سخنان حضرت آیت الله خامنه ای

یا غیاث المستغیثین

سخنان حضرت آیت الله خامنه ای

یا غیاث المستغیثین

تأثیر فرهنگ‌ عاشورا بر انقلاب‌ اسلامی‌

تأثیر فرهنگ‌ عاشورا بر انقلاب‌ اسلامی‌
مقدمه‌
به‌ خوبی‌ می‌دانیم‌ که‌ عاشورا الهام‌ بخش‌ انقلاب‌ شور آفرینی‌ است‌ که‌ در روزگارمابزرگ‌ترین‌ حادثه‌ای‌ است‌ که‌ با راهبری‌ عاشورایی‌ بزرگ‌ عصر، امام‌ خمینی‌ (ع) خواهان‌استقرار زندگی‌ برپایه‌ توحید و عدل‌ شده‌ است‌. فرهنگ‌ عاشورا درحقیقت‌ فرهنگی‌ همه‌جانبه‌ دارد که‌ انقلاب‌ اسلامی‌ باالگوگرفتن‌ از آن‌ مسیر پرفراز ونشیب‌ خود را طی‌ نموده‌.
به‌ عبارت‌ دیگر: نهضت‌ عاشورا یک‌ نهضت‌ عظیم‌ فرهنگی‌ است‌ که‌ ابعاد گوناگون‌حیات‌ انسان‌ را در بر دارد، حرکتی‌ باوقوع‌ خود، تاریخ‌ ساز وعزت‌ آفرین‌ وعاملی‌ برای‌احیای‌ اسلام‌ ناب‌ گردید تا آن‌ جا که‌ برای‌ خود این‌ لقب‌ را گرفت‌: «الاسلام‌ محمدی‌الوجود و الحدوث‌ و حسینی‌ البقاء والاستمرار».
انقلاب‌ اسلامی‌ درحقیقت‌ احیاگر اسلامی‌ بود که‌ پس‌ از قرن‌ها ضعف‌ وعقب‌ماندگی‌ و انحطاط‌ مسلمانان‌ به‌ ویژه‌ بافروپاشی‌ و تجزیه‌ امپراتوری‌ عثمانی‌ به‌ اوج‌ خودرسیده‌ و دوران‌ رکود و رخوت‌ مسلمانان‌ رابه‌ درازا کشیده‌ و درحقیقت‌ وارد مرحله‌ تازه‌ای‌ازظهور مجدد شده‌ بود.
البته‌ گفتنی‌ است‌ که‌ تحلیل‌ تطبیقی‌ حادثه‌ عاشورا بر انقلاب‌ اسلامی‌ بدون‌ توجه‌به‌ محوریت‌ آن‌ یعنی‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌ 1 به‌ تصویر کشاند.
تأثیر فرهنگ‌ عاشورابرانقلاب‌ اسلامی‌
اساساً شروع‌ نهضت‌ را همان‌ عصر روز عاشورا باید تلقی‌ کرد ( سیزده‌ خرداد ) ودرحقیقت‌ نطفه‌ انقلاب‌ را همان‌ فریاد عصر عاشورای‌ امام‌ منعقد کرد. عاشورا در جوامع‌،دارای‌ قدرتی‌ بوده‌ که‌ این‌ قدرت‌ را امام‌ شناخت‌ و بابهره‌ برداری‌ درست‌ از آن‌ انقلاب‌ به‌پیروزی‌ رسید.
براین‌ اساس‌ عاشورا تنها مسئله‌ای‌ برای‌ آرامش‌ روح‌ و روان‌ و معنویت‌ نیست‌،بلکه‌ می‌تواند عامل‌ رخ‌دادی‌ عظیم‌ در گستره‌ تاریخ‌ گردد. متأسفانه‌ عده‌ای‌ عاشورا را یک‌مسأله‌ پسیکو لوژیک‌، (روانی‌ و نفسانی‌) می‌بینند که‌ به‌ آنها آرامش‌ می‌دهد و جنبه‌عاطفی‌ دارد. امااین‌ تمام‌ جوهره‌ عاشورا نیست‌، تجلی‌ صفات‌ جمیله‌ در بر خورد با جور وستم‌ از بهترین‌ جنبه‌های‌ محوری‌ نهضت‌ عاشورا است‌.
یکی‌ از شاخصه‌های‌ عمده‌ نو پردازان‌ فکر دینی‌ و اسلام‌ شناسان‌ نواندیش‌ در چنددهه‌ اخیر این‌ است‌ که‌ رخ‌ داد عاشورا به‌ عنوان‌ یک‌ رخ‌ داد اجتماعی‌ برای‌ آنها مطرح‌ شده‌ودر بینش‌ اجتماعی‌ آنها مؤثر افتاده‌ است‌. هرچند فرهنگ‌ها مجموعه‌ باورها، گرایش‌ها،ارزش‌ها و رفتارهایی‌ هستند که‌ درحیات‌ یک‌ جامعه‌ ماندگار می‌شوند واستمرار تاریخی‌می‌یابند. بدین‌ روی‌ عاشورا تنها یک‌ رویداد تاریخی‌ نیست‌، بلکه‌ یک‌ فرهنگ‌ است‌.فرهنگ‌ عاشورا مجموعه‌ عناصر عاطفی‌، ارزشی‌، اعتقادی‌ و رفتاری‌ای‌ است‌ که‌ برمحورعاشورا شکل‌ گرفته‌ وبه‌ نحو زنده‌ وحیات‌ بخشی‌ حضور پایدار خود را در تاریخ‌ تشیع‌ حفظ‌کرده‌ ونقش‌ها و کارکردهای‌ متنوعی‌ در جامعه‌ شیعی‌؛ خصوصاً انقلاب‌ اسلامی‌داشته‌است‌.
در یک‌ بررسی‌ وتحلیل‌ جامع‌ اگر بخواهیم‌ نقش‌ عاشورا را در تکوین‌، پیدایش‌وتکامل‌ انقلاب‌ اسلامی‌ طرح‌ نماییم‌، باید به‌ زیر اشاره‌ کنیم‌:
1 ـ انداموارگی‌ دین‌ وسیاست‌
پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ وتشکیل‌ حکومت‌ اسلامی‌ درحقیقت‌ پیوند دو نهاد دین‌ وسیاست‌ در صحنه‌ بوده‌ است‌ این‌ حقیقت‌ حاصل‌ تلاش‌ سیدالشهداء در مبارزه‌ بابدعت‌های‌ اموی‌ بود که‌ آنهااصل‌ وحدت‌ یافتة‌ دین‌ وسیاست‌ را از محور حقانی‌ وجودمبارک‌ امام‌ خارج‌ ساخته‌ و در اختیار انسان‌ پلیدی‌ هم‌ چون‌ معاویه‌ نهاده‌ و او را ملقب‌ به‌امیر مؤمنان‌ نموده‌ بودند. حضرت‌، ضمن‌ قیام‌ وافشای‌ جوهره‌ کفر اموی‌ در صدد درهم‌شکستن‌ تندیس‌ پاگرفتة‌ رذالت‌ در پوشش‌ فضلیت‌ بود. لذا باشهامت‌ وقدرت‌ تمام‌،خروش‌ برآورد: «الا و ان‌ الدعی‌ بین‌ الدعی‌ قد رکز بین‌ اثنتین‌ بین‌ السله‌ والذله‌ هیهات‌منّا الذله‌».
بررسی‌ دوران‌ حضرت‌ سیدالشهداء به‌ خوبی‌ بیان‌گر این‌ حقیقت‌ است‌ که‌مهم‌ترین‌ علل‌ انحطاط‌ وسقوط‌ جامعه‌ برداشت‌ نادرست‌ ازدین‌ وفهم‌ غلط‌ معارف‌اسلامی‌ است‌. عواملی‌ که‌ به‌ بروز کژ اندیشی‌هاو گرایش‌های‌ قبلیه‌ای‌ منتهی‌ گردیدوموجباتی‌ را فراهم‌ آورد تاکسانی‌ به‌ مصادر خلافت‌ دست‌ یابند که‌ دین‌ را وسیله‌ توجیه‌حکومت‌ و اهداف‌ فردی‌ وقومی‌ خویش‌ قرار دهند.
امام‌ خمینی‌ 1 بابهره‌گیری‌ از این‌ حرکت‌ تاریخی‌ به‌ تلفیق‌ دونهاد پرداخت‌وعامل‌ سعادت‌ جامعه‌ را در یکسان‌ انگاری‌ این‌ دو مقوله‌ می‌دید:
«این‌ یک‌ نقش‌ شیطانی‌ بوده‌ است‌ که‌ از زمان‌ بنی‌ امیه‌ وبنی‌ عباس‌ طرح‌ ریزی‌شده‌ است‌ وبعد از آن‌ هم‌ هر حکومتی‌ که‌ آمده‌ است‌، تأیید این‌ امر راکرده‌ است‌ واخیراً هم‌که‌ راه‌ شرق‌ وغرب‌ به‌ دولت‌های‌ اسلامی‌ باز شده‌، این‌ امر در اوج‌ خودش‌ قرارگرفته‌ که‌اسلام‌ یک‌ مسئله‌ شخصی‌ بین‌ بنده‌ وخداست‌ وسیاست‌ ازاسلام‌ جداست‌ ونباید مسلمان‌درسیاست‌ دخالت‌ کند ونباید روحانیون‌ وارد سیاست‌ بشوند.»
رواج‌ اندیشه‌ جدایی‌ دین‌ از سیاست‌ به‌ دلیل‌ این‌ که‌ هر گونه‌ مسئولیت‌ اعتقادی‌ واجتماعی‌ را از افراد سلب‌ می‌کرد با روحیه‌ تسامح‌ و راحت‌طلبی‌ نیز سازگاری‌ داشت‌ وبسیاری‌ از افراد برای‌ حفظ‌ منافع‌ شخصی‌ خود از هر گونه‌ اندیشه‌ای‌ که‌ به‌ تغییر وضع‌موجود منتهی‌ گردد احتراز می‌کردند. لذا نقشه‌های‌ شیطانی‌ حکومت‌ از یک‌ سو و تسامح‌ وراحت‌طلبی‌ از سوی‌ دیگر موجب‌ شد تا اعتقادات‌ دینی‌ نقش‌ مؤثری‌ در اعمال‌ اجتماعی‌- سیاسی‌ مردم‌ نداشته‌ باشند و از قیام‌ برای‌ خدا در جامعه‌ اسلامی‌ غفلت‌ گردد.امام‌خمینی‌ 1 در این‌ زمینه‌ می‌فرماید:
«خودخواهی‌ و ترک‌ قیام‌ برای‌ خدا ما را به‌ روزگار سیاه‌ رساند و همه‌ جهانیان‌ را برما چیره‌ کرده‌ و کشورهای‌ اسلامی‌ را زیر نفوذ دیگران‌ در آورده‌».
بنابراین‌ در اندیشه‌ احیایی‌ امام‌ خمینی‌ 1 ، دین‌ و سیاست‌ آن‌ چنان‌ در هم‌ تلفیق‌و ترکیب‌ شده‌اند که‌ یک‌ واحد شخصی‌ منسجم‌ به‌ وجود می‌آورد. در چنین‌ دیدگاهی‌ دین‌منهای‌ سیاست‌ و ولایت‌، جسدی‌ بی‌ جان‌ و بی‌ فروغ‌ است‌:
«این‌ را که‌ دیانت‌ باید از سیاست‌ جدا باشد و علمای‌ اسلام‌ در امور اجتماعی‌ وسیاسی‌ دخالت‌ نکنند، استعمارگران‌ گفته‌ و شایع‌ کرده‌اند. این‌ را بی‌ دین‌ها می‌گویند، مگرزمان‌ پیغمبر اکرم‌ (ص) سیاست‌ از دیانت‌ جدا بود؟ مگر در آن‌ دوره‌ عده‌ای‌ روحانی‌ بودند وعده‌ دیگر سیاست‌مدار و زمام‌دار؟ مگر زمان‌ خلفای‌ حق‌ یا ناحق‌، زمان‌ خلافت‌ حضرت‌امیر (ع) سیاست‌ از دیانت‌ جدا بود؟ دو دستگاه‌بود؟ این‌ حرف‌ها را استعمارگران‌ و عمال‌سیاسی‌ آنها درست‌ کرده‌اند، تا دین‌ را از تصرف‌ امور دنیا و از تنظیم‌ جامعه‌ مسلمانان‌ برکنار سازند و ضمناً علمای‌ اسلام‌ را از مردم‌ و مبارزان‌ راه‌ آزادی‌ و استقلال‌ جدا کنند و در این‌ صورت‌ می‌توانند بر مردم‌ مسلط‌ شده‌ و ثروت‌های‌ ما را غارت‌ کنند. منظور آنهاهمین‌است‌.»
2ـ عدم‌ سازش‌ با طاغوت‌ و ظالم‌
یکی‌ از نمودهای‌ ارزشی‌ عاشورا در انقلاب‌ اسلامی‌ امام‌ بزرگوار، مسئله‌ ناسازگاری‌با طاغوت‌ و استکبار بود که‌ در تمام‌ حرکت‌ها و موضع‌گیری‌های‌ ایشان‌ پیش‌ از پیروزی‌انقلاب‌ و پس‌ از آن‌ کاملاً نمود داشت‌ و به‌ صورت‌ یک‌ جریان‌ محوری‌ در نهضت‌ اسلامی‌می‌درخشید.
نکته‌ قابل‌ توجهی‌ که‌ از این‌ جهت‌ در نهضت‌ امام‌ خمینی‌ 1 وجود دارد، شیوه‌موضع‌گیری‌ ایشان‌ است‌. اولین‌ اعلامیه‌ آن‌ حضرت‌ در جریان‌ تصویب‌ لایحه‌انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی‌ در سال‌ 1342 تا آخرین‌ اعلامیه‌ ایشان‌ در پاریس‌ و پیش‌ ازفرار شاه‌ از ایران‌ گویای‌ همین‌ واقعیت‌ است‌. شاید ما رهبری‌ انقلابی‌ هم‌چون‌ امام‌ 1 درعصر حاضر در دنیا نیابیم‌ که‌ طی‌ پانزده‌ سال‌ مبارزه‌، موضعی‌ یگانه‌ و یک‌نواخت‌ داشته‌باشد و شرایط‌ و مقتضیات‌ گوناگون‌ نتواند کوچک‌ترین‌ تغییری‌ در موضع‌ ضد طاغوتی‌ اوایجاد کند.
حتی‌ زمانی‌ که‌ شاه‌ خود را در آستانه‌ سقوط‌ می‌دید و با تمام‌ تکبرش‌ از موضع‌مدیریت‌ کشور تنازل‌ کرد و حاضر بود به‌ صورت‌ یک‌ جریان‌ بایکوت‌ شده‌ در سیاست‌،پادشاه‌ افسانه‌ای‌ باشد و حکومت‌ نکند و حکومت‌ را به‌ دست‌ مجلس‌ آزاد و دولت‌ منتخب‌آن‌ مجلس‌ بسپارد، بسیاری‌ از گروه‌های‌ به‌ اصطلاح‌ مبارز سیاسی‌ آن‌ روز و برخی‌ ازافرادی‌ که‌ در سنگر مرجعیت‌، خود را هم‌رزم‌ امام‌ 1 می‌پنداشتند، این‌ تنازل‌ را قبول‌کردند و سعی‌ داشتند ایشان‌ را هم‌ به‌ قبول‌ آن‌ راضی‌ کنند.
از جمله‌ یکی‌ از روحانیون‌ وابسته‌ به‌ جبهه‌ ملی‌ در این‌ خصوص‌ نامه‌ای‌ به‌ امام‌ 1 در نجف‌ نوشت‌ و از امام‌ 1 درخواست‌ کرد، تا ایشان‌ برای‌ تشکیل‌ یک‌ مجلس‌ آزاد شورای‌ ملی‌ و برگزاری‌ انتخابات‌ در کشور موافقت‌ کند. امام‌ 1 در موضع‌ ناسازگاری‌ با طاغوت‌قهرمانانه‌ ایستاد و اعلام‌ کرد به‌ کم‌تر از سقوط‌ سلطنت‌ و محاکمه‌ محمد رضای‌ جنایت‌کاررضایت‌ نمی‌دهم‌. امام‌ در پاسخ‌ نامه‌ آن‌ روحانی‌ پیامی‌ فرستاد و تأکید کرد که‌ این‌ نامه‌حتی‌ شایسته‌ پاسخ‌ دادن‌ هم‌ نیست‌! و در اطلاعیه‌ای‌ که‌ در مرداد ماه‌1357 صادر فرمودموضع‌ صریح‌ ضد طاغوتی‌ خود را اعلام‌ فرمود.
در جریان‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ این‌ طاغوت‌ ستیزی‌ امام‌ 1 به‌ استکبار ستیزی‌مبدل‌ شد و ارزش‌ عاشورا در سیمای‌ استکبار ستیزی‌ امام‌ 1 نمود یافت‌.
امام‌ 1 همواره‌ در بیانات‌ خود روی‌ این‌ مطلب‌ تکیه‌ می‌کرد که‌ حرکت‌ انقلابی‌ این‌مردم‌ در پیروی‌ از امام‌ حسین‌ (ع) حرکت‌ با خون‌ است‌ و دقیقاً در تبیین‌ شعار عاشورای‌حسین‌ (ع) : «ان‌ کان‌ دین‌ محمد لم‌ یستقم‌ الا بقتلی‌ فیاسیوف‌ خذینی‌» در اطلاعیه‌ای‌ که‌در هلال‌ محرم‌ 1357 از پاریس‌ صادر فرمود، ماه‌ محرم‌ را ماه‌ پیروزی‌ خون‌ بر شمشیرنامید و در پیام‌ به‌ ملت‌ ایران‌ روز یازدهم‌ محرم‌ همان‌ سال‌(11/9/57) فرمود:
«اکنون‌ دشمنان‌ اسلام‌ و ایران‌ و هواداران‌ رژیم‌ یزیدی‌، در مقابل‌ هواداران‌ اسلام‌ ومخالفان‌ سر سخت‌ رژیم‌ طاغوتی‌ ابوسفیان‌، صف‌ بندی‌ نموده‌ و می‌خواهند شعاراسلامی‌ و حسینی‌ را که‌ برای‌ احیای‌ اسلام‌ و به‌ دست‌ آوردن‌ آزادی‌ و استقلال‌ و برقراری‌حکومت‌ قرآن‌، به‌ جای‌ سلطه‌ شیطان‌ و حکومت‌ قانون‌ عدل‌ در مقابل‌ حکومت‌ جنگل‌است‌، با مسلسل‌ها و توپ‌ و تانک‌ها که‌ از خون‌ دل‌ ملت‌ محروم‌ تهیه‌ شده‌ است‌، جواب‌دهند. غافل‌ از آن‌ که‌ ملتی‌ که‌ با بیداری‌ و هوشیاری‌ به‌ پاخاسته‌ و نهضت‌ اصلی‌ اش‌ راوظیفه‌ شرعی‌ الهی‌ تشخیص‌ داده‌ به‌ این‌ سلاح‌های‌ زنگ‌ زده‌، با تمسخر می‌نگرد».
