرهنگ عاشورا چه کسانی بودهاند؟ مراسم و آیین عزاداری توسط چه کسانی و از چه زمانی رایجشده است؟ در این بخش مقدماتی با ارائه کلیات و رؤوس مطالب، مشخص میگردد که معماری فرهنگ عاشورا مربوط به عصر اهل بیت (ع) است و آیین سوگواری عاشورا نیز برگرفته از آموزههای ایشان است . این بخش دو قسمت دارد:
الف) نقش اسیران کربلا در معماری فرهنگ عاشورا
ب) نقش امامان معصوم (ع) در معماری فرهنگ عاشورا .
بخش دوم مقاله که پیکره اصلی آن را تشکیل میدهد، به موضوع آسیبشناسی فرهنگ عاشورا و بررسی برخی نقطه ضعفها و پارهای آفتها میپردازد; ضمن آنکه به شیوه درمان نیز اشاره میکند، تا نقش سازنده و منزلت رفیع این فرهنگ در ساختار سیاسی اجتماعی جامعه مشخص گردد .
این بخش، خود از دو قسمت تشکیل میشود: بایستهها و نبایستههای فرهنگ عاشورا . در قسمت نخست، سه عنوان کلی مورد توجه است:
1 . ارتکاب گناه و تخلف از شرع
2 . سست کردن پایههای دین و مذهب
3 . تحریف لفظی و معنوی عاشورا .
طی این سه عنوان مشخص میشود که رعایت نکردن هر یک از اینها و انجام کارهایی که تحریف عاشورا استیا موجب تحریف عاشورا میگردد، خطر بزرگی است که موجب کم رنگ و یا بیاثر شدن این فرهنگ سازنده میشود .
در قسمت دوم نیز اهداف عاشورا، در سه بعد طبقه بندی میشود:
1 . احیای ارزشهای انسانی،
2 . احیای ارزشهای اسلامی (بطور عام)،
3 . احیای ارزشهای عرفانی .
عاشورا، این سه را، یکجا، به نحو بسیط و یگانه در خود داشت و عزاداران و سوگواران امامحسین (ع)، باید این اهداف را دقیقا بشناسند، و هر کجا کم توجهی و غفلتی مشاهده میشود، نسبتبه ترمیم آن حساس باشند .
به اعتقاد نویسنده توجه به این بایستهها، و پرهیز از آن نبایستهها، موجب میشود، فرهنگ عاشورا، این سرمایه بزرگ اسلامی، انسانی، در جایگاه واقعی اجتماعی خود قرار گیرد و تمامی ابعاد سیاستهای کلان اجتماعی را متاثر از خود گرداند .
مقدمه: معماری فرهنگ عاشورا
الف . نقش اسیران کربلا در معماری فرهنگ عاشورا
تاریخنگار شاخص حادثه عاشورا، ابومخنف، (1) به نقل از یکی از شاهدان واقعه نینوا، ابنقیس تمیمی حکایت کند: هر چیزی را فراموش کنم، سخن زینب (س) دخت فاطمه (س) را هنگام مرور بر جسم چاک چاک برادرش حسین (ع)، وقت رفتن به کوفه فراموش نمیکنم که میگفت:
«یا محمداه، یا محمداه، صلی علیک ملائکة السماء هذا الحسین بالعراء مرمل بالدماء مقطع الاعضاء، یا محمداه و بناتک سبایا، و ذریتک مقتلة، تسفی علیها الصبا .»
زینب، با این سخنان دوست و دشمن را به گریستن واداشت . (2)
«ای جدم، ای رسول خدا، درود فرشتگان آسمان بر تو باد، این پیکر قطعه قطعه و غلطیده در خون حسین توست . یا رسول الله، دخترانت اسیر و جگر گوشهگانت کشته و نسیم مشرق بر جسم چاک چاک آنان در بیابان میوزد .»
پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول
رو در مدینه کرد یا ایها الرسول
این کشته فتاده به هامون حسین تست
وین صید دست و پازده در خون حسین تست
این نخلتر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین تست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین تست (3)
با این سخنان سراسر آه و سوز زینب سلام الله علیها که در آغاز سفر اسارت به کوفه و شام بیان شد، فصلی جدید از حادثه خونبار کربلا رقم خورد . اکنون عاشورا پایان یافته بود و وظیفه پیامآوران عاشورا، اسیران دشت کربلا، به ویژه زینب (س) صیانت از آن بود . پیام شهیدان طف برای ابدیت تاریخ بشری باید حفظ میشد . عاشورا حادثهای ساده و گذرا نبود، عاشورا برای جاودانگی وحی و اسلام و حفاظت از پیام آسمانی پیامبر خاتم (ص) پدید آمده بود . «حسین منی و انا من حسین» و برای تحقق دقیق و کامل این رسالت عظیم چارهای جز تبدیل عاشورا به یک فرهنگ و مکتب نبود، فرهنگی که تا اعماق زندگی فردی و اجتماعی انسانها تا ابد نفوذ کند و مکتبی که درسهای دین خاتم را برای سعادتی جاودانه، به گوش تمامی انسانهای عاشق حق و شیفته انسانیت و عدالت و توحید و آزادگی برساند و بیاموزند که: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا .»
رسالتشاهدان مصیبت عظمای طف، از حضرت زینب و امام سجاد تا امامان معصوم دیگر علیهمالسلام آن بود که اولا عاشورا به فراموشی سپرده نشود، ثانیا از خطر تحریف مصون بماند و نگذارند دست تحریفگران بر دامان پاک آن رسد . در این صورت بود که میتوانستشعارها و اهداف عاشورا تا ابد چراغی فراروی خیل عظیم مشتاقان حق و عدالت قرار گیرد .
البته عظمت مصیبت و ژرفای رزیه کربلا، (مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السماوات و الارض) (4) به حدی بود که در اوان پیدایش آن، هر احساسی را جریحهدار میکرد و دوست و دشمن را به تفکر و اندیشه وا میداشت و از این رو از نخستین روزهای مصیبت کربلا، قیامهای مختلف شکل میگیرد و از همین جهت است که عدهای از بزرگان و خواص اسلامی و پارهای از صحابه پیامبر را وادار به روشنگری و عکسالعمل و دفاع از سیره و روش حسین بن علی (ع) و زنده نگه داشتن یاد و نام او میکند . مثلا در مجلس ابنزیاد، هنگامی که زیدبن ارقم، جسارت عبیدالله را بر لب و دندان راس بریده سیدالشهدا، مشاهده کرد، تاب نیاورده و شجاعانه به ابنزیاد عتاب میکند: امیر سرکش و مغرور کوفه،
«اعل هذا التقضیب عن هاتین الثنیتین، فوالذی لا اله غیره لقد رایتشفتی رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم علی هاتین الشفتین یقبلهما; (5) چوب دستیات را از این دندانها دور کن، قسم به پروردگاری که جز او خدایی نیست، با چشمان خود، لبان رسول الله (ص) را بر این لب دیدم که بر آنها بوسه میزد .»
زید بن ارقم این سخن را گفت و با گریه مجلس را ترک کرد و به آنان که بیرون مجلس، گرد آمده بودند اعلام کرد:
«انتم یا معشر العرب العبید بعد الیوم، قتلتم ابنفاطمة و امرتم ابنمرجانة فهو یقتل خیارکم و یستعبد شرارکم، فرضیتم بالذل، فبعدا لمن رضی بالذل; شما ای گروه عرب، پس از امروز بندگانی بیش نخواهید بود . فرزند فاطمه را کشتید و فرزند مرجانه را امیر خود ساختید تا خوبانتان را به قتل رساند و بدانتان را به بندگی کشاند و بدینسان به ذلت راضی شدید، وای بر آنان که تن به ذلت دهند .»
با این جملات، زیدبن ارقم با شیوایی و رسایی کامل به پیام عزتبخش و غرورآفرین عاشورا اشاره کرد .
نمونه دیگر در مسیر زنده نگه داشتن نام کربلا و اباعبدالله (ع)، زیارت اربعین جابربن عبدالله انصاری، صحابی بزرگوار پیامبر اکرم (ص) است . عطیة بن سعدبن جناده (م111ه ق) که همراه جابر بوده، گوید:
«جابر غسل کرد و خود را شبیه محرمان ساخت و به سعد خوشبو کرد و چون نابینا بود دستش را گرفته و به قبر مطهر رسانیدم، پس بیهوش شد، آب بر او پاشیدم، به حال آمد و با سوز دل سخنانی جگر سوز به آن حضرت عرض کرد و آنگاه بر شهدا سلام کرد و گفت: ما نیز در ثواب این فیض بزرگ و جهاد و شهادتی که نصیب شما گشت، شریک میباشیم . چرا که نیت من و اصحابم، همان نیتحسین (ع) و اصحاب اوست و از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که: هر کس عمل قومی را دوست دارد، با ایشان در ثواب آن عمل شریک باشد .» (6)
اینها نمونههایی از تلاشهای مقدسی است که برای حفظ عاشورا و انتقال پیام آن به جامعه اسلامی آن روز صورت گرفت . ولی از آنجا که حوادث هر چه قدر بزرگ باشند، گذر زمان یا موجب فراموشی آنها میشود و یا لا اقل مانع انتقال اهداف و پیام واقعی آنها به نسلهای بعدی میگردد، برای صیانت از عاشورا و اهداف بلند آن، نقش اصلی و اساسی بر دوش خود اهل بیت (ع) بود . از میان اهل بیت (ع)، در مرحله نخست این نقش بر دوش حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) و دیگر اسیران کربلا، که خود شاهد آن صحنههای دلخراش بودند و با تمام وجود آن مصیبت عظمی را به جان خریده و تحمل کرده بودند، واگذار شده بود که با سخنان آتشین و غرورآفرین خود در ایام اسارت و استفاده از فرصتهای مهمی که در مجلس ابنزیاد و یزید و در کوفه و شام و پس از ایام اسارت به دست میآمد، مانع از فراموشی خاطره سیدالشهدا (ع) و اهداف او شوند . زینب (س) که با آن همه داغ و مصیبت، در مجلس ابنزیاد با دنیایی از ابهت و بزرگی حاضر شد، سه بار، امیر مغرور کوفه خواستار معرفی او شد ولی پاسخی نشنید، سرانجام یکی از کنیزان، او را معرفی کرد، ابنزیاد رو کرد به زینب و گفت: «سپاس خدایی را که رسوایتان گردانید و شما را به قتل رسانید و دروغتان را آشکار گردانید .» این سخنان نه تنها حکایت از عمق کینه امویان با خاندان وحی داشت، که حقد آنان را نسبتبه پیام آسمانی و رهایی بخش آنان نیز آشکار میساخت . اما زینب در پاسخ فرمود:
«الحمدلله الذی اکرمنا بمحمد صلی الله علیه و اله و سلم و طهرنا تطهیرا، لا کما تقول انت، انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر; (7) سپاس پروردگاری را که با پیامبر خاتم (ص) اکراممان نمود و ما را پاکیزه و طاهر گردانید; آنچنان که تو میگویی نیست . همانا این فاسق است که رسوا میگردد و انسان فاجر است که دروغش آشکار میشود .»
این سخنان و گفت و گو و اتفاقات که خوشبختانه همگی در سینه تاریخ ثبت است، به خوبی نشان میدهد که چگونه با درایت و درک درستشرایط، خاندان امامحسین (ع) از زمینههای به دست آمده، بهره میجستند برای آنکه، پیام شهیدان کربلا را به جامعه غفلت زده و خواب آلود توسط بنیامیه برسانند و با عاشورا، یک فرهنگ پدید آورند; فرهنگی مبتنی بر آموزههای دقیق وحیانی که در عترت طاهره (ع) به ودیعت گذارده شده بود .
ب . نقش امامان معصوم (ع) در معماری فرهنگ عاشورا
پس از شاهدان حاضر در صحنه کربلا، نوبتبه دیگرامامان معصوم (ع) میرسد تا این فرهنگ را عمق بخشند و بنیان آن را هر چقدر رفیعتر گردانند . در این ارتباط، به پارهای از مقولات و مفاهیم کلیدی میتوان اشاره داشت . و تفصیل آن را به مقالهای مستقل ارجاع میدهیم که در همین شماره ویژه نامه آمده است . (8)
1 . گریستن و گریانیدن
گریستن در مصیبتسیدالشهدا، به عنوان عبادتی ارزشمند که موجب تقرب الی الله میشود، مورد تاکید، عترت طاهره (ع) بوده است . امام هشتم به ریان بن شبیب فرمود:
«یا ابنالشبیب ان کنتباکیا لشی فابک للحسین بن علی بن ابیطالب; (9)
اگر بر چیزی میگریی، بر حسین مویه کن .»
در همین باب علامه مجلسی (ره) در بحارالانوار، با نام «ثواب البکاء علی مصیبته و ... .» سی و هشت روایت در فضیلت گریه بر سیدالشهدا و سایر ائمه گزارش کرده است . (10)
2 . مرثیهسرایی
از ابزارهای مهم برای جاودانه کردن حوادث تاریخی، استفاده از هنر، از جمله شعر است . امامان معصوم (ع) در این ارتباط تاکید فراوانی داشتند و شاعران مرثیهسرای سالار شهیدان را تشویق و مورد تفقد قرار میدادند، از آنان میخواستند سرودههای خود را در حضور ایشان بخوانند و به آنان ارزش والای به کارگیری این هنر را در رثای سید شهیدان (ع) یادآور میشوند .
زید شحام گوید: با گروهی از کوفیان در حضور امام صادق (ع) بودیم که جعفر بن عفان وارد شد، امام، او را فرا خواند و نزد خویش جای داد، آنگاه به او فرمود: شنیدهام در رثای امامحسین (ع) مرثیهسرایی میکنی؟ گفت: آری . فرمود: بخوان . جعفر شروع به خواندن مرثیه خود کرد و امام و تمامی اطرافیان شروع بر گریستن کردند تا اینکه قطرات اشک بر سیما و محاسن حضرت نشست . آنگاه خطاب به جعفر فرمود: فرشتگان مقرب الهی، سروده تو را شنیدند و آنان نیز مویه کردند . و در پایان فرمود:
«ما من احد قال فی الحسین شعرا فبکی و ابکی به الا اوجب الله له الجنة وغفر له; (11) کسی که در رثای حسین شعری میگوید پس گریه نمیکند یا نمیگریاند مگر آنکه خداوند بهشت را برای او مقرر میکند و او را میبخشاید .»
3 . زیارت و یاد امام حسین (ع) در هر حال
از مهمترین عوامل تبدیل عاشورا به یک فرهنگ و اندیشه و تداوم آموزههای آن، تاکید فراوان ائمه اطهار (ع) بر زیارت کربلا بوده است . در طول سال کمتر زمان مهمی را میتوان سراغ گرفت که زیارت کربلا از جمله اعمال و آداب آن نباشد . شبهای قدر، شبهای عید فطر و قربان، عرفه، نیمه شعبان، اربعین، عاشورا، و حتی هر شب و روز جمعه، زیارت امامحسین (ع) مورد تاکید قرار گرفته است . در وسائلالشیعه، بابی وجود دارد با نام «باب تاکد استحباب زیارة الحسین بن علی (ع) و وجوبها کفایة» . در این باب چهل و هشت روایت گزارش شده است . و در باب پس از آن، «باب کراهة ترک زیارة الحسین (ع)» بیست و یک روایت نقل شده است .
محمد بن مسلم از امام باقر (ع) روایت کرده است:
«مروا شیعتنا بزیارة قبر الحسین (ع) فان اتیانه یزید فی الرزق و یمد فی العمر و یدفع مدافع السوء، و اتیانه مفترض علی کل مؤمن یقرله بالامامة من الله; (12) شیعیانمان را به زیارت مرقد حسین (ع) امر کنید، همانا آمدن به زیارت او، روزی را افزون، عمر را طولانی و روزنه بدیها را میبندد و آمدن به زیارت او بر هر مؤمنی که به امامت الهی او اقرار دارد، واجب است .»
استحباب زیارت امامحسین (ع) حتی از مکانهای دور برای زنان، تکرار این زیارت به قدر امکان، پیاده روی به سوی کربلا و زیارت امامحسین (ع)، زیارت به نیابت از دیگران، عناوینی است که در روایات مورد تاکید و اهتمام فراوان است . (13) حتی زیارت امامحسین (ع) در حال خوف مستحب است . (14) سلام گفتن بر آن امام شهید نزدیک و دور ندارد، از مکان دور نیز زیارت و سلام بر آن حضرت استحباب دارد . امام صادق (ع) به سدیر فرمود: بر بام خانهات رو، به جانب راست و چپ رو کن، سپس بر آسمان نظر افکن، آنگاه رو به جانب کربلا کن و بگو:
«السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته .
این کار تو ارزش یک حج و عمره دارد .» (15)
برای زنده نگاه داشتن یاد امامحسین (ع) از جمله مستحبات، ذکر نام ایشان و لعن بر قاتلان او پس از نوشیدن آب است، چنانکه امام صادق (ع) به داود رقی فرمود . (16)
4 . تربت و حائر حسینی (ع)
خاک کربلا و حائر حسینی (ع) جایگاهی ویژه در معارف اهل بیت (ع) دارد . اهانتبه تربت اباعبدالله (ع) حرام است . (17) در آغاز زندگی، بر اساس روایات ماثوره از امامان معصوم (ع) کام نوزادان با تربتسیدالشهدا برداشته میشود . حسین بن ابیالعلاء گوید: شنیدم امام صادق (ع) میفرمود:
«حنکوا اولادکم بتربة الحسین (ع) فانها امان; (18) کام فرزندانتان را با تربتحسین (ع) بردارید، همانا، آن امان است .»
در وسایلالشیعه بابی مطرح است تحت عنوان: «باب استحباب استشفاء بتربة الحسین (ع) و التبرک بها و تقبیلها و تحنیک الاولاد و استحبابها عند الخوف و عند المرض .» (19)
بر اساس روایات و فتوای فقها، سجده بر تربت امامحسین (ع) افضل از سجده بر هر چیز دیگر است، چون حجابهای هفتگانه را میدرد . (20) مستحب است از تربتسیدالشهداء تسبیح تهیه شود و همواره همراه او باشد، هر چند با آن تسبیح نگوید، تسبیح محسوب میگردد . (21)
همراهی با تربتسیدالشهداء (ع) از لحظه میلاد و کام برداشتن شروع میگردد تا پایان حیات دنیوی و آغاز حیات اخروی تداوم مییابد . در وسایلالشیعه، شیخ حر عاملی، در ابواب تکفین، بابی گشوده استبا نام: «باب استحباب وضع التربة الحسینیة مع المیت فی الحنوط و الکفن و فی القبر» و در آن به نقل روایاتی در این زمینه، میپردازد . (22)
اهمیت تربت کربلا و حائر حسینی در آموزههای اهل بیت (ع) آنچنان است که فرمودهاند; مسافر بین قصر و تمام خواندن نماز در آن مکان مقدس مخیر است . (23) علاوه بر این دعا خواندن زیاد و طلب حاجت در نزد قبر آن حضرت از مستحبات است . ابنفهد حلی فرموده، روایت است که خداوند در مقابل شهادت امامحسین (ع) چهار خصلتبه او عطا فرموده است:
«جعل الشفا فی تربته و اجابة الدعاء تحت قبته و الائمة من ذریته و ان لا تعد ایام زائریه من اعمارهم; (24) شفای از بیماریها و معالجه دردها با تربتسیدالشهدا، مستجاب شدن دعا در زیر قبه حسینی، امامان معصوم ازذریه او بودن و محسوب نشدن ایام زیارت کربلا از عمر زائر .»
آنچه گذشت، گزارشی بسیار فشرده و مختصر از جایگاه سیدالشهدا، کربلا و عاشورا در معارف اسلامی و آموزههای اهل بیت (ع) بود، برای نشان دادن این حقیقت که; اگر چه عاشورا یک صبح تا شب بیشتر نبود و چند ساعتی به پایان رسید ولی تاسیس فرهنگ عاشورا و مکتب عزاداری دهها سال به طول انجامیده است، اگر یک امام معصوم به همراه اصحاب و یاران و خاندان خویش عاشورا آفرید، نه امام معصوم دیگر، در حراست و حفاظت از آن و رساندن پیام واقعی و اصیل آن به مسلمانان بلکه همه جهانیان در تمامی گستره تاریخ تا ظهور دولت عدل جهانی امام منتظر (عج) به تلاش همهجانبه برخاستند و با این تلاش سرمایهای جاویدان و گرانبها را برای حق جویان پدید آوردند .
آسیبشناسی فرهنگ سیاسی عاشورا
پس از آفرینش عاشورا توسط شهیدان کربلا و تبدیل آن به یک فرهنگ توسط اهلبیت (ع) این فرهنگ عظیم انسانی و این رختبرومند که سایههای آن نه تنها بر زندگی شیعیان و مسلمانان، بلکه بر آفاق حیات بشریتسایه خود را گسترانیده است و چهرههای بزرگ ظلمستیزی چون گاندی را به تواضع در برابر آن واداشته است، نیازمند صیانت و حفاظتبوده و هست; صیانت در برابر امواج بنیان کن جهالتها و عداوتها، حفاظت از آسیبهای دوستان نادان و دشمنان دانا، تلاش و مجاهدت در برابر فراموشی عاشورا یا اهداف آن، مقاومت در برابر تحریفات گوناگون لفظی و معنوی . اکنون سؤالات مهمی در ارتباط با پاسداری از فرهنگ عاشورا مطرح است .
اولا، این مسئولیتسنگین بر دوش چه کسی نهاده شده است؟ چه فرد یا گروهی وظیفه حراست از عاشورا و آرمانهای بلند آن را دارد؟
ثانیا، حراست و پاسداری چگونه انجام میشود و شیوه آن چیست؟
در باره سؤال اول آنچه پیش از هر چیز به ذهن خطور میکند، آنکه، تنها عاشورا شناسانند که توانایی حراست از آن را دارند، آن کس که با عاشورا بیگانه است، اهداف و آرمانهای آن را نمیشناسد و یا به آن ایمان ندارد، چگونه میتواند پاسدار عاشورا باشد؟
کسانی که با شناختی عمیق و ایمانی محکم، دل در گرو عاشورا و عاشورائیان دارند و از صمیم جان با آهنگ «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما» (25) مترنمند، وظیفه حفاظت و پاسداری را بردوش دارند . پس این مسئولیتبزرگ بر دوش عموم شیعیان، به ویژه عالمان دینی سنگینی میکند که نخست عاشورا را هر چه بیشتر و عمیقتر بشناسند، آنگاه به پاسداری از آن همت گمارند . اما در باره پرسش دوم و چگونگی پاسداری از عاشورا، درجات و مراتب مختلفی را میتوان در نظر گرفت; در درجه اول نکوداشت نام عاشورا و بزرگداشتشهیدان نینوا، وظیفهای مهم و سنگین است . این مسئولیتی است که در توان توده مردم میباشد . اقامه مراسم عزا و برپایی خیمههای عزاداری سالار شهیدان به راه انداختن دستهجات و هیئات و غیره، میتواند شکلهای مختلفی از این مهم باشد و هر کدام به نوبه خود لازم و ضروری است و نشانهای از تقوا و تعظیم شعائر الهی و عبادتی بزرگ است که از افضل قربات الیالله شمرده میشود:
«و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب» (حج/32) .
در طول تاریخ این مجالس و محافل حسینی دشمنان فراوانی داشته است، یکی از آخرین آنها، تلاشهای شیطانی رضاخان پهلوی در برچیدن مراسم عاشورا و محرم و جلوگیری از مجالس روضهخوانی و تشکیل هیئات بود که در این تلاش ناکام ماند و طولی نکشید که در سراسر ایران اسلامی، حتی در مناطق سنینشین، مراسم سوگواری خامس آل عبا (ع) به شکلی با شکوهتر و گستردهتر، اقامه شد، بنابراین تضعیف مراسم سوگواری و عزاداری حسینی (ع) به هیچ وجه جایز نیست .
البته اکنون دشمن به خوبی واقف است که فرهنگ عاشورا سدی محکم و بنیادین در مسیر مطامع نامشروع وی است . و مانع از پایمال کردن منافع مادی و سرزمین و اقلیمی و فرهنگ و تفکر مسلمانان میشود، بسیاری از حرکتهای ضد استکباری و استبدادی که در میان ملتهای مختلف به ویژه، ایران و لبنان و فلسطین رخ نموده، دقیقا متاثر از عاشورا و آرمانهای کربلاست و چنانکه در پارهای از کنفرانسها نیز رسما اعلام شده، دشمن در فکر شکستن این بنیان مستحکم است اما از آنجا که فرهنگ عزاداری و بزرگداشت عاشورا، در اعماق جان آحاد مردم رسوخ کرده است و دشمن امید چندانی در خاموش کردن این چراغ ندارد، راهکار اصلی و راهبرد اساسی او ضربه به اهداف اصلی فرهنگ عاشورا است، اینجاست که بحثحراست و آسیبشناسی دقیق فرهنگ عاشورا و شناخت عمیق بایدها و نبایدهای مراسم نکوداشت کربلائیان ضرورتی مضاعف مییابد و البته مرحله دوم مسئولیتحفاظت و حراست از فرهنگ عاشورا، که پاسداری از اهداف و آرمانهای آن است و تودههای مردم، به ویژه جوانان را با محتوای واقعی مصیبت نینوا آشنا میکند، بر دوش عالمان و فرهیختگان و پرچمداران فرهنگ اصیل جامعه است . آناناند که باید آسیبها را بشناسند و جامعه را در جریان آنها قرار دهند و به شناخت و ایمان آنها از اهداف عاشورا و عوامل پیدایش مصیبت عظمای کربلا عمق بخشند . این وظیفه مهم عالمان دین است که با بدعتها و انحرافات جاهلان و کوتهفکران و تحریفات مغرضان و دشمنان به مبارزه برخیزند و درخت تناور فرهنگ عاشورا را از بیم آسیبها و آفتها مصونیتبخشند:
«اذا اظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله; (26) آنگاه که بدعتها در امت من بروز کرد، بر عالم است که علم خویش را آشکار کند . و گرنه لعنتخدا بر اوست .»
به فرموده امام صادق (ع) «عالمان وارثان انبیاء هستند» پس وظیفه پاسداری از آموزههای اهل بیت (ع) به ویژه کربلا و عاشورا بر دوش آنان است:
«فان فینا اهل البیت فی کل خلف عدولا ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تاویل الجاهلین; (27) برای ما اهل بیت در میان هر نسلی، عادلانی است که تحریف افراطیان و دروغ مبطلان و تاویل جاهلان را از او دور میسازند .»
در میان عالمان بزرگ، همواره چهرههایی عالیقدر بودهاند که به این مهم همت گماشتهاند و نگذاشتهاند، پیرایهها آسیبی جدی بر فرهنگ عاشورا وارد کند . در همین دهههای اخیر شخصیتهای فرزانهای همچون حاجی نوری، حاج شیخ عباس قمی، آیةالله بروجردی، امام خمینی، شهید مطهری و رهبر معظم انقلاب را میبینیم که پرچم پاسداری از فرهنگ عاشورا، را برافراشتهاند و مسیر حرکت تکاملی عاشورائیان را هموار ساخته و عالمانه و دلسوزانه، با هشدارهای بهموقع خود، به آسیبشناسی فرهنگ عاشورا پرداختهاند و از سر سوز با گوشزد کردن پارهای از کاستیها و انحرافات در مسیر عزاداری خامس آل عبا (ع) به آفتزدایی و اصلاح این شجره طیبه همت گماشتهاند .
با الهام از آنچه آن عزیزان فرهیخته، در گفتار و نوشتار خود، یادآور شدهاند، میتوان بحثحفاظت و حراست و آسیبشناسی فرهنگ عاشورا را در دو بخش «بایدها» و «نبایدها» ی مراسم سوگواری سالار شهیدان تنظیم کرد .
بخش اول: «نبایستههای» فرهنگ عاشورا
عنوان «نبایستهها» طیفی از مسائل و موضوعاتی را تشکیل میدهد که مراسم و محافل سوگواری باید از آنها منزه و مبرا باشند . مرزها و حدودی که باید توسط همگان از شرکتکنندگان و آحاد معمولی مردم تا بانیان و دستاندرکاران و مدیران و سخنرانان و مرثیهسرایان و مرثیهخوانان و غیره مراعات گردد و کسی اجازه تخطی از آن را به خود ندهد . این مرزها و خطهای قرمز شرعی - عقلی، پارهای جنبه عملی و رفتاری دارد و پارهای از آنها بیشتر به جنبههای نظری و فکری ارتباط پیدا میکند .
آنچه در پی میآید، گزارشی مختصر از اهم این مرزها است .
1 . ارتکاب گناه و تخلف از شرع
عزاداری و سوگواری در رثای سیدالشهدا (ع) علیرغم پنداری که آن را به عصر صفویه نسبت میدهد، از ضروریات مذهب اهل بیت (ع) است . طبق روایات متواتری که در صفحات گذشته، به گوشههایی از عناوین آنها اشاره شد، نکوداشتحادثه عاشورا و و به گفته امام خمینی (ره) از افضل قربات الی الله شمرده میشود . (29) ولی شرط اولیه این عبادت عظیم، پرهیز از محرمات الهی در انجام دادن آن است . مراسم عزاداری چنانچه با کار خلاف شرع و آمیخته با گناه و ارتکاب حرام باشد، نمیتوان برای آن چندان ارزشی قائل شد . به قول حاج میرزا حسین نوری (ره):
«مستحب هر چند بسیار بزرگ باشد با حرام هر چند در نظر بسیار محقر باشد، نتواند معارضه کند و طاعت الهی را نتوان به وسیله امری که سبب غضب و سخط اوستبه جای آورد و به آن نزد خداوند تبارک و تعالی، متقرب شد بلکه مورد و محل تمام مستحبات آن فعلی است که به حب ذات جایز و مباح باشد .» (30)
بر اساس مبانی دینی، هدف توجیهگر وسیله نیست و تنها با استفاده از روشها و ابزارهای مجاز و مشروع است که اقامه مجالس و مراسم عزاداری عبادت شمرده میشود و این محافل را به اهداف والای نهضت کربلا نزدیک میکند . «انما یتقبل الله من المتقین .» (مائده/27) آن هنگام که فرزندان آدم قربانی کردند و قربانی یکی پذیرفته و از آن دیگری مردود شد هابیل، در پاسخ قابیل که او را به کشتن تهدید کرده بود، اعلام کرد: همانا «الله» از تقواپیشگان و پرهیزکاران میپذیرد . این سخنی است که در همهجا، ساری و جاری است، از جمله در مراسم حسینی و همچنانکه به بازرگان گفته میشود: «الفقه ثم المتجر» باید تمامی دستاندرکاران مجالس عزاداری خامس آل عبا و حسینیهها و هیآت، وظیفه خود بدانند که احکام فقهی و شرعی مربوط به این مجالس را فرا گیرند و دنبال کنند، تا مراسم آنها، دارای آثار ارزشمند معنوی باشد و بوی و عطر سیاستحسینی بگیرد . چگونه میتوان در رثای سیدالشهداء و مصائب جانسوز او، در ماتم نشست ولی مراسم او را با ارتکاب گناه سر پا نگه داشت . در حالی که خود آن حضرت، هدف از قیام خود را با فرزدق اینگونه در میان میگذارد:
«یا فرزدق، ان هؤلاء قوم لزموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمان، و اظهروا الفساد فی الارض و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استاثروا فی اموال الفقراء و المساکین و انا اولی من قام بنصرة دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فی سبیل الله تکون کلمة الله هی العلیا; (31) امویان پیروی شیطان را برگزیده و طاعت رحمان را رها کردند . در زمین به رواج فساد پرداخته، حدود را باطل و شراب مینوشند و اموال فقرا و مساکین را به یغما میبرند و من از هر کس دیگر سزاوار ترم که به یاری دین و عزتبخشی شرع و جهاد در راه خدا قیام کنم تا «کلمة الله» سرفراز و برافراشته شود .»
وقتی روح قیام حسینی، مبارزه با طاعتشیطان و فساد و گناه و چپاول دارائی مستمندان است، چگونه میتواند مجالس نکوداشت آن قیام، همراه با پیروی شیطان و تخلف از مقررات شرع و دین باشد; حال اگر مجالس سالار شهیدان با اموال نامشروع بر پا شود، و هزینههای آن از طریق ربا، اجحاف به مردم، غصب اموال دیگران، رشوه، کمکاری، تضییع حقوق، نپرداختن خمس و زکات و حقوق شرعیه، تامین گردد، اگر از طریق یغما بردن اموال عمومی و چپاول بیتالمال، خیمه حسینی برافراشته گردد، آیا میتواند وسیله تقرب الی الله باشد؟
اگر مرثیهخوانان، از غنا و شیوههای لهوی در مراسم عزاداری بهره جویند و به اسم سبک جدید و نوآوری، به سراغ سبکهای نا مشروع بروند، چگونه میتواند طاعت محسوب شود؟ در حالی که به گفته شیخ انصاری (ره) ادله مشروعیت استحباب مرثیهسرایی و گریاندن، نمیتواند مجوز ارتکاب غنا و لهو باشد و در برابر محرمات قرار گیرد . ادله مستحبات چیزی را مستحب میشمرد که از راه مباح و مشروع تحقق یابد و فی نفسه، محرم نباشد اما هرگاه پای گناه و خلاف شرع به میان آمد، استحباب آن کار نیز نفی خواهد شد . (32)
طبق این معیار است که بر اساس مبانی فقهی، اگر صدای بلندگوی مجالس، مزاحمتبرای دیگران فراهم آورد، اگر عزاداری به گونهای باشد که ضرر جسمی قابل ملاحظهای برای فرد داشته باشد و اگر گویندگان و سخنرانان و مرثیهسرایان و خوانندگان، به جعل اکاذیب بپردازند و بدون نقل از منابع معتبر تاریخی و مقتل قابل قبول، به قصهپردازی مشغول شوند و به هدف جلب مستمع و راضی نگه داشتن مخاطب و پر کردن مجلس، و کسب درآمد و شهرت به هر شیوه و روش و سخنی متشبثشوند، در این قبیل موارد چگونه میتوان مشروعیت این اعمال را امضا کرد، تا چه رسد به پذیرش استحباب و مقرب بودن آنها؟
آیا وظیفه و تکلیف شرعی گروههای گرداننده و برپاکننده محافل حسینی آن نیست که به متون معتبر و مستندهای صحیح مراجعه کنند، سطح معلومات و اطلاعات خود از مقاتل را بالا ببرند و با تحقیق و تتبع، به این حرفه مقدس و ارزشمند که پاداشی جز بهشت ندارد، مشغول شوند و آن را وسیله کسب مال و آبرو قرار ندهند؟ آیا این وظیفه مدیران فرهنگی جامعه و سیاست گذاران کلان در این بخش نیست که با توجه به بعد تاثیرگذاری و اهمیتی که مجالس سوگواری دارد، در جهتساماندهی ناهنجاریهایی که ذکر شد یا وجود دارد، اقداماتی انجام دهند؟ به نظر میرسد: همچنانکه در سایر رشتههای هنری و فرهنگی، دستاندرکاران و تولید کنندگان این آثار آموزش کافی میبینند، میتوان مراکزی آموزشی فراهم آورد تا افراد دستاندرکار همچون شاعران و مداحان و نویسندگان و روضهخوانان و ... به طور تخصصی اطلاعات لازم در این بخش را فرا گیرند و با استفاده از آموزش زبان عربی و تاریخ صدر اسلام و حادثه کربلا و مقتلهای مختلف و همچنین احکام فقهی مرتبط با عزاداری و احادیث و روایات این باب و مطالب هنری و اخلاقی لازم برای این رشتهها، به هر چه بهتر و با شکوهتر برگزار شدن مجالس عزاداری خامس آل عبا (ع) طبق شرع کمک کنند . خود، عاشورا را بشناسند تا بتوانند به دیگران آن را بهتر معرفی کنند .
حاج میرزا حسین نوری (ره) (م1320ه ق) بیش از یک قرن پیش با دلی سوخته وارد عرصه این جهاد بزرگ علمی شد و به مبارزه با نقل اکاذیب و مطالب بیپایه و اساس و غلوآلود پرداخت و بیاعتباری کتبی همچون اسرار الشهادة و مفتاح الجنان را به اثبات رسانید و وظیفه روضهخوانان را این دانست که نه تنها مستند نقل خود را بگویند بلکه نباید به مجرد دیدن خبری و حکایتی در یک کتاب به آن قناعت کنند . (33) او با بیان پارهای از نمونههای دروغ از مصیبتها و قصهها نوشت:
«الحق جای گریستن است اما نه بر این مصیبتبیاصل، بلکه در گفتن چنین دروغ واضح و افترا بر امام (ع) در بالای منبر و نهی نکردن آنان که متمکنند از نهی کردن .» (34)
حاج نوری از کذب خبرهای مبالغهآمیزی همچون ششصدهزار سوار و پانصد هزار پیاده اعلام کردن لشگر دشمن و تعداد مقتولین به دستسیدالشهدا (ع) را سیصد هزار و به دست ابیالفضل (ع) را بیست و پنج هزار شمردن و روز عاشورا را هفتاد ساعت دانستن، پرده برداشت و به روضهخوانانی که بنای درستکاری دارند، توصیه کرد: از اساتید اهل فن جویا شوند و به اغوای شیطان، رسم تازه گویی نگذارند و از هر کتابی هر چند جنگ المزخرفات، نقل نکنند . (35)
2 . سست کردن پایههای اجتماعی مذهب و دین
یکی دیگر از «نبایستههای رفتاری» در مراسم عزاداری، پرداختن به کارهایی است که پایههای اجتماعی مذهب را سست و تضعیف میکند و آموزههای دینی را در چشمان دوست و دشمن موهون و لرزان جلوه میدهد . یکی از مرزهای فقهی سوگواری برای سالار شهیدان (ع) همین است که موجب وهن مذهب نشود . (36) رفتارهای موهون ممکن است، با صرف نظر از وهنانگیز بودن، خود، فی نفسه، نیز حرام باشند و ممکن استخودشان، بدون توجه به وهنانگیزی آنها، مباح و روا باشند . در هر حال وقتی شیوه سوگواری و مطالب ارائه شده توسط گویندگان و مضامین القاء شده توسط مرثیهخوانان، به گونهای بود که موجب تحقیر دین و مذهب شد و آموزههای دینی را غیرعقلانی و بیپایه و اساس معرفی کرد، باید با حساسیت کامل از این امور اجتناب کرد . به قول حاجی نوری وقتی سخنران هر قصه و مطلب دروغ و راستی را با هم آمیخت و هر خبر بیپایه و اساس را بدون مراجعه به اسناد معتبر نقل کرد یا از خود بافت، علاوه بر گناه و حرامی که مرتکب شده سبب وهن مذهب و افتضاح ملت گردیده است، گسترش این منکر بزرگ بدانجا میانجامد که در کتب خود بنویسند: شیعه بیت کذب است . (37) به گفته شهید قاضی طباطبایی; یکی از مضرات این کار، هر چند از روی محبت نسبتبه سیدالشهدا باشد، آن است که دشمنان تشیع به خصوص وهابیمسلکها، اصل تاریخ کربلا را به آن دروغها ضمیمه کرده و اساس صحیح را قیاس به آن ناصحیحها کرده و انکار میکنند، چنانچه ابنتیمیه حرانی حنبلی، با کمال بیحیایی اصل تاریخ و حادثه کربلا را انکار کرده و ادعا کرده سر مبارک سیدالشهدا (ع) را به شام نبردهاند و از خاندان آن حضرت کسی را اسیر نکردهاند . (38)
اگر مصلحانی چون حاجی نوری، یکصد سال پیش به موضوع وهن مذهب توجه کردند و همگان به ویژه عالمان را به مبارزه با برخی پدیدههای عزاداری که موجب وهن مذهب میشود، دعوت نمودند، در زمان حاضر که سطح علمی و آگاهی افکار عمومی مردم، به ویژه جوانان و دانشجویان، ارتقاء یافته است و درا ین عصر، که عصر ارتباطات نام گرفته و فنآوری اطلاعات بشر را قادر کرده، در زمانی بسیار اندک با استفاده از شیوههای نوین رسانهای و نرمافزاری هر پیامی را به دورترین نقاط زمین بفرستد، در چنین زمانی، هرگاه مطلبی بیپایه گفته یا نوشته شود، یا رفتاری ناصحیح و نامعقول از گروهی سر زند یا شعار و رثایی غلوآلود و شرکآمیز سرداده و خوانده شود، فورا این قبیل شعار، گفتار، نوشتار و رفتار به سراسر عالم مخابره میشود و زمینه را برای دشمنانی که مترصد ضربه زدن و ایراد اتهام بر مذهب اهل بیت (ع) و مسلمانان میباشند، فراهم میآورد و در نتیجه خسارات جبران ناپذیری را بر جای خواهد گذاشت که با اساس پیام عاشورا ناسازگار است .
به ویژه در حال حاضر که در پی وقوع انقلاب اسلامی، فرهنگ عاشورا، توان نیرومند خویش را در صحنه بینالمللی در مبارزه با قدرتهای شیطانی و افشای چهره واقعی استکبار جهانی به اثبات رسانیده است و آنان که منافع خود را با پیام حسین (ع) در خطر میبینند، آمادهاند با هر بهانهای سیل خروشان امواج تبلیغی خود را گسیل دارند و افکار عمومی جهانیان، به ویژه جوانان آرمانگرای مسلمان و حقطلب را که اکنون در بسیاری از مناطق حساس همچون لبنان و فلسطین به سوی اهداف حسین (ع) جلب شده است، منحرف کنند و آنان را از دنبال کردن سیره و روش حسین (ع) مایوس گردانند . بر اساس همین هوشمندی و زمانشناسی است که فقیهان بزرگی همچون امام خمینی (ره) عزاداری موهن مذهب را ناروا دانسته و تحریم کردند . معمار جمهوری اسلامی با آنکه معتقد بودند عاشورا با همان سنتهای سابق باقی باشد و دستهجات سینه زنی و نوحه خوانی به همان قوت خودش باشد و سینه زنی و نوحه خوانیها را رمز پیروزی ملت میشمرد و هشدار میداد که قلمفرساها، با اسامی مختلف، شما را از این مسیر منحرف نکنند . با این همه نسبتبه جهات غیر شرعی عزاداری حساس بود و میفرمود:
«ما و هیچیک از دینداران نمیگوئیم که با این اسم هر کس، هر کاری میکند خوبست .» (39)
در همین ارتباط، از کارهای ناروایی که بسیاری از اوقات وهن مذهب را نیز در پی دارد و پرهیز از آن ضروری است . رقابتهای ناسالمی است که گاهی میان دستهجات عزاداری و هیئتهای مذهبی بروز میکند و موجب دودستگی و پراکندگی میگردد، چشم و هم چشمی در محافل سوگواری و عاشورائیان سم مهلک و کشندهای است که اهداف عزاداری را زیر سؤال میبرد و جوانان عاشق ابیعبدالله (ع) را دلسرد میکند . میرزای نائینی (ره) فقیه بزرگ عصر مشروطیت، در پاسخ استفتائی که از اهالی بصره و اطراف آن در باره به راه انداختن دستهجات و مواکب عزاداری به ایشان رسیده بود، مینویسد:
«بیرون آمدن دستهها در کوچه و خیابانها، از آشکارترین مصادیق عزاداری و رسانیدن پیام حسینی به دور و نزدیک است و اشکالی ندارد .»
ولی در ادامه تاکید میکند:
«لکن اللازم تنزیه هذا الشعار العظیم عما لایلیق بعبادة مثله من غناء او استعمال الات اللهو و التدافع فی التقدم و التاخر بین اهل محلتین و نحو ذلک و لو اتفق شیء من ذلک فذلک الحرام الواقع فی البین هو المحرم و لا تسری حرمته الی مواکب العزاء; (40) لیکن لازم است، این شعار بزرگ از هر کار ناپسند که شایسته برای چنین عبادتی نیست، پاک باشد . از خوانندگی حرام و به کارگیری ابزار لهو و رقابت دستهجات در جلو و عقب افتادن از یکدیگر و نزاع بین دو محله و مانند آن باید پرهیز شود، اگر این قبیل اتفاقات و کارهای ناپسندی رخ دهد، حرام است، هر چند حرام بودن آن به حرکت دسته برای عزاداری سرایت نمیکند .»
این پاسخ که در 5 ربیع الاول 1345ه ق تحریر شده، توسط ده نفر از فقهاء بزرگ همچون حضرات آیات حکیم، خویی و کاشف الغطاء نیز مورد تایید قرار گرفته است .
3 . تحریف لفظی و معنوی عاشورا
از سر فصلهای مهم نبایدهای عاشورا که در بحث آسیبشناسی، مهمترین بخش را تشکیل میدهد و به ابعاد مختلف فکری و نظری و اعتقادی عاشورا مربوط میشود شناخت تحریفات عاشورا و اطلاعرسانی نسبتبه آن است . اهمیت این بخش از آن رو است که به اندیشه عاشورا و ابعاد سازنده آن پیوند میخورد و تاثیری ژرف در سرنوشتحال و آینده جامعه دارد .
شخصیت فرهیخته و زمانشناسی که با دقتبر روی واژه «تحریف» بر این آسیب انگشت نهاد و ابعاد آن را تشخیص داد و معرفی کرد، شهید آیتالله مطهری (ره) است . از نگاه وی که به پیشتازی حاجی نوری در این موضوع تاکید دارد، اگر کاری کنند که یک جمله یا نامه یا شعر مثلا، آن مقصودی را که باید بفهماند، نفهماند و مقصود دیگری را بفهماند، این تحریف است .
البته تحریف همچنانکه در یک سخن عادی ممکن است رخ دهد، میتواند در یک موضوع بزرگ اجتماعی رخنه کند، تحریف هر چند، نباید بشود و محکوم است ولی اگر در سخن عادی باشد، خطرناک نیست، چون به حیات و سعادت اجتماع ضربه نمیزند و در مسیر اجتماعی انحراف ایجاد نمیکند . ولی اگر یک موضوع اجتماعی بزرگ تحریف شود، مثلا تحریف کردن شخصیتها، آنان که قولشان، عمل و خلقشان برای مردم نمونه و حجت است، خیلی خطرناک است . حادثه کربلا، حادثهای بزرگ است که در تربیت و خلق و خوی ما اثر جدی دارد . حادثهای که میلیونها نفر و قهرا میلیونها ساعتبرای آن صرف میشود و مبالغ هنگفتی هزینه مادی آن میگردد، تحریف در چنین حادثهای ضررهای جبرانناپذیر دارد .
در باره عوامل تحریف، استاد مطهری (ره) از دو عامل: اغراض دشمنان و تمایل بشر به اسطوره سازی به عنوان عوامل عمومی تحریف تاریخ که اختصاص به حادثه عاشورا ندارد، یاد میکند، پس از آن عامل سومی به عنوان عامل خاص که تنها مربوط به حادثه کربلاستیاد میکند، عاملی که موجب گشت استفاده از هر وسیله و ابزار هر چند نامقدس تجویز شود . برای رسیدن به هدفی مقدس عدهای گفتند: گریستن بر امامحسین (ع) هدفی مقدس و منزه است و برای رسیدن و انجام دادن آن، هر کاری مجاز و رواست، در نتیجه افرادی در این قضیه دستبه جعل و تحریف زدند . (41)
سرفصل مهم دیگر در سخن شهید مطهری (ره) در ارتباط با تحریف عاشورا، بحث انواع تحریف است . او تحریف را به دو گونه لفظی و معنوی تقسیم میکند . تحریف لفظی، عوض کردن ظاهر یک چیز است، تصرف در ظاهر گفتار و سخن دیگران و کم و زیاد کردن آن، تحریف لفظی است . تمامی قصهها و حکایات بیپایه و اساس که در باره حادثه کربلا گفته شده و در نقلهای تاریخی غیر معتبر انعکاس یافته و در کتاب لؤلؤ و مرجان حاج میرزا حسین نوری (ره) به آن اشاره شده، از مصادیق تحریف لفظی عاشورا شمرده میشود . اما تحریف معنوی که صد بار خطرناکتر از تحریف لفظی است آن است که مثلا یک جمله، بدون کم و زیاد کردن الفاظ آن، به گونهای تفسیر و توجیه شود که درستبر خلاف و ضد معنای واقعی آن باشد . نمونه این تحریف را نسبتبه روایت پیامبر اسلام (ص) «یا عمار تقتلک الفئة الباغیة; ای عمار گروهی باغی و سرکش تو را میکشند» ، شاهدیم . در جنگ صفین وقتی عمار به دست لشگر معاویه به قتل رسید، یکمرتبه فریاد از همه جا بلند شد که معاویه و یارانش باطل و سرکشاند، چون قاتل عمار میباشند . اینجا بود که معاویه دستبه تحریف معنوی روایت زد و اعلام کرد: ما کشنده عمار نیستیم، عمار را علی (ع) کشت که او را به صفین آورد و موجب کشتنش را فراهم کرد . تحریف معنوی یک حادثه تاریخی به این است که علل و انگیزهها یا اهداف آن به گونهای بیان و تفسیر شود که بر خلاف اصل آن باشد .
تحریفهای معنوی حادثه عاشورا
حماسه کربلا، از یک سو علل و عواملی دارد و از سوی دیگر اهداف و اغراض عالی، که این علل و اهداف گرفتار تحریف، گردیدهاند، عدهای عالمانه یا جاهلانه، عامدانه یا غافلانه، نهضتحسینی را به گونهای تفسیر کردهاند که یا علل و عوامل پیدایش این رخداد را دستخوش تغییر میکند و آن را دگرگونه جلوه میدهد یا اهداف آن را به گونهای معرفی میکند که با اهداف واقعی آن و متون تاریخی مستند و پژوهشهای عمیق علمی ناسازگار است . آنچه در پی میآید، گزارشگونهای از این تحریفات است .
الف . عاشورا، کفاره گناهان مردم
از جمله تحریفات معنوی که هدف اصلی قیام اباعبدالله (ع) را وارونه جلوه میدهد، پنداری است که بسیاری از افراد قشری و شاید مقدس دارند و میگویند: امامحسین (ع) برای بخشش گناهان شیعیان خود کشته شد . اینان با تشبثبه روایاتی که فضیلت گریستن بر سیدالشهدا (ع) را بر میشمرد و تشویق و ترغیب به عزاداری میکند و پاداش آن را آمرزش گناهان و ورود به هشتبرین میداند، (42) تمامی اهداف حسینی را به یکباره فراموش میکنند و نوعی اباحهگری و روایی گناه را ترویج میکنند . شبیه آنچه در اندیشه مسیحیت راه یافته است که مسیح (ع) را فادی لقب میدهند و به دار آویخته شدن او را ، کفاره معاصی امت او میپندارند . (43)
خطر این تحریف آن است که نه تنها قیام حسینی، کالبدی میشود، بیروح و بیخاصیت، بلکه وسیله و ابزاری میگردد، در دست کسانی که صددرصد در برابر اهداف حسینی قرار گرفتهاند . این تحریف هدف امام حسین را دقیقا وارونه و بر عکس میکند . اگر هدف از حماسه کربلا، اطاعتالله و عصیان شیطان و اقامه ارزشهای دینی بود، در این تفسیر، کاملا، این اهداف منسوخ میشود وجای آن را صرف گریستن و اقامه محافل عزاداری، بدون ذکر معارف دینی و احکام شرعی، میگیرد . در این تحریف، عاشورا، میتواند ابزاری گردد در دستان افرادی که از نظر شخصیت و چهره واقعی، تفاوتی با امویان و قتله امامحسین (ع) ندارند، کسانی که اگر در محرم 61هجری بودند، چه بسا در لشگر عمر سعد قرار میگرفتند .
در برابر این تحریف وظیفه عالمان آگاه و متعهد آن است که با مستند سازی دقیق و استفاده از کلمات امامحسین (ع) و اهل بیت (ع) و سیره و رفتار ایشان و اصحاب و یارانشان، بیاساسی این تحریف برداشتگونه را برای عموم مردم آشکار گردانند .
ب . عاشورا، تکلیف خصوصی امامحسین (ع)
تحریف دیگری که چه بسا در قالب برداشتی علمی از حماسه خونبار کربلا، ممکن است جلوه کند، به علل و عوامل رخداد نینوا میپردازد و آن را وظیفه شرعی و تکلیف خصوصی سیدالشهدا (ع) معرفی میکند . طبق این برداشت مقتضای روایات آن است که حادثه کربلا را، قضیهای بدانیم که از ابتدای خلقت رقم خورده بوده و این تکلیف امامحسین (ع) بود که بر اساس همان فرمان ازلی الهی عمل و خود را قربانی و فدا کند . در این رابطه، سخن آن حضرت خطاب به ابنعباس و ابنزبیر: «ان رسول الله (ص) قد امرنی بامر و انا ماض فیه; پیامبر (ص) مرا مامور به فرمانی کرده که به دنبال آن میباشم» و سخن ایشان به محمد حنفیه «اتانی رسول الله (ص) بعد ما فارقتک فقال: یا حسین اخرج فان الله قد شاء ان یراک قتیلا; (44) پیامبر (ص) را مشاهده کردم که به من فرمان خروج داد، چون خداوند میخواهد مرا کشته ببینید» ، میتواند مستند این برداشت قرار گیرد . همچنین روایات فراوانی که نشان میدهد، پیامبران و اولیای الهی همچون: نوح، ابراهیم، ذکریا، عیسی، یوشع بن نون و پیامبر خاتم (ص) از وقوع قتل امامحسین (ع) توسط جبرئیل خبر داشته و به دیگران نیز اطلاع داده بودهاند گویا حادثه کربلا، حادثهای خاص و مخصوص فرزند رسول خاتم (ص) بوده که از ازل رقم خورده است و امامحسین (ع) چارهای جز انجام دادن آن را نداشته است .
این برداشتبه ظاهر علمی و مستند، تحریفی ماهرانه است که به قول شهید مطهری (ره)، حادثه کربلا را از نظر اثر مفید داشتن عقیم میکند . وقتی گفته شد دستور خصوصی، این حادثه از مکتب بودن و قابل پیروی بودن، بیرون رانده شده و نشان داده شده در برابر ظلم و ستم و فساد و تباهی، اسلام دستور عمومی ندارد، تنها تکلیف خصوصی امامحسین (ع) بوده است که در برابر این ناهنجاریها بایستد و جان فدا کند . (45) خطر این تحریف خطرناک آن است که قیام حسین (ع) را از اسوه بودن میاندازد و نیروی حرکت و الگوی قیام را از ملل عالم که میخواهند از یوغ استبداد و ظلم و استکبار و جهالت رهایی یابند و به حق و عدالت و پاکی روی آورند، میگیرد .
منقولات تاریخی و روایات مستند این برداشت، که فرمان پیامبر (ص) را به امامحسین (ع) منعکس میکند و از مطلع بودن اولیای بزرگ الهی از جریان کربلا خبر میدهد منافات با این حقیقت ندارد که سیدالشهدا (ع) به عنوان امام معصوم; که سیره و روش او سنت است و حجت و قابل تمسک، پیروان و عاشقان او نیز، همچون خود او موظفند در برابر بیعدالتی و اسلام زدایی امویان هر زمان، بایستند و از حریم دین الهی و حقوق انسانی دفاع کنند . امامخمینی (ره) در همین زمینه میفرماید:
«حضرت سیدالشهدا، سلام الله علیه، به همه آموخت که در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد .»
و میفرماید:
«عمل امامحسین، سلام الله علیه، دستور استبرای همه، «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا .» (46)
ج . عاشورا و تحریفهای نو
نکته درخور اهمیت، در بحث آسیبشناسی وقایع و فرهنگها، آن است که با گذشت زمان و سپری شدن شرایط فرهنگی و سیاسی جامعه، تحریفها نیز دگرگون شده و رنگ عوض میکند چنین نیست که تحریفی تا ابد بماند، تحریف پرده و پوششی است که با آشکار شدن حقیقت، رخ در نقاب کشیده و همچون کف روی آب، نابود و مضمحل میگردد .
«کذلک یضرب الله الحق و الباطل، فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض ...» (رعد/17). .
اما رفتن و اضمحلال مصداقی از مصادیق تحریف، بدان معنا نیست که خطر تحریف به کلی از میان رفته باشد، بلکه عمر گونهای از تحریف به سر میآید و گونهای دیگر که چه بسا پیچیدهتر است، قارچگونه سر از زمین بر میآورد و مانع نورافشانی حقیقتیک واقعه یا مکتب میشود .