عبیدالله‌ بن‌ زیاد ـ چاکر و خانه‌ زاد اموی‌ ـ پس‌ از هلاکت‌ یزید، چون‌ خواست‌ ازشهر بصره‌ فرار کند، لباس‌ زنانه‌ پوشید و مردی‌ را پشت‌ سرش‌ سوار کرد که‌ به‌ شورشیان‌می‌گفت‌:
«کنار شوید! این‌ زن‌ از خاندان‌ من‌ است‌. به‌ دیار زنان‌ ابن‌ زیاد آمده‌ بود، می‌خواهم‌او را ببرم‌». او با این‌ شیوة‌ ننگین‌ و حقارت‌آمیز گریخت‌ و خود را در پرتو این‌ ذلت‌ و پستی‌از مرگ‌ نجات‌ داد.
اما حسین‌ بن‌ علی‌ (ع) درگیر و دار معرکه‌ عاشورا، در میان‌ انبوه‌ دشمنان‌ فراوان‌ ودر موقعیتی‌ که‌ دشمنان‌ از چهار سو، او را در محاصره‌ داشت‌، هنگامی‌ که‌ با پیشنهاد بیعت‌با یزید مواجه‌ می‌گردد تا از آن‌ معرکه‌ خونبار و هراس‌انگیز جان‌ سالم‌ به‌ در ببرد، با کمال‌شهامت‌ و جوان‌مردی‌، فضیلت‌ و انسانیت‌ اعلام‌ فرمود: «والله‌ لااعطیکم‌ بیدی‌ اعطاءالذلیل‌ ولا افر فرار العبید.» ؛ «به‌ خدا قسم‌! هرگز دستم‌ را همانند دست‌ ذلیلان‌ و زبونان‌به‌ شما نمی‌دهم‌ و هم‌ چون‌ بردگان‌ از پیش‌ شما نمی‌گریزم‌.»
این‌ سخن‌ بزرگ‌ در آن‌ اوضاع‌ ویژه‌ از سعة‌ صدر و عظمت‌ درون‌ حکایت‌ هایی‌ داردکه‌ ژرفا و گستردگی‌ آن‌ را جز خدای‌ بزرگ‌ کسی‌ نمی‌داند.
روز عاشورا، آن‌ گاه‌ که‌ عده‌ای‌ از یاران‌ امام‌ حسین‌ (ع) در خاک‌ و خون‌ غلتیدند، اوبه‌ جای‌ این‌ که‌ روحیه‌ خود را از دست‌ دهد و دست‌ تضرع‌ به‌ سوی‌ آنان‌ دراز کند، با ثبات‌ واستقامت‌ کامل‌ گفت‌: «به‌ خدا قسم‌! به‌ هیچ‌ یک‌ از خواست‌های‌ اینان‌ تن‌ در نمی‌دهم‌ تاخدای‌ خود را ملاقات‌ کنم‌، در حالی‌ که‌ به‌ خون‌ خود آغشته‌ام‌.»
3ـ تأثیر پذیری‌ از فرهنگی‌ عاشورا
تأثیر پذیری‌ از فرهنگ‌ عاشورا و بررسی‌ گونه‌های‌ مختلف‌ آن‌ در شعر قبل‌ ازانقلاب‌ و ادبیات‌ دوران‌ مقاومت‌ و ستم‌شاهی‌، خود از اهمیت‌ فوق‌ العاده‌ای‌ برخوردار است‌.این‌ که‌ کدام‌ دسته‌ از شاعران‌ به‌ این‌ مهم‌ اقدام‌ کرده‌، بیان‌ چه‌ جنبه‌ هایی‌ را در کلام‌ خودرگزیده‌اند، تعبیرات‌ لفظی‌ و تشبیهات‌ ادبی‌ و استعاره‌های‌ آنان‌ چگونه‌ بوده‌، قدرت‌ کلام‌ ومیزان‌ نفوذ نفس‌ آنان‌ تا چه‌ پایه‌ رفته‌ است‌ چه‌ ابعادی‌ از تأثیر پذیری‌ را وجهه‌ سخن‌خویش‌ قرار داده‌اند و...؟ زمانی‌ که‌ این‌ بررسی‌ها صورت‌ گرفت‌، آیه‌های‌ فراوانی‌ برای‌انجام‌ داوری‌های‌ فرهنگی‌ و ادبی‌ همه‌ جانبه‌ حاصل‌ می‌شود که‌ هم‌ با عنایت‌ به‌ افراد وگویندگان‌ و هم‌ با توجه‌ به‌ جنبه‌های‌ کلامی‌، فرهنگی‌، ادبی‌ و... قابل‌ مقایسه‌ و تطبیق‌واست‌ که‌ فرصت‌ و مجال‌ دیگری‌ می‌طلبد.
بیان‌ تأثیر پذیری‌ فرهنگ‌ عاشورا را در شعر پس‌ از انقلاب‌ می‌توان‌ در چندین‌محور و موضع‌ دانست‌ که‌ می‌توان‌ به‌ چند نمونه‌ از آنها اشاره‌ کرد:
الف‌ ـ موضوع‌ مدح‌، ستایش‌ و تمجید که‌ بی‌تردید مقوله‌ای‌ بسیار مفصل‌ و در خوراعتناست‌.
ب‌ ـ ترغیب‌، تشویق‌ و تهیج‌ رزمندگان‌ جبهه‌ در نبرد و دفاع‌ مقدس‌
4. پیوستگی‌ تربیت‌یافتگان‌ فرهنگ‌عاشورا با تربیت‌ یافتگان‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌
در تاریخ‌ عاشورا می‌خوانیم‌: وقتی‌ حضرت‌ سید الشهدا (ع) از مدینه‌ به‌ سوی‌ کربلامی‌آمدند، کلمه‌ استرجاع‌ و آیه‌ انا لله‌ و انا الیه‌ راجعون‌ را تلاوت‌ فرمودند. فرزندش‌ علی‌اکبر (ع) عرض‌ کرد: پدر! چرا این‌ جمله‌ را بر زبان‌ جاری‌ فرمودید؟ حضرت‌ (ع) فرمودند:لحظه‌ای‌ به‌ خواب‌ رفتم‌ هاتفی‌ ندا داد که‌ این‌ کاروان‌ می‌رود و مرگ‌ به‌ سراغ‌ آنان‌ می‌آید.عرض‌ کرد: پدر! مگر ما بر حق‌ نیستیم‌؟ فرمود: چرا بر حقیم‌. عرض‌ کرد: پس‌ ما از کشته‌شدن‌ چه‌ باک‌ داریم‌!
رشادت‌های‌ حضرت‌ عباس‌ بن‌ ابی‌طالب‌ (ع) ، حضرت‌ قاسم‌ بن‌ الحسن‌ (ع) ، عون‌بن‌ ابی‌طالب‌ (ع) ، احمد بن‌ حسن‌ بن‌ علی‌ (ع) ، عبدالله‌ بن‌ حباب‌ کلیمی‌، بکیر بن‌ یزیدریاحی‌، نافع‌ بن‌ هلال‌ بجلی‌، عبدالله‌ بن‌ جنادة‌ بن‌ لعب‌ بن‌ حرث‌ الانصاری‌، خلف‌ بن‌مسلم‌ بن‌ عوسجه‌؛ حتی‌ زنانی‌ چون‌ مادر «عبدالله‌ بن‌ عمیر» را می‌بینیم‌ که‌ با ایمان‌ به‌خدا و عشق‌ به‌ حسین‌ (ع) برای‌ حفظ‌ مکتب‌ چگونه‌ مبارزه‌ می‌کنند.
نوشته‌اند: پس‌ از کشته‌ شدن‌ «جنادة‌ انصاری‌» فرزند یازده‌ ساله‌اش‌ «عمر» که‌ به‌همراه‌ پدر و مادرش‌ به‌ سرزمین‌ کربلا آمده‌ بود، به‌ حضور امام‌ رسید و اجازه‌ نبرد با دشمن‌خواست‌. حسین‌ به‌ علی‌ (ع) درباره‌ وی‌ چنین‌ فرمود:
«این‌ نوجوان‌ که‌ پدرش‌ در حملة‌ اول‌ کشته‌ شده‌ است‌، شاید بدون‌ اطلاع‌ مادرش‌تصمیم‌ به‌ نبرد گرفته‌ است‌ و مادرش‌ به‌ کشته‌ شدن‌ وی‌ راضی‌ نباشد. اما این‌ نوجوان‌ایثارگر چون‌ گفتارامام‌ (ع) را شنید عرضه‌ داشت‌: نه‌ به‌ خدا، مادرم‌ دستور داده‌ است‌ جانم‌ رافدای‌ تو و خونم‌ را نثار راهت‌ کنم‌. امام‌ چون‌ این‌ پاسخ‌ را شنید اجازه‌ داد. عمر حرکت‌ نمودو در مقابل‌ صفوف‌ دشمن‌ با شوری‌ خاص‌، این‌ شعار حماسی‌ را می‌خواند:

• امیری‌ حسین‌ و نعم‌ الامیرسرور فواد البشیر النذیر علی‌ و فاطمة‌ والداه‌فهل‌ تعلمون‌ له‌ من‌ نظیر
• علی‌ و فاطمة‌ والداه‌فهل‌ تعلمون‌ له‌ من‌ نظیر علی‌ و فاطمة‌ والداه‌فهل‌ تعلمون‌ له‌ من‌ نظیر
امیر من‌ حسین‌ است‌ و چه‌ نیکو امیری‌. سرور قلب‌ پیامبر بشیر و نذیر، علی‌ وفاطمه‌ پدر و مادر اوست‌. آیا برای‌ او همانندی‌ می‌دانید؟
نوشته‌اند: مادر این‌ نوجوان‌ شجاع‌ و ایثارگر پس‌ از آن‌ که‌ خونش‌ را پاک‌ نمود، و به‌سوی‌ خیمه‌ بازگشت‌ و چوبی‌ به‌ دست‌ گرفت‌ و در حالی‌ که‌ این‌ دو بیت‌ را می‌خواند به‌ سوی‌دشمن‌ حمله‌ کرد:

• انی‌ عجوز فی‌ النساء ضعیفة‌خاویة‌ بالیة‌ نحیفة‌ اضربکم‌ بضربة‌ عنیفة‌دون‌ بنی‌ فاطمة‌ الشریفة‌
• اضربکم‌ بضربة‌ عنیفة‌دون‌ بنی‌ فاطمة‌ الشریفة‌ اضربکم‌ بضربة‌ عنیفة‌دون‌ بنی‌ فاطمة‌ الشریفة‌
من‌ در میان‌ زن‌ها زنی‌ ضعیفم‌، زنی‌ پیرو و فرتوت‌ و لاغر، بر شما ضربة‌ محکمی‌وارد خواهم‌ ساخت‌ در دفاع‌ و حمایت‌ از فرزندان‌ فاطمة‌ عزیز.
پس‌ از آن‌، دو نفر را مضروب‌ ساخت‌ و به‌ دستور امام‌ (ع) به‌ سوی‌ خیمه‌هابازگشت‌.
لذا حسین‌ بن‌ علی‌ (ع) درباره‌ این‌ اصحاب‌ و یاران‌ و اهل‌ بیت‌ خویش‌ می‌فرمایند:
«من‌ اصحاب‌ و یارانی‌ بهتر از یاران‌ خود ندیده‌ام‌ و اهل‌ بیت‌ و خاندانی‌ باوفاتر وصدیق‌تر از اهل‌ بیت‌ خود سراغ‌ ندارم‌. خداوند به‌ همه‌ شما جزای‌ خیر دهد.»
با مروری‌ به‌ تاریخ‌ انقلاب‌ اسلامی‌ از خرداد سال‌ 42 تا 22 بهمن‌ 57 ـ به‌ ویژه‌هشت‌ سال‌ دفاع‌ مقدس‌ ـ فرهنگ‌ عاشورا آشکار می‌گردد و تاریخ‌ تکرار می‌شود. این‌پیوستگی‌ها در وصیت‌ نامه‌های‌ رزمندگان‌، در پیشانی‌بندها و نوشته‌ها بر پشت‌ و سینه‌ وبازو، در شعارها و سرودهای‌ جبهه‌، در نام‌ و رمز عملیات‌، در حال‌ و هوای‌ شب‌ عملیات‌،عمل‌ کرد خانواده‌ شهدا، تابلوهای‌ نوشته‌، مزار نوشته‌ها، مجالس‌ سوگواری‌ شهدا وسرودهای‌ دوران‌ هشت‌ سال‌ دفاع‌ مقدس‌ به‌ روشنی‌ و با صمیمیتی‌ آشکار به‌ چشم‌می‌خورد. لذا امام‌ راحل‌، رهبر را آن‌ نوجوان‌ سیزده‌ ساله‌ می‌داند و می‌فرماید:
«این‌ جانب‌ هر وقت‌ با این‌ عزیزان‌ معظم‌ برخورد می‌کنم‌، یاوصیت‌نامه‌ انسان‌ سازشهیدی‌ را می‌بینم‌ احساس‌ حقارت‌ و زبونی‌ می‌کنم‌، هرچه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ دارد از برکت‌مجاهدت‌ شهدا و ایثار گران‌ است‌. کارنامه‌ نورانی‌ شهادت‌ و جانبازی‌ عزیزان‌ شما گواه‌صادقی‌ برکسب‌ بالاترین‌ امتیازات‌ و مدارج‌ تحصیلی‌ معنوی‌ آنان‌ است‌، که‌ بامهر رضایت‌خدا امضاشده‌ است‌ و کارنامه‌ شما در گرو تلاش‌ و مجاهدت‌ شماست‌.»
5 ـ حرکت‌ ضد ارتجاعی‌ امام‌ حسین‌ (ع)
امام‌ (ع) درنامه‌ای‌ به‌ معاویه‌ پس‌ از شهادت‌ مظلومانه‌ برادرش‌ امام‌ مجتبی‌ (ع) پرده‌ از روی‌ چهره‌ کریه‌ ارتجاع‌ برداشت‌ وفرمود:
«مگر تو قاتل‌ حجربن‌ عدی‌ ورفقای‌ عباد ثابت‌ قدمش‌ نیستی‌؟ قاتل‌ مردانی‌ که‌ ازپیدایش‌ رویه‌های‌ بدعت‌آمیز ضد اسلامی‌ ناراحت‌ وبی‌ آرام‌ بودند، دستور به‌ تبعیت‌ از رویه‌معروف‌ اسلامی‌ یعنی‌ (سنت‌) می‌دادند و از رویه‌ زشت‌ و ناروای‌ نوپیدا (منکر) برحذرمی‌داشتند. آنان‌ راپس‌ از دادن‌ امان‌های‌ مؤکد و به‌ سوگند محکم‌ شده‌، به‌ طور ستم‌گرانه‌ وتجاوزکارانه‌ کشتی‌ و با این‌ عمل‌ نشان‌ دادی‌ که‌ در برابر خداگستاخی‌ و پیمانش‌ را خوارمی‌داری‌؟ مگر تو نیستی‌ که‌ زیاد را در این‌ دوره‌ که‌ نظامات‌ اسلامی‌ حکم‌ فرماست‌ به‌فرزندی‌ زنا کاری‌ که‌ با مادرش‌ آومیخته‌ بود شناختی‌ وگفتی‌ که‌ او پسر ابوسفیان‌ است‌، درصورتی‌ که‌ پیامبر خدا (ص) فرموده‌ است‌ که‌ فرزند از آن‌ بستر، وزناکار را سنگ‌ کیفر است‌.آن‌ گاه‌ او را بر مسلمانان‌ مسلط‌ کردی‌ و فرمان‌ روایی‌ بخشیدی‌، تا ایشان‌ را بکشد و دست‌و پایشان‌ را از چپ‌ و راست‌ ببرد و بر شاخة‌ نخل‌ به‌ دار آویزد. پناه‌ بر خدا! و بدا ن‌ که‌ خدا رادیوان‌ محاسبه‌ای‌ است‌ که‌ در آن‌ هیچ‌ از خرد و کلان‌ اعمال‌ فرو گذاشته‌ نمی‌شود. بدان‌ که‌خدا هرگز از یاد نخواهد برد که‌ تو مردم‌ را به‌ محض‌ بدگمانی‌ می‌کشی‌ و به‌ اتهام‌ محض‌،دست‌گیر می‌سازی‌ و نوجوانی‌ را ولایت‌ عهدی‌ بخشیده‌ای‌ که‌ شراب‌ می‌خورد و سگ‌بازی‌ می‌کند...»
در این‌ نامه‌ امام‌ (ع) به‌ نکات‌ ارتجاعی‌ِ ارزش‌ در حکومت‌ معاویه‌ اشاره‌ می‌کنند که‌عمده‌ترین‌ آن‌ جریان‌ انتساب‌ زیاد به‌ فرزند زنا کار است‌ که‌ این‌ کار جزء سنن‌ و ارزش‌های‌جاهلیت‌ قبل‌ از اسلام‌ بود.