با این مقدمه، در بررسی تحریفهای معنوی عاشورا، باید اذعان کرد، دو تحریف پیشگفته، تحریفهایی بود که در دهههای گذشته و پیش از انقلاب اسلامی، جولانگاه زیادی داشتند و با طلوع خورشید انقلاب و روشنگری حقایق توسط رهبر کبیر انقلاب و فرزانگانی چون شهید مطهری، تا حدودی، زوایای پنهان آن تحریف و آسیبها پدیدار گشت، هر چند خطر آنها را نمیتوان صددرصد منتفی شمرد و امکان بروز آنها با شیوهها و قرائتهایی نوین وجود دارد . ولی در این سالهای اخیر، در گوشه و کنار، از گفتار و نوشتار پارهای محافل و نشریات، زمزمههایی به گوش میرسد که از تکوین نطفههایی نو از تحریفات جدید خبر میدهد . امروزه با ادبیاتی متفاوت و گویشهایی نوین، مطالبی پیرامون فرهنگ عاشورا بیان میشود که میتواند نشانگر برخی بیماریها باشد . پیش از این در مقاله «پیوند دین و سیاست در گفتمان عاشورا» ، گوشههایی از این آسیبها که در قالب برداشت جدید از فرهنگ عاشورا و تغییر برداشتسیاسی از آن، ارائه میشد، بررسی شد . (47) در اینجا به طور فشرده و گذرا، به نشانههایی دیگر که عمدتا بر محور تضعیف پایگاه اجتماعی فرهنگ عاشورا و ابعاد سازنده آن متمرکز است و در مقام تقدسزدایی از عاشورا و خشونتزا معرفی کردن فرهنگ آن میباشد، میتوان اشاره نمود و تجزیه و تحلیل عمیق آن را به فرصتی دیگر واگذار کرد .
اینکه اخیرا برخی افراد، عزاداری امامحسین (ع) را ادامه آیین سوگ سیاوش بر اساس اساطیر ایران باستان میشمرند که مردم تا پیش از دوره صفویه برای نه گفتن به حکومت، به آن میپرداختند و با از بین رفتن آیین سیاوش و جایگزینی عزاداری امامحسین (ع) این آیینها در خدمتحکومت قرار گرفت، اینکه میان امامحسین (ع) با تراژدیهای افسانهای همچون آنتیگونه، تامس موروجان پروکتور مقایسه میشود و با این مقایسه، تراژیک بودن عاشورا القاء میگردد، اینکه میگویند: «امروزه دیگر از دشمنان و کشندگان امامحسین (ع) خبری نیست و هنوز هم از داستان حسین استفاده کردن و عنصر انتقام، عنصر کینهتوزی و عنصر خشونت و خونریزی را زنده نگه داشتن و از طریق تحریک عواطف، دشمنان موهوم و غیر موهوم تراشیدن و این حادثه را خرج آن امور کردن، شایسته نیست .» اینکه القاء میشود «پیامبر (ص) در بدر و حنین شمشیر زد و کربلا پیامدهای همان جنگها بود و خشونت فرزند خشونت است و درختخشونت میوههایی جز خشونتبه بار نمیآورد» اینکه; فرهنگ شهادت خشونت آفرین شمرده میشود، اینکه پیشنهاد تغییر زیارتنامه امامحسین (ع) و جایگزینی «آزادی» به جای «اشهد انک قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر» داده میشود، اینکه، برای قرنها بزرگداشت قیام عاشورا، حاصلی جز تاثر و حزن ارزیابی نمیشود، و مواردی از این قبیل، نشانههایی از این واقعیت است که جامعیت و تقدس فرهنگ عاشورا، در قالب مطالبی به ظاهر زیبا و فریبا، با آسیبهایی جدید و پیچیده مواجه است و مواجهه و دفع این آسیبها، نیازمند تبیین مکتب عاشورا با ژرفاندیشی و نکتهسنجی همهجانبه است .
نتیجه القائاتی نظیر القائات بالا، بیخاصیت کردن فرهنگ عاشورا و ربودن این مکتب سازنده از دست ملتهای ستمدیده است . آیا به راستی عاشورا جنبههای اساطیری و افسانهای دارد که با اسطوره افسانه سیاوش و غیره مقایسه شود؟ در حالی که از شگفتیهای حماسه کربلا آن است که تمامی خصوصیات و ویژگیهای آن حادثه، با ذکر جزئیترین مسائل، در سینه تاریخ مضبوط است و متون تاریخی و روایی مستند، به طور دقیق، این واقعیت را گزارش میکنند، البته ممکن است در برخی نوشتهجات غیر معتبر مطالبی مبالغهآمیز و اغراقی مطرح شده باشد که جنبه اسطورهای داشته باشد ولی این دلیل نمیشود که این سند مقدس و این حادثه مستند معتبر را اسطوره بخوانیم یا با افسانهها مقایسه کنیم . به قول شهید مطهری، ما وظیفه داریم آن را از چنگ افسانه سازها بیرون آوریم . (48) نه اینکه به این تحریف دامن بزنیم .
آیین عزاداری سید مظلومان (ع) چنانچه در صفحات پیشین گذشت، چه ربطی به آیین سوگ سیاوش دارد؟ در حالی که این آیین از زمان ائمه اطهار (ع) و از همان روز عاشورا، معماری شد، برای آنکه عاشورا، به عنوان یک مکتب زنده بماند و خون ثارالله در کالبد جوامع به جریان افتد و به آنها حیات طیبه و زندگی شرافتمندانه هدیه کند . عاشورا ، توسط ولی مطلق الهی و عبد صالح و انسان کامل و معصومی چون سیدالشهداء (ع) و نه یک موجود اساطیری آفریده شد، برای آنکه شاخص حرکت تعالی بشر باشد و با انگشت اشارهاش، سمت و سوی زندگی را نشان دهد . عاشورا، دو چهره دارد، همچنانکه در آن رحمت، رافت و عشق به همه خوبیها و زیباییها موج میزند، چهره دیگر آن زشتی و شیطنت و فساد و تباهی است و انسان عاشورایی همچنانکه درود و سلام و عاطفه خود را نثار چهره رافت و رحمت آن میکند، نمیتواند از لعن و نفرین نسبتبه قاتلان و کشندگان امامحسین (ع) که چهره دیگر کربلا را ترسیم کردند غافل باشد . شیعه تولی و تبری را یک جا دارد و از هیچیک از این دو، به بهانه دیگری غافل نمیشود . امروزه هر چند کشندگان امامحسین (ع) جز نام ننگ، چیزی برای خود باقی نگذاشتهاند، ولی نمیتوان منکر ادامه حیات اندیشه و خط و فکر امویان بود و تا زمانی که این فکر و اندیشه زنده است، ذکر و یاد سیدالشهدا (ع) و لعن و نفرین بر قاتلان او تداوم مییابد، از این رو است که در دعای ندبه میخوانیم: «این الطالب بدم المقتول بکربلا» .
اسلام، هم جاذبه، هم دافعه دارد، نمیتوان با نام مبارزه با خشونت و رواج تساهل و تسامح و آموزههای پلورالیستی، منکر حق و باطل شد و این دو صف را از یکدیگر متمایز نساخت . اسلام بدون برائت از کفر و الحاد و نفاق و لعن و نفرین بر شیطان و طاغوت و ظالم و مستکبر، اسلام نیست . تولی و تبری و خودی و غیر خودی از مباحث عمیق قرآنی است:
«لا تجد قوما یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا اباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم ... اولئک حزبالله; (مجادله/22) نمییابی مؤمنان به خدا و قیامت را که دوستان کسانی باشند که مخالفتبا خدا و رسول او میکنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنان باشند . اینها حزب خدایند .»
از این رو است که بر طبق روایات اهل بیت (ع) همچنانکه سلام بر امام حسین (ع) عبادت است و فضیلت فراوانی دارد، لعن و نفرین بر قاتلان او نیز عبادت است و ثواب زیادی دارد .
امام رضا (ع) به ریان بن شبیب فرمود:
«یابن شبیب ان سرک ان تسکن الغرف المبنیة فی الجنة مع النبی و اله فالعن قتلة الحسین (ع) ; (49) ای فرزند شبیب، اگر خشنود میشوی که در غرفههای بهشتی، در جوار پیامبر و آل او سکنی گزینی، قاتلان امام حسین (ع) را نفرین کن .»
لذا کمتر زیارتی از زیارات امامحسین (ع) را میتوان سراغ گرفت که در کنار سلام بر او و یارانش، لعن بر قاتلان آنها ذکر نشده باشد، با وجود آنکه این زیارات از امامان معصوم (ع) و اهل بیت (ع) و در متون معتبر نقل شده و بسیاری از آنها از جهتسند نیز به هیچ وجه قابل خدشه نمیباشد .
بخش دوم: بایستههای فرهنگ عاشورا
توجه و حرکتبه سمت و سوی اهداف عالیه مکتب عاشورا و آموزههای آن و غافل نشدن از علل و انگیزههای قیام سالار شهیدان (ع)، از جمله موضوعاتی است که در حیطه مباحث آسیبشناسی فرهنگ عاشورا مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد . اینکه آیا محافل سوگواری و مراسم عزاداری کنونی تا چه اندازه در مسیر آن اهداف قرار دارند و از این بعد از چه ضعفها و کاستیهایی رنج میبرند که نیازمند ترمیم است، پرسشی است که پاسخ آن نیازمند تامل جدی است . اهداف عاشورا را باید ترسیم و تعیین کرد، آنگاه آیین نکوداشت کنونی را با آن سنجید و حدود انطباق با آن اهداف را به دست آورد .
علل و انگیزههای حماسه کربلا را میتوان در سه محور عمده طبقه بندی کرد:
1 . احیای ارزشهای انسانی و اخلاقی
2 . احیای ارزشهای دینی و اسلامی
3 . احیای ارزشهای عرفانی و معنوی .
بررسی و تحلیل فشرده این سه محور را پی میگیریم تا میزان انطباق آنچه در مراسم عزاداری اکنون هستبا آنچه باید باشد مشخص گردد .
1 . احیای ارزشهای انسانی - اخلاقی
منظور از ارزشهای انسانی - اخلاقی، گروهی از خصلتها و محاسن اخلاقی است که به حکم عقل عملی هر انسانی ملزم به رعایت آنهاست . هر انسانی با صرف نظر از عقیده و مذهب و اندیشه باید نسبتبه آنها حساس باشد . خصلتهایی که تمامی انسانها، در هر سرزمین زیست کنند و در هر زمانی به سربرند، آن را بزرگ میشمارند و زبان به مدح و ثنای کسانی که آنها را مراعات میکنند و برای احیاء و توسعه آنها میکوشند، گشوده و آنان را که چنین ارزشهایی را له میکنند، مورد نکوهش و شماتت قرار میدهند . عدالتطلبی، حریت و آزادگی، حقجویی، عزتخواهی و ذلتگریزی، از جمله این خصلتهاست که همه انسانها بدان ارج مینهند .
به گواهی مستندات تاریخی و روایی، از جمله علل و انگیزههای شکلگیری نهضت عاشورا، احیای همین ارزشها بود و از این رو، هر انسان منصفی، هر چند غیر شیعه و غیر مسلمان، در برابر عظمتحماسه خونین طف سر تعظیم فرود میآورد و بر آفرینندگان آن آفرین میگوید . در عاشورا، ارزشهای انسانی موج میزند و هر قطعهای از آن، گواه عظمت روحی و شخصیت عظیم پدید آورندگان آن است . عاشورا ملاک و معیار انسانیت را آشکار میکند و مرز میان آدمیت و سبعیت را توضیح میدهد .
«یا شیعة آل ابوسفیان، ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم; (50) ای پیروان آل ابوسفیان، اگر دین ندارید و از قیامت هراسی به دل راه نمیدهید، در دنیای خود آزاده باشید .»
شعار سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا این است:
«الموت اولی من رکوب العار
و العار اولی من دخول النار; (51)
مرگ سزاوارتر از پذیرش ننگ است و ننگ سزاوارتر از ورود در آتش .»
امام حسین (ع) در آن لحظات حساس و جانسوز، خطاب به لشکر دشمن میفرماید:
«الا و ان الدعی ابنالدعی قد رکز بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة .» (52)
اینها شعارهای بزرگی است که تا ابدیت میتواند، شعار و پرچم حرکت هر جامعهای باشد .
در سخن دیگر امام فرمود:
«موت فی عز خیر من حیاة فی ذل .» (53)
و با این وسیله عزت و ذلت، را ملاک انتخاب حیات و موت اعلام کرد . امامحسین (ع) در بیان شرایط حاکمیتسیاسی و رهبری جامعه، «القائم بالقسط» قیام به قسط و عدالتخواهی را مطرح کرد . (54) لذا در زیارت اول ماه رجب، در برابر مضجع شریف، آن بزرگوار که قرار میگیری، گواهی میدهی:
«اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیهما; (55) شهادت میدهم که تو به دادگری و عدالت فرماندادی و دعوت کردی .»
این است که میتوان گفت: اساس عاشورا بر عدالت و حریت و احیای شخصیت انسانی استوار است و فرهنگ عاشورا، برای پاسداری و انتقال این پیام به نسلهای آتی است . به گفته شهید مطهری (ره):
«کلید شخصیت امامحسین (ع) حماسه، شور، عظمت، صلابت و ایستادگی است .» (56)
این رمز شخصیتباید در شعارهای عزاداری متبلور باشد، تا در درون جامعه، احساس شخصیت و بزرگواری تزریق گردد . امروزه با توجه به بحران رسانهای و جنگ نرمافزاری، یکی از مهمترین چالشهای اجتماعی را مساله هویت تشکیل میدهد و حل آن در گرو احیای واقعی شعارهای عاشورا است . هیئتهای عزاداری، در کنار مرثیه و احساس حزن و اندوه، باید بزرگی شخصیت امامحسین (ع) را به یاد آورند و با آموختن این درس از عاشورا، احساس شخصیت و خودباوری را در خود روز افزون گردانند . بزرگترین سرمایه یک جامعه آن است که در خود، احساس شخصیت و منش کند . نسبتبه اجتماعهای دیگر، حس استغنا و بینیازی داشته باشد . اگر ملتی همه چیز داشته باشد ولی شخصیتخود را ببازد، هیچ نخواهد داشت و خواه ناخواه در ملتهای دیگر جذب خواهد شد . این خودباختگی است که به قول مرحوم مطهری در جامعه ما وجود دارد . عیب بزرگ جامعه ایرانی آن است که به حماسهها، و ارکان شخصیتخود پایبند نیستیم و با یک حرف پوچ زود آن را از دست میدهیم و در مقابل عادات، رسوم، فرهنگ، لباس، زبان و خط دیگران تسلیم میشویم . فرهنگ عاشورا، باید هویتبخش جامعه باشد، رثاء و مرثیه باید به شکلی باشد که حس قهرمانی را در جوانان این مرز و بوم احیا کند . (57) در این صورت است که جامعه میتواند به راحتی بحران هویت را پشتسر گذارد .
2 . احیای ارزشهای دینی - اسلامی
از دیگر علل و انگیزههای حماسه خونین کربلا که در سیره حسینی موج میزند، احیای سنتهای دینی است که در عصر امویان، به ویژه یزیدبن معاویه به تاراج رفته بود . یزید فردی فاسق، شارب الخمر، قاتل انسانها و معلن به فسق بود و شخصیتی چون سیدالشهدا (ع) که پرورده دامنهای پاک و پرورش یافته بیت رسالت و توحید بود، نمیتوانستبا او سازش کند: «و مثلی لا یبایع مثله» . (58)
هدف قیام و دعوت امامحسین (ع) بازگشتبه اسلام زمان امیرمؤمنان (ع) و احیای سیره و روش حکومت پیامبر اکرم (ص) بود:
«و انا ادعوکم الی کتاب الله و سنة نبیه (ص) فان السنة قد امیتت و ان البدعة قد احییت» . (59)
عدالتطلبی و آزادیخواهی آن حضرت نیز که در بخش پیش با عنوان احیای ارزشهای انسانی - اخلاقی از آن یاد شد، در پرتو احیای ارزشهای دینی و اسلامی متجلی میشود، در واقع ارزشهای انسانی و اخلاقی، در دامن آموزههای دینی و معارف کتاب و احکام سنت است که به شکل صحیح و مطلوب در مسیر سعادت انسانی رشد میکنند و بارور میشوند . این کتاب و سنت است که محدوده و مصداقهای قسط و عدل و آزادی و حریت را تعیین میکنند و عدالت و حریت واقعی را آموزش میدهند . لذا در سخنان حضرت اباعبدالله (ع)، ارزشهای انسانی در کنار آموزههای دین مطرح میشود . در نامهای به برادر خود محمد حنفیه تاکید دارد:
«من از روی تکبر و خودخواهی و برای افساد و ستم خروج نکردم; قیام من برای امر به معروف و نهی از منکر است، من به عنوان یک مصلح در امت جدم قیام کردم، قصدم آن است که سیره رسول خدا (ص) و علی مرتضی (ع) را احیاء کنم .» (60)
امام (ع) بر این باور بود:
«در شرایطی که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل رویگردان نیست، مؤمن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگیای ترجیح دهد .» (61)
و در روز عاشورا عملا این باید و ضرورت را به همگان نشان داد . از این رو، در زیارت مخصوص اربعین، گفته میشود:
«فاعذر فی الدعاء و منح النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة; (62) پروردگارا گواهی میدهم; (اباعبدالله (ع)) در دعوت خویش جایی برای عذر و بهانه باقی نگذاشت . و از خیرخواهی دریغ نکرد . جان خود را در راه تو هدیه کرد تا آنکه بندگانت از نادانی و سرگردانی گمراهی رهایی یابند .»
فرهنگ عاشورا و زنده نگاه داشتن مکتب خونین حسین (ع) برای احیای همین اهداف است . در زیارت و سوگواری، در مرثیه و روضه، عاشقان سیدالشهداء (ع) باید با این آرمانهای بلند آشنا بشوند و هر ساله تجدید بیعت کنند . سر آنکه این اهداف در زیارتنامههای آن حضرت که از زبان اولیای معصوم الهی (ع) نقل گردیده است، تکرار میشود، یادآوری و تاکید پیروان بر این خط سیر و این شاخصها است . در زیارتنامهای که جابر جعفی، از امام صادق (ع) روایت میکند، چنین نقل شده است:
«اشهد انک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و جاهدت الملحدین و عبدت الله حتی اتیک الیقین .» (63)
جملاتی با مضامین بالا که همگی تاکید بر جنبههای احیای احکام و فرایض اسلامی در سایه قیام حسین (ع) دارند، در بسیاری از زیارتنامههای مستند و معتبر، وجود دارد و نشانگر اهمیت توجه به این ابعاد در قیام کربلا است . حال اگر قرائت کننده زیارت، تنها الفاظ را زمزمه کند ولی از این مفاهیم عاری باشد، همچون کالبد بیروحی میشود که نمیتوان از او حرکت و تلاشی را انتظار داشت، هر رفتار و کاری که به نام سیدالشهداء (ع) زینت مییابد و در مسیر گرامی داشت عزیزان خونین کربلاست، باید، در کنار گریه و مرثیه و روضه، این اهداف حسین (ع) را آموزش دهد، مردم به خصوص جوانان را با آموزههای کتاب و سنت آشنا کند . مجالس مذهبی سوگواری باید دانشگاهی باشد که پیام وحی را به شکلی بلیغ و رسا در اختیار عموم قرار دهد . چگونه میتوان جامعهای را که بیگانه با مفاهیم دینی است، و فرایض دین همچون نماز، زکات، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، حجاب، حیا و پاکدامنی، انفاق و دستگیری از فقراء در آن کم رنگ است، جامعهای پیرو امامحسین (ع) نامید؟ در حالی که حسین بن علی (ع) برای اقامه این فرائض و عینیت اجتماعی آنها، جان خود را تقدیم کرد و با اهداء خون خود و عزیزانش و اسارت اهل بیتش و گرفتار شدن به اعظم مصیبات، نشان داد که آنچه از جان شخصیتی معصوم و ولیالله، مهمتر است، اساس اسلام و ارکان آن است . محافل سوگ و انس شیعیان نیز در مسیر این اهداف باید قرار گیرد تا تمامی عزاداران بر این نکته واقف شوند که عزاداری و گریه و اشک جنبه مقدمیت دارد و سر پلی استبرای تحقق عملی اسلام در ارکان نظام اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و در نظام شخصی و خانوادگی تمامی مردم، این فلسفه اساسی نهضت عاشورا است . جامعه تبعیضآلود، جامعه فاسد، جامعهای که در آن مردم به دو گروه فقیر و غنی تقسیم میشوند و حق فقیران به آنان داده نمیشود، آیا میتواند خود را حسینی بنامد؟ در حالی که شعیب بن عبدالرحمان گوید:
«روز عاشورا بر پشتحسین بن علی (ع) اثری مشاهده شد، از زینالعابدین (ع) پرسیدند: «این نشانه چیست؟» ، امام (ع) فرمود: «هذا ماکان ینتقل الجراب علی ظهره الی منازل الارامل و الیتامی و المساکین; (64) این اثر انبانهایی است که بر پشتحمل میکرد و به خانههای زنان بیشوهر و یتیمان و مسکینان میرسانید .»
3 . احیای ارزشهای معنوی - عرفانی
سومین لایه از انگیزهها و فلسفه قیام عاشورا که مراسم عزاداری باید با عطر آن معطر گردد و در بحث آسیبشناسی، توجهی جدی را میطلبد، هسته مرکزی و لب این نهضت را تشکیل میدهد و سنگ بنای آن شمرده میشود، حب و عشق به معبود، تقرب الی الله، یاد و ذکر الهی اساس عاشورا است، همه چیز را فدای دوست کردن و در تماشای جمال محبوب ازل و ابد غرق شدن و خود را ندیدن . عاشورا دریای مواج عشق بازی است، در بیابان تفتیده نینوا، در میان دریای خون و برق شمشیرها و شیهه اسبان و ناله کودکان و در آن گرد و غبار آنچه بیشتر خودنمایی میکند، ابتهال، دعا، تلاوت قرآن، نماز و شب زندهداری است .
عصر عاشورا، آن هنگام که لشکر عمر سعد به سمتخیام حسین (ع) حملهور شد، سیدالشهدا (ع) برادر خود عباس بن علی (ع) را فرستاد تا به عمر سعد پیغام دهد، امشب را به ما مهلت دهید و جنگ را به فردا موکول کنید، باشد یک شبی دیگر را برای پروردگار خویش نماز گذاریم و دعا و استغفار کنیم . تنها خدا میداند که من چقدر عاشق خواندن نماز برای او، و تلاوت کتاب او، و زیادی دعا و استغفار میباشم . (65)
خطبه آن حضرت نیز در شب عاشورا، در میان تعدادی اندک از یاران و هزاران نفر دشمن، مملو از گوهرهای معنوی و دلربا است:
«اثنی علی الله احسن الثناء و احمده علی السراء و الضراء» . (66)
تا پایان نماز اول وقت آن حضرت در ظهر عاشورا (67) و بالاخره دعای او در لحظههای آخر جان دادن:
«اللهم متعال المکان، عظیم الجبروت، شدید المحال، غنی عن الخلائق، عریض الکبریاء،» تا آخر که فرمود: «صبرا علی قضائک یا رب لا اله سواک یا غیاث المستغیثین .» (68)
که تابلویی عظیم از بزرگی روح و معرفت را به تصویر میکشد، زیباییهای جلوهگر شده در صحنه خونین کربلا است . عاشورائیان ما، باید عاشورا، را اینچنین بشناسند و تلاش کنند، در حد توان، هر چند اندک، به این اهداف خود را نزدیک کنند . و در این میان، آنچه مهم است هدفگیری نظام سیاسی جامعه است .
خلاصه سخن آن است که اگر نظام سیاسی جامعه، پیام خود را از عاشورا میگیرد و اگر مدیریتسیاسی، برگرفته از اهداف حسینی است، نمیتواند، نسبتبه اهداف بالا، بیتوجه باشد . امامحسین (ع) اگر موفق به تشکیل دولت میشد، قطعا احیای ارزشهای انسانی و اسلامی و معنوی را به عنوان سه برنامه راهبردی و هدفمند تدریجی خود بر میگزید و هر حکومت که با شعارهای عاشورایی به قدرت میرسد، وظیفهاش دنبال کردن همان اهداف است .
پینوشت:
1) ابومخنف، لوط بن یحیی (م 157) قدیمیترین مورخ کربلاست . طبری و شیخ مفید در ارشاد و ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین، آنچه از حادثه کربلا نقل کردهاند، تقریبا برگرفته از ابومخنف است . برای آگاهی بیشتر ر . ک: رسول جعفریان، تاملی در نهضت عاشورا، ص 15 - 20، انصاریان، قم، 1381 .
2) تاریخ طبری، ج 5، ص 456، دارالتراث، بیروت .
3) دوازده بند، محتشم کاشانی، بند نهم .
4) زیارت عاشورا مفاتیح الجنان .
5) تاریخ طبری، ج5، ص456 .
6) حاجی نوری طبرسی، لؤلؤ و مرجان، ص 149 - 148، دارالکتاب اسلامیه، 1375 ه ق
7) تاریخ طبری، ج5، ص 457 .
8) نک: مقاله «بعد سیاسی و احیای عاشورا از منظر فقه» .
9) بحارالانوار، ج 44، ص 286، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ه ق .
10) همان، ص 296 - 278 .
11) همان ص 282 - 283 .
12) وسایلالشیعه، ج 14، باب 37، ح8، ص 413 . مؤسسه ال البیت (ع)، 1414 ه ق .
13) همان، ص 435 - 483 .
14) همان، ص 456 - 458 .
15) همان، ص 493 - 494 .
16) ابنقولویه، کامل الزیات، باب ثواب من شرب الماء، ذکر الحسین و لعن قاتله، ص 212 .
17) سید کاظم یزدی، عروة الوثقی، ج 1، مساله 25، فی احکام النجاسات .
18) وسایلالشیعه، ج14، ص 524 .
19) همان، باب 70، ص 521 .
20) ر . ک: امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 1، فی مکان المصلی و مسجده، مساله 10 .
21) وسایلالشیعه، ج 5، ابواب مایسجد علیه، باب 16، باب استحباب السجود علی تربة الحسین (ع) ص 365 - 367 .
22) همان، ج3، ص 29 - 30 .
23) ر . ک: امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 1، القول فی احکام المسافر، مساله 8 .
24) وسایلالشیعه، ج 14، ص 537 - 539 .
25) شیخ عباسی قمی، مقاتیح الجنان، زیارت ششم از زیارات مطلقه امام حسین (ع)
26) اصول کافی، ج1، ص 54، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1362 ه ش .
27) همان، ص 32 .
28) شیخ عباسی قمی، منتهیالامال، ج1، ص 543، انتشارات ایران، امام خمینی .
29) استفتائات، ج2، ص28، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1372ه ش .
30) لؤلؤ و مرجان، ص176 .
31) موسوعة کلمات الامام حسین، ص336; تذکرة الخواص، ص217 .
32) ر . ک: المکاسب، ج 1، ص 308 - 309، کنگره برگذاشتشیخ انصاری، 1415 ه ق .
33) ر . ک: لولو و مرجان، ص 98 - 136 - 156 - 160 - 162 .
34) همان، ص 170 .
35) ر . ک: همان، ص 162 - 184 - 185 .
36) ر . ک: امام خمینی، استفتائات، جلد، ص27 - 28 .
37) نک به حاجی نوری لؤلؤ و مرجان، ص185 و 190 .
38) ر . ک: سی نکته هزار ساله، ص117، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، 1375ه ش .
39) ر . ک: امام خمینی، قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، تبیان، دفتر سوم، ص88 - 89 و 92 - 93 .
40) نک به: سید حسین میرجهانی، البکاء للحسین (ع)، ص488 - 494 .
41) ر . ک: حماسه حسینی، ص66 - 92، مجموعه آثار، ج7، صدرا، 1377ه ش .
42) نک به: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص288 - 296 . باب ثواب البکاء علی مصیبته .
43) ر . ک: شهید مطهری، حماسه حسینی، ص108 - 109 .
44) ر . ک: موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص325 و 329 .
45) نک به: حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج17، ص109 - 110 .
46) نک به: قیام عاشورا، در کلام و پیام امام خمینی، ص55 و 58 .
47) نک به: مجله حکومت اسلامی، شماره 25 (دفتر اول ویژه نامه) .
48) حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج17، ص88 .
49) علامه مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص299 .
50) موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص504 .
51) همان، ص499، بحارالانوار، ج44، ص193 .
52) همان، ص423، شهید مطهری، حماسه حسینی، ص186 .
53) همان، ص499 .
54) شهید مطهری، حماسه حسینی، 157 .
55) مفاتیح الجنان .
56) حماسه حسینی، ص53 .
57) نک به: همان، ص54 - 60 .
58) موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص283 .
59) همان، ص315 - 316 .
60) موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص291 .
61) بحارالانوار، ج44، ص381 .
62) مفاتیح الجنان .
63) همان .
64) بحارالانوار، ج44، ص190 - 191 .
65) همان، ص391 - 392 .
66) همان، ص392 .
67) ونک به: موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص444 - 445 .
68) همان، ص509 - 510 .
آسیب شناسى فرهنگ سیاسى عاشورا
عاشورا، فرهنگى به جامعیّت اسلام دارد و ابعاد گوناگون فردى - اجتماعى و معنوى - سیاسى که در کلیّت اسلام شاهدیم، در فرهنگ عاشورا نیز متجلّى است. غفلت از ابعاد چند وجهى این فرهنگ، خسارات جبران ناپذیرى به بار مى آورد. چندوجهىِ فرهنگ عاشورا است که در بحث آسیب شناسى آن مورد توجّه جدّى است. عاشورا تبلور سیاست دینى است و این کلیّت و این ترکیب، در بحث آسیب شناسى باید مورد بررسى قرار گیرد.