حضرت‌ امام‌ خمینی‌ 1 انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ را نشأت‌ گرفته‌ از قیام‌ حضرت‌سیدالشهداء (ع) می‌دانند و مقایسه‌ای‌ دارند بین‌ یزید و یزیدیان‌ و شاه‌ وقوم‌ ستم‌گرش‌.
دراین‌ باره‌ می‌فرمایند:
«آن‌ روز یزیدیان‌ با دست‌ جنایت‌کاران‌ گور خود را کندند و تا ابد، هلاکت‌ خویش‌ ورژیم‌ ستم‌گر جنایت‌کار خود را به‌ ثبت‌ رساندند، و در پانزده‌ خرداد چهل‌ و دو پهلویان‌ وهواداران‌ وسردمداران‌ جنایت‌کارشان‌ بادست‌ ستم‌شاهی‌ خود گور خود را کندند و سقوط‌ وننگ‌ ابدی‌ را برای‌ خویش‌ به‌ جاگذاشتند که‌ ملت‌ عظیم‌ الشأن‌ ایران‌ ـ بحمدالله تعالی‌ ـ باقدرت‌ و پیروزی‌ برگور آتش‌بار آنان‌ لعنت‌ می‌فرستند.»
ایشان‌ در پیام‌ خویش‌ در تاریخ‌ 15/3/61 به‌ مناسبت‌ سال‌ روز قیام‌ پانزده‌ خردادونیز در جمع‌ گروهی‌ از علما و ائمه‌ جماعات‌ روحانیون‌ و وعاظ‌ قم‌ و تهران‌ می‌فرمایند:
«ملت‌ عظیم‌ الشأن‌ در سال‌ روز شوم‌ این‌ فاجعه‌ انفجارآمیزی‌ که‌ مصادف‌ با پانزده‌خرداد چهل‌ و دو بود که‌ با الهام‌ از عاشورا آن‌ قیام‌ کوبنده‌ رابه‌ یاد آورد، اگر عاشوراو گرمی‌ وشور انفجاری‌ آن‌ نبود چنین‌ قیامی‌ بدون‌ سابقه‌ و سازماندهی‌ واقع‌ می‌شد. واقعه‌ عاشورا ازسال‌ شصت‌ و یک‌ هجری‌ تا خرداد شصت‌ و از آن‌ تا قیام‌ عالمی‌ بقیة‌ الله ـ ارواحنالمقدمه‌الفداء ـ در هر مقطع‌، انقلاب‌ ساز است‌.»
یا در اوج‌ اختناق‌ و دیکتاتوری‌ مصمم‌ واستوار، نقشه‌های‌ دشمن‌ را بر آب‌ کرده‌ وفریاد برآورد:
«...آقایان‌ بدانند که‌ خطر امروز بر اسلام‌ کم‌تر از خطر بنی‌ امیه‌ نیست‌.. دستگاه‌جبار با تمام‌ قوا با اسرائیل‌ و عمال‌ آنها همراهی‌ می‌کند. دستگاه‌ تبلیغات‌ را به‌ دست‌ آنهاسپرده‌ و در دربار دست‌ آنها باز است‌. در ارتش‌ و فرهنگ‌ وسایر و زارتخانه‌ها برای‌ آنها بازنموده‌ و شغل‌های‌ حساس‌ به‌ آنهاداده‌اند.»
«...امروز به‌ من‌ اطلاع‌ دادند که‌ بعضی‌ اهل‌ منبر را برده‌اند در سازمان‌ امنیت‌ وگفته‌اند شماسه‌ چیز راکار نداشته‌ باشید، دیگر هرچه‌ می‌خواهید بگویید: یکی‌ شاه‌ را، یکی‌
هم‌ اسرائیل‌ را، یکی‌ هم‌ نگویید دین‌ در خطر است‌. خوب‌، اگر این‌ سه‌ تا امر را ما کناربگذاریم‌، دیگر چه‌ بگوییم‌؟ ماهرچه‌ گرفتاری‌ داریم‌ از این‌ سه‌ تاهست‌. به‌ هرکه‌ مراجعه‌می‌کنی‌ می‌گوید شاه‌ گفته‌، شاه‌ گفته‌، مدرسه‌ فیضیه‌ را خراب‌ کنید، شاه‌ گفته‌، اینهارابکشید...»
«شما آقایان‌ به‌ تقویم‌ دو سال‌ پیش‌ از این‌ یا سه‌ سال‌ پیش‌ از این‌ بهایی‌هامراجعه‌ کنید. در آن‌جا می‌نویسد: «تساوی‌ حقوق‌ زن‌ و مرد ؛ رأی‌ عبد الوهاب‌» آقایان‌ هم‌از او تبعیت‌ می‌کنند. آقای‌ شاه‌ نفهمیده‌، می‌رود بالای‌ آن‌ جا، می‌گوید تساوی‌ حقوق‌ زن‌ ومرد! آقا! این‌ رابه‌ تو تزریق‌ کردند. مگر توبهایی‌ هستی‌ که‌ من‌ بگویم‌ کافراست‌، بیرونت‌کنند؟ نظامی‌ کردن‌ زن‌، رأی‌ عبدالوهاب‌ است‌. آقا، تقویمش‌ موجود است‌. نگویید نیست‌،شاه‌ ندیده‌ این‌ را؟...»
«والله من‌ شنیده‌ام‌ که‌ سازمان‌ امنیت‌ در نظر دارد شاه‌ را از مردم‌ بیندازد، تابیرونش‌کنند و لهذا مطالب‌ را معلوم‌ نیست‌ به‌ اوبرسانند. تأثرات‌ مازیاد است‌. روابط‌ مابین‌ شاه‌ واسرائیل‌ چیست‌ که‌ سازمان‌ امنیت‌ می‌گوید از اسرائیل‌ حرف‌ نزنید، ازشاه‌ هم‌ حرف‌ نزنید؟این‌ دو تا تناسبشان‌ چیست‌؟ مگر شاه‌ اسرائیلی‌ است‌؟ به‌ نظر سازمان‌ امنیت‌، شاه‌یهودی‌ است‌!»
چنان‌ که‌ ملاحظه‌ می‌کنید، امام‌ در این‌ سخنرانی‌، شخص‌ شاه‌ را مورد عتاب‌ وخطاب‌ خویش‌ قرار داده‌ است‌ و شاه‌ که‌ تحمل‌ شنیدن‌ سخن‌ حق‌ نداشت‌ به‌ خشم‌ آمد ومأمورانش‌ به‌ دستور او، شبانه‌ امام‌ را دست‌گیر کردند، که‌ درپی‌ آن‌، حادثه‌ دو ازدهم‌ محرم‌(15 خرداد) پیش‌ آمد.
6 ـ ثبات‌ وپایداری‌ انقلاب‌ اسلامی‌
حضرت‌ امام‌ 1 علل‌ محدثه‌ و مبقیه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ را مدیون‌ ومرهون‌عاشورا و درسی‌ که‌ مردم‌ از امام‌ حسین‌ (ع) آموختند می‌دانند و لذا در سخنان‌ خویش‌می‌فرمایند:
«ماباید همه‌ متوجه‌ این‌ معنا باشیم‌ که‌ اگر قیام‌ حضرت‌ سید الشهدا (ع) نبود، امروزما نمی‌توانستیم‌ پیروز شویم‌. انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ پرتوئی‌ از عاشورا و انقلاب‌ عظیم‌الهی‌ آن‌ است‌.»
«تمام‌ این‌ وحدت‌ کلمه‌ای‌ که‌ مبدأ پیروزی‌ ماشد، برای‌ خاطر این‌ مجالس‌ عزا واین‌ مجالس‌ سوگواری‌ و این‌ مجالس‌ تبلیغ‌ و ترویج‌ اسلام‌ شد.»
«این‌ خون‌ سیدالشهداست‌ که‌ خون‌های‌ همة‌ ملت‌های‌ اسلامی‌ رابه‌ جوش‌ آورد،ملت‌ ما از طفل‌ شش‌ ماهه‌ تا پیرمرد هشتاد ساله‌ را در راه‌ خداوند فدا کرد و این‌ اقتدا به‌بزرگ‌ مرد تاریخ‌ حضرت‌ سیدالشهداء (ع) است‌.
7 ـ مقاومت‌ در برابر تهاجمات‌ دشمن‌
یکی‌ از اموری‌ که‌ امام‌ حسین‌ (ع) باالهام‌ از کلام‌ الهی‌ روی‌ آن‌ تکیه‌ می‌کردندصبر و استقامت‌ و بردباری‌ است‌ از جمله‌:
در پاسخ‌ مردی‌ از کوفه‌ به‌ نام‌ «ابوهرم‌» که‌ از حضرت‌ سؤال‌ می‌کنند: چه‌ انگیزه‌ای‌تو را وا داشت‌ که‌ از حرم‌ جدت‌ بیرون‌ بیایی‌؟
امام‌ (ع) می‌فرمایند: «ای‌ اباهرم‌! بنی‌ امیه‌ بافحاشی‌ و ناسزا گویی‌ احترام‌ مرادرهم‌ شکستند. من‌ راه‌ صبر و شکیبایی‌ را در پیش‌ گرفتم‌ و ثروتم‌ را از دستم‌ ربودند، بازهم‌ شکیبایی‌ کردم‌، ولی‌ چون‌ خواستند خونم‌ را بریزند از شهر خارج‌ شدم‌».
بنابه‌ نقل‌ «ابن‌ قولویه‌»و «مسعودی‌»، امام‌ حسین‌ (ع) آن‌ گاه‌ که‌ نماز صبح‌ را به‌جاآورد، رو به‌ سوی‌ نمازگزاران‌ کرد و پس‌ از حمد وسپاس‌ خداوند به‌ آنان‌ فرمود: «خداوندبه‌ کشته‌ شدن‌ شما و کشته‌ شدن‌ من‌ در این‌ روز اذن‌ داده‌ است‌ و برشماست‌ که‌ صبر وشکیبایی‌ درپیش‌ گیریدو بادشمن‌ بجنگید».
مرحوم‌ صدوق‌ در «معانی‌ الاخبار» می‌گوید: امام‌ (ع) فرمودند:«ای‌ بزرگ‌زداگان‌!صبر و شکیبایی‌ به‌ خرج‌ دهید که‌ مرگ‌ چیزی‌ جز یک‌ پل‌ نیست‌ که‌ شما را از سختی‌ ورنج‌ عبور می‌دهد و به‌ بهشت‌ پهناور ونعمت‌های‌ همیشگی‌ می‌رساند.»
امام‌ حسین‌ (ع) در روزعاشورا و درلحظه‌های‌ حساس‌، هنگامی‌ که‌ چند تن‌ ازنوجوانان‌ هاشمی‌ و آل‌ ابوطالب‌ مانند محمد و عون‌ (فرزندان‌ عبدالله جعفر) و محمد بن‌مسلم‌، دسته‌ جمعی‌ هم‌ چون‌ عقاب‌ به‌ سوی‌ دشمن‌ حمله‌وربودند فرمود: «عمو زادگان‌ من‌و خاندان‌ من‌! درمقابل‌ مرگ‌ صبرو استقامت‌ به‌ خرج‌ دهید که‌ به‌ خدا سوگند پس‌ از امروزروز ذلت‌ و خواری‌ ای‌ نخواهید دید.»
خواهرش‌ زینب‌ 8 رادعوت‌ به‌ صبرو بردباری‌ می‌نماید. آخرین‌ کلام‌ امام‌ (ع) درلحظه‌ شهادت‌ این‌ است‌:
«درمقابل‌ قضاو قدر تو شکیبایم‌ ای‌ پرودگاری‌ که‌ به‌ جز تو خدایی‌ نیست‌. ای‌ فریادرس‌ دادخواهان‌، که‌ مرا جز تو پروردگارو معبودی‌ نیست‌، برحکم‌ وتقدیر تو صابر وشکیبایم‌.»
حضرت‌امام‌ خمینی‌ 1 در تمام‌ مراحل‌ انقلاب‌ به‌ پیروی‌ از حسین‌ بن‌ علی‌ (ع) راه‌صبرو استقامت‌ را پیشه‌ خود ساخته‌ و مردم‌ راهم‌ متوجه‌ این‌ امر مهم‌ نموده‌ و در بیانات‌خویش‌ در فروردین‌ چهل‌ و دو درمورد وظایف‌ عمومی‌ مسلمین‌ برای‌ صیانت‌ ازاسلام‌می‌فرمایند:
«شماپیرو پیشوایانی‌ هستید که‌ در برابر مصایب‌ و فجایع‌ صبر و استقامت‌کردند،آنچه‌ امروز می‌بینیم‌ نسبت‌ به‌ آن‌ چیزی‌ نیست‌، پیشوایان‌ بزرگوار ماحوادثی‌ چون‌عاشورا و شب‌ یازدهم‌ محرم‌ را پشت‌ سرگذاشتند و در راه‌ دین‌ خدا چنان‌ مصایبی‌راتحمل‌ کرده‌اند، عیب‌ است‌ برای‌ کسانی‌ که‌ ادعای‌ پیروی‌ از حضرت‌ امیر (ع) و امام‌حسین‌ (ع) را دارند در برابر این‌ نوع‌ اعمال‌ رسواو فضاحت‌آمیز دستگاه‌ حاکمه‌ خودراببازند.»
«ماباید روی‌ آن‌ فداکاری‌ها حساب‌ کنیم‌ که‌ سیدالشهداء (ع) چه‌ کرد و چه‌بساط‌ظلمی‌ را برهم‌ زد و ماهم‌ چه‌ کرده‌ایم‌؟ مگر خون‌ مارنگین‌تر از خون‌سیدالشهدااست‌؟ ماچرا بترسیم‌ از این‌که‌ خون‌ بدهیم‌، یا این‌که‌ جان‌ بدهیم‌؟ دستوراست‌ این‌. دستور عمل‌ امام‌ حسین‌ (ع) دستوراست‌ برای‌ همه‌ که‌ کُل‌ُّ یَوْم‌ٍ عاشُورا وَکُل‌ُّاَرْض‌ٍ کَربَلا''''. دستور داد به‌ اینکه‌ هر روز و در هر جاباید همان‌ نهضت‌ رابااستقامت‌ادامه‌بدهید.»
«صبر کلید ابواب‌ سعادت‌ و سرمنشأنجات‌ از مهالک‌ است‌. صبر، بلیات‌ را بر انسان‌آسان‌ می‌کند و مشکلات‌ را سهل‌ می‌نماید و عزم‌ و اراده‌ راقوت‌ می‌دهد. مقصد هرچه‌بزرگ‌تر باشد، رنج‌ در راه‌ آن‌ هرچه‌ زیاد باشد باید انسان‌ تحمل‌ کند. اگر چنان‌ چه‌استقامت‌ کنیم‌ مؤید به‌ تأییدات‌ الهی‌ هستیم‌».
8 ـ اصلاح‌طلبی‌ (امربه‌ معروف‌ و نهی‌ ازمنکر)
امام‌ حسین‌ (ع) به‌ عنوان‌ مظهر اسلام‌ محمدی‌ باقیام‌ خود عزم‌ آن‌ دارد تابرتفسیرها و برداشت‌های‌ رایج‌ از دین‌ خط‌ بطلان‌ کشد و با احیای‌ دین‌ حقیقی‌، وجوه‌ پویا،سازنده‌ و جهت‌ دهنده‌ دین‌ را برای‌ مردم‌ نمایان‌ سازد لذا می‌فرماید: «انما خرجت‌ لطلب‌الاءصلاح‌ فی‌ امة‌ جدی‌ ارید ان‌ امر بالمعروف‌ وانهی‌ عن‌ المنکر و اسیر بسیرة‌ جدی‌ وابی‌ علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌».
پر واضح‌ است‌ که‌ عامل‌ اصلی‌ انسجام‌ امت‌ اسلامی‌ دین‌ است‌ و اصلاح‌ امت‌ممکن‌ نیست‌ مگر بااصلاح‌ دین‌ و اصلاح‌ دین‌ نیز به‌ نظامی‌ از کنترل‌ و پیشرفت‌ وابسته‌است‌؛ که‌ عنوان‌ امر به‌ معروف‌ ونهی‌ ازمنکر به‌ خود گرفته‌ است‌ و بعد ازفهم‌ صحیح‌ از دین‌این‌ اصل‌، انسان‌ را در هر لحظه‌ از زندگی‌ موظف‌ به‌ باز آفرینی‌ و احیای‌ ارزش‌های‌ دینی‌می‌کند. و این‌ بازگشت‌ مجدد به‌ معیارها و ضوابط‌ دینی‌، هم‌ متوجه‌ خود فرد است‌ وهم‌ به‌جامعه‌ای‌ که‌ در آن‌ زندگی‌ می‌کند منوط‌ می‌شود.
بنابراین‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر برای‌ انسان‌ مسئولیت‌ اجتماعی‌ می‌آفریند واو را دچار نوعی‌ بی‌قراری‌ می‌سازد تا نسبت‌ به‌ آنچه‌ در امورمختلف‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ وفرهنگی‌ در جامعه‌ می‌گذرد بی‌ تفاوت‌ و بی‌ تحرک‌ نباشد. امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکرهنگامی‌ که‌ مبتنی‌ برفهم‌ صحیح‌ ازدین‌ باشد و از سیرة‌ نبوی‌ و علوی‌ یعنی‌ معیارهای‌خالص‌ اسلام‌ سرچشمه‌ بگیرد جامعه‌ را از حالت‌ سکون‌ خارج‌ می‌سازد و منجر به‌ بالندگی‌و سازندگی‌ آن‌ می‌گردد.
امام‌ حسین‌ (ع) که‌ خود عصاره‌ اسلام‌ محمدی‌ است‌ قیام‌ می‌کند تانشان‌ دهد که‌آنچه‌ بنی‌ امیه‌ حکومت‌ خود را به‌ وسیله‌ آن‌ توجیه‌ می‌کند دین‌ نیست‌، بلکه‌ نوعی‌ فریب‌ ونیرنگ‌ است‌ که‌ به‌ اسم‌ دین‌ عرضه‌ می‌شود و دین‌ فقط‌ در عبادات‌ فردی‌ و جمعه‌وجماعات‌ِ بدون‌ تحرک‌ خلاصه‌ نمی‌شود و اسلام‌ حقیقی‌ باوجود چنین‌ حکومتی‌ سازگارنیست‌.