تحلیل و شناسایى آسیب هاى این فرهنگ، در گرو شناخت چگونگى معمارى و شناخت معماران این بناى عظیم است. از این رو نویسنده، به عنوان مقدّمه، بخشى مختصر در باره معمارى فرهنگ عاشورا ارائه کرده، آنگاه به بررسى بیشتر آسیب شناسى آن پرداخته است.
این بخش مقاله، به این پرسش پاسخ مى دهد که نخستین معماران فرهنگ عاشورا چه کسانى بوده اند؟ مراسم و آیین عزادارى توسط چه کسانى و از چه زمانى رایج شده است؟ در این بخش مقدماتى با ارائه کلیّات و رؤوس مطالب، مشخص مى گردد که معمارى فرهنگ عاشورا مربوط به عصر اهل بیت(ع) است و آیین سوگوارى عاشورا نیز برگرفته از آموزه هاى ایشان است. این بخش دو قسمت دارد:
الف) نقش اسیران کربلا در معمارى فرهنگ عاشورا
ب) نقش امامان معصوم(ع) در معمارى فرهنگ عاشورا.
بخش دوم مقاله که پیکره اصلى آن را تشکیل مى دهد، به موضوع آسیب شناسى فرهنگ عاشورا و
بررسى برخى نقطه ضعفها و پاره اى آفت ها مى پردازد؛ ضمن آنکه به شیوه درمان نیز اشاره مى کند، تا نقش سازنده و منزلت رفیع این فرهنگ در ساختار سیاسى اجتماعى جامعه مشخص گردد.
این بخش، خود از دو قسمت تشکیل مى شود: بایسته ها و نبایسته هاى فرهنگ عاشورا. در قسمت نخست، سه عنوان کلّى مورد توجه است:
1. ارتکاب گناه و تخلّف از شرع
2. سست کردن پایه هاى دین و مذهب
3. تحریف لفظى و معنوى عاشورا.
طىّ این سه عنوان مشخص مى شود که رعایت نکردن هر یک از اینها و انجام کارهایى که تحریف عاشورا است یا موجب تحریف عاشورا مى گردد، خطر بزرگى است که موجب کم رنگ و یا بى اثر شدن این فرهنگ سازنده مى شود.
در قسمت دوم نیز اهداف عاشورا، در سه بعد طبقه بندى مى شود:
1. احیاى ارزشهاى انسانى،
2. احیاى ارزشهاى اسلامى (بطور عام)،
3. احیاى ارزشهاى عرفانى.
عاشورا، این سه را، یک جا، به نحو بسیط و یگانه در خود داشت و عزاداران و سوگواران امام حسین(ع)، باید این اهداف را دقیقاً بشناسند، و هر کجا کم توجهى و غفلتى مشاهده مى شود، نسبت به ترمیم آن حسّاس باشند.
به اعتقاد نویسنده توجه به این بایسته ها، و پرهیز از آن نبایسته ها، موجب مى شود، فرهنگ عاشورا، این سرمایه بزرگ اسلامى، انسانى، در جایگاه واقعى اجتماعى خود قرار گیرد و تمامى ابعاد سیاست هاى کلان اجتماعى را متأثر از خود گرداند.
مقدّمه: معمارى فرهنگ عاشورا
الف. نقش اسیران کربلا در معمارى فرهنگ عاشورا
تاریخ نگار شاخص حادثه عاشورا، ابومخنف، [1] به نقل از یکى از شاهدان واقعه نینوا، ابن قیس تمیمى حکایت کند: هر چیزى را فراموش کنم، سخن زینب(س) دخت فاطمه(س) را هنگام مرور بر جسم چاک چاک برادرش حسین(ع)، وقت رفتن به کوفه فراموش نمى کنم که مى گفت:
یا محمداه، یا محمداه، صلى علیک ملائکة السماء هذا الحسین بالعراء مرمل بالدماء مقطّع
الاعضاء، یا محمداه و بناتک سبایا، و ذریّتک مقتّلة، تسفى علیها الصبا.
زینب، با این سخنان دوست و دشمن را به گریستن واداشت. [2]
اى جدّم، اى رسول خدا، درود فرشتگان آسمان بر تو باد، این پیکر قطعه قطعه و غلطیده در خون حسین توست. یا رسول الله، دخترانت اسیر و جگر گوشه گانت کشته و نسیم مشرق بر جسم چاک چاک آنان در بیابان مى وزد.
پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول رو در مدینه کرد یا ایها الرسول این کشته فتاده به هامون حسین تُست وین صید دست و پازده در خون حسین تُست این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگى دود از زمین رسانده به گردون حسین تُست این ماهى فتاده به دریاى خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین تُست [3]
با این سخنان سراسر آه و سوز زینب سلام الله علیها که در آغاز سفر اسارت به کوفه و شام بیان شد، فصلى جدید از حادثه خونبار کربلا رقم خورد. اکنون عاشورا پایان یافته بود و وظیفه پیام آوران عاشورا، اسیران دشت کربلا، به ویژه زینب(س) صیانت از آن بود. پیام شهیدان طفّ براى ابدیّت تاریخ بشرى باید حفظ مى شد. عاشورا حادثه اى ساده و گذرا نبود، عاشورا براى جاودانگى وحى و اسلام و حفاظت از پیام آسمانى پیامبر خاتم(ص) پدید آمده بود. حسین منّى و انا من حسین و براى تحقق دقیق و کامل این رسالت عظیم چاره اى جز تبدیل عاشورا به یک فرهنگ و مکتب نبود، فرهنگى که تا اعماق زندگى فردى و اجتماعى انسانها تا ابد نفوذ کند و مکتبى که درس هاى دین خاتم را براى سعادتى جاودانه، به گوش تمامى انسانهاى عاشق حقّ و شیفته انسانیّت و عدالت و توحید و آزادگى برساند و بیاموزند که : کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.
رسالت شاهدان مصیبت عظماى طفّ، از حضرت زینب و امام سجاد تا امامان معصوم دیگرعلیهم السلام آن بود که اوّلاً عاشورا به فراموشى سپرده نشود، ثانیاً از خطر تحریف مصون بماند و نگذارند دست تحریف گران بر دامان پاک آن رسد. در این صورت بود که مى توانست شعارها و اهداف عاشورا تا ابد چراغى فراروى خیل عظیم مشتاقان حقّ و عدالت قرار گیرد.
البته عظمت مصیبت و ژرفاى رزیّه کربلا، (مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فى الاسلام و فى جمیع السماوات و الارض) [4] به حدّى بود که در اوان پیدایش آن، هر احساسى را جریحه دار مى کرد و دوست و دشمن را به تفکر و اندیشه وا مى داشت و از این رو از نخستین روزهاى مصیبت کربلا، قیام هاى مختلف شکل مى گیرد و از همین جهت است که عدّه اى از بزرگان و خواصّ اسلامى و پاره اى از صحابه پیامبر را وادار به روشنگرى و عکس العمل و دفاع از سیره و روش حسین بن على(ع) و زنده نگه داشتن یاد و نام او مى کند. مثلاً در مجلس ابن زیاد، هنگامى که زیدبن ارقم، جسارت عبیدالله را بر لب و دندان رأس بریده سیدالشهدا، مشاهده کرد، تاب نیاورده و شجاعانه به ابن زیاد عتاب مى کند: امیر سرکش و مغرور کوفه،
اعل هذا التقضیب عن هاتین الثنیتین، فوالذى لا اله غیره لقد رأیت شفتى رسول الله صلى الله علیه و اله و سلم على هاتین الشفتین یقبّلهما؛ [5]
چوب دستى ات را از این دندانها دور کن، قسم به پروردگارى که جز او خدایى نیست، با چشمان خود، لبان رسول الله(ص) را بر این لب دیدم که بر آنها بوسه مى زد.
زید بن ارقم این سخن را گفت و با گریه مجلس را ترک کرد و به آنان که بیرون مجلس، گرد آمده بودند اعلام کرد:
انتم یا معشر العرب العبید بعد الیوم، قتلتم ابن فاطمة و امّرتم ابن مرجانة فهو یقتل خیارکم و یستعبد شرارکم، فرضیتم بالذل، فبعداً لمن رضى بالذلّ؛
شما اى گروه عرب، پس از امروز بندگانى بیش نخواهید بود. فرزند فاطمه را کشتید و فرزند مرجانه را امیر خود ساختید تا خوبانتان را به قتل رساند و بدانتان را به بندگى کشاند و بدین سان به ذلّت راضى شدید، واى بر آنان که تن به ذلّت دهند.
با این جملات، زیدبن ارقم با شیوایى و رسایى کامل به پیام عزت بخش و غرورآفرین عاشورا اشاره کرد.
نمونه دیگر در مسیر زنده نگه داشتن نام کربلا و اباعبدالله(ع)، زیارت اربعین جابربن عبدالله انصارى، صحابى بزرگوار پیامبر اکرم(ص) است. عطیة بن سعدبن جناده(م 111ه ق) که همراه جابر بوده، گوید:
جابر غسل کرد و خود را شبیه مُحرمان ساخت و به سعد خوشبو کرد و چون نابینا بود دستش را گرفته و به قبر مطهر رسانیدم، پس بیهوش شد، آب بر او پاشیدم، به حال آمد و با سوز دل سخنانى جگر سوز به آن حضرت عرض کرد و آنگاه بر شهدا سلام کرد و گفت: ما نیز در ثواب این فیض بزرگ و جهاد و شهادتى که نصیب شما گشت، شریک مى باشیم. چرا که نیّت من و اصحابم، همان نیت حسین(ع) و اصحاب اوست و از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که: هر کس عمل قومى را دوست دارد، با ایشان در ثواب آن عمل شریک باشد. [6]
اینها نمونه هایى از تلاش هاى مقدسى است که براى حفظ عاشورا و انتقال پیام آن به جامعه اسلامى آن روز صورت گرفت. ولى از آنجا که حوادث هر چه قدر بزرگ باشند، گذر زمان یا موجب فراموشى آنها مى شود و یا لا اقل مانع انتقال اهداف و پیام واقعى آنها به نسل هاى بعدى مى گردد، براى صیانت از عاشورا و اهداف بلند آن، نقش اصلى و اساسى بر دوش خود اهل بیت(ع) بود. از میان اهل بیت(ع)، در مرحله نخست این نقش بر دوش حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) و دیگر اسیران کربلا، که خود شاهد آن صحنه هاى دلخراش بودند و با تمام وجود آن مصیبت عظمى را به جان خریده و تحمّل کرده بودند، واگذار شده بود که با سخنان آتشین و غرورآفرین خود در ایام اسارت و استفاده از فرصت هاى مهمى که در مجلس ابن زیاد و یزید و در کوفه و شام و پس از ایام اسارت به دست مى آمد، مانع از فراموشى خاطره سیدالشهدا(ع) و اهداف او شوند. زینب(س) که با آن همه داغ و مصیبت، در مجلس ابن زیاد با دنیایى از ابهت و بزرگى حاضر شد، سه بار، امیر مغرور کوفه خواستار معرفى او شد ولى پاسخى نشنید، سرانجام یکى از کنیزان، او را معرّفى کرد، ابن زیاد رو کرد به زینب و گفت: سپاس خدایى را که رسوایتان گردانید و شما را به قتل رسانید و دروغتان را آشکار گردانید. این سخنان نه تنها حکایت از عمق کینه امویان با خاندان وحى داشت، که حقد آنان را نسبت به پیام آسمانى و رهایى بخش آنان نیز آشکار مى ساخت. امّا زینب در پاسخ فرمود:
الحمدلله الذى اکرمنا بمحمد صلى الله علیه و اله و سلم و طهّرنا تطهیرا، لا کما تقول انت، انما یفتضح الفاسق و یکذّب الفاجر؛ [7]
سپاس پروردگارى را که با پیامبر خاتم(ص) اکراممان نمود و ما را پاکیزه و طاهر گردانید؛ آن چنان که تو مى گویى نیست. همانا این فاسق است که رسوا مى گردد و انسان فاجر است که دروغش آشکار مى شود.
این سخنان و گفت و گو و اتفاقات که خوشبختانه همگى در سینه تاریخ ثبت است، به خوبى نشان مى دهد که چگونه با درایت و درک درست شرایط، خاندان امام حسین(ع)اززمینه هاى به دست آمده، بهره مى جستند براى آنکه، پیام شهیدان کربلا رابه جامعه غفلت زده و خواب آلود توسط بنى امیه برسانند و با عاشورا، یک فرهنگ پدید آورند؛ فرهنگى مبتنى بر آموزه هاى دقیق وحیانى که در عترت طاهره(ع) به ودیعت گذارده شده بود.
. نقش امامان معصوم(ع) در معمارى فرهنگ عاشورا
پس از شاهدان حاضر در صحنه کربلا، نوبت به دیگرامامان معصوم(ع) مى رسد تا این فرهنگ را عمق بخشند و بنیان آن را هر چقدر رفیع تر گردانند. در این ارتباط، به پاره اى از مقولات و مفاهیم کلیدى مى توان اشاره داشت. و تفصیل آن را به مقاله اى مستقل ارجاع مى دهیم که در همین شماره ویژه نامه آمده است.
گریستن و گریانیدن
گریستن در مصیبت سیدالشهدا، به عنوان عبادتى ارزشمند که موجب تقرّب الى الله مى شود، مورد تأکید، عترت طاهره(ع) بوده است. امام هشتم به ریّان بن شبیب فرمود:
یا ابن الشبیب ان کنت باکیاً لِشى فابک للحسین بن على بن ابى طالب؛ [8]
اگر بر چیزى مى گریى، بر حسین مویه کن.
در همین باب علّامه مجلسى(ره) در بحارالانوار، با نام ثواب البکاء على مصیبته و.... سى و هشت روایت در فضیلت گریه بر سیدالشهدا و سایر ائمه گزارش کرده است. [9]
مرثیه سرایى
از ابزارهاى مهم براى جاودانه کردن حوادث تاریخى، استفاده از هنر، از جمله شعر است. امامان معصوم(ع) در این ارتباط تأکید فراوانى داشتند و شاعران مرثیه سراى سالار شهیدان را تشویق و مورد تفقد قرار مى دادند، از آنان مى خواستند سروده هاى خود را در حضور ایشان بخوانند و به آنان ارزش والاى به کارگیرى این هنر را در رثاى سید شهیدان(ع) یادآور مى شوند.
زید شحام گوید: با گروهى از کوفیان در حضور امام صادق(ع) بودیم که جعفر بن عفان وارد شد، امام، او را فرا خواند و نزد خویش جاى داد، آنگاه به او فرمود: شنیده ام در رثاى امام حسین(ع) مرثیه سرایى مى کنى؟ گفت: آرى. فرمود: بخوان. جعفر شروع به خواندن مرثیه خود کرد و امام و تمامى اطرافیان شروع بر گریستن کردند تا اینکه قطرات اشک بر سیما و محاسن حضرت نشست. آنگاه خطاب به جعفر فرمود: فرشتگان مقرّب الهى، سروده تو را شنیدند و آنان نیز مویه کردند. و در پایان فرمود: [*]. نک: مقاله بعد سیاسى و احیاى عاشورا از منظر فقه.
ما من احد قال فى الحسین شعراً فبکى و ابکى به الّا اوجب الله له الجنة وغفر له؛ [10]
کسى که در رثاى حسین شعرى مى گوید پس گریه نمى کند یا نمى گریاند مگر آنکه خداوند بهشت را براى او مقرر مى کند و او را مى بخشاید.
زیارت و یاد امام حسین(ع) در هر حال
از مهمترین عوامل تبدیل عاشورا به یک فرهنگ و اندیشه و تداوم آموزه هاى آن، تأکید فراوان ائمه اطهار(ع) بر زیارت کربلا بوده است. در طول سال کمتر زمان مهمى را مى توان سراغ گرفت که زیارت کربلا از جمله اعمال و آداب آن نباشد. شبهاى قدر، شبهاى عید فطر و قربان، عرفه، نیمه شعبان، اربعین، عاشورا، و حتى هر شب و روز جمعه، زیارت امام حسین(ع) مورد تأکید قرار گرفته است. در وسائل الشیعه، بابى وجود دارد با نام باب تأکّد استحباب زیارة الحسین بن على(ع) و وجوبها کفایة. در این باب چهل و هشت روایت گزارش شده است. و در باب پس از آن، باب کراهة ترک زیارة الحسین(ع) بیست و یک روایت نقل شده است.
محمد بن مسلم از امام باقر(ع) روایت کرده است:
مروا شیعتنا بزیارة قبر الحسین(ع) فان اتیانه یزید فى الرزق و یمدّ فى العمر و یدفع مدافع السوء، و اتیانه مفترض على کلّ مؤمن یقرّله بالإمامة من الله؛ [11]
شیعیانمان را به زیارت مرقد حسین(ع) امر کنید، همانا آمدن به زیارت او، روزى را افزون، عمر را طولانى و روزنه بدیها را مى بندد و آمدن به زیارت او بر هر مؤمنى که به امامت الهى او اقرار دارد، واجب است.
استحباب زیارت امام حسین(ع) حتى از مکانهاى دور براى زنان، تکرار این زیارت به قدر امکان، پیاده روى به سوى کربلا و زیارت امام حسین(ع)، زیارت به نیابت از دیگران، عناوینى است که در روایات مورد تأکید و اهتمام فراوان است. [12] حتى زیارت امام حسین(ع) در حال خوف مستحب است. [13] سلام گفتن بر آن امام شهید نزدیک و دور ندارد، از مکان دور نیز زیارت و سلام بر آن حضرت استحباب دارد. امام صادق(ع) به سدیر فرمود: بر بام خانه ات رو، به جانب راست و چپ رو کن، سپس بر آسمان نظر افکن، آنگاه رو به جانب کربلا کن و بگو:
السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته.
این کار تو ارزش یک حج و عمره دارد. [14]
براى زنده نگاه داشتن یاد امام حسین(ع) از جمله مستحبات، ذکر نام ایشان و لعن بر قاتلان او پس از نوشیدن آب است، چنانکه امام صادق(ع) به داود رقى فرمود. [15]
تربت و حائر حسینى(ع)
خاک کربلا و حائر حسینى(ع) جایگاهى ویژه در معارف اهل بیت(ع) دارد. اهانت به تربت اباعبدالله(ع) حرام است. [16] در آغاز زندگى، بر اساس روایات مأثوره از امامان معصوم(ع) کام نوزادان با تربت سیدالشهدا برداشته مى شود. حسین بن ابى العلاء گوید: شنیدم امام صادق(ع) مى فرمود:
حنّکوا اولادکم بتربة الحسین(ع) فانها امان؛ [17]
کام فرزندانتان را با تربت حسین(ع) بردارید، همانا، آن امان است.
در وسایل الشیعه بابى مطرح است تحت عنوان: باب استحباب استشفاء بتربة الحسین(ع) و التبرک بها و تقبیلها و تحنیک الاولاد و استحبابها عند الخوف و عندالمرض. [18]
بر اساس روایات و فتواى فقها، سجده بر تربت امام حسین(ع) افضل از سجده بر هر چیز دیگر است، چون حجابهاى هفتگانه را مى درد. [19] مستحب است از تربت سیدالشهداء تسبیح تهیه شود و همواره همراه او باشد، هر چند با آن تسبیح نگوید، تسبیح محسوب مى گردد. [20]
همراهى با تربت سیدالشهداء(ع) از لحظه میلاد و کام برداشتن شروع مى گردد تا پایان حیات دنیوى و آغاز حیات اخروى تداوم مى یابد. در وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، در ابواب تکفین، بابى گشوده است با نام: باب استحباب وضع التربة الحسینیة مع المیت فى الحنوط و الکفن و فى القبر و در آن به نقل روایاتى در این زمینه، مى پردازد. [21]
اهمیت تربت کربلا و حائر حسینى در آموزه هاى اهل بیت(ع) آن چنان است که فرموده اند؛ مسافر بین قصر و تمام خواندن نماز در آن مکان مقدس مخیّر است. [22] علاوه بر این دعا خواندن زیاد و طلب حاجت در نزد قبر آن حضرت از مستحبات است. ابن فهد حلّى فرموده، روایت است که خداوند در مقابل شهادت امام حسین(ع) چهار خصلت به او عطا فرموده است:
جعل الشفا فى تربته و اجابة الدعاء تحت قبته و الائمة من ذریّته و ان لا تعد ایام زائریه من اعمارهم؛ [23]
شفاى از بیمارى ها و معالجه دردها با تربت سیدالشهدا، مستجاب شدن دعا در زیر قبّه حسینى، امامان معصوم ازذریّه او بودن و محسوب نشدن ایام زیارت کربلا از عمر زائر.
آنچه گذشت، گزارشى بسیار فشرده و مختصر از جایگاه سیدالشهدا، کربلا و عاشورا در معارف اسلامى و آموزه هاى اهل بیت(ع) بود، براى نشان دادن این حقیقت که؛ اگر چه عاشورا یک صبح تا شب بیشتر نبود و چند ساعتى به پایان رسید ولى تأسیس فرهنگ عاشورا و مکتب عزادارى ده ها سال به طول انجامیده است، اگر یک امام معصوم به همراه اصحاب و یاران و خاندان خویش عاشورا آفرید، نُه امام معصوم دیگر، در حراست و حفاظت از آن و رساندن پیام واقعى و اصیل آن به مسلمانان بلکه همه جهانیان در تمامى گستره تاریخ تا ظهور دولت عدل جهانى امام منتظر(عج) به تلاش همه جانبه برخاستند و با این تلاش سرمایه اى جاویدان و گرانبها را براى حقّ جویان پدید آوردند.
آسیب شناسى فرهنگ سیاسى عاشورا
پس از آفرینش عاشورا توسط شهیدان کربلا و تبدیل آن به یک فرهنگ توسط اهل بیت(ع) این فرهنگ عظیم انسانى و این درخت برومند که سایه هاى آن نه تنها بر زندگى شیعیان و مسلمانان، بلکه بر آفاق حیات بشریّت سایه خود را گسترانیده است و چهره هاى بزرگ ظلم ستیزى چون گاندى را به تواضع در برابر آن واداشته است، نیازمند صیانت و حفاظت بوده و هست؛ صیانت در برابر امواج بنیان کن جهالتها و عداوتها، حفاظت از آسیب هاى دوستان نادان و دشمنان دانا، تلاش و مجاهدت در برابر فراموشى عاشورا یا اهداف آن، مقاومت در برابر تحریفات گوناگون لفظى و معنوى. اکنون سؤالات مهمّى در ارتباط با پاسدارى از فرهنگ عاشورا مطرح است.
اوّلاً، این مسئولیت سنگین بر دوش چه کسى نهاده شده است؟ چه فرد یا گروهى وظیفه حراست از عاشورا و آرمانهاى بلند آن رادارد؟
ثانیاً، حراست و پاسدارى چگونه انجام مى شود و شیوه آن چیست؟
در باره سؤال اول آنچه پیش از هر چیز به ذهن خطور مى کند، آنکه، تنها عاشورا شناسانند که توانایى حراست از آن را دارند، آن کس که با عاشورا بیگانه است، اهداف و آرمانهاى آن را نمى شناسد و یا به آن ایمان ندارد، چگونه مى تواند پاسدار عاشورا باشد؟
کسانى که با شناختى عمیق و ایمانى محکم، دل در گرو عاشورا و عاشورائیان دارند و از صمیم جان با آهنگ یا لیتنى کنت معکم فافوز فوزاً عظیم [24] مترنمند، وظیفه حفاظت و پاسدارى را بردوش دارند. پس این مسئولیت بزرگ بر دوش عموم شیعیان، به ویژه عالمان دینى سنگینى مى کند که نخست عاشورا را هر چه بیشتر و عمیقتر بشناسند، آنگاه به پاسدارى از آن همّت گمارند. امّا در باره پرسش دوم و چگونگى پاسدارى از عاشورا، درجات و مراتب مختلفى را مى توان در نظر گرفت؛ در درجه اوّل نکوداشت نام عاشورا و بزرگداشت شهیدان نینوا، وظیفه اى مهم و سنگین است. این مسئولیتى است که در توان توده مردم مى باشد. اقامه مراسم عزا و برپایى خیمه هاى عزادارى سالار شهیدان به راه انداختن دسته جات و هیئات و غیره، مى تواند شکل هاى مختلفى از این مهم باشد و هر کدام به نوبه خود لازم و ضرورى است و نشانه اى از تقوا و تعظیم شعائر الهى و عبادتى بزرگ است که از افضل قربات الى الله شمرده مى شود:
و من یعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب(حج/32).
در طول تاریخ این مجالس و محافل حسینى دشمنان فراوانى داشته است، یکى از آخرین آنها، تلاشهاى شیطانى رضاخان پهلوى در برچیدن مراسم عاشورا و محرّم و جلوگیرى از مجالس روضه خوانى و تشکیل هیئات بود که در این تلاش ناکام ماند و طولى نکشید که در سراسر ایران اسلامى، حتى در مناطق سنّى نشین، مراسم سوگوارى خامس آل عبا(ع) به شکلى با شکوهتر و گسترده تر، اقامه شد، بنابراین تضعیف مراسم سوگوارى و عزادارى حسینى(ع) به هیچ وجه جایز نیست. البته اکنون دشمن به خوبى واقف است که فرهنگ عاشورا سدّى محکم و بنیادین در مسیر مطامع نامشروع وى است. و مانع از پایمال کردن منافع مادى و سرزمین و اقلیمى و فرهنگ و تفکر مسلمانان مى شود، بسیارى از حرکت هاى ضد استکبارى و استبدادى که در میان ملتهاى مختلف به ویژه، ایران و لبنان و فلسطین رخ نموده، دقیقاً متأثّر از عاشورا و آرمانهاى کربلاست و چنانکه در پاره اى از کنفرانسها نیز رسماً اعلام شده، دشمن در فکر
شکستن این بنیان مستحکم است امّا از آنجا که فرهنگ عزادارى و بزرگداشت عاشورا، در اعماق جان آحاد مردم رسوخ کرده است و دشمن امید چندانى در خاموش کردن این چراغ ندارد، راه کار اصلى و راهبرد اساسى او ضربه به اهداف اصلى فرهنگ عاشورا است، اینجاست که بحث حراست و آسیب شناسى دقیق فرهنگ عاشورا و شناخت عمیق بایدها و نبایدهاى مراسم نکوداشت کربلائیان ضرورتى مضاعف مى یابد و البته مرحله دوم مسئولیت حفاظت و حراست از فرهنگ عاشورا، که پاسدارى از اهداف و آرمانهاى آن است و توده هاى مردم، به ویژه جوانان را با محتواى واقعى مصیبت نینوا آشنا مى کند، بر دوش عالمان و فرهیختگان و پرچمداران فرهنگ اصیل جامعه است. آنان اند که باید آسیب ها را بشناسند و جامعه را در جریان آنها قرار دهند و به شناخت و ایمان آنها از اهداف عاشورا و عوامل پیدایش مصیبت عظماى کربلا عمق بخشند. این وظیفه مهم عالمان دین است که با بدعت ها و انحرافات جاهلان و کوته فکران و تحریفات مغرضان و دشمنان به مبارزه برخیزند و درخت تناور فرهنگ عاشورا را از بیم آسیب ها و آفت ها مصونیت بخشند:
اذا اظهرت البدع فى امّتى فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله؛ [25]
آنگاه که بدعت ها در امّت من بروز کرد، بر عالم است که علم خویش را آشکار کند. و گرنه لعنت خدا بر اوست.
به فرموده امام صادق(ع) عالمان وارثان انبیاء هستند پس وظیفه پاسدارى از آموزه هاى اهل بیت(ع) به ویژه کربلا و عاشورا بر دوش آنان است:
فانّ فینا اهل البیت فى کلّ خلف عدولاً ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین؛ [26]
براى ما اهل بیت در میان هر نسلى، عادلانى است که تحریف افراطیان و دروغ مبطلان و تأویل جاهلان را از او دور مى سازند.
در میان عالمان بزرگ، همواره چهره هایى عالى قدر بوده اند که به این مهم همت گماشته اند و نگذاشته اند، پیرایه ها آسیبى جدّى بر فرهنگ عاشورا وارد کند. در همین دهه هاى اخیر شخصیّت هاى فرزانه اى همچون حاجى نورى، حاج شیخ عباس قمى، آیةالله بروجردى، امام خمینى، شهید مطهرى و رهبر معظم انقلاب را مى بینیم که پرچم پاسدارى از فرهنگ عاشورا، را برافراشته اند و مسیر حرکت تکاملى عاشورائیان را هموار ساخته و عالمانه و دلسوزانه، با هشدارهاى به موقع خود، به آسیب شناسى فرهنگ عاشورا پرداخته اند و از سر سوز با گوشزد کردن پاره اى از کاستى ها و انحرافات در مسیر عزادارى خامس آل عبا(ع) به آفت زدایى و اصلاح این شجره طیّبه همّت گماشته اند.