امام‌ خمینی‌ 1 اصلاح‌ اندیشه‌های‌ دینی‌ راسرلوحه‌ نهضت‌ اسلامی‌ قرار می‌دهد وباطرح‌ مسئله‌ جدایی‌ دین‌ از سیاست‌ تغییرها و برداشت‌های‌ رایج‌ از دین‌ راطرد می‌کند واسلام‌ را یک‌ دین‌ اجتماعی‌ و همه‌ جانبه‌ معرفی‌ می‌نمایدکه‌ باید در عرصه‌های‌ مختلف‌سیاسی‌، اجتماعی‌ و اقتصادی‌ متجلی‌ گردد. ایشان‌ نگرش‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ دین‌ را مبهم‌می‌داند و می‌فرماید:
«ماموظفیم‌ ابهامی‌ راکه‌ نسبت‌ به‌ اسلام‌ به‌ وجود آورده‌اند برطرف‌ سازیم‌. تا این‌ابهام‌ را از اذهان‌ نزداییم‌ هیچ‌ کاری‌ نمی‌توانیم‌ انجام‌ بدهیم‌.»
با رفع‌ این‌ ابهام‌ از دین‌، بزرگ‌ترین‌ انقلاب‌ دینی‌ جهان‌ درجامعه‌ اسلامی‌ ایران‌ به‌وجود می‌آید، امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر در جامعه‌ احیا می‌گردد، جامعه‌ از حالت‌ ایستایی‌به‌ تحرک‌ در می‌آید، نظام‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ جهان‌ را تحت‌ تأثیر خود قرار می‌دهد.
9 ـ عدالت‌ اجتماعی‌
یکی‌ دیگراز اهداف‌ انقلاب‌ عاشورا برقراری‌ عدالت‌ اجتماعی‌بود. امام‌ حسین‌ (ع) درخطبه‌ای‌ که‌ امام‌ خمینی‌ 1 ازمضامین‌ این‌ خطبه‌ به‌ عنوان‌ مؤید بحث‌ ولایت‌ فقیه‌استفاده‌ کرده‌ چنین‌ می‌فرماید:
«...یأمن‌ المظلومون‌ من‌ عبادک‌.»
این‌ انگیزة‌ امام‌ حسین‌ (ع) درامام‌ خمینی‌ 1 تأثیر فراوانی‌ داشته‌ است‌ که‌ نمونة‌آن‌ را می‌توان‌ در این‌ سخن‌ ملاحظه‌ نمود:
«... سید الشهدا (ع) از همان‌ روز اول‌ که‌ قیام‌ کردند برای‌ امر، انگیزه‌ شان‌ اقامه‌عدل‌ بود، فرمودند: می‌بینید که‌ به‌ معروف‌ عمل‌ نمی‌شود و به‌ منکر عمل‌ می‌شود ماکه‌ تابع‌حضرت‌ سیدالشهداء هستیم‌ باید ببینیم‌ که‌ ایشان‌ چه‌ وضعی‌ در زندگی‌ داشت‌، قیامش‌،انگیزه‌اش‌ نهی‌ از منکر بود که‌ هر منکری‌ باید از بین‌ برود. من‌ جمله‌، قضیة‌ حکومت‌ جور،حکومت‌ جور باید از بین‌ برود.»
اصولاً امام‌ خمینی‌ 1 اجرای‌ عدالت‌ اجتماعی‌ را هم‌ ردیف‌ با اصلاح‌ اجتماعی‌می‌داند و آن‌ را با استناد به‌ قرآن‌ مجید (حدید: 25) از اهداف‌ تمام‌ انبیا می‌داند و این‌مسئله‌ را در مورد سایر انسان‌های‌ بزرگ‌ نیز صادق‌ می‌داند:
«... سید الشهداء روی‌ همین‌ میزان‌ آمد و رفت‌ و خودش‌ و اصحاب‌ و انصار خودش‌را فدا کرد، که‌ فرد باید فدای‌ جامعه‌ بشود، جامعه‌ باید اصلاح‌ بشود. ( لیقوم‌ الناس‌بالقسط‌ ) باید عدالت‌ در بین‌ مردم‌ و در بین‌ جامعه‌ تحقق‌ پیدا بکند.»
تلاش‌ برای‌ ترویج‌ عدالت‌ اجتماعی‌ در زندگانی‌ حضرت‌ امام‌ 1 نیز به‌ وضوح‌مشاهده‌ می‌شود. مبارزه‌ باحکومت‌ ستم‌گر پهلوی‌، مبارزه‌ باسرمایه‌ داران‌ زالو صفت‌،مبارزه‌ باخوانین‌ ظالم‌، مصادرة‌ اموال‌ نامشروع‌، ایجاد بنیاد مستضعفان‌، سفارش‌های‌مکرر به‌ مسئولان‌ کشور برای‌ رسیدگی‌ به‌ امور محرومان‌ جامعه‌ و...، از جمله‌ مواردی‌ است‌که‌ حکایت‌ از تلاش‌های‌ فراوان‌ امام‌ 1 برای‌ اجرای‌ عدالت‌ اجتماعی‌ دارد. این‌ تلاش‌هاتا اندازة‌ قابل‌ توجهی‌ ثمر بخشید و امید داریم‌ بااستمرار این‌ تلاش‌ها، به‌ طور روزافزونی‌به‌ عدالت‌ اجتماعی‌ مورد نظر اسلام‌ نزدیک‌ شویم‌.
10 ـ ارزش‌ نهادن‌ به‌ رأی‌ و جایگاه‌ مردم‌
نهضت‌های‌ انقلابی‌ و اصلاحی‌ معمولاً ثبات‌ نظام‌ اجتماعی‌ را برهم‌ می‌زنند وافکار و آرای‌ مردم‌ را تحت‌ تأثیر خود قرار می‌دهند. امام‌ حسین‌ (ع) وامام‌ خمینی‌ هردو به‌نقش‌ مردم‌ و مشارکت‌ آنها درقیام‌ اسلامی‌ اهمیت‌ داده‌اند ولی‌ باتوجه‌ به‌ تفاوت‌های‌اساسی‌ که‌ از نظر زمانی‌ و شرایط‌ اجتماعی‌ بین‌ دو قیام‌ وجود دارد مشارکت‌ و استقبال‌ ازدونهضت‌ با یک‌ دیگر قابل‌ مقایسه‌ وتطبیق‌ نیستند.
نقش‌ مردم‌ در قیام‌ امام‌ خمینی‌ 1
در سال‌ شصت‌ هجری‌ که‌ امام‌ حسین‌ (ع) نهضت‌ راشروع‌ کردند شرایط‌ خاص‌برجامعه‌ حاکم‌ بودو مردم‌ کوفه‌ وقتی‌ ازقیام‌ امام‌ اطلاع‌ یافتند از ایشان‌ به‌ وسیلة‌ نامه‌های‌فراوان‌ دعوت‌ کردند. امام‌ حسین‌ (ع) هم‌ به‌ این‌ استقبال‌ مردم‌ پاسخ‌ دادند تانشان‌ دهندکه‌ برای‌ مشارکت‌ مردم‌ ارزش‌ واهمیت‌ قائل‌ هستند. لذا برای‌ اتمام‌ حجت‌ به‌ طرف‌ آن‌شهرحرکت‌ کرد تابه‌ ندای‌ مردم‌ که‌ ایشان‌ را به‌ یاری‌ طلبیدند، پاسخ‌ گفته‌ باشد.
امام‌ خمینی‌ 1 نیز همانند جامعه‌ زمان‌ امام‌ حسین‌ (ع) قیام‌ خودراآغاز نمودند ومردم‌ در قیام‌ امام‌ خمینی‌ 1 نقش‌ ویژه‌ای‌ دارند و شرط‌ اساسی‌ اصلاح‌ جامعه‌ را آگاهی‌مردم‌ می‌دانند و در یک‌ دورة‌ طولانی‌ برای‌ آگاه‌ نمودن‌ و مشارکت‌ دادن‌ مردم‌ در قیام‌فعالیت‌ می‌کنند تا آن‌ جا که‌ می‌فرمایند:
«اگر مابتوانیم‌ مردم‌ را بیدار و آگاه‌ سازیم‌... حتماً او را باشکست‌ مواجه‌ خواهیم‌ساخت‌. بزرگ‌ترین‌ کاری‌ که‌ از ماساخته‌ است‌ بیدار کردن‌ و متوجه‌ کردن‌ مردم‌ است‌. آن‌وقت‌ خواهید دید که‌ دارای‌ چه‌ نیروی‌ عظیمی‌ خواهیم‌ بود که‌ زوال‌ ناپذیراست‌. در عین‌حال‌ راه‌ دشوار و خطرناکی‌ در پیش‌ داریم‌.» ایشان‌ بارهاتأکید فرموده‌اند که‌ برای‌ اصلاح‌جامعه‌ باید یک‌ موج‌ تبلیغاتی‌ و فکری‌ به‌ و جود بیاوریم‌ تایک‌ جریان‌ اجتماعی‌ پدیدآید.
خلاصه‌
آنچه‌ درخاتمه‌ تذکر آن‌ ضروری‌ است‌ این‌ است‌ که‌ عوامل‌ ایجاد انقلاب‌ اسلامی‌،گذشته‌ از یک‌ سلسله‌ شرایط‌ مساعد ـ که‌ زمینه‌ ساز پیروزی‌ انقلاب‌ وبه‌ اصطلاح‌ شرایط‌لازم‌ وقوع‌ انقلاب‌ بودند. ـ وجود همزمان‌ سه‌ عامل‌ مکتب‌ اسلام‌، رهبری‌ امام‌ و حضورمردم‌ بود. در ترتیب‌ بندی‌ اهمیت‌ سه‌ عامل‌ یاد شده‌ باتوجه‌ به‌ اینکه‌ اسلام‌ طی‌ سالیان‌متمادی‌ دین‌ نود و هشت‌ درصد مردم‌ ایران‌ بوده‌ و مردم‌ هم‌ که‌ عضو جدا نشدنی‌هرجامعه‌ای‌ هستند، رهبری‌ قاطع‌ وسازش‌ ناپذیرامام‌ خمینی‌ 1 در مقطع‌ حساس‌سال‌های‌ دهة‌ چهل‌ به‌ این‌ سو دارای‌ شأن‌ ویژه‌ای‌ بود که‌ توانست‌ با استفاده‌ از شرایط‌موجود جامعه‌، اسلام‌ راکه‌ به‌ تدریج‌ به‌ عامل‌ رکود و سکون‌ جامعه‌ تبدیل‌ شده‌ بود، به‌جریان‌ اصلی‌ خود بازگرداند. و آن‌ را تبدیل‌ به‌ عامل‌ حرکت‌ و پویایی‌ مردم‌ کند و مردم‌مسلمانان‌ را با اسلام‌ ـ همان‌گونه‌ که‌ هست‌ ونه‌ آنگونه‌ که‌ نمایانده‌ بودند ـ آشنا ساخت‌ وبسیج‌ توده‌ها را به‌ شیوه‌های‌ سازماندهی‌ شده‌ تا نیل‌ به‌ هدف‌ به‌ انجام‌ رساند و در تمام‌طول‌ جریان‌ انقلاب‌، نهضت‌ عاشورا محوری‌ترین‌ و مؤثرترین‌ عامل‌ محرک‌ و بسیج‌تلقی‌ می‌گردید.
تردیدی‌ نیست‌ که‌ برای‌ تداوم‌ واستمرار هر پدیده‌ای‌ ـ از جمله‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ـباید علل‌ محدثه‌ به‌ عنوان‌ علل‌ مبقیه‌ ـ نه‌ فقط‌ درشکل‌، بلکه‌ در فعل‌ ـ نیز حفظ‌ شود و درهرسه‌ بعد، نهضت‌ عاشورا معیار و میزان‌ عمل‌ است‌.
به‌ عبارتی‌ دیگر: به‌ میزانی‌ که‌ مفاهیم‌ و مضامین‌ نهضت‌ امام‌ حسین‌ (ع) ازجامعه‌ دور شود، به‌ همان‌ میزان‌ جامعه‌ از استقرار اهداف‌ متعالی‌ امام‌ حسین‌ که‌ همانااهداف‌ حق‌ طلبانه‌ امام‌ خمینی‌ 1 بود دور می‌شود، به‌ میزان‌ دور شدن‌ از مضامین‌ قیام‌عاشورا، شاهد کمرنگ‌تر شدن‌ مضامین‌ انقلابی‌ وسکون‌ و دل‌ مردگی‌ بیش‌ تر و رشدنگران‌ کنندة‌ عوامل‌ انحرافی‌ خواهیم‌ بود.
طبیعی‌ است‌ که‌ اگر عاشورا و روح‌ حرکت‌ عاشورا در ایران‌ زنده‌ بماند، انقلاب‌ وآرمان‌های‌ والای‌ آن‌ بدون‌ آسیب‌ در گذر زمان‌، روز به‌ روز آب‌ دیده‌تر و مستحکم‌تر به‌حرکت‌ خود ادامه‌ خواهد داد ولی‌ این‌ امر، فداکاری‌، بسیج‌ و عزم‌ ملی‌ می‌طلبد. گفته‌اند: «الناس‌ علی‌ دین‌ ملوکهم‌» ، استمرار روحیه‌ ایثار و فداکاری‌ مردم‌ منوط‌ به‌ تداوم‌ روحیه‌عدالت‌ جویانه‌ وحق‌ طلبانه‌ مردم‌ دولت‌مردان‌ انقلاب‌ است‌.
استمرار انقلاب‌ هم‌ چون‌ دوران‌ شکل‌گیری‌ نیازمند روحیه‌ شهادت‌طلبی‌،فداکاری‌ و ایثار جمعی‌ است‌. درحالی‌ که‌ در شهادت‌طلبی‌ مبنا راحتی‌ دیگران‌ است‌. دررفاه‌طلبی‌، اساس‌، راحتی‌ و رضایت‌ خود است‌. برای‌ تداوم‌ انقلاب‌ باید دید در برابرشهادت‌طلبی‌ و رفاه‌طلبی‌، میزان‌ پراکندگی‌ مردم‌ ما در کدام‌ بعد است‌.

آموزه‌ها و پیام‌های‌ قیام‌ عاشورا

آموزه‌ها و پیام‌های‌ قیام‌ عاشورا
مقدمه‌
شخصیت‌ وعظمت‌ امام‌ حسین‌ (ع) همه‌ جا را فراگرفته‌ است‌. تمام‌ انسان‌های‌بیدار از فداکاری‌ و گذشت‌ و جوان‌ مردی‌ امام‌ حسین‌ (ع) در راه‌ احیای‌ دین‌، حق‌ و عدالت‌ وریشه‌ کن‌ کردن‌ باطل‌ و ظلم‌ سخن‌ می‌گویند، هر کس‌ با زبانی‌ از این‌ امام‌ بزرگ‌ و پیروز درهر عصری‌ به‌ بزرگی‌ یاد می‌کند.
خاطرة‌ جان‌ گداز و بسیار آموزندة‌ عاشورا بزرگ‌ترین‌ فداکاری‌ها را به‌ بشرمی‌آموزد. قیام‌ امام‌ حسین‌ (ع) منبع‌ الهام‌ بخش‌، برای‌ به‌ ثمر رساندن‌ حق‌ و عدالت‌ بود.آن‌ چنان‌ همت‌ امام‌ بلند بود که‌ برای‌ اعتلای‌ کلمه‌ حق‌ از همه‌ چیز خود گذشت‌. چنانچه‌برای‌ نجات‌ اسلام‌ از طوفان‌های‌ بنی‌ امیّه‌ و طرفداران‌ آنها به‌ جهانیان‌ فرمود: «آگاه‌ باشید(ابن‌ زیاد) مرا، میان‌ کشته‌ شدن‌ و ذلت‌ مخیّر ساخته‌، ولی‌ ذلّت‌ و خواری‌ از ساحت‌ ما دوراست‌. نه‌ خدا ذلّت‌ را برای‌ ما می‌پسندد و نه‌ پیامبرش‌ و نه‌ مردان‌ با ایمان‌ دنیا، و نه‌ آن‌دامن‌ پاکی‌ که‌ مرا پرورش‌ داده‌ و نه‌ آن‌ روح‌ با مناعتی‌ که‌ من‌ دارم‌، من‌ هرگز اطاعت‌ مردم‌پست‌ را بر کشته‌ شدن‌ با شرافت‌ ترجیح‌ نمی‌دهم‌.»
عظمت‌ روح‌ و همت‌ مردانه‌ و نظر بلند و فداکاری‌ بی‌ دریغ‌ و جانبازی‌ بزرگ‌ امام‌ رانمی‌توان‌ به‌ قلم‌ آورد و بیان‌ کرد، مگر پشه‌ای‌ می‌تواند خورشید را توصیف‌ کند؟ ولی‌ از آن‌جا که‌ طبق‌ روایتی‌ پیامبر فرمودند: «اءن‌ لقتل‌ الحسین‌ حرارة‌ فی‌ قلوب‌ المؤمنین‌ لا یبردابداً؛ همانا قتل‌ حسین‌ حرارتی‌ در قلوب‌ مؤمنین‌ ایجاد کرده‌ که‌ هرگز سرد و خاموش‌نمی‌شود.»
مردم‌ با بیان‌ تاریخ‌ بشر هرگز نام‌ و یاد امام‌ حسین‌ (ع) را فراموش‌ نخواهند کرد درعصری‌ که‌ باطل‌ پرستان‌ و غول‌های‌ مادیّت‌ می‌خواهند نام‌ امام‌ حسین‌ (ع) را از زبان‌ها ویادها بیندازند سخت‌ در اشتباه‌اند و به‌ قول‌ مقام‌ معظم‌ رهبری‌ این‌ خواب‌ خرگوشی‌ است‌هرگز تعبیر نخواهد شد و این‌ آیه‌ تداعی‌ می‌کند که‌ ( یُریدون‌ لیطفئوا نور اللّ''''ه‌ بأفواههم‌ واللّ''''ه‌ متم‌ّ نوره‌ و لو کره‌ الکافرون‌ ) .
1) اهداف‌ قیام‌ عاشورا
در مورد هدف‌ قیام‌ امام‌ حسین‌ (ع) عقاید مختلفی‌ است‌، نظریه‌ پردازان‌ به‌ گونه‌هایی‌ مختلف‌ هدف‌ امام‌ (ع) را تبیین‌ کرده‌اند: گاهی‌ حرکت‌ امام‌ (ع) برنامه‌ای‌ معنوی‌می‌شود که‌ از جانب‌ خداوند طراحی‌ شده‌ که‌ امام‌ (ع) مجری‌ آن‌ بوده‌ و قدم‌ به‌ قدم‌ کارهایی‌را که‌ از جانب‌ خداوند متعال‌ مأموریت‌ داشته‌ انجام‌ می‌داده‌ است‌؛ عدّه‌ای‌ هدف‌ امام‌ را امربه‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر معرفی‌ کرده‌اند، چنان‌ که‌ عده‌ای‌ هدف‌ را مبارزه‌ با حکومت‌ وقت‌دانسته‌اند و برخی‌ نیز قیام‌ کربلا را به‌ منظور برپایی‌ حکومت‌ تبیین‌ کرده‌اند.
اگر اهداف‌ و عوامل‌ را یک‌ جا بررسی‌ کنیم‌، درخواهیم‌ یافت‌ اکثر کسانی‌ که‌ اهداف‌مختلف‌ را برای‌ حرکت‌ امام‌ حسین‌ (ع) بیان‌ کرده‌اند به‌ کلمات‌ آن‌ حضرت‌ استناد کرده‌ وهر یک‌ به‌ بخشی‌ از کلمات‌ تمسّک‌ کرده‌ و مطالب‌ دیگر را نادیده‌ گرفته‌اند.
وظیفه‌ شرعی‌ و تکلیف‌ الهی‌ و احساس‌ مسئولیت‌
این‌ مطلبی‌ است‌ که‌ دلیل‌ آن‌ در سخنان‌ خود آن‌ حضرت‌ و پدر و جدّ بزرگوارشان‌ وبلکه‌ در آیات‌ کریمة‌ قرآنی‌ هم‌ به‌ وضوح‌ دیده‌ می‌شود؛ مانند آیه‌ای‌ که‌ می‌فرماید:
( و لا تعاونوا علی‌ اءلائم‌ و العدوان‌ ) ، معاونت‌ بر گناه‌ و دشمنی‌ نکنید.
بر هیچ‌ کس‌ پوشیده‌ نیست‌ که‌ بیعت‌ امام‌ با حکومت‌ یزید بزرگ‌ترین‌ کمک‌ ومعاونت‌ بر گناه‌ بود.
و یا وصیّت‌ معروف‌ امیرالمؤمنین‌ (ع) به‌ فرزندان‌ خود و به‌ همة‌ شیعیان‌ و به‌خصوص‌ به‌ حسنین‌ 8 که‌ می‌فرماید: «و کونا للظالم‌ خصماً و للمظلوم‌ عوناً؛ باشید برای‌ستم‌ کار دشمن‌ و بر مظلومان‌ یاور.»
و یا در سخنان‌ حضرت‌ سیدالشهدا این‌ انگیزه‌ و هدف‌، یعنی‌ عمل‌ به‌ وظیفة‌شرعی‌ انسجام‌ و تکلیف‌ الهی‌، به‌ خوبی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. آن‌ جا که‌ وقتی‌ نامه‌ای‌ به‌بزرگان‌ بصره‌ می‌نویسد و علت‌ نهضت‌ و قیام‌ و دعوت‌ الهی‌ خود را ذکر می‌کند، می‌نویسد:«و أنا أدعوکم‌ اءلی‌ کتاب‌ اللّ''''ه‌ و سنّة‌ نبیّه‌ (ص) فاءن‌ السُنّة‌َ قد اُمیتَت‌ْ و اءن‌ البدعة‌ قد أحییَت‌؛ ومن‌ شما را به‌ کتاب‌ و سنت‌ رسول‌ خدا دعوت‌ می‌کنم‌ که‌ براستی‌ سنّت‌ مرده‌ و بدعت‌ زنده‌شده‌ است‌.»
2) جایگاه‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر در قیام‌ عاشورا
زمانی‌ که‌ برادر آن‌ حضرت‌ محمد بن‌ حنفیه‌ در مدینه‌ به‌ ایشان‌ پیشنهاد کرد که‌ ازسفر منصرف‌ شود، امام‌ (ع) نپذیرفت‌ و وصیتنامه‌ای‌ نوشت‌: «و اءنی‌ لم‌ أخرج‌ أشراً و لابطراًو لامفسداً و لاظلماً و اءنّما خرجت‌ُ لطلب‌ اءلاصلاح‌ فی‌ امّة‌ جدّی‌، اُرید أن‌ آمر بالمعروف‌ وأنهی‌ عن‌ المنکر و أسیر بسیرة‌ جدّی‌ و أبی‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌؛ من‌ جهت‌ خودخواهی‌ وگردن‌ کشی‌ و فتنه‌ انگیزی‌ و ستم‌ گری‌ خارج‌ نشدم‌ بلکه‌ به‌ قصد اصلاح‌ امت‌ جدم‌ خروج‌کردم‌. می‌خواهم‌ امر به‌ معروف‌ و از منکر نهی‌ کنم‌ و بر سیرة‌ جدّم‌ و پدرم‌ علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌ رفتار کنم‌.»
امام‌ حسین‌ احساس‌ می‌کرد که‌ به‌ وسیلة‌ حاکمیت‌ معاویه‌ و سپس‌ یزید و حتّی‌قبل‌ از آن‌ دو اعمالی‌ در میان‌ مردم‌ رواج‌ پیدا کرده‌ که‌ غیر از سیرة‌ پیغمبر (ص) و سیرة‌ علی‌بن‌ ابی‌ طالب‌ است‌. از این‌ جهت‌، امام‌ (ع) اصلاح‌ را ضروری‌ دید و آن‌ اصلاح‌ احیای‌ سیرة‌پدر و جدّشان‌ از طریق‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر بوده‌ است‌؛ یعنی‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌از منکر وسیلة‌ این‌ احیاگری‌ است‌ نه‌ آن‌ که‌ خود هدف‌ باشند.
امام‌ حسین‌ (ع) وقتی‌ از مکه‌ به‌ قصد کوفه‌ حرکت‌ کرد. در بین‌ راه‌ به‌ فرزدق‌ برخورد.امام‌ (ع) اوضاع‌ عراق‌ را پرسید، او جواب‌ داد که‌ دل‌های‌ مردم‌ با شما ولی‌ شمشیرهایشان‌بر ضدّ شماست‌. امام‌ (ع) دربارة‌ انگیزة‌ سفر خود فرمودند: «اءن‌ هؤلاء قوم‌ لزموا طاعة‌الشیطان‌ و ترکوا طاعة‌ الرحمن‌ و أظهروا الفساد فی‌ الارض‌ و أبطلوا الحدود و شریط‌الخور و استأثروا فی‌ أموال‌ الفقراء و المساکین‌، أنا أوّل‌ من‌ قام‌ بنصرة‌ دین‌ الله‌ و اءعزازشرعة‌ و الجهاد فی‌ سبیله‌ لتکون‌ کلمة‌ اللّ''''ه‌ هی‌ العلیا ؛ اینان‌ جماعتی‌ هستند که‌ ازشیطان‌ اطاعت‌ کرده‌ و اطاعت‌ رحمان‌ را ترک‌ کرده‌اند. آنان‌ فساد را ظاهر و حدود الهی‌ راباطل‌ کرده‌اند، شراب‌ می‌نوشند و در اموال‌ فقرا و مساکین‌ طبق‌ میل‌ خود رفتار می‌کنند.من‌ از همه‌ برای‌ یاری‌ دین‌ خداوند و عزیز گرداندن‌ شرع‌ و جهاد در راه‌ خدا سزاوارترم‌ تااینکه‌ کلمة‌ اللّه‌ اعتلا یابد».
از این‌ سخنان‌ معلوم‌ می‌شود که‌ این‌ عوامل‌ سبب‌ شد که‌ امام‌ حسین‌ (ع) خود رابرای‌ قیام‌ از دیگران‌ ارجح‌ بداند، زیرا نوادة‌ پیامبر (ص) و امام‌ مسلمانان‌ است‌ و در مقابل‌انحرافات‌ نمی‌تواند ساکت‌ باشد.
و به‌ قول‌ شهید مطهری‌ که‌ دربارة‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر می‌گوید: «امر به‌معروف‌ و نهی‌ از منکر می‌گوید: امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر یگانه‌ اصلی‌ است‌ که‌ ضامن‌بقای‌ اسلام‌ است‌ به‌ اصطلاح‌ علت‌ مبقیه‌ است‌. اصلاً اگر این‌ اصل‌ نباشد اصلاحی‌نیست‌. حسین‌ بن‌ علی‌ (ع) در راه‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر یعنی‌ در راه‌ اساسی‌ترین‌اصلی‌ که‌ ضامن‌ بقای‌ اجتماع‌ اصلاحی‌ است‌ کشته‌ شد. و در راه‌ آن‌ اصلی‌ که‌ اگر نباشددنبالش‌ متلاشی‌ شدن‌ است‌، دنبالش‌ تفرّق‌ است‌، دنبالش‌ تفکیک‌ و از میان‌ رفتن‌ وگندیدن‌ پیکر اجتماع‌ است‌. بله‌ این‌ اصل‌ این‌ مقدار ارزش‌ دارد.
3) امام‌ و الگوی‌ مبارزه‌ با ظلم‌
در میان‌ حوادث‌ تاریخ‌ عاشورا و شهدای‌ کربلا از ویژگی‌ خاصّی‌ برخوردارند وصفحه‌ صفحة‌ این‌ حماسة‌ ماندگار، تک‌ تک‌ حماسه‌ آفرینان‌ عاشورا، الگوی‌ انسان‌های‌حق‌ طلب‌ و ظلم‌ ستیز بوده‌ و خواهد بود، هم‌ چنان‌ که‌ اهل‌ بیت‌ به‌ صورت‌ عام‌تر در زندگی‌و مرگ‌، در اخلاق‌ و جهاد، در کمالات‌ انسانی‌ و چگونه‌ زیستن‌ و چگونه‌ مردن‌، برای‌ ما سرمشقند، از خواسته‌های‌ ماست‌ که‌ حیات‌ و ممات‌ ما چون‌ زندگی‌ و مرگ‌ محمّد و آل‌ محمّدباشد؛ همان‌ جمله‌ که‌ در زیارت‌ عاشورا ست‌: «اللهم‌ اجعل‌ محیای‌ محیا محمّد و آل‌ محمّدو مماتی‌ ممات‌ محمد و آل‌ محمد» امام‌ حسین‌ (ع) هم‌ حرکت‌ خویش‌ در مبارزه‌ باطاغوت‌ زمان‌ خویش‌، برای‌ مردم‌ الگو می‌داند و می‌فرماید: «فلکم‌ فی‌ّ اسوة‌» در تاریخ‌اسلام‌ نیز، بسیاری‌ از قیام‌های‌ ضد ستم‌ و نهضت‌های‌ آزادی‌ بخش‌، با الهام‌ از حرکت‌عزّت‌ آفرین‌ عاشورا شکل‌ گرفته‌ و به‌ ثمر رسیده‌ است‌ حتی‌ مبارزه‌های‌ استقلال‌ طلبانة‌هند به‌ رهبری‌ مهاتماگاندی‌، ثمرة‌ این‌ الگوگیری‌ بود هم‌ چنان‌ که‌ خود گاندی‌ گفته‌ است‌:«من‌ زندگی‌ امام‌ حسین‌ (ع) را به‌ دقت‌ خوانده‌ام‌ و توجه‌ به‌ صفحات‌ کربلا نموده‌ام‌ و بر من‌روشن‌ شده‌ است‌ که‌ اگر هندوستان‌ بخواهد یک‌ کشور پیروز گردد، بایستی‌ از قیام‌حسین‌ (ع) الگو گیرد.»
قائد اعظم‌ پاکستان‌ محمدعلی‌ جناح‌ نیز گفته‌ است‌: «هیچ‌ نمونه‌ای‌ از شجاعت‌،بهتر از آن‌ که‌ امام‌ حسین‌ (ع) از لحاظ‌ فداکاری‌ و تهوّر نشان‌ داد، در عالم‌ پیدا نمی‌شود. به‌عقیدة‌ من‌ تمام‌ مسلمین‌ باید از سرمشق‌ این‌ شهیدی‌ که‌ خود را در سرزمین‌ عراق‌ قربانی‌کرد، پیروی‌ نمایند» از عاشورا، حتی‌ در زمینة‌ تاکتیک‌ها و کیفیت‌ مبارزه‌ و سازماندهی‌نیروها و خط‌ و مشی‌ مبارزه‌ و بسیاری‌ از موضوعات‌ دیگر هم‌ می‌توان‌، الهام‌ گرفت‌.
در این‌ زمینه‌، امام‌ خمینی‌ 1 چنین‌ می‌فرماید: «حضرت‌ سیدالشهدا (ع) از کارخودش‌ به‌ ما تعلیم‌ کرد که‌ در میدان‌ وضع‌ باید چه‌ جور باشد و در خارج‌ میدان‌ وضع‌ چه‌جور باشد و باید آن‌ هایی‌ که‌ اهل‌ مبارزة‌ مسلحانه‌ هستند چه‌ جور مبارزه‌ کنند و بایدآن‌هایی‌ که‌ در پشت‌ جبهه‌ هستند چه‌ طور تبلیغ‌ کنند. کیفیت‌ مبارزه‌ را، کیفیت‌ این‌ که‌مبارزه‌ بین‌ یک‌ جمعیت‌ کم‌ یا جمعیت‌ زیاد باید چطور باشد، کیفیت‌ این‌ که‌ قیام‌ در مقابل‌یک‌ حکومت‌ قلدری‌ که‌ همه‌ جا را در دست‌ دارد، با یک‌ عدّة‌ معدود، باید چه‌ طور باشد.این‌ها چیزهایی‌ است‌ که‌ حضرت‌ سیدالشهدا به‌ ملت‌ ما آموخته‌ است‌.»
4) رمز جاودانگی‌ حماسة‌ عاشورا
یکی‌ از اعجازهای‌ حادثه‌ کربلا، زنده‌ ماندن‌ آن‌ است‌ و هرچه‌ از زمان‌ آن‌ می‌گذرد،تازه‌تر و شفّاف‌تر می‌گردد و قلوب‌ انسان‌ها را به‌ خود معطوف‌ می‌سازد. رسول‌ خدا (ص) می‌فرماید: «اءن‌ّ لِقتل‌ الحسین‌ حرارة‌ فی‌ قلب‌ المؤمنین‌ لاتبرد أبداً؛ برای‌ شهادت‌امام‌حسین‌ (ع) حرارت‌ و گرمایی‌ در دل‌های‌ مؤمنان‌ است‌ که‌ هرگز سرد و خاموش‌نمی‌شود.» بنی‌ امیه‌ از طرح‌ واقعة‌ کربلا، اندیشه‌ای‌ جز براندازی‌ و ریشه‌ کن‌ کردن‌ شجرة‌طیّبه‌ مطهّر رسول‌ الله‌ (ص) در قالب‌ شهادت‌ آفرین‌ فرزند پیامبر اکرم‌ (ص) و پنجمین‌ اهل‌کساء نداشتند. آنان‌ در این‌ واقعه‌، از هر جنایتی‌ فروگذار نبودند؛ مانند شهادت‌ طفل‌شیرخوار و یا تاختن‌ با اسب‌ها بر پیکر مطهر آنان‌ و یا تخریب‌ بارگاه‌ آن‌ معصوم‌ مظلوم‌ ویا هتک‌ حرمت‌های‌ دیگر اما پس‌ از گذشت‌ چهارده‌ قرن‌ هنوز همان‌ طراوت‌ و شکوه‌ وجلال‌ را داشته‌ و هر روز بر عظمت‌ آن‌ افزوده‌ می‌گردد.
اینک‌ می‌بینیم‌ که‌ نه‌ تنها امام‌ حسین‌ (ع) و یارانش‌ مورد تکریم‌ و احترام‌ شیعیان‌جهان‌ است‌ که‌ جایگاه‌ ویژه‌ای‌ در قلوب‌ دیگر ادیان‌ آسمانی‌ قرار دارد و بسیاری‌ از پیروان‌آیین‌های‌ غیر اسلامی‌ نه‌ تنها به‌ آنان‌ احترام‌ قائلند بلکه‌ برای‌ گشایش‌ مشکلات‌ خود به‌آنان‌ تمسّک‌ می‌جویند و نذری‌ می‌دهند.
به‌ نظر می‌رسد رمز جاودانگی‌ این‌ واقعة‌ الهی‌ این‌ است‌ که‌ اوّلاً اهداف‌ عالیه‌حضرت‌ و ثانیاً الهی‌ بودن‌ این‌ حرکت‌ است‌ چنان‌ که‌ گفته‌ شده‌، با یکی‌ بساز بر همه‌ درتمام‌ دوران‌ بناز.
5) جلوه‌های‌ اخلاقی‌ و تربیتی‌ در قیام‌ عاشورا
الف‌) زهد وعبادت‌ امام‌: امام‌ حسین‌ (ع) چنان‌ زاهد و با ایمان‌ بود که‌ کسی‌ را یارای‌برابری‌ با ایشان‌ نبود. امام‌ به‌ دنیا و مافیها بی‌ علاقه‌ و مشتاق‌ لِقای‌ پروردگار خود بود. درراه‌ اعتلای‌ دین‌ نه‌ تنها هرگونه‌ مصائب‌ و آلام‌ را تحمل‌ می‌نمود، بلکه‌ با کمال‌ عشق‌ زبان‌به‌ شکرگزاری‌ می‌گشود. آن‌ حضرت‌ برای‌ حفظ‌ احترام‌ کعبه‌ از مکه‌ خارج‌ شد تا مباداخونش‌ در حرم‌ ریخته‌ شود و حرمت‌ بیت‌ الله‌ الحرام‌ از بین‌ برود، و یا شب‌ عاشورا که‌ مهلت‌گرفت‌ تا شب‌ را به‌ نماز و تلاوت‌ قرآن‌ به‌ سر برد، حتی‌ در ظهر عاشورا نیز آخرین‌ نماز خودرا در برابر تیراندازان‌ دشمن‌ در حالی‌ که‌ از پیکر مبارکش‌ خون‌ می‌چکید به‌ جا آورد.