با الهام از آنچه آن عزیزان فرهیخته، در گفتار و نوشتار خود، یادآور شده اند، مى توان بحث حفاظت و حراست و آسیب شناسى فرهنگ عاشورا را در دو بخش بایده و نبایدهى مراسم سوگوارى سالار شهیدان تنظیم کرد.
بخش اول: نبایسته هاى فرهنگ عاشورا
عنوان نبایسته ه طیفى از مسائل و موضوعاتى را تشکیل مى دهد که مراسم و محافل سوگوارى باید از آنها منزّه و مبرّا باشند. مرزها و حدودى که باید توسط همگان از شرکت کنندگان و آحاد معمولى مردم تا بانیان و دست اندرکاران و مدیران و سخنرانان و مرثیه سرایان و مرثیه خوانان و غیره مراعات گردد و کسى اجازه تخطّى از آن را به خود ندهد. این مرزها و خطهاى قرمز شرعى - عقلى، پاره اى جنبه عملى و رفتارى دارد و پاره اى از آنها بیشتر به جنبه هاى نظرى و فکرى ارتباط پیدا مى کند.
آنچه در پى مى آید، گزارشى مختصر از اهمّ این مرزها است.
ارتکاب گناه و تخلّف از شرع
عزادارى و سوگوارى در رثاى سیدالشهدا(ع) على رغم پندارى که آن را به عصر صفویه نسبت مى دهد، از ضروریات مذهب اهل بیت(ع) است. طبق روایات متواترى که در صفحات گذشته، به گوشه هایى از عناوین آنها اشاره شد، نکوداشت حادثه عاشورا و مصیبت کربلا، عبادتى بزرگ [27] و به گفته امام خمینى(ره) از افضل قربات الى الله شمرده مى شود. [28] ولى شرط اولیّه این عبادت عظیم، پرهیز از محرّمات الهى در انجام دادن آن است. مراسم عزادارى چنانچه با کار خلاف شرع و آمیخته با گناه و ارتکاب حرام باشد، نمى توان براى آن چندان ارزشى قائل شد. به قول حاج میرزا حسین نورى(ره):
مستحب هر چند بسیار بزرگ باشد با حرام هر چند در نظر بسیار محقّر باشد، نتواند معارضه کند و طاعت الهى را نتوان به وسیله امرى که سبب غضب و سخط اوست به جاى آورد و به آن نزد خداوند تبارک و تعالى، متقرب شد بلکه مورد و محلّ تمام مستحبات آن فعلى است که به حب ذات جایز و مباح باشد. [29]
بر اساس مبانى دینى، هدف توجیه گر وسیله نیست و تنها با استفاده از روش ها و ابزارهاى مجاز و مشروع است که اقامه مجالس و مراسم عزادارى عبادت شمرده مى شود و این محافل را به اهداف والاى نهضت کربلا نزدیک مى کند. انّما یتقبل الله من المتقین.(مائده/27) آن هنگام که فرزندان آدم قربانى کردند و قربانى یکى پذیرفته و از آنِ دیگرى مردود شد هابیل، در پاسخ قابیل که او را به کشتن تهدید کرده بود، اعلام کرد: همانا الله از تقواپیشگان و پرهیزکاران مى پذیرد. این سخنى است که در همه جا، سارى و جارى است، از جمله در مراسم حسینى و همچنان که به بازرگان گفته مى شود: الفقه ثم المتجر باید تمامى دست اندرکاران مجالس عزادارى خامس آل عبا و حسینیه ها و هیآت، وظیفه خود بدانند که احکام فقهى و شرعى مربوط به این مجالس را فرا گیرند و دنبال کنند، تا مراسم آنها، داراى آثار ارزشمند معنوى باشد و بوى و عطر سیاست حسینى بگیرد. چگونه مى توان در رثاى سیدالشهداء و مصائب جانسوز او، در ماتم نشست ولى مراسم او را با ارتکاب گناه سر پا نگه داشت. در حالى که خود آن حضرت، هدف از قیام خود را با فرزدق اینگونه در میان مى گذارد:
یا فرزدق، انَّ هؤلاء قوم لزموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمان، و اظهروا الفساد فى الارض و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استأثروا فى اموال الفقراء و المساکین و أنا اولى مَنْ قام بنصرة دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فى سبیل الله تکون کلمة الله هى العلیا؛ [30]
امویان پیروى شیطان را برگزیده و طاعت رحمان را رها کردند. در زمین به رواج فساد پرداخته، حدود را باطل و شراب مى نوشند و اموال فقرا و مساکین را به یغما مى برند و من از هر کس دیگر سزاوار ترم که به یارى دین و عزّت بخشى شرع و جهاد در راه خدا قیام کنم تا کلمة الله سرفراز و برافراشته شود.
وقتى روح قیام حسینى، مبارزه با طاعت شیطان و فساد و گناه و چپاول دارائى مستمندان است، چگونه مى تواند مجالس نکوداشت آن قیام، همراه با پیروى شیطان و تخلّف از مقرّرات شرع و دین باشد؛ حال اگر مجالس سالار شهیدان با اموال نامشروع بر پا شود، وهزینه هاى آن از طریق ربا، اجحاف به مردم، غصب اموال دیگران، رشوه، کم کارى، تضییع حقوق، نپرداختن خمس و زکات و حقوق شرعیه، تأمین گردد، اگر از طریق یغما بردن اموال عمومى و چپاول بیت المال، خیمه حسینى برافراشته گردد، آیا مى تواند وسیله تقرّب الى اللّه باشد؟
اگر مرثیه خوانان، از غنا و شیوه هاى لهوى در مراسم عزادارى بهره جویند و به اسم سبک جدید و نوآورى، به سراغ سبکهاى نا مشروع بروند، چگونه مى تواند طاعت محسوب شود؟ در حالى که به گفته شیخ انصارى(ره) ادلّه مشروعیت استحباب مرثیه سرایى و گریاندن، نمى تواند مجوز ارتکاب غنا و لهو باشد و در برابر محرّمات قرار گیرد. ادله مستحبات چیزى را مستحب مى شمرد که از راه مباح و مشروع تحقق یابد و فى نفسه، محرم نباشد اما هرگاه پاى گناه و خلاف شرع به میان آمد، استحباب آن کار نیز نفى خواهد شد. [31]
طبق این معیار است که بر اساس مبانى فقهى، اگر صداى بلندگوى مجالس، مزاحمت براى دیگران فراهم آورد، اگر عزادارى به گونه اى باشد که ضرر جسمى قابل ملاحظه اى براى فرد داشته باشد و اگر گویندگان و سخنرانان و مرثیه سرایان و خوانندگان، به جعل اکاذیب بپردازند و بدون نقل از منابع معتبر تاریخى و مقتل قابل قبول، به قصّه پردازى مشغول شوند و به هدف جلب مستمع و راضى نگه داشتن مخاطب و پُر کردن مجلس، و کسب درآمد و شهرت به هر شیوه و روش و سخنى متشبّث شوند، در این قبیل موارد چگونه مى توان مشروعیت این اعمال را امضا کرد، تا چه رسد به پذیرش استحباب و مقرّب بودن آنها؟
آیا وظیفه و تکلیف شرعى گروه هاى گرداننده و برپاکننده محافل حسینى آن نیست که به متون معتبر و مستندهاى صحیح مراجعه کنند، سطح معلومات و اطلاعات خود از مقاتل را بالا ببرند و با تحقیق و تتبّع، به این حرفه مقدّس و ارزشمند که پاداشى جز بهشت ندارد، مشغول شوند و آن را وسیله کسب مال و آبرو قرار ندهند؟ آیا این وظیفه مدیران فرهنگى جامعه و سیاست گذاران کلان در این بخش نیست که با توجه به بُعد تأثیرگذارى و اهمیتى که مجالس سوگوارى دارد، در جهت سامان دهى ناهنجارى هایى که ذکر شد یا وجود دارد، اقداماتى انجام دهند؟ به نظر مى رسد: همچنان که در سایر رشته هاى هنرى و فرهنگى، دست اندرکاران و تولید کنندگان این آثار آموزش کافى مى بینند، مى توان مراکزى آموزشى فراهم آورد تا افراد دست اندرکار همچون شاعران و مدّاحان و نویسندگان و روضه خوانان و...به طور تخصّصى اطلاعات لازم در این بخش را فرا گیرند و با استفاده از آموزش زبان عربى و تاریخ صدر اسلام و حادثه کربلا و مقتل هاى مختلف و همچنین احکام فقهى مرتبط با عزادارى و احادیث و روایات این باب و مطالب هنرى و اخلاقى لازم براى این رشته ها، به هر چه بهتر و با شکوه تر برگزار شدن مجالس عزادارى خامس آل عبا(ع) طبق شرع کمک کنند. خود، عاشورا را بشناسند تا بتوانند به دیگران آن را بهتر معرّفى کنند. حاج میرزا حسین نورى(ره) (م 1320ه ق) بیش از یک قرن پیش با دلى سوخته وارد عرصه این جهاد بزرگ علمى شد و به مبارزه با نقل اکاذیب و مطالب بى پایه و اساس و غلوّآلود پرداخت و بى اعتبارى کتبى همچون اسرار الشهادة و مفتاح الجنان را به اثبات رسانید و وظیفه روضه خوانان را این دانست که نه تنها مستند نقل خود را بگویند بلکه نباید به مجرّد دیدن خبرى و حکایتى در یک کتاب به آن قناعت کنند. [32] او با بیان پاره اى از نمونه هاى دروغ از مصیبت ها و قصّه ها نوشت:
الحق جاى گریستن است امّا نه بر این مصیبت بى اصل، بلکه در گفتن چنین دروغ واضح و افترا بر امام(ع) در بالاى منبر و نهى نکردن آنان که متمکّنند از نهى کردن. [33]
حاج نورى از کذب خبرهاى مبالغه آمیزى همچون ششصدهزار سوار و پانصد هزار پیاده اعلام کردن لشگر دشمن و تعداد مقتولین به دست سیدالشهدا(ع) را سیصد هزار و به دست ابى الفضل(ع) را بیست و پنج هزار شمردن و روز عاشورا را هفتاد ساعت دانستن، پرده برداشت و به روضه خوانانى که بناى درستکارى دارند، توصیه کرد: از اساتید اهل فنّ جویا شوند و به اغواى شیطان، رسم تازه گویى نگذارند و از هر کتابى هر چند جُنگُ المزخرفات، نقل نکنند. [34]
سست کردن پایه هاى اجتماعى مذهب و دین
یکى دیگر از نبایسته هاى رفتارى در مراسم عزادارى، پرداختن به کارهایى است که پایه هاى اجتماعى مذهب را سست و تضعیف مى کند و آموزه هاى دینى را در چشمان دوست و دشمن موهون و لرزان جلوه مى دهد. یکى از مرزهاى فقهى سوگوارى براى سالار شهیدان(ع) همین است که موجب وهن مذهب نشود. [35] رفتارهاى موهون ممکن است، با صرف نظر از وهن انگیز بودن، خود، فى نفسه، نیز حرام باشند و ممکن است خودشان، بدون توجّه به وهن انگیزى آنها، مباح و روا باشند. در هر حال وقتى شیوه سوگوارى و مطالب ارائه شده توسط گویندگان و مضامین القاء شده توسط مرثیه خوانان، به گونه اى بود که موجب تحقیر دین و مذهب شد و آموزه هاى دینى را غیرعقلانى و بى پایه و اساس معرّفى کرد، باید با حساسیّت کامل از این امور اجتناب کرد. به قول حاجى نورى وقتى سخنران هر قصّه و مطلب دروغ و راستى را با هم آمیخت و هر خبر بى پایه و اساس را بدون مراجعه به اسناد معتبر نقل کرد یا از خود بافت، علاوه بر گناه و حرامى که مرتکب شده سبب وهن مذهب و افتضاح ملت گردیده است، گسترش این منکر بزرگ بدانجا مى انجامد که در کتب خود بنویسند: شیعه بیت کذب است. [36] به گفته شهید قاضى طباطبایى؛ یکى از مضرّات این کار، هر چند از روى محبّت نسبت به سیدالشهدا باشد، آن است که دشمنان تشیّع به خصوص وهّابى مسلک ها، اصل تاریخ کربلا را به آن دروغها ضمیمه کرده و اساس صحیح را قیاس به آن ناصحیحها کرده و انکار مى کنند، چنانچه ابن تیمیه حرانى حنبلى، با کمال بى حیایى اصل تاریخ و حادثه کربلا را انکار کرده و ادعا کرده سر مبارک سیدالشهدا(ع) را به شام نبرده اند و از خاندان آن حضرت کسى را اسیر نکرده اند. [37]
اگر مصلحانى چون حاجى نورى، یک صد سال پیش به موضوع وهن مذهب توجه کردند و همگان به ویژه عالمان را به مبارزه با برخى پدیده هاى عزادارى که موجب وهن مذهب مى شود، دعوت نمودند، در زمان حاضر که سطح علمى و آگاهى افکار عمومىِ مردم، به ویژه جوانان و دانشجویان، ارتقاء یافته است و درا ین عصر، که عصر ارتباطات نام گرفته و فن آورى اطلاعات بشر را قادر کرده، در زمانى بسیار اندک با استفاده از شیوه هاى نوین رسانه اى و نرم افزارى هر پیامى را به دورترین نقاط زمین بفرستد، در چنین زمانى، هرگاه مطلبى بى پایه گفته یا نوشته شود، یا رفتارى ناصحیح و نامعقول از گروهى سر زند یا شعار و رثایى غلوآلود و شرک آمیز سرداده و خوانده شود، فوراً این قبیل شعار، گفتار، نوشتار و رفتار به سراسر عالم مخابره مى شود و زمینه را براى دشمنانى که مترصد ضربه زدن و ایراد اتهام بر مذهب اهل بیت(ع) و مسلمانان مى باشند، فراهم مى آورد و در نتیجه خسارات جبران ناپذیرى را بر جاى خواهد گذاشت که با اساس پیام عاشورا ناسازگار است.
به ویژه در حال حاضر که در پى وقوع انقلاب اسلامى، فرهنگ عاشورا، توان نیرومند خویش را در صحنه بین المللى در مبارزه با قدرتهاى شیطانى و افشاى چهره واقعى استکبار جهانى به اثبات رسانیده است و آنان که منافع خود را با پیام حسین(ع) در خطر مى بینند، آماده اند با هر بهانه اى سیل خروشان امواج تبلیغى خود را گسیل دارند و افکار عمومى جهانیان، به ویژه جوانان آرمان گراى مسلمان و حقّ طلب را که اکنون در بسیارى از مناطق حسّاس همچون لبنان و فلسطین به سوى اهداف حسین(ع) جلب شده است، منحرف کنند و آنان را از دنبال کردن سیره و روش حسین(ع) مأیوس گردانند. بر اساس همین هوشمندى و زمان شناسى است که فقیهان بزرگى همچون امام خمینى(ره) عزادارىِ موهن مذهب را ناروا دانسته و تحریم کردند. معمار جمهورى اسلامى با آنکه معتقد بودند عاشورا با همان سنت هاى سابق باقى باشد و دسته جات سینه زنى و نوحه خوانى به همان قوت خودش باشد و سینه زنى و نوحه خوانى ها را رمز پیروزى ملّت مى شمرد و هشدار مى داد که قلمفرساها، با اسامى مختلف، شما را از این مسیر منحرف نکنند. با این همه نسبت به جهات غیر شرعى عزادارى حساس بود و مى فرمود:
ما و هیچ یک از دینداران نمى گوئیم که با این اسم هر کس، هر کارى مى کند خوبست. [38]
در همین ارتباط، از کارهاى ناروایى که بسیارى از اوقات وهن مذهب را نیز در پى دارد و پرهیز از آن ضرورى است. رقابت هاى ناسالمى است که گاهى میان دسته جات عزادارى و هیئت هاى مذهبى بروز مى کند و موجب دودستگى و پراکندگى مى گردد، چشم و هم چشمى در محافل سوگوارى و عاشورائیان سمّ مهلک و کشنده اى است که اهداف عزادارى را زیر سؤال مى برد و جوانان عاشق ابى عبدالله(ع) را دلسرد مى کند. میرزاى نائینى(ره) فقیه بزرگ عصر مشروطیّت، در پاسخ استفتائى که از اهالى بصره و اطراف آن در باره به راه انداختن دسته جات و مواکب عزادارى به ایشان رسیده بود، مى نویسد:
بیرون آمدن دسته ها در کوچه و خیابانها، از آشکارترین مصادیق عزادارى و رسانیدن پیام حسینى به دور و نزدیک است و اشکالى ندارد.
ولى در ادامه تأکید مى کند:
لکنّ اللازم تنزیه هذا الشعار العظیم عما لایلیق بعبادة مثله من غناء او استعمال الات اللهو و التدافع فى التقدم و التأخّر بین اهل محلّتین و نحو ذلک و لو اتّفق شى ء من ذلک فذلک الحرام الواقع فى البین هو المحرم و لا تسرى حرمته الى مواکب العزاء؛ [39]
لیکن لازم است، این شعار بزرگ از هر کار ناپسند که شایسته براى چنین عبادتى نیست، پاک باشد. از خوانندگى حرام و به کارگیرى ابزار لهو و رقابت دسته جات در جلو و عقب افتادن از یکدیگر و نزاع بین دو محلّه و مانند آن باید پرهیز شود، اگر این قبیل اتفاقات و کارهاى ناپسندى رخ دهد، حرام است، هر چند حرام بودن آن به حرکت دسته براى عزادارى سرایت نمى کند.
این پاسخ که در 5 ربیع الاول 1345ه ق تحریر شده، توسط ده نفر از فقهاء بزرگ همچون حضرات آیات حکیم، خویى و کاشف الغطاء نیز مورد تأیید قرار گرفته است.
از سر فصل هاى مهم نبایدهاى عاشورا که در بحث آسیب شناسى، مهمترین بخش را تشکیل مى دهد و به ابعاد مختلف فکرى و نظرى و اعتقادى عاشورا مربوط مى شود شناخت تحریفات عاشورا و اطلاع رسانى نسبت به آن است. اهمیّت این بخش از آن رو است که به اندیشه عاشورا و ابعاد سازنده آن پیوند مى خورد و تأثیرى ژرف در سرنوشت حال و آینده جامعه دارد.
شخصیت فرهیخته و زمان شناسى که با دقت بر روى واژه تحریف بر این آسیب انگشت نهاد و ابعاد آن را تشخیص داد و معرّفى کرد، شهید آیت الله مطهرى(ره) است. از نگاه وى که به پیشتازى حاجى نورى در این موضوع تأکید دارد، اگر کارى کنند که یک جمله یا نامه یا شعر مثلاً، آن مقصودى را که باید بفهماند، نفهماند و مقصود دیگرى را بفهماند، این تحریف است.
البته تحریف همچنان که در یک سخن عادى ممکن است رخ دهد، مى تواند در یک موضوع بزرگ اجتماعى رخنه کند، تحریف هر چند، نباید بشود و محکوم است ولى اگر در سخن عادى باشد، خطرناک نیست، چون به حیات و سعادت اجتماع ضربه نمى زند و در مسیر اجتماعى انحراف ایجاد نمى کند. ولى اگر یک موضوع اجتماعى بزرگ تحریف شود، مثلاً تحریف کردن شخصیتها، آنان که قولشان، عمل و خُلقشان براى مردم نمونه وحجّت است، خیلى خطرناک است. حادثه کربلا، حادثه اى بزرگ است که در تربیت و خُلق و خوى مااثر جدّى دارد. حادثه اى که میلیون ها نفر و قهراً میلیون ها ساعت براى آن صرف مى شود ومبالغ هنگفتى هزینه مادّى آن مى گردد، تحریف در چنین حادثه اى ضررهاى جبران ناپذیر دارد.
در باره عوامل تحریف، استاد مطهرى(ره) از دو عامل: اغراض دشمنان و تمایل بشر به اسطوره سازى به عنوان عوامل عمومى تحریف تاریخ که اختصاص به حادثه عاشورا ندارد، یاد مى کند، پس از آن عامل سومى به عنوان عامل خاصّ که تنها مربوط به حادثه کربلاست یاد مى کند، عاملى که موجب گشت استفاده از هر وسیله و ابزار هر چند نامقدس تجویز شود. براى رسیدن به هدفى مقدس عدّه اى گفتند: گریستن بر امام حسین(ع) هدفى مقدّس و منزه است و براى رسیدن و انجام دادن آن، هر کارى مجاز و رواست، در نتیجه افرادى در این قضیه دست به جعل و تحریف زدند. [40]
سرفصل مهم دیگر در سخن شهید مطهرى(ره) در ارتباط با تحریف عاشورا، بحث انواع تحریف است. او تحریف را به دو گونه لفظى و معنوى تقسیم مى کند. تحریف لفظى، عوض کردن ظاهر یک چیز است، تصرّف در ظاهر گفتار و سخن دیگران و کم و زیاد کردن آن، تحریف لفظى است. تمامى قصّه ها و حکایات بى پایه و اساس که در باره حادثه کربلا گفته شده و در نقل هاى تاریخى غیر معتبر انعکاس یافته و در کتاب لؤلؤ و مرجان حاج میرزا حسین نورى(ره) به آن اشاره شده، از مصادیق تحریف لفظى عاشورا شمرده مى شود. امّا تحریف معنوى که صد بار خطرناک تر از تحریف لفظى است آن است که مثلاً یک جمله، بدون کم و زیاد کردن الفاظ آن، به گونه اى تفسیر و توجیه شود که درست بر خلاف و ضدّ معناى واقعى آن باشد. نمونه این تحریف را نسبت به روایت پیامبر اسلام(ص) یا عمّارتقتلک الفئة الباغیة؛ اى عمار گروهى باغى و سرکش تو را مى کشند، شاهدیم. در جنگ صفّین وقتى عمار به دست لشگر معاویه به قتل رسید، یک مرتبه فریاد از همه جا بلند شد که معاویه و یارانش باطل و سرکش اند، چون قاتل عمّار مى باشند. اینجا بود که معاویه دست به تحریف معنوى روایت زد و اعلام کرد: ما کشنده عمار نیستیم، عمار را على(ع) کشت که او را به صفین آورد و موجب کشتنش را فراهم کرد. تحریف معنوى یک حادثه تاریخى به این است که علل و انگیزه ها یا اهداف آن به گونه اى بیان و تفسیر شود که بر خلاف اصل آن باشد.
تحریف هاى معنوى حادثه عاشورا
حماسه کربلا، از یک سو علل و عواملى دارد و از سوى دیگر اهداف و اغراض عالى، که این علل و اهداف گرفتار تحریف، گردیده اند، عدّه اى عالمانه یا جاهلانه، عامدانه یا غافلانه، نهضت حسینى را به گونه اى تفسیر کرده اند که یا علل و عوامل پیدایش این رخداد را دستخوش تغییر مى کند و آن را دگرگونه جلوه مى دهد یا اهداف آن را به گونه اى معرّفى مى کند که با اهداف واقعى آن و متون تاریخى مستند و پژوهش هاى عمیق علمى ناسازگار است. آنچه در پى مى آید، گزارش گونه اى از این تحریفات است.
عاشورا، کفّاره گناهان مردم
از جمله تحریفات معنوى که هدف اصلى قیام اباعبدالله(ع) را وارونه جلوه مى دهد، پندارى است که بسیارى از افراد قشرى و شاید مقدس دارند و مى گویند: امام حسین(ع) براى بخشش گناهان شیعیان خود کشته شد. اینان با تشبّث به روایاتى که فضیلت گریستن بر سیدالشهدا(ع) را بر مى شمرد و تشویق و ترغیب به عزادارى مى کند و پاداش آن را آمرزش گناهان و ورود به بهشت برین مى داند، [41] تمامى اهداف حسینى را به یکباره فراموش مى کنند و نوعى اباحه گرى و روایى گناه را ترویج مى کنند. شبیه آنچه در اندیشه مسیحیت راه یافته است که مسیح(ع) را فادى لقب مى دهند و به دار آویخته شدن او را ،کفاره معاصى امّت اومى پندارند. [42]
خطر این تحریف آن است که نه تنها قیام حسینى، کالبدى مى شود، بى روح و بى خاصیت، بلکه وسیله و ابزارى مى گردد، در دست کسانى که صددرصد در برابر اهداف حسینى قرار گرفته اند. این تحریف هدف امام حسین را دقیقاً وارونه و بر عکس مى کند. اگر هدف از حماسه کربلا، اطاعت الله و عصیان شیطان و اقامه ارزشهاى دینى بود، در این تفسیر، کاملاً، این اهداف منسوخ مى شود وجاى آن را صرف گریستن و اقامه محافل عزادارى، بدون ذکر معارف دینى و احکام شرعى، مى گیرد. در این تحریف، عاشورا، مى تواند ابزارى گردد در دستان افرادى که از نظر شخصیت و چهره واقعى، تفاوتى با امویان و قتله امام حسین(ع) ندارند، کسانى که اگر در محرم 61هجرى بودند، چه بسا در لشگر عمر سعد قرار مى گرفتند.
در برابر این تحریف وظیفه عالمان آگاه و متعهد آن است که با مستند سازى دقیق و استفاده از کلمات امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) و سیره و رفتار ایشان و اصحاب و یارانشان، بى اساسى این تحریف برداشت گونه را براى عموم مردم آشکار گردانند.
عاشورا، تکلیف خصوصى امام حسین(ع)
تحریف دیگرى که چه بسا در قالب برداشتى علمى از حماسه خونبار کربلا، ممکن است جلوه کند، به علل و عوامل رخداد نینوا مى پردازد و آن را وظیفه شرعى و تکلیف خصوصى سیدالشهدا(ع) معرّفى مى کند. طبق این برداشت مقتضاى روایات آن است که حادثه کربلا را، قضیه اى بدانیم که از ابتداى خلقت رقم خورده بوده و این تکلیف امام حسین(ع) بود که بر اساس همان فرمان ازلى الهى عمل و خود را قربانى و فدا کند. در این رابطه، سخن آن حضرت خطاب به ابن عباس و ابن زبیر : انّ رسول الله(ص) قد امرنى بامرٍ و انا ماض فیه؛ پیامبر(ص) مرا مأمور به فرمانى کرده که به دنبال آن مى باشم و سخن ایشان به محمّد حنفیه اتانى رسول الله(ص) بعد ما فارقتک فقال: یا حسین اخرج فان الله قد شاء ان یراک قتیلا؛ [43] پیامبر(ص) را مشاهده کردم که به من فرمان خروج داد، چون خداوند مى خواهد مرا کشته ببینید، مى تواند مستند این برداشت قرار گیرد. همچنین روایات فراوانى که نشان مى دهد، پیامبران و اولیاى الهى همچون: نوح، ابراهیم، ذکریّا، عیسى، یوشع بن نون و پیامبر خاتم(ص) از وقوع قتل امام حسین(ع) توسط جبرئیل خبر داشته و به دیگران نیز اطلاع داده بوده اند گویا حادثه کربلا، حادثه اى خاصّ و مخصوص فرزند رسول خاتم(ص) بوده که از ازل رقم خورده است و امام حسین(ع) چاره اى جز انجام دادن آن را نداشته است.
این برداشت به ظاهر علمى و مستند، تحریفى ماهرانه است که به قول شهید مطهرى(ره)، حادثه کربلا را از نظر اثر مفید داشتن عقیم مى کند. وقتى گفته شد دستور خصوصى، این حادثه از مکتب بودن و قابل پیروى بودن، بیرون رانده شده و نشان داده شده در برابر ظلم و ستم و فساد و تباهى، اسلام دستور عمومى ندارد، تنها تکلیف خصوصى امام حسین(ع) بوده است که در برابر این ناهنجارى ها بایستد و جان فدا کند. [44] خطر این تحریف خطرناک آن است که قیام حسین(ع) را از اسوه بودن مى اندازد و نیروى حرکت و الگوى قیام را از ملل عالم که مى خواهند از یوغ استبداد و ظلم و استکبار و جهالت رهایى یابند و به حق و عدالت و پاکى روى آورند، مى گیرد.
منقولات تاریخى و روایاتِ مستند این برداشت، که فرمان پیامبر (ص) را به امام حسین(ع) منعکس مى کند و از مطلع بودن اولیاى بزرگ الهى از جریان کربلا خبر مى دهد منافات با این حقیقت ندارد که سیدالشهدا(ع) به عنوان امام معصوم؛ که سیره و روش او سنت است و حجّت و قابل تمسک، پیروان و عاشقان او نیز، همچون خود او موظّفند در برابر بى عدالتى و اسلام زدایى امویان هر زمان، بایستند و از حریم دین الهى و حقوق انسانى دفاع کنند. امام خمینى(ره) در همین زمینه مى فرماید:
حضرت سیدالشهدا،سلام الله علیه، به همه آموخت که در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد.