طبری‌ از عبداللّ''''ه‌ بن‌ زبیر نقل‌ می‌کند که‌ هم‌ چون‌ شهادت‌ آن‌ حضرت‌ را شنید،گفت‌: «به‌ خدا سوگند، مردی‌ را کشتند که‌ قیامش‌ در شب‌ طولانی‌ و روزه‌اش‌ در روز بسیاربود.»
ب‌) صبر و شکیبایی‌: صبر و شکیبایی‌، یا در برابر مصیبت‌ و گرفتاری‌ است‌ یا برای‌پذیرفتن‌ مشقات‌ ناشی‌ از طاعات‌ و عبادات‌ است‌ و یا برای‌ جلوگیری‌ از هواهای‌ نفسانی‌ وشهوات‌ حیوانی‌ بر اثر ترک‌ معصیت‌ است‌. تاریخ‌ هیچ‌ شخصیتی‌ را هم‌ چون‌امام‌حسین‌ (ع) به‌ خود ندیده‌ است‌ که‌ در برابر مصائب‌ و مشکلات‌ چون‌ کوهی‌ استوارپابرجا ایستاده‌ باشد. تجسّم‌ آخرین‌ وداع‌ امام‌ با اهل‌ بیت‌ خود که‌ تنی‌ چند از زنان‌ داغ‌دیده‌ و اطفال‌ خردسال‌ به‌ دورش‌ جمع‌ شده‌ بودند، قلب‌ هر شخص‌ را جریحه‌ دار می‌کند ودر همین‌ وداع‌ بود که‌ دخترش‌ گفت‌: «ای‌ پدر حالا که‌ خود را تسلیم‌ مرگ‌ کرده‌ای‌، پس‌ مارا به‌ مدینه‌ بفرست‌.» امام‌ در جواب‌ فرمود: «هیهات‌ دخترم‌ از این‌ تمنا درگذر و صبورباش‌.»
چه‌ صبری‌ از این‌ بالاتر که‌ طفل‌ شیرخوارش‌ را برای‌ طلب‌ جرعة‌ آب‌ می‌آورد و درمقابل‌ با تیر زهرآگین‌ پاسخ‌ می‌دهند و کودک‌ را در آغوش‌ پدر به‌ شهادت‌ می‌رسانند وامام‌ (ع) صبر و شکیبایی‌ را از دست‌ نمی‌دهد و با کمال‌ متانت‌ و بردباری‌ به‌ مأموریت‌مقدس‌ خود ادامه‌ می‌دهد، از این‌ رو باید گفت‌: «و لقد اعجبت‌ من‌ صبرک‌ ملائکة‌السماء.»
ج‌) رضا به‌ قضای‌ الهی‌ و صفات‌ دیگری‌ که‌ در این‌ قلم‌ یارای‌ رفتن‌ در این‌ بحرنیست‌ و باید از خود ائمه‌ شنید که‌ امام‌ حسین‌ (ع) کیست‌ و چه‌ کرد، قیام‌ عاشورا جلوه‌ گاه‌مکارم‌ اخلاق‌ و مدرسه‌ و دانشگاه‌ تربیت‌ روح‌ و نفس‌ بود.
6) عزت‌ و افتخار حسینی‌ در حماسة‌ کربلا
در سورة‌ منافقون‌ آمده‌ است‌: «خداوند عزیز است‌ و عزّت‌ را برای‌ خود و پیامبران‌ وصاحبان‌ ایمان‌ قرار داده‌ است‌.» صبح‌ عاشورا در طلیعة‌ نبرد امام‌ ضمن‌ سخنانی‌ فرمود:«به‌ خدا، قسم‌! آنچه‌ را از من‌ می‌خواهند (یعنی‌ تسلیم‌ شدن‌) نخواهم‌ پذیرفت‌، تا این‌ که‌خدا را آغشته‌ به‌ خون‌ خود دیدار کنم‌». در خطابة‌ پر شور دیگری‌ در کربلا، خطاب‌ به‌ سپاه‌کوفه‌ در ردّ درخواست‌ ابن‌ زیاد مبنی‌ بر تسلیم‌ شدن‌ و بیعت‌ فرمود: «ابن‌ زیاد مرا میان‌کشته‌ شدن‌ و ذلّت‌ مخیّر قرار داده‌، هیهات‌ که‌ من‌ جانب‌ ذلّت‌ را بگیرم‌. این‌ را خدا و رسول‌و دامان‌های‌ پاک‌ عترت‌ و جان‌های‌ غیرت‌مند و با عزّت‌ نمی‌پذیرند. هرگز اطاعت‌ فرومایگان‌ را بر شهادت‌ کریمانه‌ ترجیح‌ نخواهم‌ داد.»
ستم‌ پذیری‌ و تحمل‌ سلطة‌ باطل‌ و سکوت‌ در برابر تعدّی‌ و زیر بار منّت‌ دونان‌رفتن‌ و تسلیم‌ فرومایگان‌ شدن‌ و اطاعت‌ از کافران‌ و فاجران‌، همه‌ و همه‌ از ذلّت‌ نفس‌ وزبونی‌ و حقارت‌ روح‌ انسانی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد. بیش‌ از همة‌ امامان‌، از امام‌ حسین‌ (ع) مطالبی‌ دربارة‌ مسئله‌ کرامت‌ و عزّت‌ نفس‌ نقل‌ شده‌ است‌. استاد شهید مطهری‌می‌فرماید: امام‌ حسین‌ (ع) مرگ‌ با عزت‌ را بهتر از زندگی‌ با ذلّت‌ می‌دانست‌. جملة‌ معروف‌امام‌ حسین‌ (ع) «هیهات‌ منّا الذلّة‌» عجیب‌ است‌ و از آن‌ جمله‌ هایی‌ است‌ که‌ تا دامنة‌قیامت‌ از آن‌ حرارت‌ و نور می‌تابد. حماسه‌ و کرامت‌ و عزت‌ و شرافت‌ نفس‌ می‌بارد.
پس‌ کسانی‌ که‌ دم‌ از روشن‌ فکری‌ و قرائت‌های‌ مختلف‌ از دین‌ می‌زنند و گاه‌گاهی‌ می‌گویند که‌ امام‌ حسین‌ فدای‌ گذشته‌ پدر و فدای‌ خشونت‌طلبی‌ خودش‌ شد، بایدبه‌ آنان‌ گفت‌، ای‌ تاریک‌ فکران‌ اهول‌، شما اسلام‌ شناس‌ نیستید که‌ هیچ‌، اصلاً اسلام‌ دردل‌ شما رسوخ‌ نکرده‌ و اصلاً امام‌ حسین‌ (ع) را هم‌ شمه‌ای‌ نمی‌شناسید و با این‌ افکارتاریک‌ به‌ امام‌ حسین‌ (ع) و اسلام‌ نزدیک‌ نمی‌شوید بلکه‌ درست‌ به‌ نقطة‌ مرکزی‌ اسلام‌آمریکایی‌ نزدیک‌ می‌شوید.
7) عاشورا و فرهنگ‌ شهادت‌
در دید عاشوراییان‌، حیات‌ در محدودة‌ تولد تا مرگ‌ خلاصه‌ نمی‌شود بلکه‌ امتدادوجودی‌ انسان‌ به‌ دامنة‌ قیامت‌ و ابدیّت‌ کشیده‌ می‌شود. با این‌ حساب‌، فرزانه‌ کسی‌ است‌که‌ به‌ سعادت‌ دنیا بیندیشد و نعمت‌ ابدی‌ را به‌ برخورداری‌ موقت‌ این‌ دنیا ترجیح‌ دهد. ازهمین‌ ره‌ گذر حمایت‌ و یاری‌ دین‌ و اطاعت‌ از ولی‌ خدا، زمینه‌ ساز سعادت‌ ابدی‌ است‌.شرافت‌ در حمایت‌ از حجّت‌ خداست‌، هرچند به‌ کشته‌ شدن‌ در این‌ راه‌ بینجامد.
حبیب‌ بن‌ مظاهر یکی‌ از صاحبان‌ این‌ دید و بصیرت‌ است‌. وقتی‌ در کربلا ازامام‌ (ع) اجازه‌ می‌گیرد که‌ به‌ میان‌ قبیلة‌ خود (بنی‌ اسد) برود، آنان‌ را به‌ نصرت‌ امام‌فراخواند و امام‌ (ع) اجازه‌ می‌دهد. شبانه‌ نزد آنان‌ رفته‌، می‌گوید: «من‌ بهترین‌ چیزی‌ که‌هرکس‌ آن‌ را برای‌ قوم‌ خویش‌ به‌ ارمغان‌ می‌آورد برای‌ شما هدیه‌ آورده‌ام‌، دعوتتان‌می‌کنم‌ به‌ نصرت‌ پسر دختر پیغمبرتان‌.» پس‌ ضمن‌ ترسیم‌ وضعیت‌ کربلا و در محاصره‌بودن‌ امام‌ (ع) به‌ آنان‌ می‌گوید: «در راه‌ نصرت‌ او از من‌ اطاعت‌ کنید تا به‌ شرافت‌ دنیا وآخرت‌ برسید. به‌ خدا سوگند هریک‌ از شما در راه‌ خدا در رکاب‌ پسر پیامبر شهید شوید. دردرجات‌ عالی‌ همراه‌ رسول‌ خدا (ص) خواهد بود.» این‌ دیدگاه‌ حبیب‌ نسبت‌ به‌ حیات‌ وشرافت‌، معنی‌ بخشیدن‌ به‌ زندگی‌ است‌. قرآن‌ کریم‌ از کسانی‌ که‌ با فداکاری‌، جان‌ خود رادر راه‌ خداوند فدا می‌کنند به‌ عنوان‌ وفاکنندگان‌ به‌ پیمان‌» و «صادق‌ بر سر عهد الهی‌» یادمی‌کند: ( من‌ المؤمنین‌ رجال‌ صدقوا ما عاهدوا اللّ''''ه‌ علیه‌ ) این‌ است‌ شرافتی‌ که‌شهیدان‌ از آن‌ برخوردارند و آگاه‌ دلان‌ عمری‌ برای‌ دست‌ یافتن‌ به‌ آن‌ لحظه‌شماری‌می‌کنند.
این‌ شمه‌ای‌ از فرهنگ‌ شهادت‌ در کربلا بود و حبیب‌ بن‌ مظاهر نمونه‌ای‌ از آن‌ بود.
8) عاشورا و مرحلة‌ اسارت‌
نقش‌ اسرای‌ اهل‌ بیت‌ : پس‌ از عاشورا رساندن‌ پیام‌ خون‌ شهیدان‌ بود، چه‌ دربرخوردهای‌ فردی‌ و موضعی‌ و چه‌ به‌ صورت‌ سخنرانی‌های‌ عمومی‌، مثل‌ آن‌ چه‌حضرت‌زینب‌ 3 و حضرت‌ سجاد (ع) در کوفه‌ و دمشق‌ انجام‌ دادند تا همگان‌ بفهمند که‌چه‌ جنایتی‌ نسبت‌ به‌ فرزند رسول‌ خدا (ص) انجام‌ گرفته‌ است‌.
زنانی‌ که‌ در کوفه‌ سن‌ آنان‌ از سی‌ سال‌ تجاوز می‌کرد، زینب‌ را بیست‌ سال‌ پیش‌ دردوران‌ حکومت‌ پدرش‌ در این‌ شهر دیده‌ بودند و حرمت‌ او را در دیدة‌ علی‌ و حشمت‌ او را درچشم‌ پدرش‌ در این‌ شهر دیده‌ بودند. زینب‌ برای‌ آنان‌ چهرة‌ آشنایی‌ بود، این‌ که‌ دیدن‌صحنة‌ رقت‌ بار اسیری‌ زینب‌ در خیل‌ اسیران‌ خاطرات‌ گذشته‌ را زنده‌ می‌کرد.حضرت‌زینب‌ 3 از این‌ فرصت‌ استفاده‌ نمود و شروع‌ کرد به‌ سخن‌ گفتن‌، مردم‌ صدای‌آشنایی‌ شنیدند، گویی‌ علی‌ (ع) سخن‌ می‌گوید. حنجره‌، حنجرة‌ علی‌ و صدا صدای‌ علی‌،راستی‌ این‌ علی‌ است‌ که‌ حرف‌ می‌زند یا دخترش‌؟ بله‌ او زینب‌ است‌: «مردم‌ کوفه‌! هرگزدیده‌ هاتان‌ از اشک‌ تهی‌ مباد! چه‌ بد توشه‌ای‌ برای‌ آن‌ جهان‌ آماده‌ کردید خشم‌ خدا وعذاب‌ دوزخ‌! گریه‌ می‌کنید؟ آری‌ به‌ خدا گریه‌ کنید که‌ سزاوار گریه‌اید می‌دانید چه‌ خونی‌ریختید؟ می‌دانید این‌ زنان‌ و دختران‌ که‌ بی‌ پرده‌ در کوچه‌ و بازار آورده‌اید چه‌ کسانی‌هستند؟ می‌دانید جگر پیغمبر خدا را پاره‌ کردید»؟
این‌ سخنان‌ که‌ با چنین‌ عبارات‌ شیوا از دلی‌ سوخته‌ برمی‌آمد و از دریایی‌ موّاج‌ ازایمان‌ به‌ خدا، نیرو می‌گرفت‌ همه‌ را دگرگون‌ کرد. شنوندگان‌ انگشت‌ ندامت‌ به‌ دندان‌گزیده‌ دری‌ می‌خوردند.
و یا در شام‌ و در مجلس‌ یزید زمانی‌ که‌ اهل‌ بیت‌ عصمت‌ و ناموس‌های‌ خدا پیش‌رویشان‌ سر پا ایستاده‌ بودند. زینب‌ کبرا 3 با قدرت‌ و شهامت‌ تمام‌ آغاز سخن‌ کرد وچنان‌ خطبه‌ می‌خواند که‌ گویی‌ حاکم‌ و والی‌ زمین‌ و آسمان‌ است‌ و در آن‌ مجلس‌ هم‌خطبه‌ای‌ خواند که‌ مجلس‌ را دگرگون‌ کرد و آن‌ مرد سنگ‌ دل‌ در این‌ هنگام‌ چنان‌احساس‌ عجز و ناتوانی‌ کرد که‌ لب‌ به‌ سخن‌ گشود و چنان‌ حرف‌ زد که‌ خبر از زبونی‌ اومی‌داد او گفت‌: «خدا بکشد پسر مرجانه‌ را من‌ راضی‌ به‌ کشتن‌ حسین‌ نبودم‌.»
و اما امام‌ چهارم‌ در کوفه‌ به‌ تماشاچیان‌ که‌ آمده‌ بودند، اشاره‌ کردند و فرمودند:«مردم‌ آن‌ که‌ مرا می‌شناسد، و آن‌ که‌ نمی‌شناسد خود را به‌ او می‌شناسانم‌.» و بعد ازشناساندن‌ خودشان‌ فرمودند: «من‌ پسر آنم‌ که‌ حرمتش‌ را در هم‌ شکستند. اگر رسول‌خدا (ص) به‌ شما بگوید، فرزندان‌ مرا کشتید و حرمت‌ مرا در هم‌ شکستید، شما از امت‌ من‌نیستید، به‌ چه‌ رویی‌ به‌ او خواهید نگریست‌؟» و یا در مجلس‌ شام‌ هم‌ به‌ همین‌ صراحت‌امام‌ با سخنان‌ کوبندة‌ خود و بیان‌ کلمات‌ وحی‌ گونة‌ خود مجلس‌ را دگرگون‌ کردند. یزیدترسید، شورش‌ برپا شود، لذا به‌ مؤذّن‌ دستور داد تا اذان‌ بگوید. مؤذّن‌ به‌ پاخاست‌ و اذان‌ راشروع‌ کرد و این‌ هم‌ با سخنان‌ و استشهادهای‌ امام‌ بر ضد یزید تمام‌ شد. بله‌، این‌ جزءنقشة‌ امام‌ حسین‌ (ع) بود که‌ مرحلة‌ اوّل‌ را خود و یارانش‌ با شهادت‌ انجام‌ دادند و مرحلة‌دوم‌ آن‌ یعنی‌ رساندن‌ پیام‌ قیام‌ کربلا بر عهدة‌ امام‌ زین‌ العابدین‌ (ع) و زینب‌ کبرا 3 بود.تنها با این‌ نوع‌ مبارزه‌ بود که‌ می‌شد تمام‌ بافته‌های‌ سی‌ و چند سالة‌ بنی‌ امیه‌ را از بین‌ بردو شورش‌ بنیادی‌ بر ضد بنی‌ امیه‌ پی‌ افکند و کاخ‌ یزید و امویان‌ آن‌ زمان‌ و زمان‌های‌ آتی‌را برای‌ همیشه‌ لرزاند و واژگون‌ کرد.
9) عوامل‌ پیدایش‌ نهضت‌ و زمینه‌ها
سه‌ عامل‌ یاد شده‌ در ذیل‌ در پیدایی‌ این‌ قیام‌ و نهضت‌ اثر داشت‌ که‌ به‌ اجمال‌ به‌آن‌ ها می‌پردازیم‌:
الف‌) درخواست‌ بیعت‌ از امام‌ حسین‌ (ع) برای‌ یزید و وارد آوردن‌ فشار به‌ آن‌حضرت‌ به‌ این‌ منظور؛
ب‌) دعوت‌ مرم‌ کوفه‌ از امام‌ به‌ عراق‌؛
ج‌) عامل‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر که‌ امام‌ حسین‌ (ع) از روز نخست‌ از مدینه‌ بااین‌ شعار حرکت‌ کردند.