و مى فرماید: عمل امام حسین، سلام الله علیه، دستور است براى همه، کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. [45]
عاشورا و تحریف هاى نو
نکته درخور اهمّیت، در بحث آسیب شناسى وقایع و فرهنگ ها، آن است که با گذشت زمان و سپرى شدن شرایط فرهنگى و سیاسى جامعه، تحریف ها نیز دگرگون شده و رنگ عوض مى کند چنین نیست که تحریفى تا ابد بماند، تحریف پرده و پوششى است که با آشکار شدن حقیقت، رخ در نقاب کشیده و همچون کف روى آب، نابود و مضمحل مى گردد.
کذلک یضرب الله الحقّ و الباطل، فامّا الزبد فیذهب جفاءً و اما ما ینفع الناس فیمکث فى الارض...(رعد/17.).
اما رفتن و اضمحلال مصداقى از مصادیق تحریف، بدان معنا نیست که خطر تحریف به کلّى از میان رفته باشد، بلکه عمر گونه اى از تحریف به سر مى آید و گونه اى دیگر که چه بسا پیچیده تر است، قارچ گونه سر از زمین بر مى آورد و مانع نورافشانى حقیقت یک واقعه یا مکتب مى شود.
با این مقدمه، در بررسى تحریف هاى معنوى عاشورا، باید اذعان کرد، دو تحریف پیش گفته، تحریفهایى بود که در دهه هاى گذشته و پیش از انقلاب اسلامى، جولانگاه زیادى داشتند و با طلوع خورشید انقلاب و روشنگرى حقایق توسط رهبر کبیر انقلاب و فرزانگانى چون شهید مطهرى، تا حدودى، زوایاى پنهان آن تحریف و آسیب ها پدیدار گشت، هر چند خطر آنها را نمى توان صددرصد منتفى شمرد و امکان بروز آنها با شیوه ها و قرائت هایى نوین وجود دارد. ولى در این سالهاى اخیر، در گوشه و کنار، از گفتار و نوشتار پاره اى محافل و نشریّات، زمزمه هایى به گوش مى رسد که از تکوین نطفه هایى نو از تحریفات جدید خبر مى دهد. امروزه با ادبیاتى متفاوت و گویش هایى نوین، مطالبى پیرامون فرهنگ عاشورا بیان مى شود که مى تواند نشانگر برخى بیمارى ها باشد. پیش از این در مقاله پیوند دین و سیاست در گفتمان عاشور، گوشه هایى از این آسیب ها که در قالب برداشت جدید از فرهنگ عاشورا و تغییر برداشت سیاسى از آن، ارائه مى شد، بررسى شد. [46] در اینجا به طور فشرده و گذرا، به نشانه هایى دیگر که عمدتاً بر محور تضعیف پایگاه اجتماعى فرهنگ عاشورا و ابعاد سازنده آن متمرکز است و در مقام تقدّس زدایى از عاشورا و خشونت زا معرفى کردن فرهنگ آن مى باشد، مى توان اشاره نمود و تجزیه و تحلیل عمیق آن را به فرصتى دیگر واگذار کرد.
اینکه اخیراً برخى افراد، عزادارى امام حسین(ع) را ادامه آیین سوگ سیاوش بر اساس اساطیر ایران باستان مى شمرند که مردم تا پیش از دوره صفویّه براى نه گفتن به حکومت، به آن مى پرداختند و با از بین رفتن آیین سیاوش و جایگزینى عزادارى امام حسین(ع) این آیین ها در خدمت حکومت قرار گرفت، اینکه میان امام حسین(ع) با تراژدى هاى افسانه اى همچون آنتیگونه، تامس موروجان پروکتور مقایسه مى شود و با این مقایسه، تراژیک بودن عاشورا القاء مى گردد، اینکه مى گویند: امروزه دیگر از دشمنان و کشندگان امام حسین(ع) خبرى نیست و هنوز هم از داستان حسین استفاده کردن و عنصر انتقام، عنصر کینه توزى و عنصر خشونت و خونریزى را زنده نگه داشتن و از طریق تحریک عواطف، دشمنان موهوم و غیر موهوم تراشیدن و این حادثه را خرج آن امور کردن، شایسته نیست. اینکه القاء مى شود پیامبر(ص) در بدر و حنین شمشیر زد و کربلا پیامدهاى همان جنگ ها بود و خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت میوه هایى جز خشونت به بار نمى آورد اینکه؛ فرهنگ شهادت خشونت آفرین شمرده مى شود، اینکه پیشنهاد تغییر زیارتنامه امام حسین(ع) و جایگزینى آزادى به جاى اشهد انک قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر داده مى شود، اینکه، براى قرنها بزرگداشت قیام عاشورا، حاصلى جز تأثّر و حزن ارزیابى نمى شود، و مواردى از این قبیل، نشانه هایى از این واقعیّت است که جامعیّت و تقدّس فرهنگ عاشورا، در قالب مطالبى به ظاهر زیبا و فریبا، با آسیب هایى جدید و پیچیده مواجه است و مواجهه و دفع این آسیب ها، نیازمند تبیین مکتب عاشورا با ژرف اندیشى و نکته سنجى همه جانبه است.
نتیجه القائاتى نظیر القائات بالا، بى خاصیت کردن فرهنگ عاشورا و ربودن این مکتب سازنده از دست ملتهاى ستمدیده است. آیا به راستى عاشورا جنبه هاى اساطیرى و افسانه اى دارد که با اسطوره افسانه سیاوش و غیره مقایسه شود؟ در حالى که از شگفتى هاى حماسه کربلا آن است که تمامى خصوصیات و ویژگیهاى آن حادثه، با ذکر جزئى ترین مسائل، در سینه تاریخ مضبوط است و متون تاریخى و روایى مستند، به طور دقیق، این واقعیّت را گزارش مى کنند، البته ممکن است در برخى نوشته جات غیر معتبر مطالبى مبالغه آمیز و اغراقى مطرح شده باشد که جنبه اسطوره اى داشته باشد ولى این دلیل نمى شود که این سند مقدّس و این حادثه مستند معتبر را اسطوره بخوانیم یا با افسانه ها مقایسه کنیم. به قول شهید مطهرى، ما وظیفه داریم آن را از چنگ افسانه سازها بیرون آوریم. [47] نه اینکه به این تحریف دامن بزنیم.
آیین عزادارى سید مظلومان(ع) چنانچه در صفحات پیشین گذشت، چه ربطى به آیین سوگ سیاوش دارد؟ در حالى که این آیین از زمان ائمه اطهار(ع) و از همان روز عاشورا، معمارى شد، براى آنکه عاشورا، به عنوان یک مکتب زنده بماند و خون ثارالله در کالبد جوامع به جریان افتد و به آنها حیات طیّبه و زندگى شرافتمندانه هدیه کند. عاشورا ، توسط ولىّ مطلق الهى و عبد صالح و انسان کامل و معصومى چون سیدالشهداء(ع) و نه یک موجود اساطیرى آفریده شد، براى آنکه شاخص حرکت تعالى بشر باشد و با انگشت اشاره اش، سمت و سوى زندگى را نشان دهد. عاشورا، دو چهره دارد، همچنان که در آن رحمت، رأفت و عشق به همه خوبى ها و زیبایى ها موج مى زند، چهره دیگر آن زشتى و شیطنت و فساد و تباهى است و انسان عاشورایى همچنان که درود و سلام و عاطفه خود را نثار چهره رأفت و رحمت آن مى کند، نمى تواند از لعن و نفرین نسبت به قاتلان و کشندگان امام حسین(ع) که چهره دیگر کربلا را ترسیم کردند غافل باشد. شیعه تولّى و تبرّى را یک جا دارد و از هیچ یک از این دو، به بهانه دیگرى غافل نمى شود. امروزه هر چند کشندگان امام حسین(ع) جز نام ننگ، چیزى براى خود باقى نگذاشته اند، ولى نمى توان منکر ادامه حیات اندیشه و خط و فکر امویان بود و تا زمانى که این فکر و اندیشه زنده است، ذکر و یاد سیدالشهدا(ع) و لعن و نفرین بر قاتلان او تداوم مى یابد، از این رو است که در دعاى ندبه مى خوانیم: این الطالب بدم المقتول بکربل.
اسلام، هم جاذبه، هم دافعه دارد، نمى توان با نام مبارزه با خشونت و رواج تساهل و تسامح و آموزه هاى پلورالیستى، منکر حقّ و باطل شد و این دو صف را از یکدیگر متمایز نساخت. اسلام بدون برائت از کفر و الحاد و نفاق و لعن و نفرین بر شیطان و طاغوت و ظالم و مستکبر، اسلام نیست. تولّى و تبرّى و خودى و غیر خودى از مباحث عمیق قرآنى است:
لا تجد قوماً یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوادّون من حادّ الله و رسوله و لو کانوا اباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم...اولئک حزب الله؛ (مجادله/22)
نمى یابى مؤمنان به خدا و قیامت را که دوستان کسانى باشند که مخالفت با خدا و رسول او مى کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنان باشند. اینها حزب خدایند.
از این رو است که بر طبق روایات اهل بیت(ع) همچنان که سلام بر امام حسین(ع) عبادت است و فضیلت فراوانى دارد، لعن و نفرین بر قاتلان او نیز عبادت است و ثواب زیادى دارد.
امام رضا(ع) به ریّان بن شبیب فرمود:
یابن شبیب ان سرّک ان تسکن الغرف المبنّیة فى الجنة مع النبى و اله فالعن قتلة الحسین(ع)؛ [48]
اى فرزند شبیب، اگر خشنود مى شوى که در غرفه هاى بهشتى، در جوار پیامبر و آل او سکنى گزینى، قاتلان امام حسین(ع) را نفرین کن.
لذا کمتر زیارتى از زیارات امام حسین(ع) را مى توان سراغ گرفت که در کنار سلام بر او و یارانش، لعن بر قاتلان آنها ذکر نشده باشد، با وجود آنکه این زیارات از امامان معصوم(ع) و اهل بیت(ع) و در متون معتبر نقل شده و بسیارى از آنها از جهت سند نیز به هیچ وجه قابل خدشه نمى باشد.
بخش دوم: بایسته هاى فرهنگ عاشورا
توجه و حرکت به سمت و سوى اهداف عالیه مکتب عاشورا و آموزه هاى آن و غافل نشدن از علل و انگیزه هاى قیام سالار شهیدان(ع)، از جمله موضوعاتى است که در حیطه مباحث آسیب شناسى فرهنگ عاشورا مورد تجزیه و تحلیل قرار مى گیرد. اینکه آیا محافل سوگوارى و مراسم عزادارى کنونى تا چه اندازه در مسیر آن اهداف قرار دارند و از این بعد از چه ضعفها و کاستى هایى رنج مى برند که نیازمند ترمیم است، پرسشى است که پاسخ آن نیازمند تأمّل جدّى است. اهداف عاشورا را باید ترسیم و تعیین کرد، آنگاه آیین نکوداشت کنونى را با آن سنجید و حدود انطباق با آن اهداف را به دست آورد.
علل و انگیزه هاى حماسه کربلا را مى توان در سه محور عمده طبقه بندى کرد:
1. احیاى ارزشهاى انسانى و اخلاقى
2. احیاى ارزشهاى دینى و اسلامى
3. احیاى ارزشهاى عرفانى و معنوى.
بررسى و تحلیل فشرده این سه محور را پى مى گیریم تا میزان انطباق آنچه در مراسم عزادارى اکنون هست با آنچه باید باشد مشخص گردد.
احیاى ارزشهاى انسانى - اخلاقى
منظور از ارزشهاى انسانى - اخلاقى، گروهى از خصلت ها و محاسن اخلاقى است که به حکم عقل عملى هر انسانى ملزم به رعایت آنهاست. هر انسانى با صرف نظر از عقیده و مذهب و اندیشه باید نسبت به آنها حساس باشد. خصلت هایى که تمامى انسانها، در هر سرزمین زیست کنند و در هر زمانى به سربرند، آن را بزرگ مى شمارند و زبان به مدح و ثناى کسانى که آنها را مراعات مى کنند و براى احیاء و توسعه آنها مى کوشند، گشوده و آنان را که چنین ارزشهایى را له مى کنند، مورد نکوهش و شماتت قرار مى دهند. عدالت طلبى، حرّیت و آزادگى، حقّ جویى، عزت خواهى و ذلت گریزى، از جمله این خصلت هاست که همه انسانها بدان ارج مى نهند.
به گواهى مستندات تاریخى و روایى، از جمله علل و انگیزه هاى شکل گیرى نهضت عاشورا، احیاى همین ارزشها بود و از این رو، هر انسان منصفى، هر چند غیر شیعه و غیر مسلمان، در برابر عظمت حماسه خونین طفّ سر تعظیم فرود مى آورد و بر آفرینندگان آن آفرین مى گوید. در عاشورا، ارزشهاى انسانى موج مى زند و هر قطعه اى از آن، گواه عظمت روحى و شخصیت عظیم پدید آورندگان آن است. عاشورا ملاک و معیار انسانیّت را آشکار مى کند و مرز میان آدمیت و سَبُعیّت را توضیح مى دهد.
یا شیعة آل ابوسفیان، ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فى دنیاکم؛ [49]
اى پیروان آل ابوسفیان، اگر دین ندارید و از قیامت هراسى به دل راه نمى دهید، در دنیاى خود آزاده باشید.
شعار سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا این است:
الموت اولى من رکوب العار و العار اولى من دخول النار؛ [50]
مرگ سزاوارتر از پذیرش ننگ است و ننگ سزاوارتر از ورود در آتش.
امام حسین(ع) در آن لحظات حساس و جانسوز، خطاب به لشکر دشمن مى فرماید:
الا و ان الدعى ابن الدعى قد رکز بین اثنتین بین السلة و الذِّلَّة و هیهات منّا الذّلة. [51]
اینها شعارهاى بزرگى است که تا ابدیت مى تواند، شعار و پرچم حرکت هر جامعه اى باشد.
در سخن دیگر امام فرمود:
موت فى عزّ خیر من حیاة فى ذلّ. [52]
و با این وسیله عزت و ذلت، را ملاک انتخاب حیات و موت اعلام کرد. امام حسین(ع) در بیان شرایط حاکمیت سیاسى و رهبرى جامعه، القائم بالقسط قیام به قسط و عدالت خواهى را مطرح کرد. [53] لذا در زیارت اوّل ماه رجب، در برابر مضجع شریف، آن بزرگوار که قرار مى گیرى، گواهى مى دهى:
اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیهما؛ [54]
شهادت مى دهم که تو به دادگرى و عدالت فرمان دادى و دعوت کردى.
این است که مى توان گفت: اساس عاشورا بر عدالت و حریّت و احیاى شخصیت انسانى استوار است و فرهنگ عاشورا، براى پاسدارى و انتقال این پیام به نسلهاى آتى است. به گفته شهید مطهرى(ره):
کلید شخصیت امام حسین(ع) حماسه، شور، عظمت، صلابت و ایستادگى است. [55]
این رمز شخصیّت باید در شعارهاى عزادارى متبلور باشد، تا در درون جامعه، احساس شخصیت و بزرگوارى تزریق گردد. امروزه با توجه به بحران رسانه اى و جنگ نرم افزارى، یکى از مهمترین چالش هاى اجتماعى را مسأله هویت تشکیل مى دهد و حل آن در گرو احیاى واقعى شعارهاى عاشورا است. هیئت هاى عزادارى، در کنار مرثیه و احساس حزن و اندوه، باید بزرگى شخصیت امام حسین(ع) را به یاد آورند و با آموختن این درس از عاشورا، احساس شخصیت و خودباورى را در خود روز افزون گردانند. بزرگترین سرمایه یک جامعه آن است که در خود، احساس شخصیت و منش کند. نسبت به اجتماعهاى دیگر، حس استغنا و بى نیازى داشته باشد. اگر ملتى همه چیز داشته باشد ولى شخصیت خود را ببازد، هیچ نخواهد داشت و خواه ناخواه در ملتهاى دیگر جذب خواهد شد. این خودباختگى است که به قول مرحوم مطهرى در جامعه ما وجود دارد. عیب بزرگ جامعه ایرانى آن است که به حماسه ها، و ارکان شخصیت خود پایبند نیستیم و با یک حرف پوچ زود آن را از دست مى دهیم و در مقابلِ عادات، رسوم، فرهنگ، لباس، زبان و خطّ دیگران تسلیم مى شویم. فرهنگ عاشورا، باید هویّت بخش جامعه باشد، رثاء و مرثیه باید به شکلى باشد که حسّ قهرمانى را در جوانان این مرز و بوم احیا کند. [56] در این صورت است که جامعه مى تواند به راحتى بحران هویّت را پشت سر گذارد.
احیاى ارزشهاى دینى - اسلامى
از دیگر علل و انگیزه هاى حماسه خونین کربلا که در سیره حسینى موج مى زند، احیاى سنتهاى دینى است که در عصر امویان، به ویژه یزیدبن معاویه به تاراج رفته بود. یزید فردى فاسق، شارب الخمر، قاتل انسانها و معلن به فسق بود و شخصیتى چون سیدالشهدا(ع) که پرورده دامن هاى پاک و پرورش یافته بیت رسالت و توحید بود، نمى توانست با او سازش کند: و مثلى لا یبایع مثله. [57]
هدف قیام و دعوت امام حسین(ع) بازگشت به اسلام زمان امیرمؤمنان(ع) و احیاى سیره و روش حکومت پیامبر اکرم(ص) بود:
و انا ادعوکم الى کتاب الله و سنّة نبیّه(ص) فان السنّة قد امیتت و ان البدعة قد احییت. [58]
عدالت طلبى و آزادى خواهى آن حضرت نیز که در بخش پیش با عنوان احیاى ارزشهاى انسانى - اخلاقى از آن یاد شد، در پرتو احیاى ارزشهاى دینى و اسلامى متجلّى مى شود، در واقع ارزشهاى انسانى و اخلاقى، در دامن آموزه هاى دینى و معارف کتاب و احکام سنت است که به شکل صحیح و مطلوب در مسیر سعادت انسانى رشد مى کنند و بارور مى شوند. این کتاب و سنت است که محدوده و مصداق هاى قسط و عدل و آزادى و حریت را تعیین مى کنند و عدالت و حریت واقعى را آموزش مى دهند. لذا در سخنان حضرت اباعبدالله(ع)، ارزشهاى انسانى در کنار آموزه هاى دین مطرح مى شود. در نامه اى به برادر خود محمد حنفیه تأکید دارد:
من از روى تکبّر و خودخواهى و براى افساد و ستم خروج نکردم؛ قیام من براى امر به معروف و نهى از منکر است، من به عنوان یک مصلح در امت جدّم قیام کردم، قصدم آن است که سیره رسول خدا(ص) و على مرتضى(ع) را احیاء کنم. [59]
امام(ع) بر این باور بود:
در شرایطى که به حق عمل نمى شود و کسى از باطل رویگردان نیست، مؤمن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگى اى ترجیح دهد. [60]
و در روز عاشورا عملاً این باید و ضرورت را به همگان نشان داد. از این رو، در زیارت مخصوص اربعین، گفته مى شود:
فأَعْذَرَ فى الدعاء و مَنَحَ النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة وحیرةالضلالة؛ [61]
پروردگارا گواهى مى دهم؛ (اباعبدالله(ع)) در دعوت خویش جایى براى عذر و بهانه باقى نگذاشت. و از خیرخواهى دریغ نکرد. جان خود را در راه تو هدیه کرد تا آنکه بندگانت از نادانى و سرگردانى گمراهى رهایى یابند.
فرهنگ عاشورا و زنده نگاه داشتن مکتب خونین حسین(ع) براى احیاى همین اهداف است. در زیارت و سوگوارى، در مرثیه و روضه، عاشقان سیدالشهداء(ع) باید با این آرمانهاى بلند آشنا بشوند و هر ساله تجدید بیعت کنند. سرّ آنکه این اهداف در زیارتنامه هاى آن حضرت که از زبان اولیاى معصوم الهى(ع) نقل گردیده است، تکرار مى شود، یادآورى و تأکید پیروان بر این خط سیر و این شاخصها است. در زیارتنامه اى که جابر جعفى، از امام صادق(ع) روایت مى کند، چنین نقل شده است:
اشهد انک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و جاهدت الملحدین و عبدت الله حتّى اتیک الیقین. [62]
جملاتى با مضامین بالا که همگى تأکید بر جنبه هاى احیاى احکام و فرایض اسلامى در سایه قیام حسین(ع) دارند، در بسیارى از زیارتنامه هاى مستند و معتبر، وجود دارد و نشانگر اهمیت توجّه به این ابعاد در قیام کربلا است. حال اگر قرائت کننده زیارت، تنها الفاظ را زمزمه کند ولى از این مفاهیم عارى باشد، همچون کالبد بى روحى مى شود که نمى توان از او حرکت و تلاشى را انتظار داشت، هر رفتار و کارى که به نام سیدالشهداء(ع) زینت مى یابد و در مسیر گرامى داشت عزیزان خونین کربلاست، باید، در کنار گریه و مرثیه و روضه، این اهداف حسین(ع) را آموزش دهد، مردم به خصوص جوانان را با آموزه هاى کتاب و سنت آشنا کند. مجالس مذهبى سوگوارى باید دانشگاهى باشد که پیام وحى را به شکلى بلیغ و رسا در اختیار عموم قرار دهد. چگونه مى توان جامعه اى را که بیگانه با مفاهیم دینى است، و فرایض دین همچون نماز، زکات، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر، حجاب، حیا و پاکدامنى، انفاق و دستگیرى از فقراء در آن کم رنگ است، جامعه اى پیرو امام حسین(ع) نامید؟ در حالى که حسین بن على(ع) براى اقامه این فرائض و عینیت اجتماعى آنها، جان خود را تقدیم کرد و با اهداء خون خود و عزیزانش و اسارت اهل بیتش و گرفتار شدن به اعظم مصیبات، نشان داد که آنچه از جان شخصیتى معصوم و ولى الله، مهمتر است، اساس اسلام و ارکان آن است. محافل سوگ و انس شیعیان نیز در مسیر این اهداف باید قرار گیرد تا تمامى عزاداران بر این نکته واقف شوند که عزادارى و گریه و اشک جنبه مقدّمیت دارد و سر پُلى است براى تحقق عملى اسلام در ارکان نظام اجتماعى و فرهنگى و سیاسى و در نظام شخصى و خانوادگى تمامى مردم، این فلسفه اساسى نهضت عاشورا است. جامعه تبعیض آلود، جامعه فاسد، جامعه اى که در آن مردم به دو گروه فقیر و غنى تقسیم مى شوند و حق فقیران به آنان داده نمى شود، آیا مى تواند خود را حسینى بنامد؟ در حالى که شعیب بن عبدالرحمان گوید:
روز عاشورا بر پشت حسین بن على(ع) اثرى مشاهده شد، از زین العابدین(ع) پرسیدند: این نشانه چیست؟، امام(ع) فرمود:
هذا ماکان ینتقل الجراب على ظهره الى منازل الأرامل و الیتامى و المساکین؛ [63]
این اثر انبان هایى است که بر پشت حمل مى کرد و به خانه هاى زنان بى شوهر و یتیمان و مسکینان مى رسانید.
احیاى ارزشهاى معنوى - عرفانى
سومین لایه از انگیزه ها و فلسفه قیام عاشورا که مراسم عزادارى باید با عطر آن معطر گردد و در بحث آسیب شناسى، توجّهى جدّى را مى طلبد، هسته مرکزى و لبّ این نهضت را تشکیل مى دهد و سنگ بناى آن شمرده مى شود، حبّ و عشق به معبود، تقرّب الى الله، یاد و ذکر الهى اساس عاشورا است، همه چیز را فداى دوست کردن و در تماشاى جمال محبوب ازل و ابد غرق شدن و خود را ندیدن. عاشورا دریاى موّاج عشق بازى است، در بیابان تفتیده نینوا، در میان دریاى خون و برق شمشیرها و شیهه اسبان و ناله کودکان و در آن گرد و غبار آنچه بیشتر خودنمایى مى کند، ابتهال، دعا، تلاوت قرآن، نماز و شب زنده دارى است.
عصر عاشورا، آن هنگام که لشکر عمر سعد به سمت خیام حسین(ع) حمله ور شد، سیدالشهدا(ع) برادر خود عباس بن على(ع) را فرستاد تا به عمر سعد پیغام دهد، امشب را به ما مهلت دهید و جنگ را به فردا موکول کنید، باشد یک شبى دیگر را براى پروردگار خویش نماز گذاریم و دعا و استغفار کنیم. تنها خدا مى داند که من چقدر عاشق خواندن نماز براى او، و تلاوت کتاب او، و زیادى دعا و استغفار مى باشم. [64]
خطبه آن حضرت نیز در شب عاشورا، در میان تعدادى اندک از یاران و هزاران نفر دشمن، مملو از گوهرهاى معنوى و دلربا است:
أثنى على الله احسن الثناء و احمده على السرّاء و الضّراء. [65]
تا پایان نماز اوّل وقت آن حضرت در ظهر عاشورا [66] و بالاخره دعاى او در لحظه هاى آخر جان دادن:
اللهم متعال المکان، عظیم الجبروت، شدید المحال، غنى عن الخلائق، عریض الکبریاء، تا آخر که فرمود: صبراً على قضائک یا ربّ لا اله سواک یا غیاث المستغیثین. [67]
که تابلویى عظیم از بزرگى روح و معرفت را به تصویر مى کشد، زیبایى هاى جلوه گر شده در صحنه خونین کربلا است. عاشورائیان ما، باید عاشورا، را این چنین بشناسند و تلاش کنند، در حدّ توان، هر چند اندک، به این اهداف خود را نزدیک کنند. و در این میان، آنچه مهم است هدف گیرى نظام سیاسى جامعه است.
خلاصه سخن آن است که اگر نظام سیاسى جامعه، پیام خود را از عاشورا مى گیرد و اگر مدیریت سیاسى، برگرفته از اهداف حسینى است، نمى تواند، نسبت به اهداف بالا، بى توجه باشد. امام حسین(ع) اگر موفق به تشکیل دولت مى شد، قطعاً احیاى ارزشهاى انسانى و اسلامى و معنوى را به عنوان سه برنامه راهبردى و هدفمند تدریجى خود بر مى گزید و هر حکومت که با شعارهاى عاشورایى به قدرت مى رسد، وظیفه اش دنبال کردن همان اهداف است.
1]. ابومخنف، لوط بن یحیى (م 157) قدیمى ترین مورخ کربلاست. طبرى و شیخ مفید در ارشاد و ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبیین، آنچه از حادثه کربلا نقل کرده اند، تقریباً برگرفته از ابومخنف است. براى آگاهى بیشتر ر.ک: رسول جعفریان، تاملى در نهضت عاشورا، ص 15 - 20، انصاریان، قم، 1381.
[2]. تاریخ طبرى، ج 5، ص 456، دارالتراث، بیروت.
[3]. دوازده بند، محتشم کاشانى، بند نهم.
[4]. زیارت عاشورا مفاتیح الجنان.
[5]. تاریخ طبرى، ج 5، ص 456.
[6]. حاجى نورى طبرسى، لؤلؤ و مرجان، ص 148-149، دارالکتاب اسلامیه، 1375 ه ق
[7]. تاریخ طبرى، ج 5، ص 457.
[8]. بحارالانوار، ج 44، ص 286، داراحیاء التراث العربى، بیروت، 1403 ه ق.
[9]. همان، ص 278-296.
[10]. همان ص 283-282.
[11]. وسایل الشیعه، ج 14، باب 37، ح 8، ص 413. مؤسسه ال البیت (ع)، 1414 ه ق.
[12]. همان، ص 483-435.
[13]. همان، ص 458-456.
[14]. همان، ص 494-493.
[15]. ابن قولویه، کامل الزیات، باب ثواب من شرب الماء، ذکر الحسین و لعن قاتله، ص 212.
[16]. سید کاظم یزدى، عروة الوثقى، ج 1، مسأله 25، فى احکام النجاسات .
[17]. وسایل الشیعه، ج 14، ص 524.
[18]. همان، باب 70، ص 521.
[19]. ر.ک: امام خمینى، تحریر الوسیله، ج 1، فى مکان المصلى و مسجده، مسأله 10.
[20]. وسایل الشیعه، ج 5، ابواب مایسجد علیه، باب 16، باب استحباب السجود على تربة الحسین (ع) ص 367-365.
[21]. همان، ج 3، ص 30-29.