و اکنون‌ هر کدام‌ از این‌ ها را به‌ اختصار توضیح‌ می‌دهیم‌.
الف‌) مخالفت‌ با یزید:
چنان‌ که‌ مورّخان‌ می‌گویند، پس‌ از مرگ‌ معاویه‌ در نیمة‌ ماه‌ رجب‌ سال‌ 60هجری‌ یزید به‌ ولید بن‌ عتبه‌ بن‌ ابی‌ سفیان‌، حاکم‌ مدینه‌، که‌ از امام‌ حسین‌ برای‌خلافت‌ او بیعت‌ بگیر و به‌ وی‌ فرصت‌ تأخیر در این‌ کار را ندهد. با رسیدن‌ نامة‌ یزید، حاکم‌مدینه‌ حسین‌ بن‌ علی‌ (ع) را خواست‌ و موضوع‌ را با او در میان‌ گذاشت‌. امام‌ حسین‌ (ع) که‌از قبل‌ با ولی‌ عهدی‌ یزید مخالف‌ بود، این‌ بار نیز مخالفت‌ کرد. زیرا بیعت‌ با یزید نه‌ تنهاتأیید حکومت‌ او بود بلکه‌ به‌ معنای‌ تأیید به‌ علت‌ بزرگی‌ هم‌ چون‌ تأسیس‌ رژیم‌ سلطنتی‌بود که‌ معاویه‌ پایه‌ گذاری‌ کرده‌ بود.
چند روز فشار بر امام‌ وارد ساخت‌ تا این‌ که‌ بر اثر فشار حضرت‌ در 28 رجب‌ بااعضای‌ خانواده‌ و گروهی‌ از بنی‌ هاشم‌ مدینه‌ را به‌ طرف‌ مکه‌ ترک‌ گفتند و سوم‌ شعبان‌وارد مکّه‌ شدند. انتخاب‌ مکّه‌ چند مزیّت‌ سیاسی‌ داشت‌ که‌ بماند. ولی‌ در هر حال‌ این‌موضوع‌ روشن‌ است‌ که‌ امام‌ قبل‌ از دعوت‌ کوفیان‌، چون‌ که‌ در برابر فشار حکومت‌ یزید ازخود مخالفت‌ نشان‌ داده‌ بود باز هم‌ بیعت‌ نمی‌کردند و به‌ هر نحو این‌ قیام‌ صورت‌می‌گرفت‌.
ب‌) دعوت‌ کوفیان‌ از امام‌:
امام‌ از زمان‌ ورود به‌ مکه‌ به‌ افشای‌ ماهیّت‌ ضد اسلامی‌ رژیم‌ وقت‌ پرداخت‌،گزارش‌ مخالفت‌ امام‌ با یزید به‌ عراق‌ رسید و این‌ مردم‌ بی‌ وفا که‌ طعم‌ خوش‌ حکومت‌عدل‌ را چشیده‌ بودند، بزرگانشان‌ دور هم‌ جمع‌ شدند و با ارزیابی‌ اوضاع‌ تصمیم‌ به‌مخالفت‌ با یزید و دعوت‌ امام‌ و پیروی‌ آن‌ حضرت‌ گرفتند.
خلاصه‌ این‌ ماجرا، باعث‌ شد که‌ سیل‌ هزاران‌ نامه‌ به‌ سوی‌ امام‌ روان‌ شود. امام‌ باتوجه‌ به‌ این‌ استقبال‌ عظیم‌ و سیل‌ نامه‌ها و تقاضاها، چون‌ احساس‌ مسئولیت‌ و وظیفه‌کردند عکس‌ العمل‌ مثبت‌ نشان‌ دادند و پسر عموی‌ خود، مسلم‌ بن‌ عقیل‌ را به‌ کوفه‌ اعزام‌نمود تا اوضاع‌ عراق‌ را بررسی‌ نماید و نتیجه‌ را به‌ امام‌ واصل‌ دارد که‌ اگر مثبت‌ بود امام‌رهسپار عراق‌ گردد.
ج‌) عامل‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر:
امام‌ حسین‌ (ع) از روز نخست‌ با این‌ شعار از مدینه‌ حرکت‌ کردند، با این‌ نظر اگر ازامام‌ (ع) بیعت‌ هم‌ نمی‌خواستند، باز قیام‌ را لازم‌ می‌دانست‌ و نیز علت‌ قیام‌ منحصر دردعوت‌ کوفیان‌ هم‌ نبود، زیرا دیدیم‌ که‌ حدود یک‌ ماه‌ و نیم‌ بعد از خودداری‌ از بیعت‌ بود که‌دعوت‌ کوفیان‌ آغاز شد. از این‌ دیدگاه‌ منطق‌ امام‌ (ع) منطق‌ اعتراض‌ و تهاجم‌ بر حکومت‌غیر اسلامی‌ بود. منطق‌ امام‌ این‌ بود که‌ چون‌ منکر جهان‌ اسلام‌ را فرا گرفته‌ و حکومت‌وقت‌ سرچشمه‌ فساد درآمده‌، او به‌ حکم‌ مسئولیت‌ شرعی‌ و وظیفة‌ الهی‌ خود بایدقیام‌کند.
10) پیام‌های‌ عاشورا
چند نوع‌ پیام‌ از عاشورا به‌ نظر می‌رسد که‌ به‌ طور اجمال‌ و مختصر و چون‌ که‌ دراین‌ ورطه‌ مجال‌ آن‌ نیست‌ که‌ مفصلاً به‌ این‌ ابعاد و پیام‌ها پرداخت‌ شود، به‌ آن‌ها اشاره‌می‌کنیم‌:
الف‌) پیام‌های‌ اعتقادی‌، توحید در عقیده‌ و عمل‌:
امام‌ حسین‌ (ع) تنها تکیه‌ گاهش‌ خدا بود، نه‌ نامه‌ها و حمایت‌ها و شعارها، وقتی‌سپاه‌ حرّ راه‌ را بر کاروان‌ امام‌ بست‌، حضرت‌ ضمن‌ خطابه‌ای‌ که‌ دربارة‌ حرکت‌ خویش‌ وامتناع‌ از بیعت‌ و استناد به‌ نامه‌های‌ کوفیان‌ بود و ضمن‌ گله‌ گزاری‌ از عهد شکنی‌ کوفیان‌فرمود: «تکیه‌ گاهم‌ خداست‌ و او مرا از شما بی‌ نیاز می‌کند. سیغنی‌ الله‌ عنکم‌» در ادامه‌راه‌ نیز وقتی‌ با عبدالله‌ مشرقی‌ ملاقات‌ کرد و او اوضاع‌ کوفه‌ و گرد آمدن‌ مردم‌ را برای‌جنگ‌ با آن‌ حضرت‌ بیان‌ کرد پاسخ‌ امام‌ این‌ بود که‌ «حسبی‌ الله‌ و نعم‌ الوکیل‌.»
ب‌) مبدأ و معاد: عقیده‌ به‌ مبدا و معاد مهم‌ترین‌ عامل‌ جهاد و فداکاری‌ در راه‌ خدا
چنین‌ اعتقادی‌ در کلمات‌ امام‌ حسین‌ (ع) و اشعار و رجزهای‌ او و یارانش‌ نقش‌محوری‌ دارد و به‌ برجسته‌ترین‌ شکل‌ خود را نشان‌ می‌دهد. امام‌ حسین‌ (ع) روز عاشوراوقتی‌ بی‌ تابی‌ خواهرش‌ را می‌بیند، این‌ فلسفة‌ بلند را یادآور می‌شود و می‌فرماید:«خواهرم‌، در نظر داشته‌ باش‌، بدان‌ که‌ همة‌ زمینیان‌ می‌میرند، آسمانیان‌ هم‌ نمی‌مانندهر چیزی‌ جز وجه‌ خدا که‌ آفریدگار هستی‌ است‌، از بین‌ رفتنی‌ است‌، خداوند همگان‌ رادوباره‌ برمی‌انگیزد و دیگر سخنان‌ آن‌ حضرت‌ که‌ گویای‌ این‌ مسئله‌ است‌.
ج‌) رسالت‌ پیامبر:
در عصر پیامبر، هرچند به‌ ظاهر همه‌ او را قبول‌ داشتند و مطیع‌ او بودند. امّا درعصر پس‌ از او امت‌ دچار تجزیه‌ شد برخی‌ به‌ سنّت‌ و دین‌ او وفادار ماندند، برخی‌ در پی‌احیای‌ جاهلیّت‌های‌ رنگ‌ باخته‌ و بی‌ روح‌ راه‌ افتادند. پیدایی‌ ضلالت‌ و بدعت‌ و حیرت‌ وجهالت‌ نوعی‌ انشعاب‌ در پیروان‌ اسلام‌ بود و جنگیدن‌ با ذریّه‌ پیامبر، خروج‌ از دین‌ و انکاررسالت‌ آن‌ حضرت‌ بود. حضرت‌ سیدالشهدا در مکه‌ با ابن‌ عباس‌ دربارة‌ امویان‌ حاکم‌سخن‌ گفت‌. حضرت‌ از وی‌ پرسید: «نظر تو دربارة‌ کسانی‌ که‌ پسر دختر پیامبر را از خانه‌ ووطن‌ و زادگاهش‌ بیرون‌ کرده‌ چیست‌؟» و «ابن‌ عباس‌ گفت‌: «آنان‌ به‌ خدا و پیامبرش‌ کافرشدند و نماز را جز به‌ کسالت‌ به‌ جا نمی‌آورند.» امام‌ حسین‌ (ع) فرمود: «خدایا شاهد باش‌ابن‌ عباس‌ به‌ صراحت‌ به‌ کفر آنان‌ نسبت‌ به‌ خداوند و پیامبرش‌ گوهی‌ داد.» در طول‌ سفرنیز امام‌ (ع) و خاندانش‌ پیوسته‌ از رسول‌ خدا یاد می‌کردند و خود را از نسل‌ پیامبر پاک‌معرفی‌ می‌کردند.
د) بدعت‌ ستیزی‌:
امام‌ حسین‌ (ع) عمل‌ به‌ این‌ تکلیف‌ الهی‌ را مصداقی‌ برای‌ به‌ دفاع‌ از حریم‌ دین‌برشمرد و از انگیزه‌های‌ خویش‌، احیای‌ دین‌ و بدعت‌ ستیزی‌ را نام‌ برد. از جمله‌ در نامه‌ای‌که‌ به‌ بزرگان‌ بصره‌ نوشت‌، چنین‌ آمده‌ است‌: «أدعوکم‌ اءلی‌ کتاب‌ الله‌ و سنة‌ فاءن‌ّ السنّة‌ قدامییت‌ و البدعة‌ قد احییت‌.»
پیامهای‌ اخلاقی‌
آزادگی‌ در آن‌ است‌ که‌ انسان‌، کرامت‌ و شرافت‌ خویش‌ را بشناسد و تن‌ به‌ پستی‌ وذلت‌ و حقارت‌ و اسارت‌ دنیا و زیر پانهادن‌ ارزش‌های‌ انسانی‌ ندهد.
امام‌ حسین‌ (ع) فرمود: «موت‌ فی‌ عزّ خیرُ من‌ حیاة‌ فی‌ ذل‌؛ مرگ‌ با عزت‌ بهتر ازحیات‌ با ذلت‌ است‌.» این‌ نگرش‌ به‌ زندگی‌، ویژة‌ آزادگان‌ است‌. نهضت‌ عاشورا جلوة‌بارزی‌ از آزادگی‌ در حدود امام‌ (ع) و خاندان‌ و یاران‌ شهید اوست‌. وقتی‌ می‌خواستند به‌ زوراز آن‌ حضرت‌ بیعت‌ بگیرند به‌ نفع‌ یزید، ایشان‌ قبول‌ نکرده‌ و فرمودند: «لا و اللّه‌ لاأعطیهم‌ بیدی‌ اءعطاء الذلیل‌ و لاأفرّ فرار العبید؛ نه‌ به‌ خدا سوگند نه‌ دست‌ ذلت‌ به‌ آنان‌می‌د هم‌ و نه‌ چون‌ بردگان‌ تسلیم‌ حکومت‌ آنان‌ می‌شوم‌.» صحنة‌ کربلا نیز جلوة‌ دیگری‌از این‌ آزادگی‌ بود. آن‌ حضرت‌ از میان‌ دو امر: شمشیر یا ذلّت‌، مرگ‌ با افتخار را پذیرفت‌ وبه‌ استقبال‌ شمشیرهای‌ دشمن‌ رفت‌ و فرمود: «ألا اءن‌ّ الدَّعی‌َّ بن‌ الدَّعی‌ّ قد رکزنی‌ بین‌اثنین‌: بین‌ السّلَّة‌ و الذلّه‌ و هیهات‌ منا الذلّة‌.»
ایثار: در صحنه‌ عاشورا، نخستین‌ ایثارگر، سیدالشهدا (ع) بود که‌ حاضر شد فدای‌دین‌ گردد و رضای‌ او بر همه‌ چیز برگزیند و از مردم‌ نیز بخواهد، کسانی‌ که‌ حاضرند خون‌خود را در این‌ راه‌ نثار کنند با او هم‌ سفر کربلا شوند. اصحاب‌ آن‌ حضرت‌ نیز هرکدام‌ایثارگرانه‌ جان‌ فدای‌ امام‌ خویش‌ کردند. برای‌ نمونه‌، به‌ یکی‌ از آن‌ها اشاره‌ می‌کنیم‌: جلوة‌آشکار ایثار در کار زیبای‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ (ع) بود. علاوه‌ بر آن‌ که‌ امان‌ ابن‌ زیاد را که‌شمر آورده‌ بود، رد کرد و شب‌ عاشورا نیز اظهار کرد که‌: «هرگز از تو دست‌ نخواهم‌ کشید،خدا نیاورد زندگی‌ پس‌ از تو را.» و صدها پیام‌ دیگر از این‌ قیام‌ عظیم‌ و مبارک‌ می‌توان‌درک‌ کرد؛ مانند تکریم‌ انسان‌، توکل‌، عزت‌، جهاد با نفس‌، صبر و استقامت‌، شجاعت‌،عفاف‌ و حجاب‌، عمل‌ به‌ تکلیف‌، غیرت‌، مواسات‌، فتوت‌ و جوانمردی‌ و...
11) مدیریت‌ در عاشورا
قیام‌ عاشورا، نهضتی‌ حساب‌ شده‌ و با برنامه‌ بود، نه‌ شورش‌ کور و بی‌ هدف‌ برای‌لحظه‌ به‌ لحظه‌ و روز به‌ روز و مقطع‌ به‌ مقطع‌ آن‌ دور اندیشی‌ و تدبیر به‌ کار گرفته‌ شده‌ بودو با پیش‌ بینی‌ همة‌ احتمالات‌ و صورت‌های‌ حادث‌، چاره‌ اندیشی‌های‌ دقیق‌ انجام‌ یافته‌بود. با مروری‌ به‌ حادثة‌ عاشورا از آغاز حرکت‌ امام‌ (ع) از مدینه‌ تا پایان‌ ماجرا به‌ نمونه‌هایی‌ از این‌ برنامه‌ ریزی‌ها و تدبیرها برمی‌خوریم‌ که‌ اشاره‌وار از این‌ قرار است‌:
- حفاظت‌ شخصی‌ در دیدار با ولید در مدینه‌
- تعیین‌ نیروی‌ گزارش‌ گر در مدینه‌ (محمد بن‌ حنفیه‌).
- خنثی‌ کردن‌ توطئه‌ ترور امام‌ در مکه‌ (عمرو بن‌ سعد).
- جمع‌ آوری‌ اطلاعات‌ از رهگذران‌ در مسیر کوفه‌.
- جذب‌ نیروی‌ پشتیبان‌ برای‌ جبهة‌ حق‌ (زهیر بن‌ قین‌).
- تصفیه‌ نیرو از عناصر نامطمئن‌.
- سنجش‌ افکار عمومی‌ در کوفه‌ (مسلم‌ بن‌ عقیل‌).
- بهره‌گیری‌ از حضور زنان‌ و کودکان‌ در تأثیرگذاری‌ عاطفی‌ بر روی‌ مردم‌.
- همراه‌ آوردن‌ شهود برای‌ صحنه‌های‌ عاشورا برای‌ گزارش‌ گری‌های‌ بعدی‌ اززنان‌ و اطفال‌.
و چندین‌ نکته‌ دیگر که‌ نشان‌ از مدیریت‌ فوق‌العاده‌ در آن‌ قیام‌ الهی‌ بود.
12) بیداری‌ ملت‌ها
از جمله‌ آثار و برکات‌ دیگر قیام‌ و شهادت‌ سیدالشهدا (ع) در بعد سیاسی‌، اجتماعی‌اوست‌. بیداری‌ خفتگان‌ و انتقال‌ روح‌ مبارزه‌ جویی‌ علیه‌ ظلم‌ و ستم‌ بوده‌ و هست‌. در آن‌اوضاع‌، انقلاب‌ خونین‌ سیدالشهدا (ع) تمام‌ معادلات‌ سیاسی‌ دشمنان‌ را در هم‌ زده‌ واوضاع‌ اجتماعی‌ آن‌ دوران‌ را دگرگون‌ ساخت‌. جان‌ فشانی‌ شخصیت‌ منحصر به‌ فردی‌چون‌ امام‌ حسین‌ (ع) که‌ از نخبگان‌ و برگزیدگان‌ و پیشوای‌ علی‌ الاطلاق‌ مسلمانان‌ بود وبا فضیلت‌ترین‌ و نزدیک‌ترین‌ آنان‌ به‌ پیامبر اسلام‌ (ص) بود. خدایی‌ بودن‌ حرکت‌مصلحانة‌ سیدالشهدا (ع) و گذشت‌ از همة‌ هستی‌اش‌ و عمق‌ فاجعه‌ و مظلومیت‌ آن‌ امام‌عزیز از ناحیه‌ سوم‌ باعث‌ گردید، زنگ‌ بیدار باش‌، خواب‌ سنگین‌ مردم‌ را بر هم‌ زند ومردگان‌ را احیا کند و درخت‌ اسلام‌ را که‌ به‌ پژمردگی‌ روی‌ آورده‌ بود با خون‌ خود آبیاری‌ کندو آن‌ چنان‌ طراوت‌ بخشید که‌ تا ابد سرسبز و خرّم‌ باقی‌ بماند.