[22]. ر.ک: امام خمینى، تحریر الوسیله، ج 1، القول فى احکام المسافر، مساله 8.
[23]. وسایل الشیعه، ج 14، ص 539-537.
[24]. شیخ عباسى قمى، مقاتیح الجنان، زیارت ششم از زیارات مطلقه امام حسین(ع)
[25]. اصول کافى، ج 1، ص 54، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1362 ه ش.
[26]. همان، ص 32.
[27]. شیخ عباسى قمى، منتهى الامال، ج 1، ص 543، انتشارات ایران، امام خمینى.
[28]. استفتائات، ج 2، ص 28، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، 1372ه ش.
[29]. لؤلؤ و مرجان، ص 176.
[30]. موسوعة کلمات الامام حسین، ص 336؛ تذکرة الخواص، ص 217.
[31]. ر.ک: المکاسب، ج 1، ص 309-308، کنگره برگذاشت شیخ انصارى، 1415 ه ق .
[32]. ر.ک: لولو و مرجان، ص 98 - 136 - 156 - 160 - 162.
[33]. همان، ص 170.
[34]. ر.ک: همان، ص 185-184-162.
[35]. ر.ک: امام خمینى، استفتائات، جلد، ص 27 - 28.
[36]. نک به حاجى نورى لؤلؤ و مرجان، ص 185 و 190.
[37]. ر.ک: سى نکته هزار ساله، ص 117، شوراى سیاستگذارى ائمه جمعه، 1375ه ش.
[38]. ر.ک: امام خمینى، قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینى، تبیان، دفتر سوم، ص 88 - 89 و 92 - 93.
[39]. نک به: سید حسین میرجهانى، البکاء للحسین(ع)، ص 488 - 494.
[40]. ر.ک: حماسه حسینى، ص 66 - 92، مجموعه آثار، ج 7، صدرا، 1377ه ش.
[41]. نک به: علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 44، ص 288 - 296. باب ثواب البکاء على مصیبته.
[42]. ر.ک: شهید مطهرى، حماسه حسینى، ص 108 - 109.
[43]. ر.ک: موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 325 و 329.
[44]. نک به: حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج 17، ص 109 - 110.
[45]. نک به: قیام عاشورا، در کلام و پیام امام خمینى، ص 55 و 58.
[46]. نک به: مجله حکومت اسلامى، شماره 25(دفتر اول ویژه نامه).
[47]. حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج 17، ص 88.
[48]. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 44، ص 299.
[49]. موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 504.
[50]. همان، ص 499، بحارالانوار، ج 44، ص 193.
[51]. همان، ص 423، شهید مطهرى، حماسه حسینى، ص 186.
[52]. همان، ص 499.
[53]. شهید مطهرى، حماسه حسینى، 157.
[54]. مفاتیح الجنان.
[55]. حماسه حسینى، ص 53.
[56]. نک به: همان، ص 54 - 60.
[57]. موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 283.
[58]. همان، ص 315 - 316.
[59]. موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 291.
[60]. بحارالانوار، ج 44، ص 381.
[61]. مفاتیح الجنان.
[62]. همان.
[63]. بحارالانوار، ج 44، ص 190 - 191.
[64]. همان، ص 391 - 392.
[65]. همان، ص 392.
[66]. ونک به: موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 444 - 445.
[67]. همان، ص 509 - 510.
آسیب غلو در عزاداری های محرم
گفتاری از آیت الله سید احمد خاتمی
یکی از آسیبهای عزاداری ها در ایام محرم طرح مسائل غلوآمیز در عزاداریهاست “حسین اللهی شدن”! “زینب اللهی شدن”! و از این رهگذر خود را مقدس جلوه دادن. قرآن کریم از غلو نهی می کند “یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم ولا تقولوا علی الله الا الحق.” (1) ای اهل کتاب، غلو در دین نکنید و بر خدا جز حق نگویید. “قل یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم.” (2) ای اهل کتاب در دینتان غلو نکنید. پیامبر(ص) فرمود: “ایکم والغلو فی الدین فانما هلک من کان قبلکم بالغلو فی الدین”(3.) از غلو در دین بپرهیزید، گذشتگان شما با غلو در دین هلاک شدند. امامان ما شدیدترین برخورد را با غلات داشتند. امیرالمومنین(ع) فرمود: “اللهم انی بریء من الغلاه کبراءه عیسی بن مریم من النصاری اللهم اخذلهم ابدا ولا تنتصر منهم احدا”(4)؛ خدایا من از غلات بیزارم همانند بیزاری حضرت عیسی از نصاری. خدایا آنها را تا همیشه خوار کن و هیچ کدام از آنها را یاری مکن. و برخی از غلاتی را که مدعی ربوبیت مولا علی(ع) بودند سوزاند(5.) امام صادق(ع) فرمود: “احذروا علی شبابکم الغلاه لا یفسدوهم فان الغلاه شر خلق الله یصغرون عظمه الله و یدعون الربوبیه لعبادالله و الله ان الغلاه اشر من الیهود النصاری و المجوس و الذین اشرکوا”(6)؛ از جوانان خود از شر غلات بر حذر باشید مباد آنها را فاسد کنند همانند غلات بدترین بندگان خدا هستند عظمت خداوند را تحقیر کرد و ادعای خدایی برای بندگان خدا دارند. به خدا قسم غلات بدتر از یهود و نصاری و مجوس و مشرکان هستند. امام رضا(ع) فرمود: “لعن الله الغلاه ... لا تقاعدوا هم ولا تصادقوا هم و ابراء منهم بریء الله منهم”(7)؛ خدا غلات را لعنت کند... همنشین اینها نشوید طرح دوستی با آنها نریزید، همان گونه که خداوند از انها برائت جسته شما هم برائت بجویید.
در رابطه با غلات چهار کتاب زیر خواندنی است:
1.الجذور التاریخیه و النفسیه للغلو و الغلاه تالیف سامی العزیزی؛
2.شبهه الغلو عنه الشیعه تالیف دکتر عبدالرسول غفار؛
3.پژوهشی درباره طوایف غلاه تا پایان غیبت صغری و موضع ائمه در این باره تالیف اسکندر اسفندیاری،
4.غالیان کاوشی در جریان ها و برآیندها تالیف نعمت الله صفری فروشانی.
با این همه انزجاری که ما از اهل بیت(ع) از غلات می بینیم متاسفانه می بینیم که همچنان در برخی از عزاداری ها باز نمونه هایی از غلو مطرح می شود که تاثیر فراوانی در تخریب چهره ائمه(ع) داشته و دارد و سبب می شود چهره شیعه که پیوسته چهره ای دین مدار و منطقی بوده، چهره ای تحریف شده و نادرست معرفی گردد.
پی نوشتها:
1.سوره نساء، آیه 171.
2.سوره مائده، آیه 77.
3.مسند احمد بن حنبل.
4.بحارالانوار، ج 25، ص 284.
5.بحارالانوار، ج 18، ص /552 مستدرک الوسائل، ج 18، ص 17.
6.بحارالانوار، ج 25، ص 266.
7.اهل البیت فی الکتاب و السنه.
آسیبشناسی محرم و عزاداری آن
قسمت دوم
5. طرح موارد سست معارف اسلامى
مطرح کردن موارد سست معارف اسلامى و ورود خواب در عرصه معارف و یا ملاقات هاى دروغین. اعتقادى که با خواب درست شود با خواب هم مىرود. در کجاى معارف اسلامى داریم که اهل بیت(علیهم السلام) کسى را با خواب و رؤیا هدایت کرده باشند، در کجاى سیره اهل بیت ملاقات با ولى الله الاعظم به این ابتذالى در آمده است که هم اینک در کتاب ها نوشته و در جلسات گفته مىشود. آقایى در کتابش مىنویسد: عیال اینجانب مکرر حضور امام زمان شرفیاب شده است! و یا آدرس امام زمان(عج) این است!! اینها نه تنها خدمت به امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشریف) نیست بلکه ضربه به این اعتقاد مقدس است که بیش از 350 آیه قرآن تأویل به آن شده و ده ها دلیل محکم و متقن دارد. مرحوم علامه سید مهدى بحرالعلوم که از اعاظم علماى امامیه است مىگوید در زمان غیبت کبرى براى بعضى از حاملین اسرار و علماى ابرار توفیق تشرف حاصل می گردد و به دیدار امام نائل مىشوند ولى چون مأمور به کتمان دیدارند حکم خدا را در پوشش اجماع ابراز مىدارند.(36) شیخ انصارى این نظر را پذیرفته و فرموده، در غایت ندرت است(37) حصول آن را براى او حدى من العلما قبول کرده است.(38) آیتالله العظمى وحید خراسانى بارها فرمودند ملاقات در غیبت کبرى به دو صورت واقع مىشود؛
1. ملاقات در حال اختیار؛
2. ملاقات در حال اضطرار.
ملاقات در حال اختیار منحصر به افرادى نظیر سید بن طاووس است که احیاناً امام را دیده و شناخته و از او کسب فیض کردهاند اما ملاقات در حال اضطرار مربوط به افرادى است که در حال گرفتارى شدید به ذیل عنایت امام توسل مىشوند و امام خود یا توسط افرادى که دارند از او دستگیرى مىنمایند و نیز فرمودند آنها که در اثر لیاقت و شایستگى به فیض دیدار موفق مىشوند به کسى نمىگویند.
این مدعیان در طلبش بى خبرانند
آن را که خبر شد خبرى باز نیامد
از مراجع عظام تقلید چنین سؤال شده است: برخى از افراد در جلسات یا عزادارى ادعاى ارتباط با معصومین خصوصاً امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشریف) کرده و بدینوسیله ضمن استفادههاى مادى، از احساسات دینى مردم سوء استفاده مىنمایند و اینگونه مسائل در جلسات مختلف خصوصاً مجالس زنانه رو به ازدیاد است. با توجه به ادعاى ارتباط با معصومین و واسطه بودن آنان و برخى تبعات اخلاقى که موجب سست شدن اعتقادات مردم به مسائل دینى مىشود مستدعى است نظر مبارک را درباره شرکت در این جلسات و هرگونه تقویت و ترویج این افراد بیان فرمایید؟
از مراجع عظام تقلید سؤال شده است: برخى مداحان شعرهاى نامناسب خوانده مانند "من حسین اللهیام" یا "قلاده سگ به گردن انداخته" یا "صداى سگ در می آورند" وظیفه ما در برخورد با این افراد چیست؟ آیتالله العظمىتبریزى فرمودند: مداحى و خواندن اشعار در مجالس اهل بیت(علیهم السلام) باید طورى باشد که موجب وهن شیعه نباشد و بهانه به دست دشمنان شیعه ندهد. در مجالس اهل بیت(علیهم السلام) باید اشعارى خوانده شود که فضایل آن بزرگواران بیان شود و مصائب و مظلومیت آنها براى مردم گفته شود. ائمه از ما نخواستهاند که خود را به صورت حیوان در آوریم آنچه که از ما خواستهاند این است که مؤمن صالح باشیم و اخلاق ما اخلاقى باشد که از آن بزرگواران رسیده است.
آیتالله العظمى صافى چنین پاسخ دادهاند
ادعاى ارتباط خاص با حضرت حجت عجل الله تعالى فرجه الشریف در زمان غیبت، دروغ است و شرکت در مجالسى که چنین ادعاها می شود حرام است و مؤمنین باید بى اساس بودن چنین ادعا را براى مردم بیان کنند که گمراه نشوند.
آیتالله العظمى سیستانى:
این افراد دروغگو و دجالند و در صورتی که امکان هدایت آنها نباشد باید مردم را متوجه نموده تا از آنان دورى کنند.
آیتالله العظمى تبریزى:
این مطالب اساس ندارد و تقویت و ترویج این امور موجب وهن مذهب و جایز نیست مؤمنین باید با شرکت نکردن در این مجالس و تذکر دادن به افراد کارى کنند که این مجالس از بى رونقى تعطیل شود.(39)
خواب و مکاشفه
خواب و مکاشفه براى خود بیننده حجت نیست تا چه رسد به دیگران؛ و از خواب بدتر مکاشفاتى است که بعضىها مدعى آنند. مرحوم ملااحمد نراقى که از اساتید شیخ انصارى است می فرماید بعضى از علماى امامیه قول و فعل معصوم که در خواب صادر شود را حجت دانستهاند، اما اکثریت قریب به اتفاق علما بر خلاف این قول مشى نمودهاند. در روایت حسنه ابراهیم بنهاشم وارد شده که امام صادق(علیه السلام) در جواب سائلى که از افسانه خواب ابى بن کعب سؤال نموده فرمود: "ان دین الله اعز ان یرى فى النوم"؛ دین خدا عزیزتر از آن است که در خواب دیده شود. سرانجام مىفرماید آنچه مسلم است حجیت کلام معصوم در بیدارى است و وضع عادى، نه در خواب و رؤیا؛ و روایات دیگر را هم توجیه کرده و سرانجام قول مشهور- عدم حجیت- را پذیرفته است. اینجانب بر این باورم خواب شخص معصوم حجت است نیازى نیست که معصوم شاهدى در بیدارى بر آن بیابد زیرا که شیطان را راهى بر معصومین نیست. مرحوم میرزاى قمى نیز در کتاب قوانین مسئله را طرح و حجیت آن را مردود دانسته است. ممکن است رؤیا صادقه باشد ولى حجت شرعى ندارد. به هر حال ورود خواب، و مکاشفات در عرصه معارف اسلامى به عنوان یک مبنا موجب طرح سست معارف اسلامى شده و اگر خواب مقدس شد چون راهى براى اثبات و نفى آن نیست حربهاى مىشود به دست شیادان که از این رهگذر دروغ هاى خود را جا بیاندازند. در پایان عرض مىکنم من منکر برخى از ملاقات هاى راستین که از ناحیه بزرگان بیان مىشود و نیز مکاشفات صادقانه نیستم، لکن معتقدم که اینها نباید مبنا قرار گیرد.
6- جدایى دین از سیاست
برخى مىخواهند چنین وانمود کنند که آنها ولایتىتر از مسئولان نظامند. در مجالس عزادارى مىگویند ما مىخواهیم گریه کنیم کارى به سیاست نداریم. در حالى که خود معصومین را ما "ساسها لعباد" سیاستمداران خلق مىخوانیم. "کان فى بنى اسرائیل یسوسهم انبیاءهم"؛ انبیاء سیاستمداران بنىاسرائیل بودند. در یک سو لائیکها، سکولارها دم از جدائى دین از سیاست مىزنند و از یک سو متحجرین در پى جدائى دین از سیاستاند. و این دو گروه در حقیقت دو تیغه یک قیچى هستند که اسلام ناب محمدى(صلی الله علیه و آله و سلم) را قیچى مىکنند.
لازم به ذکر است نمىگوئیم مجالس مذهبى ما همانند کانون اى حزبى محل جار و جنجال هاى سیاسى باشد، اما اینکه در رابطه با اصل نظام اسلامى بى تفاوت باشند این آسیب جدى است. نظامى که با رنج هاى بسیار به دست آمدهاست. جلسات عزادارى اهل بیت کاملاً سیاسى بود، هم تولى داشت و هم تبرى. در شرایط آن چنانى دیدند تبرى کار سختى بود اما داشتند.
7. اظهار مطالب موهن
اظهار مطالب موهن و تحقیر غیر مطلوب اهل بیت، تحقیرى که تنها در دربار پادشاهان ظالم پاداش دارد در بارگاه امامان معصوم چیزى جز خوارى نیست به عنوان نمونه:
هر کى مىخواد هر چى بگه
من سگ کوى زینبم
بهشت جاودان ز تو
کران و بیکران ز تو
سلطنت جهان ز تو
من سگ کوى زینبم
اهل بیت ذلت را براى پیروانشان نمىپسندند: "لا ینبغى للمؤمن ان یذل نفسه"؛ سزاوار نیست مؤمن خود را ذلیل کند؛ البته تواضع و ابراز محبت به اهل بیت ذلت نیست.
از مراجع عظام تقلید سؤال شده است: برخى مداحان شعرهاى نامناسب خوانده مانند "من حسین اللهىام" یا "قلاده سگ به گردن انداخته" یا "صداى سگ در مىآورند" وظیفه ما در برخورد با این افراد چیست؟ آیتالله العظمىتبریزى فرمودند: مداحى و خواندن اشعار در مجالس اهل بیت(علیهم السلام) باید طورى باشد که موجب وهن شیعه نباشد و بهانه به دست دشمنان شیعه ندهد. در مجالس اهل بیت(علیهم السلام) باید اشعارى خوانده شود که فضایل آن بزرگواران بیان شود و مصائب و مظلومیت آنها براى مردم گفته شود. ائمه از ما نخواستهاند که خود را به صورت حیوان در آوریم آنچه که از ما خواستهاند این است که مؤمن صالح باشیم و اخلاق ما اخلاقى باشد که از آن بزرگواران رسیده است.(40)
اینها برخى آسیبهاى محتوایى عزاداری ها و اینک مىپردازیم به آسیبهاى شکلى:
آسیبهاى شکلى
1. استفاده از موسیقى مبتذل
از آسیبهاى شکلى عزاداری ها، استفاده از موسیقىهاى لهوى و حرام در عزاداری هاست. برخى مداحان ترانههاى طاغوتى دیروز و یا ترانههاى لسآنجلسى امروز را گوش مىدهند؛ آهنگ همان آهنگ است محتوا را عوض مىکنند. این قطعاً حرام است نمىتوان به بهانه انجام مستحبى، مرتکب حرام شد. مرحوم شیخ اعظم انصارى مىفرماید: "الا ترى انه لایجوز ادخال السرور فى قلب المؤمن و اجابته بالمحرمات آیا نمىبینى که جایز نیست شاد کردن مؤمن و اجابت دعوت او با محرمات باشد." اسلامى که مىگوید قرآن را حق ندارید با لحن اهل فسق بخوانید قطعاً این اسلام اجازه نمىدهد که از آهنگ هاى حرام در عزاداریها استفاده شود. نبى اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "اقرأ و القرآن بالحان العرب و اصواتها و ایاکم و لحون اهل الفسق و اهل الکبائر"(41)؛ قرآن را با لحن عربى بخوانید و از لحن هاى اهل فسق و گناهان کبیره بپرهیزید. و یا در بعضى عزاداری ها دیده مىشود به جاى آنکه نوحه خوانى شود تنها آهنگ مىنوازند و زنجیر مىزنند، اینها بىتردید تحریف عزادارى است و مورد رضاى سالار شهیدان نیست. از مراجع عظام تقلید پرسیده شده است که: استفاده از آلات موسیقى مانند ارگ در مراسم عزادارى چطور است؟
مقام معظم رهبرى آیتالله العظمى خامنه اى فرموده اند:
استفاده از آلات موسیقى مناسب با عزادارى سالار شهیدان نیست و شایسته است مراسم عزادارى به همان صورت متعارفى که از قدیم متداول بوده برگزار شود.
آیتالله العظمى بهجت فرموده اند:
آنچه موجب وهن عزادارى است باید اجتناب شود. استعمال آلات موسیقى در عزادارى خالى از اشکال نیست.
آیتالله العظمى تبریزى:
استفاده از آلات موسیقى در عزادارى حرام است.(42)
2- اکتفا به مداحى
اکتفا به مداحى و سینهزنى دیگر آسیب مجالس عزادارى است. درست است که این شورها و عشقها و سینهزنىها و حالها در نهایت تقویت دین است، ما به سهم خودمان خوشحالیم از این که ببینیم به جاى این که جوانان در مجالس گناه باشند در این مجالس حضور یابند. لیکن سخن این است که اگر این شورها با شعور گره نخورد، ماندگار نخواهد بود. لیکن متأسفانه در برخى مجالس تنها اکتفا به مداحى می شود. و این آسیب پذیرى آنگاه عمق بیشترى پیدا مىکند که ملاحظه کنیم کم کم مجالس فاتحه هم باین سمت و سو مىرود که تنها مداح دعوت مىکنند در حالى که این مجالس از فرصتهاى مناسب توجه دادن مردم به دین و قیامت است اهل بیت(علیه السلام) مىپسندیدند که مجالسى که به نام آنها شکل مىگیرد مجالس محتوایى باشد. حضرت امام صادق(علیه السلام) به عبدالله بن حماد بصرى فرمود: "بلغنى ان قوماً یأتونه یعنى الحسین من نواحى الکوفه و ناساً غیرهم و نساء، یندبنه و ذلک فى النصف من شعبان فمن بین قارء یقرء." - محتمل است یعنى قرآن مىخوانند و محتمل است که کتاب مىخوانند - اخبار مناقب " و قاص یقص و نادب یندب و قائل یقول المراثى فقلت له نعم جعلت فداک قد شهدت بعض ما تصف فقال الحمد الله الذى جعل فى الناس من یفد الینا و یمدحنا و یرثى علینا و جعل عدونا من یطعن علیهم من قرابتنا او من غیرهم یهد دونهم و یقبحون ما یصنعون"(43)؛ به من گزارش دادند که زن و مرد نیمه شعبان به زیارت امام حسین(علیه السلام) مىآیند، - قرآن مىخوانند - کتاب مناقب مىخوانند، قصههاى اهل بیت را مىگویند، روضه خوانى و مرثیه سرائى دارند گفتند آرى فدایت شوم در برخى از این مراسم من بودهام حضرت فرمود سپاس خداى را که در بین مردم کسانى را قرار داد که ما را مدح مىکند براى ما مرثیه مىخوانند و از دشمنان ما کسانى از نزدیکان و غیر نزدیکان ما کسانى را قرار داد که تهدید کنند آنها را و رفتار زشتشان را تضییع نمایند. شهید مطهرى گوید: معلوم مىشود فلسفه این کار گریستن به تهدید دشمن و تقبیح کار آنهاست. مجالس عزادارى در طول تاریخ منشأ روشنگرى رهیابى به حقیقت بوده است. خطیبان خطابه مىخواندند و مرثیه سرایان مرثیه سرایى حداکثر ثوابش ثواب ذکر است. پیامبر حلقه علم را بر حلقه ذکر ترجیح داد. در روایتى آمده است: "و خرج رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فاذا فى المسجد مجلسان مجلس یتفقهون و مجلس یدعون الله تعالى و یسألونه فقال کلا المجلسین الى خیر امّا هؤلاء فیدعون الله و اما هؤلاء فیتعلمون و یفقهون الجاهل هؤلاء افضل بالتعلیم ارسلت ثم قعد معهم."(44) پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) از منزل خارج شد به طرف مسجد آمد دید در مسجد دو مجلس است یک مجلس، مجلس آموزش دین است و مجلس دیگر مجلس دعا. فرمود هر دو مجلس خوب است اینان دعا مىکنند و اینان آموزش مىبینند و آموزش مىدهند. اینان افضلند که من براى تعلیم مبعوث شدم. آنگاه حضرت در مجلس آموزش دین نشست.
اکتفا به مداحى و سینهزنى دیگر آسیب مجالس عزادارى است. درست است که این شورها و عشقها و سینهزنىها و حال ها در نهایت تقویت دین است، ما به سهم خودمان خوشحالیم از این که ببینیم به جاى این که جوانان در مجالس گناه باشند در این مجالس حضور یابند. لیکن سخن این است که اگر این شورها با شعور گره نخورد، ماندگار نخواهد بود. لیکن متأسفانه در برخى مجالس تنها اکتفا به مداحى می شود.
مجالسى که در آن تعلیم و تعلم معارف دینى است بوستان هاى بهشت است: "عن رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) اذا امررتم بریاض الجنه فارتعوا قالوا یا رسول الله و ما ریاض الجنه قال حلق الذکر فان لله سیارات من الملائکه یطلبون حلق الذکر فاذا اتوا علیهم حفّوا بهم." (45) پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود آنگاه که گذر به بوستان هاى بهشت کردید بهرهمند شوید. گفتند اى رسول خدا بوستان هاى بهشت کجاست؟ حضرت فرمود حلقههاى یاد خدا؛ همانند خداوند را فرشتگان بسیارى است که به دنبال حلقههاى ذکر خدا مىگردند وقتى حلقه ذکر یافتند آنها را احاطه مىکنند.
"قال بعض العلماء حلق الذکر هى مجالس الحلال و الحرام کیف تشترى و تبیع و تصلى و تصوم و تنکح و تطلق وتحج و اشباه ذلک."(46) بعضى از علماء گفتهاند حلقههاى ذکر مجالس حلال و حرام است؛ چگونه بخرى، چگونه بفروشى، نماز بخوانى، روزه بگیرى، نکاح و طلاق داشته باشیم، حج انجام دهى.
اکثر مشتریان مجالس با حال مذهبى را جوانان تشکیل مىدهند، مطلوب ائمه از جوانان تفقه در دین بوده امامباقر(علیه السلام) فرمود: لو اتیت بشاب من شباب الشیعه لایتنفقه فى الدین لادبته.(47) اگر جوانى از جوانان شیعه را نزدم بیاورند که آموزش دینى ندارد تحقیقاً تأدیبش مىکنم. سخن این نیست که مداحى نباشد سخن اینست مانند گذشته هر کسى کار خودش را که خطیب براى مردم قرآن، حدیث، فقه بگوید مداح هم مرثیه سرائى که در این صورت که شور و شعور توأم شده نقش آفرینى مىکند و مهمتر از اینها مسئله رهبرى اندیشه جوانان است که باید قطعاً به دست عالمان دین شناس تحصیل کرده حوزههاى علمیه باشد.
3- برخورد کاسبکارانه
دیگر آسیب عزاداریها برخورد کاسبکارانه با این مقوله است که از مصادیق بارز استئکال به اهل بیت(علیه السلام) است که در روایات مورد نکوهش قرار گرفته است و هر چه هم تورم بالا مىرود با قیمت هاى نجومى، قیمت را بالا مىبرند! امام صادق(علیه السلام) فرمود: "من اراد الحدیث لمنفعه الدنیا لم یکن له فى الاخره نصیب و من اراد به الاخره اعطاه الله خیر الدنیا و الاخره"(48) ؛ آن کس که حدیث را براى منفعت دنیا بخواهد در آخرت بهرهاى ندارد و آن کس که حدیث را براى خدا و آخرت بخواهد خداوند خیر دنیا و آخرت را به او عطا خواهد کرد. حضرت امام(علیه السلام) فرمود: از راه ما - حدیث ما، محبت ما و مانند آن - ارتزاق نکن.(49) " یا اباالنعمان لا تستأکل بنا الناس فلا یزیدک الله بذلک الافقراً." از راه ما ارتزاق نکن که خداوند بر فقرت خواهد افزود.(50) این مربوط به آنان است که برخورد کاسبکارانه با معارف، مدایح، مراثى اهل بیت(علیه السلام) دارند و همانند کالا با آن برخورد مىکنند. حساب آنان که تنها براى خدا در عرصه نشر معارف و گسترش فضایل و مناقب اهل بیت تلاش مىکنند و مردم از سر عشق به خاندان عصمت و طهارت به آنها هدیه مىدهند، طبق تصریح روایات معصومین از اینان جداست و اینان مورد نکوهش نیستند.
ج. راهکارها
براى مقابله با این آسیبها توجه به چند نکته ضرورى است و به دنبال آن طرح خود را در این زمینه تقدیم مىکنم.
1. آن که پیوسته در بیان و نقد این آسیبها توجه داشته باشیم که اصل عزادارى آسیب نبیند. نباید به گونهاى انتقاد کرد که برپا کننده مجلس مداح، خطیب و مانند آن به کلى دلسرد شوند.
2. باید در رابطه با این آسیبها همان شیوهاى را که در فقه آمده آرام و به تدریج مقابله صورت گیرد. بسیارى از این نابسامانیها با نصیحت، موعظه و منطق قابل حل است نباید به گونهاى برخورد شود که موجب لجبازى بیشتر گردد.
3. باید این آسیبها آن قدر از سوى بزرگان مطرح شود که ناهنجارى و ضد ارزش بودن اینها به صورت یک گفتمان و فرهنگ در آید؛ این هم نیاز به شجاعت دارد هم آبرو دادن براى دین نباید از جوسازیها هراسید و باید به تکلیف عمل کرد.
در دیدارى که هفته قبل با برخى از مراجع عظام تقلید داشتم نکات آموزندهاى از برخورد صریح بزرگان با غلو شنیدم که عبرتآموز است.
آیتالله العظمى صافى فرمودند: ذاکرى نزد آیتالله العظمى بروجردى خواند:
هذه فاطمه بنت الاسد
اقبلت تحمل لاهوت الابد
یعنی: این فاطمه بنت اسد است که خداى ابدى را با خود حمل مىکند. آن مرحوم برخورد کرد و دیگر اجازه ادامه مداحى را به او نداد و وقتى یکى از بزرگان در این رابطه وساطت کرد آقاى بروجردى فرمود ما نباید از کنار غلو سطحى بگذریم. بعد آن مرحوم فرمود شنیدم مداحى مىخواند:
تو به این جمال و خوبى چه به طور جلوه آئى
ارنى بگو به آن کس که بگفت لن ترانى
این غلو است چرا این گونه اشعار در مداحیها خوانده مىشود. از شاگردان امام شنیدم امام در مجالس روضه خوانى بر درست خواندن مقتل و رعایت موازین بسیار مصر بودند.
علماء دین پاسدار مکتبند؛ نباید بگذارند از هیچ ناحیهاى مکتب آسیب ببیند، بزرگانى که سر سلسله جنبان دین در بلدند بر این مطلب حساس باشند اگر دیدند خطیبى غلو مىگوید، مداحى غلو مىگویند ملاحظات را کنار بگذارند و نهى از منکر کنند، ممکن است برخى جوسازى کرده حتى آبروریزى کنند اما قطعاً خداوند جبران خواهد کرد که "ان الله یدافع عن الذین آمنوا..."؛ خداوند از مؤمنان دفاع خواهد کرد.
4. باید در عرصه انتقاد هم از افراط و تفریط خوددارى کنیم. نمىتوان هر روایتى که منقبتى بلند از مناقب اهل بیت(علیهم السلام) را گفته است و در حد فهم ما نیست بلافاصله رمى به غلو کنیم. که فرمودند: "نزلونا عن الربوبیته و قولوا فیناما شئتم"؛ ما را از خدائى پایین بیاورید آنگاه هر چه در فضلمان خواستید بگویید. یا هر مطلبى که به گوشمان خورد و ما در کتابها آن را ندیده بودیم آن را رمى به کذب کنیم که این عکس مطلوب را نتیجه مىدهد و یا در جانب تفریط از جوسازی ها بهراسیم، در مقابل غلو صریح موضع نگیریم، در مقابل دروغ صریح موضع نگیریم که مبادا ما را رمى به ضد ولایت کنند که ما باید مصداق "الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه ولا یخشون احداً الا الله"؛ آنان که رسالت الهى خود را انجام داده و تنها از او خشیت- خوف همراه با تعظیم - داشته و جز از خدا از کسى دیگر خشیت ندارند، باشیم.
5. در این رابطه طرحى در سال 1368 خدمت مقام معظم رهبرى ارسال کردهام که خلاصه آن این است که باید جریان مداحى در کشور سامان یابد. این سامان باید از سوى خود مداح ها باشد نه دولتى که قطعاً نتیجه نمىدهد؛ به این ترتیب که مداحان هر استان مثلاً از هر پنجاه مداح یک نفر نماینده تعیین کنند، اینها در تهران جمع شوند مثلاً تعداد حدود پنجاه مداحى که منتخب مداحان کشورند مجمع عمومى باشند از بین خود 7 یا 9 نفر را به عنوان مجمع مرکزى مداحان برگزینند. این مجمع عهده دار ساماندهى امر مداحى در امور ذیل گردد:
1. از علما مجتهد تاریخ در حوزه بخواهند در ابواب مقتل همه معصومین درست را از نادرست مشخص کنند، به این ترتیب که از کل مداح ها بخواهند که آنچه مثلاً در رابطه با حضرت اباالفضل(علیه السلام) مىخوانند ارسال کنند و اینها در جمع عالمان مجتهد تاریخ در حوزه ارزیابى گردد؛ آنچه دروغ صریح است اعلام شود و آن چه پرورش روضه است و یا قطع به کذب آن نیست اعلام شود به این ترتیب به تدریج چه بسا به تهیه مقتل عصرى میرسیم.
2. آموزش مداحى را در کشور سامان دهند و این عرصه مقدس را از ابتذال موسیقى لهوى حفظ کنند.
3. تخلفات حرفهاى را معرفى کرده و خود شیوه برخورد را تبیین کنند.
4. در مناسبت هاى ویژه هم شعر و هم سبک جدید مناسب را به مداح ها عرضه کنند.
5. مداحان شایسته را تشویق و به رسانهها اعلام کنند و به مداحان خاطى ابتدا تذکر کتبى دهند و در ادامه برخورد قانونى کنند. - برخورد قانونى که خود مجمع مرکزى مداحان مشخص مىکند - و برخى وظائف دیگر.
جهت ساماندهى این تشکیلات براى دوره اول این انتخاب نمایندهاى از سوى مقام معظم رهبرى مدظله نظارت کنند تا افراد صالح گزینش شوند. براى ادوار بعدى خود همین مجمع آیین نامه نوشته و جهت سلامت جریان نماینده مقام معظم رهبرى فیلتر نهایى باشد.
این پیش نویس آن چیزى است که در رابطه با مداحى به نظر مىرسد. روشن است که نظرات عزیزان مىتواند این پیش نویس را کامل و قابل عرضه کند.
والسلام علیکم و رحمه الله برکاته ـ سید احمد خاتمى ـ 16/6/84 ـ 2 شعبان المعظم 1326
پی نوشت ها:
36. عوائد الایام، ص700.
37. رسائل شیخ انصارى.
38. کفایه الاصول، ج2، ص70.
39. مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید.
40. مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، ج4، ص111 و ص112.
41. وسائل الشیعه، ج4، باب 24 ابواب قرائة القرآن، ص858، ح1.
42. مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید.
43. کامل الزیارات، باب 108، ح1، با تصحیح علامه امینى.
44. منیه المرید، ص106.
45. همان.
46. همان.
47. المحاسن، ج1، ص357. میزان الحکمه، ج4، ص1401- کلمه شباب -.
48. اصول کافى، ج1، ص46.
49. اصول کافى، ج2، ص338.
50. امالى شیخ مفید، ص182
آماده شدن اهل بیت توسط امام حسین
روشن است که انجام چنین مسؤولیت خطیری در چنین شرایط سخت و دشواری
نیازمند طرح و نقشه قبلی و آمادگی روحی است. از اینرو امام حسین(ع) پیش از شهادت خود بارها مسؤولیت خطیر زنان را به آنان گوشزد کرده بود و از آنان خواسته بود که مبادا احساساتشان بر عقل و تدبیرشان غلبه نماید و عملی بر خلاف وظیفه از ناحیه آنان صادر گردد. در سفارشی که امام در شب عاشورا به زنان نمود فرمود: «یا زینب و یا امکلثوم و یا فاطمة و یا رباب، انظرن اذا انا قتلت فلا تشققن علیّ جیباً و لا تخمشن علیّ وجها و لا تقلن فیّ هجراً؛ ای زینب، ای امکلثوم، ای فاطمه و ای رباب! بنگرید هنگامی که من کشته شدم گریبان چاک نکنید، خدشه به صورت نزنید و در مورد من سخنی که شایسته نیست نگویید.»" 1 ".
و نیز هنگام خداحافظی با زنان به آنها فرمود: «استعدوا للبلاء و اعلموا ان اللَّه تعالی حامیکم و حافظکم و سینجیکم من شر الاعداء و یجعل عاقبة امرکم الی خیر و یعذّب عدوکم بانواع العذاب و یعوضکم عن هذه البلیة بانواع النعم و الکرامة فلا تشکوا و لا تقولوا بالسنتکم ما ینقص من قدرکم؛" 2 ".
برای بلا آماده باشید و بدانید که خداوند تعالی حمایتکننده و نگهبان شماست و به زودی شما را از شر دشمنان نجات میدهد و سرانجام کارتان را نیک میگرداند و دشمنانتان را به عذابهای گوناگون عذاب میکند و به جای این بلا و سختی، انواع نعمتها و بزرگواری به شما پاداش میدهد، پس شکایت نکنید و چیزی بر زبان نرانید که از ارزشتان کاسته گردد.» علاوه بر آن بارها به خواهرش زینب(س) که در ظاهر مسؤولیت رهبری این بخش از نهضت را به عهده داشت دلداری داده بود و از او خواسته بود تا در مقابل حوادث و پیشآمدهای ناگوار خود را نبازد که تنها به یک مورد از آن اشاره میکنیم: امام سجاد(ع) میفرماید: «شبی که فردای آن شب پدرم به شهادت رسید، شمشیرش را اصلاح میکرد و این اشعار را زیر لب زمزمه میکرد: «ای روزگار! اف بر تو باد که بد دوستی هستی چه بسیار صبح و شام که دوستان خود را به کشتن میدهی و روزگار جایگزین نمیپذیرد همانا امور به سوی خدای بزرگ باز میگردد و هر موجود زندهای راه مرا در پیش دارد.». پدرم دو سه بار این اشعار را تکرار کرد و من به مقصود او پی بردم و دانستم که بلا نازل خواهد شد. در این حال گریه گلویم را گرفت ولی سکوت کردم. ولی عمهام زینب وقتی این اشعار را شنید، باشتاب در حالی که لباسش بر زمین کشیده میشد نزد پدرم رفت و گفت: «وای از این مصیبت! ای کاش مرگ مرا در کام خود فرو میبرد و زندگانی مرا تمام میکرد! امروز مادرم فاطمه، پدرم علی، برادرم حسن را از دست دادم ای جانشین گذشتگان و پناه بازماندگان.» امام حسین(ع) او را دلداری داد و به او فرمود: «راه صبر و شکیبایی پیشه کن و بدان اهل زمین و اهل آسمان میمیرند و همه چیز جز وجه خداوند هلاک میگردد و برای من و برای هر مسلمانی رسول خدا(ص) سرمشق و الگوست.»" 3 ".
به احتمال زیاد امام حسین(ع) خواهرش را در جریان جزییات حوادث آینده قرار داده بود و در هر مورد وظیفه هر یک از زنان را مشخص نموده بود. علاوه بر آنکه آنان در طولمدت اسارت از حمایتهای معنوی و روحانی امام سجاد(ع) که همراه آنان بود، نیز بهرهمند بودند.
آثار و پیآمدهای حضور زنان در نهضت حسینی
گفتیم که هدف نهضت و قیام حسینی برانگیختن حساسیت
دینی و مذهبی مسلمانان و بیدار کردن وجدانهای خفته آنان بود. امام صادق(ع) در زیارت اربعین میفرماید: «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة؛" 4 ".
خون پاکش را در راه تو بخشید تا بندگانت را از جهالت و حیرت گمراهی نجات بخشد». و نیز گذشت که امام حسین(ع) برای رساندن پیام نهضت و قیام خویش به مسلمانان از بهترین شیوه و روش استفاده کرد و مسؤولیت آن را بر دوش زنان و اهل بیت خویش قرار داد. این کار سبب شد که از همان ساعتهای نخست و اولیه پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش ثمرات و نتایج قیام ظاهر گردد و گذشت زمان نه تنها سبب فراموشی آن نگردید، بلکه روز به روز نتایج پربارتری به ارمغان آورد. در اینجا به طور گذرا و فشرده به برخی از آثار حضور زنان در قیام عاشورا اشاره میکنیم. پس از شهادت امام حسین(ع) سپاه عمر بنسعد برای غارت خیمههای امام(ع) و اهل بیت به اردوگاه آن حضرت وحشیانه هجوم آوردند. در این هنگام زنی از قبیله بکر بنوائل که با شوهرش در سپاه عمر سعد حضور داشت، با مشاهده یورش وحشیانه سپاه عمر سعد به زنان و خیمهها، شمشیر به دست گرفت و در حالی که فریاد میزد: «ای آلبکر بنوائل! دختران رسول خدا(ص) را تاراج میکنند هیچ فرمانی جز فرمان خداوند نیست. به خونخواهی رسول خدا قیام کنید!» برای دفاع از اهل بیت امام حسین(ع) به سوی خیمهها هجوم باد؛ ولی پیش از آنکه کاری انجام دهد شوهرش او را گرفت و به جایگاهش باز گرداند." 5 ".
گرچه اقدام این زن ناتمام ماند ولی این اقدام آغازی بود برای قیام خونخواهان که به طور وسیع و گسترده در آینده بهوجودآمد. هنگامی که میخواستند کاروان اسیران را از کربلا به کوفه حرکت دهند، آنان را از کنار کشتههای شهدا حرکت دادند. وقتی زنان بر بالین عزیزان خود رسیدند، چنان منظره دلخراشی آفریدند، که مشاهده آن سنگدلترین اشخاص را متأثر و ناراحت کرد. در آن صحنه زینب(س) با بدن برادر خود سخنانی گفت. سخنان زینب(س) در آن موقعیت دوست و دشمن را به گریه واداشت." 6 ".
در طول سفر کاروان اهل بیت حوادث بسیاری نقل شده است که از آن حوادث روشن میشود که حتی مردم کوفه - که نزدیکترین شهر به محل حادثه بودند و بیشترین ارتباط را با آن داشتند و امام حسین(ع) و یارانش به وسیله سپاه اعزامی از آن شهر به شهادت رسیده بودند - از حادثه عاشورا بیخبر بودند و اگر اسارت اهل بیت نبود، معلوم نبود که این خبر کی به گوش آنها خواهد رسید و در این مدت با فرصتی که یزیدیان داشتند، میتوانستند به هر شکلی خبر نهضت امام حسین(ع) را تحریف نمایند؛ ولی اسارت اهل بیت فرصت هر گونه تحریف و شایعهپردازی را از یزیدیان گرفت. در طول سفر کاروان اسیران، هر یک از زنان اهل بیت در موقعیت مناسب برای مردم به سخنرانی میپرداختند. یکی از آن سخنرانیها، سخنرانی زینب(س) در کوفه است. سخنان حضرت زینب در کوفه چنان تأثیری در مردم گذاشت که راویگوید: «پس از خطبه زینب مردم را دیدم که از شدت پشیمانی حیرت زده دستان خود را به دندان میگزند، در آن میان پیرمرد سالخوردهای را در کنار خود مشاهده کردم که چنان میگریست که محاسن سپیدش از اشک تر شده بود. او دست به جانب آسمان برداشته و میگفت: «پدر و مادرم فدای شما باد! پیران شما بهترین سالخوردگان، زنان شما بهترین زنان، کودکان شما بهترین کودکان و دودمان شما دودمانی کریم و فضل و رحمت شما رحمتی بزرگ است». آنگاه این بیت را زمزمه کرد: «پیران شما بهترین پیران هستند و وقتی تبار و نسل شما شمرده شود، هرگز ذلت و خواری در آن راه ندارد.»" 7 ".
از سخنرانیهای دیگری که در کوفه ایراد شد، سخنرانی فاطمه دختر امام حسین(ع) بود. او نیز با سخنان کوبنده و آتشین خود مردم کوفه را زیر باران نکوهش و ملامت قرار داد. سخنان او نیز آن چنان در مردم اثر کرد که همه به گریه افتادند و گفتند: «ای دختر پاکان! بس است! دلهای ما را سوزاندی، سینههای ما را تنگ کردی و اندرون ما را آتش زدی.»" 8 ".
پس از او امکلثوم دختر علی(ع) برای مردم به ایراد سخن پرداخت. پس از سخنان او آن چنان مردم منقلب شدند که راوی میگوید پس از سخنان امکلثوم صدای ضجه و گریه و زاری مردم بلند شد. زنان موهای خود را پریشان کردند و خاک بر سر خود میریختند، صورتهای خود را خدشه میزدند و سیلی به صورت خود مینواختند و مرگ و نابودی خود را درخواست میکردند و مردان نیز میگریستند. پس هیچ زن و مردی دیده نشد که مثل آن روز گریه کنند." 9 ".
پس از امکلثوم، امام سجاد(ع) شروع به سخن نمود. آن حضرت پس از آنکه مقداری سخن گفت؛ صدای مردم از گوشه و کنار بلند شد و به همدیگر میگفتند: «نابود شدیم و خود نمیدانیم.» امام سجاد(ع) در ادامه سخنان خود فرمود: «خداوند رحمت کند کسی را که نصیحت مرا بپذیرد و سفارش مرا در مورد خدا و پیامبر(ص) و اهل بیتش به کار بندد. همانا رسول خدا(ص) برای ما سرمشق و الگوی نیکویی است.» در اینجا جمعیت یک صدا فریاد برآوردند: «ای فرزند رسول خدا(ص)! ما همگی مطیع و فرمانبردار هستیم، پیمان ترا رعایت میکنیم و از تو جدا نمیشویم. پس آنچه میخواهی به ما دستور بده. ما با هر کس با تو در حال جنگ باشد در جنگیم و با هر کس با تو در حال صلح باشد در صلحیم. ما یزید را دستگیر میکنیم و از هر کس که به تو و ما ستم روا داشته است بیزاری میجوییم.»" 10 ".
در تمام این سخنرانیها تلاش اهل بیت بر بازگو کردن جزییات حوادث کربلا به خوبی به چشم میخورد و این مطلب علاوه بر آنکه سبب برانگیختن احساسات مردم میگردید، حادثه کربلا را از خطر تحریف و دستبرد حفظ میکرد و مجال هر گونه شایعهپراکنی و شایعهسازی را از حکومت امویان میگرفت. پس از آن کاروان اسیران روانه شام گردیدند. در میان راه حوادث جالبی اتفاق افتاد. در شهر حلب گروهی از زنان برای نجات اسیران و سرهای مقدس قیام کردند که داستان آن را در اینجا بازگو میکنیم: وقتی خولی قصد داشت سر مقدس امام حسین(ع) را به موصل ببرد، سی نفر از اهل موصل شمشیر کشیدند و برای جنگیدن با خولی و همراهانش همسوگند شدند. ولی خولی از تصمیم آنان باخبر شد و بدون اینکه وارد موصل گردد، مسیر خود را تغییر داد و از تل «عفراء» و «عین الورده» عبور کرد. آنگاه به حاکم حلب نوشت که سر حسین بنعلی(ع) خارجی! با ماست، گروهی از نیروهای خود را برای استقبال و حمایت از ما بفرست. وقتی نامه به عبداللَّه بنعمر انصاری - حاکم حلب - رسید، از این حادثه بسیار غمگین و ناراحت گردید و بر شهادت امام(ع) گریست؛ زیرا او در زمان پیامبر اکرم(ص) برای آن حضرت هدیه میبرد و با امام حسن و امام حسین(ع) مأنوس بود. پیش از آن هنگامی که خبر شهادت امام مجتبی(ع) به او رسیده بود، در خانهاش صورت قبری برای آن حضرت ساخته بود و هر صبح و شام برای او میگریست. با رسیدن خبر شهادت امام حسین(ع) به او وارد منزل گردید و شروع به گریستن کرد. عبداللَّه دختری داشت به نام «درة الصدف». او وقتی پدر را به این حال مشاهده کرد از علت گریه او پرسید، و عبداللَّه عمر پاسخ داد: «دخترم! منافقان امام حسین(ع) را به شهادت رساندهاند و اهل بیتش را به عنوان اسیر نزد یزید میبرند.» درةالصدف گفت: «ای پدر! در زندگی پس از شهادت نیکان خیری نیست. به خدا سوگند! من تمام سعی و تلاش خود را در نجات اسیران و گرفتن سر مقدس به کار میگیرم. اگر در این راه موفق شدم، آن را در خانه خود دفن میکنم و با این کار بر تمام اهل زمین افتخار مینمایم.» درةالصدف در تمام محلهها و کوچههای حلب فریاد زد: «اسلام از میان رفت!» و با این کار هفتاد نفر از زنان و دختران انصار و حمیر را با خود همراه کرد. آنگاه همگی لباس رزم پوشیدند و در بیرون شهر مخفیانه به انتظار کاروان نشستند. هنگام طلوع خورشید از دور غباری را مشاهده کردند و پس از آن پرچمها و صدای بوق و کرنا ظاهر شد. وقتی نزدیکتر رسیدند، صدای گریه و نوحه و زاری از زنان و کودکان از کاروان به گوش میرسید. درة الصدف و همراهانش از مشاهده این وضع بسیار گریستند. آنگاه «درة» نظر زنان را در باره حمله جویا شد. زنان گفتند: «منتظر میمانیم تا به نزدیک ما برسند تا از تعداد افراد مسلح باخبر شویم». وقتی نزدیک شدند مردانی را غرق در اسلحه و تجهیزات مشاهده کردند. درةالصدف به زنان گفت: «نظر من این است که از برخی از قبایل عرب درخواست نیرو کنیم و آنگاه به آنان یورش ببریم.» آنان پذیرفتند. یزیدیان از دروازهاربعین وارد شهر شدند. درة الصدف به وسیله نامه از مردم حلب درخواست نیرو کرد و شش هزار نفر نیرو به کمک آنان شتافتند. از سوی دیگر برای یزیدیان نیز نیروهای کمکی رسید و سرانجام جنگ میان دو طرف درگرفت. در این جنگ درةالصدف با دوازده زن به شهادت رسیدند." 11 ".
سرانجام کاروان اهل بیت وارد شام گردیدند. شام محلی بود که معاویه بیش از چهل سال با نیرنگ و تزویر بر مردم حکومت کرده بود. مردم شام از اسلام آنچه را میدانستند که معاویه به آنان تعلیم داده بود و آن گونه تربیت شده بودند که معاویه میخواست. با همه این احوال حضور اهل بیت در شام نیز اوضاع را به نفع امام حسین(ع) و به ضرر یزید دگرگون کرد. در شام حوادثی رخ داد که هر یک از آن حوادث چشم گروهی را بر حقایق گشود و آنان را از خواب غفلت بیدار کرد. در اینجا به برخی از حوادث شام اشاره میکنیم. هنگامی که اهل بیت به مجلس یزید وارد شدند مردی از اهل شام، از یزید درخواست کرد که فاطمه دختر امام حسین(ع) را به او ببخشد. در این حال فاطمه به عمهاش زینب پناهبرد و لباس او را گرفت. زینب با سخنانی کوبنده به یزید گفت که حق چنین کاری رانداری. مرد شامی که از کیفیت سخن گفتن زینب با یزید تعجب کرده بود، پرسید: «این دختر کیست؟» یزید پاسخ داد: «این فاطمه دختر حسین و آن زن زینب دختر علی است.» مرد شامی با تعجب گفت: «حسین فرزند فاطمه و علی بنابیطالب! خداوند ترا لعنت کند ای یزید! فرزندان پیامبر اکرم(ص) را میکشی و زنانشان را اسیر مینمایی؟! به خدا سوگند! من گمان میکردم اینها اسیران روم هستند». یزید گفت: «به خدا سوگند! ترا نیز به آنان ملحق میکنم!» آنگاه دستور داد گردن آن مرد رازدند." 12 ".
وضع شام در آغاز ورود اهل بیت این گونه بود؛ ولی پس از مدتی اهل بیت چنان تحولیدر شام به راه انداختند که یزید که در ابتدا به کشتن امام حسین(ع) افتخار میکرد،مجبور شد خود را از کشتن امام(ع) تبرئه کند. در پایان مجلسی که یزید بهمناسبتپیروزی خود با حضور اسیران تشکیل داده بود، فاطمه و سکینه دختران امامحسین(ع) که به سر پدر نگاه میکردند، دیگر تاب تحمل نداشتند، فاطمه فریاد کشید:«یایزید! بنات رسولاللَّه(ص) سبایا؟!، ای یزید! دختران پیامبر را اسیر میکنی؟» کهدیگر بار صدای ناله و گریه حاضران بلند شد و زمزمههای اعتراض از اطراف مجلس بهگوش رسید. یزید که جو مجلس را به شدت علیه خود دید، رو به دختران امام حسین(ع) کرد و گفت: «ابنة اخی! انا لهذا کنت اکره؛ ای دختر برادرم! من بدانچه کردهاند، راضی نبودم!!» و به قولی به ابن مرجانه بد گفت و همه چیز را به او نسبت داد!." 13 ".
یزید دستور داد سر مقدس امام حسین(ع) را بر سر درِ خانهاش بیاویزند و دستور داد تا اهل بیت امام(ع) داخل خانه او شوند. وقتی زنان اهل بیت وارد خانه یزید شدند، از دودمان معاویه و ابوسفیان احدی باقی نماند مگر اینکه با گریه و نوحه و زاری بر امام حسین(ع) از آنان استقبال کردند. آنان زیور آلات خود را بر کناری افکندند و سه روز به عزای امام حسین(ع) نشستند. هند دختر عبداللَّه بنعامر - همسر یزید - پردهها را پاره کرد تا به یزید - که در مجلس عمومی بود - رسید و به او گفت: «سر مقدس حسین را بر سر در خانه من میآویزی». یزید به او گفت: «برو و بر حسین گریه کن. ابنزیاد در کشتن او شتاب کرد!»" 14 ".
سیوطی گوید: «یزید در آغاز از کشتن حسین و یارانش خوشحال و مسرور بود ولی آنگاه که دشمنی و بغض و کینه مردم را با خود مشاهده کرد پشیمان شد و مردم نیز حق داشتند که یزید را دشمنبدارند.»" 15 ".
پس از آن یزید هیچ صبح و شامی بر سر سفره نمینشست مگر اینکه امام سجاد(ع) را فرا میخواند و با او غذا میخورد! هنگامی که اهل بیت میخواستند به سوی مدینه حرکت کنند، یزید به امام سجاد(ع) گفت: «خدا پسر مرجانه را لعنت کند! اگر من با پدرت حسین(ع) ملاقات کرده بودم، هر خواستهای که داشت میپذیرفتم و حتی اگر به قیمت کشته شدن برخی از فرزندانم تمام میشد، او را از کشته شدن حفظ میکردم! ولی همان گونه که مشاهده کردی قتل حسین قضای الهی بود!! چون به وطن رسیدی پیوسته با من مکاتبه کن و حاجات و خواستههای خود را برای منبنویس!»" 16 ".
قطعاً اگر یزید میتوانست حادثه کربلا را به صورت دیگری جلوه دهد و خود را از آن تبرئه کند، این کار را انجام میداد، ولی کار اهل بیت مجال هر گونه شایعهسازی و دروغپراکنی را از یزید گرفت و تلاشهایی را که یزید در این راه برای تحریف نهضت عاشورا و فریفتن مردم انجام داد تا حد زیادی بیثمر نمود. علاوه بر اهل بیت که مسؤولیت اصلی پیامرسانی نهضت امام حسین(ع) را به عهده داشتند، زنان در شهرهای دیگر با عزاداری و گریههای خود پیام نهضت حسینی را به مردم میرساندند و به این وسیله وجدانهای مردم را از خواب گرانی که در آن فرو رفته بودند بیدارمیکردند. وقتی خبر شهادت امام حسین(ع) به مدینه رسید، اسما دختر عقیل با گروهی از زنان برسر قبر پیامبر(ص) رفتند و در آنجا ناله سر دادند و مهاجر و انصار را این گونه مخاطبقرار دادند: «چه خواهید گفت در پاسخ پیامبر اکرم(ص) در روز قیامت که فقط سخن صدق پذیرفته میشود وقتی که آن حضرت از شما میپرسد: «چرا عترت مرا یاری نکردید و شما آنان را در مقابل ستمگران تنها گذاردید و تسلیم ظالمان کردید. امروز نیز در پیشگاه خدا کسی از شما شفاعت نمیکند.»" 17 ".
امروز نیز بر زنان مسلمان و فداکار لازم است تا با حفظ عفت و پاکدامنی خود، پیام آزادیخواهی، عدالتخواهی و ظلمستیزی نهضت حسینی را به گوش همه انسانها برسانند و با حفظ یاد و خاطره شهیدان کربلا در جامعه و حضور در صحنههای سیاسی در مواقع مناسب و لازم روحیه ظلمستیزی و مبارزه با بیعدالتی و فحشا و منکرات را در جامعه زندهنگهدارند.
پاورقی
________________________________________
1- خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، 238:1
2- عبدالرزاق المقرم، همان، ص276؛ سیدبنطاووس، همان، ص36
3- عبدالرزاق المقرم، همان، ص217؛ سیدبنطاووس، همان، ص35 و 36
4- مفاتیح الجنان، زیارت اربعین امام حسین(ع)
5- سیدبنطاووس، همان، ص57
6- سیدبنطاووس، همان، ص58
7- علامه مجلسی، بحارالانوار، 110:45؛ علی نظری منفرد، قصه کربلا، انتشارات سرور، ص430
8- عبدالرزاق المقرم، ص315
9- علامه مجلسی، بحارالانوار، 112:45
10- علامه مجلسی، بحارالانوار، 113:45
11- محمد الحسون، امعلی مشکور، اعلام النساء المؤمنات، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1411، ص336 -337
12- سیدبنطاووس، همان، ص81 - 82؛ خوارزمی، همان، 62:2
13- علی نظری منفرد، قصه کربلا، ص505
14- علامه مجلسی، بحارالانوار، 142:45 - 143
15- جلالالدین سیوطی، تاریخ الخلفاء، انتشارات الشریف الرضی، چاپ اول، 1370، ص208
16- طبری، تاریخ طبری، مؤسسه الاعلمی، بیروت، 353:4 - 354
17- شیخ طوسی، الامالی، دار الثقافه، چاپ اول، 1414، ص89 و 90