خون‌ امام‌ حسین‌ (ع) همانند آب‌ حیاتی‌ بود که‌ در کالبدهای‌ مرده‌ و خشک‌ ومأیوس‌ جریان‌ پیدا کرد و منشأ قیام‌های‌ بسیاری‌ شده‌ و به‌ راستی‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ عصرعاشورا پایان‌ نهضت‌ حسین‌ (ع) نبود بلکه‌ آغاز حرکت‌ و اوّل‌ بیداری‌ ملت‌ اسلام‌ خصوصاًشیعیان‌ بود. (برای‌ نمونه‌) مورخ‌ مشهور می‌گوید: «در طی‌ قرون‌ آیندة‌ بشریّت‌ و درسرزمین‌های‌ مختلف‌، شرح‌ صحنة‌ حزن‌ آور مرگ‌ حسین‌ (ع) موجب‌ بیداری‌ قلب‌ خون‌سردترین‌ قاریان‌ و خوانندگان‌ خواهد شد.»
13) نقش‌ عاشورا در هم‌بستگی‌ شیعه‌
جامعة‌ شیعه‌ در ابعاد مختلفی‌ تحت‌ تأثیر حادثة‌ کربلا قرار داشته‌ است‌. اما این‌ که‌تصور شود این‌ تأثیر تنها در بعد سیاسی‌ بوده‌، صحیح‌ نیست‌ به‌ عکس‌ تأثیر حادثة‌ کربلابیشتر غیر سیاسی‌ بوده‌ است‌؛ یعنی‌ الهی‌ بوده‌ و از طرف‌ خود پروردگار هدایت‌ می‌شد. درآن‌ زمان‌ اوضاع‌ عمومی‌ اسلام‌ و مسلمین‌ بسیار ناراحت‌ کننده‌ بود. فعالیت‌ها و تبلیغات‌مسموم‌ علیه‌ علی‌ (ع) و آل‌ علی‌ و نیز تحریفات‌ و بدعت‌هایی‌ که‌ زیرکانه‌ در اسلام‌ داخل‌کرده‌ بودند، اوضاع‌ را برای‌ نابودی‌ تدریجی‌ اسلام‌ و محو نام‌ محمّد (ص) آماده‌ کرده‌ بود.خلافت‌ الهی‌ به‌ حکومت‌ سلطنتی‌ تبدیل‌ شده‌ بود. روح‌ شریعت‌ اسلام‌؛ یعنی‌ پرهیزگاری‌و عدالت‌ در اجتماع‌ دیده‌ نمی‌شد و از احکام‌ اجتماعی‌ دین‌ فقط‌ جمعه‌ و جماعات‌ آن‌ هم‌به‌ صورت‌ تشریفاتی‌ وجود داشت‌ و گاهی‌ همین‌ صورت‌ تشریفاتی‌ هم‌ به‌ بدعت‌ و بلکه‌فسق‌ و فجور می‌گرایید. اکثر کسانی‌ که‌ زمان‌ پیامبر (ص) او و وحی‌ را درک‌ کرده‌ بودند، رفته‌بودند و در رأس‌ همین‌ جامعه‌ هم‌ یک‌ حاکم‌ فاسق‌ و فاجر چون‌ یزید نشسته‌ بود که‌ به‌ خودلقب‌ امیرالمؤمنین‌ و خلیفة‌ مسلمین‌ داده‌ بود. در چنین‌ وضع‌ خطرناکی‌ حسین‌ (ع) پای‌فشرد و عزم‌ جهاد راسخ‌ کرد و با تعداد معدودی‌ از یاران‌ و همراه‌ زنان‌ و کودکان‌ به‌استقامت‌ برخاست‌ و فریاد بیدار باش‌ به‌ مسلمین‌ سرداد که‌ تا به‌ حال‌ آن‌ فریاد مانده‌ وخواهد ماند و نمونه‌اش‌ را هم‌ که‌ در انقلاب‌ و هم‌ در جبهه‌های‌ حق‌ علیه‌ باطل‌ به‌ فرزندان‌شیعیان‌ داده‌ بود، دیدیم‌.
14) جایگاه‌ زنان‌ در عاشورا
نهضت‌ عاشورا برای‌ احیای‌ ارزش‌های‌ دینی‌ بود. در سایة‌ آن‌ حجاب‌ و عفاف‌ زن‌مسلمان‌ نیز جایگاه‌ خود را دریافت‌ و امام‌ حسین‌ (ع) و زینب‌ کبرا 3 و دودمان‌ رسالت‌،چه‌ با سخنانشان‌ و چه‌ با نحوة‌ عمل‌ خویش‌، یادآور این‌ گوهر ناب‌ گشتند. زینب‌ کبرا 3 وخاندان‌ امام‌ حسین‌ (ع) الگوی‌ حجاب‌ و عفاف‌ هستند. زنان‌ در عاشورا در عین‌ مشارکت‌در حماسة‌ عظیم‌ و ادامة‌ رسالت‌ حسّاس‌ و بزرگ‌ اجتماعی‌، متانت‌ و عفاف‌ را هم‌ مراعات‌کردند و اسوة‌ همگان‌ شدند.
سید بن‌ طاووس‌ نقل‌ کرده‌ است‌: «در شب‌ عاشورا امام‌ حسین‌ (ع) در گفتگو باخانواده‌اش‌ آنان‌ را به‌ حجاب‌ و عفاف‌ و خویشتن‌ داری‌ توصیه‌ کرد. روز عاشورا وقتی‌ که‌زینب‌ کبری‌ 3 بی‌ طاقت‌ صبر شد و به‌ صورت‌ خود زد امام‌ (ع) به‌ او فرمود آرام‌ باش‌ زبان‌شماتت‌ این‌ گروه‌ را به‌ ما دراز مکن‌.» دختران‌ و خواهران‌ امام‌ (ع) (در همة‌ صحنه‌ها)مواظب‌ بودند تا حریم‌ عفاف‌ و حجاب‌ اهل‌ بیت‌ پیامبر تا آن‌ جا که‌ می‌شود حفظ‌ و رعایت‌شود. از اعتراض‌های‌ شدید حضرت‌ زینب‌ 3 نیز به‌ یزید این‌ بود که‌ «ای‌ یزید آیا ازعدالت‌ است‌ که‌ کنیزان‌ خود را در حرم‌ سرا پوشیده‌ نگاه‌ داشته‌ای‌ و دختران‌ پیامبر را به‌صورت‌ اسیر شهر به‌ شهر می‌گردانی‌ و حجات‌ آنان‌ را هتک‌ کرده‌، چهره‌ هایشان‌ را درمعرض‌ دید همگان‌ قرار داده‌ای‌ که‌ دور و نزدیک‌ به‌ صورت‌ آنان‌ نگاه‌ کنند.» ولی‌ با آن‌حال‌ وظیفه‌ بزرگی‌ هم‌ در عاشورا به‌ عهده‌ زنان‌ گذاشته‌ شده‌ بود و آن‌ هم‌ پیام‌ رسانی‌ واشاعة‌ فرهنگ‌ عاشورا بود.
این‌ است‌ مقام‌ زن‌ و این‌ است‌ جایگاه‌ زنی‌ که‌ عاشورا به‌ بعد از خودش‌ به‌ جای‌گذاشت‌.
15) تحریفات‌ عاشورا
یکی‌ از اعجازهای‌ حادثة‌ کربلا، زنده‌ ماندن‌ آن‌ است‌ و هرچند از زمان‌ آن‌می‌گذرد، تازه‌تر و شفاف‌تر می‌گردد و قلوب‌ انسان‌ها را به‌ خود معطوف‌ می‌سازد و اماهرچند جنایات‌ بنی‌ امیه‌ شکوه‌ و عظمت‌ آن‌ واقعه‌ را از میان‌ بردارد و نیز تخریب‌ بارگاه‌ آن‌حضرت‌ مؤثر واقع‌ نشده‌ اما با طرح‌ تحریف‌ وقایع‌ کربلا سعی‌ دارند اهداف‌ مقدس‌ حضرت‌سیدالشهدا (ع) را از دهان‌ مردم‌ منحرف‌ سازند تا به‌ دنیا بفهمانند که‌ حادثة‌ کربلا حرکت‌انقلابی‌، اسلامی‌ و الهی‌ و تاریخ‌ ساز نبوده‌، بلکه‌ یک‌ درگیری‌ حکومتی‌ سیاسی‌ وجاه‌طلبی‌ بوده‌ است‌ که‌ مع‌ الأسف‌ برخی‌ از گویندگان‌ نیز برای‌ گرم‌ کردن‌ مجلس‌ خود وگریاندن‌ مردم‌ از آن‌ بهره‌ می‌جویند، که‌ بر همگان‌ تکلیف‌ است‌ که‌ از اشاعه‌ چنین‌سم‌های‌ مهلکی‌ جلوگیری‌ کنند. اکنون‌ به‌ نمونه‌ای‌ از آن‌ تحریفات‌ از کلام‌ استاد مطهری‌اشاره‌ می‌کنیم‌. ایشان‌ دربارة‌ قصة‌ حضور لیلا مادر حضرت‌ علی‌ اکبر در کربلا می‌گوید:«هنگامی‌ که‌ حضرت‌ علی‌ اکبر (ع) قصد عزیمت‌ به‌ میدان‌ نبرد را داشت‌ امام‌ حسین‌ (ع) دلش‌ رضایت‌ نمی‌داد. پس‌ از همسرش‌ لیلا می‌خواهد، که‌ در حق‌ پسرش‌ دعا کند تا سالم‌بازگردد و لیلا نیز دعا می‌کند و حضرت‌ علی‌ اکبر (ع) پس‌ از جنگ‌ فراوان‌ خسته‌ برمی‌گرددو به‌ هنگام‌ بازگشت‌ مجدد به‌ میدان‌ دیگر نزد مادر نمی‌رود و شهید می‌گردد.»
این‌ حکایت‌ چند اشکال‌ اساسی‌ دارد: 1ـ با منطق‌ جان‌ بازی‌، ایثار و شهامت‌امام‌ (ع) سازگار نیست‌. 2ـ تمام‌ مورخان‌ نوشته‌اند که‌ هرکس‌ برای‌ رفتن‌ به‌ میدان‌ نبرد ازامام‌ (ع) اجازه‌ می‌خواست‌ و حضرت‌ به‌ نحوی‌ برای‌ آنان‌ عذری‌ ذکر می‌کرد، جز برای‌ علی‌اکبر (ع) 3ـ زنی‌ به‌ نام‌ لیلا در کربلا نبوده‌ است‌ که‌ چنین‌ حکایتی‌ رخ‌ دهد و قس‌ علی‌ هذا.4ـ امام‌ (ع) می‌گوید: برو مادرت‌ دعا کند. مگر دعای‌ خود امام‌ از لیلا اثرش‌ کم‌تر بود.
16) ماهیت‌ سوگواری‌
مجالس‌ عزای‌ حسینی‌ همواره‌ کانون‌ بیدارگری‌ها، ارشاد و کفر ستیزی‌ بوده‌ است‌ وپیوسته‌ امامان‌ شیعه‌، دوستانشان‌ را ترغیب‌ به‌ برپایی‌ این‌ گونه‌ مجالس‌ می‌کردند. این‌علاقة‌ پاکی‌ که‌ مردم‌ به‌ اهل‌بیت‌ : و سالار شهیدان‌ دارند، سرمایه‌ ارزش‌مند تربیت‌ وهدایت‌ است‌ و باید در این‌ مجالس‌ از آرمان‌ بلند حضرت‌ گفت‌. باید در این‌ مجالس‌عبرت‌ها و درس‌های‌ عاشورا مطرح‌ شود. تا خفتگان‌ بیدار شوند. این‌ مجالس‌ حسینی‌فقط‌ برای‌ این‌ نیست‌ که‌ چند روز گرد هم‌ بیاییم‌ و گریه‌ و زاری‌ و سینه‌ و زنجیر بزنیم‌ و بعدروز از نو و روزی‌ از نو. بلکه‌ هم‌ چنان‌ که‌ امام‌ خمینی‌ و بزرگان‌ کشور گوش‌ زد می‌کردند ومی‌کنند این‌ محرم‌ است‌ که‌ اسلام‌ را زنده‌ نگه‌ داشته‌ است‌.
17) نقش‌ عاشورا در انقلاب‌ها
آثار نهضت‌ حسینی‌ از خود دستگاه‌ اموی‌ و دشمنان‌ حضرت‌ شروع‌ شد. درست‌مثل‌ آبی‌ که‌ با حرارت‌ می‌جوشید و می‌رود. پیش‌ از به‌ جوش‌ آمدن‌ نخست‌ حباب‌ هایی‌ ازته‌ دیگ‌ بالا می‌آید و در روی‌ آب‌ می‌ترکد، پس‌ از آن‌ جوشیدن‌ کم‌ کم‌ آغاز می‌گردد.انقلاب‌ یک‌ جامعه‌ علیه‌ دستگاه‌ ظلم‌ نیز به‌ همین‌ شکل‌ است‌؛ اوّل‌ انتقادها و فریادهای‌عدالت‌ خواهی‌ و تظلم‌ که‌ همانند حباب‌های‌ ته‌ دیگ‌ از گوشه‌ و کنار کشور شنیده‌ می‌شودو بعداً جوشیدن‌ آغاز می‌شود.
بعد از شهادت‌ امام‌ حسین‌ 7 بلافاصله‌ این‌ فریادها و انتقادها که‌ مقدمة‌ فروریختن‌ ارکان‌ حکومت‌ منحوس‌ بنی‌ امیه‌ بود، بلند شد. سنان‌ بن‌ انس‌ هنوز از قتلگاه‌ امام‌بیرون‌ نرفته‌ بود که‌ یارانش‌ به‌ او گفتند: «تو حسین‌ بن‌ علی‌ را پسر پیامبر و پسر دخترپیامبر را کشتی‌؟ تو مردی‌ را کشتی‌ که‌ از همة‌ عرب‌ بزرگ‌تر است‌ و آمده‌ بود تا حکومت‌ رااز دست‌ بنی‌ امیه‌ بگیرد. اکنون‌ پیش‌ امرای‌ خود برو و پاداش‌ خود را بگیر و بدان‌ که‌ اگرتمام‌ موجودی‌ خزانه‌های‌ خودشان‌ را در برابر کشتن‌ حسین‌ 7 به‌ تو بدهند باز هم‌ کم‌است‌.»
و این‌ نشان‌ دهندة‌ آن‌ است‌ که‌ از همان‌ لحظات‌ اولین‌ بعد از فاجعة‌ عاشورا جرقّه‌انقلاب‌ها آغاز شده‌ است‌ و بعد از آن‌ بود که‌ قیامهایی‌، مانند قیام‌ مختار و توابین‌ وسرانجام‌ قیام‌ بزرگ‌ ایران‌ بوجود آمد و به‌ نظر می‌رسد بعد از این‌ هم‌، اگر قیامی‌ علیه‌ ظلم‌رخ‌ دهد به‌ برکت‌ عاشورا و کربلا باشد.
18) نقش‌ اجتماعی‌ مداحان‌
مدّاحی‌ مداحان‌ و برپاداشتن‌ مراسمی‌ به‌ یاد امام‌ حسین‌ 7 در ایام‌ مختلف‌، به‌حق‌ نقش‌ به‌ سزایی‌ در زنده‌ نگه‌ داشتن‌ فرهنگ‌ عاشورا و محرم‌ داشته‌ است‌ و این‌ عمل‌مورد تشویق‌ بسیار اولیای‌ دین‌ هم‌ بوده‌ است‌ و خود معصومان‌ اسلام‌ : در راه‌ اقامة‌عزای‌ حسینی‌ می‌کوشیدند؛ اولین‌ مراسم‌ سوگواری‌ را اهل‌ بیت‌ : در کنار کاخ‌ یزید برپاکردند و خود خاندان‌ امام‌ به‌ نوحه‌ خوانی‌ پرداختند و مردم‌ نیز هماهنگ‌ با آل‌ اللّ''''ه‌ سینه‌زنی‌و نوحه‌ خوانی‌ کردند. ابوهارون‌ مکفوف‌ می‌گوید: «روزی‌ خدمت‌ امام‌ صادق‌ 7 رسیدم‌،حضرت‌ فرمود: برایم‌ شعر بخوان‌ (در سوگ‌ حسین‌) من‌ نیز خواندم‌ حضرت‌ فرمود: نه‌ این‌طور، بلکه‌ همان‌ گونه‌ که‌ برای‌ خودتان‌ شعر خوانی‌ می‌کنید و همان‌ گونه‌ که‌ نزد قبّة‌سیدالشهدا 7 مرثیه‌ می‌خوانی‌.»
ولی‌ عزاداری‌ باید از قداست‌ و اخلاص‌ برخوردار شود و از هرگونه‌ امور دنیوی‌ و ریاکه‌ روح‌ الهی‌ و قداست‌ آن‌ را مورد شبهه‌ و تردید قرار می‌دهد، احتراز نمود.
منابع‌
1ـ منتهی‌ الا´مال‌، ج‌ 1، شیخ‌ عباس‌ قمّی‌.
2ـ الارشاد، ج‌ 2، شیخ‌ مفید.
3ـ لهوف‌، سیدبن‌ طاووس‌.
4ـ خاندان‌ وحی‌، علی‌ اکبر قرشی‌.
5ـ قیام‌ حق‌، محمد علی‌ شرقی‌.
6ـ زندگانی‌ امام‌ حسین‌ 7 ، سیدهاشم‌ رسولی‌ محلاتی‌.
7ـ سیرة‌ پیشوایان‌، مهدی‌ پیشوائی‌.
8ـ بهار حماسه‌، ماه‌ نامه‌ بصائر.
9ـ موسوعه‌ کلمات‌ الامام‌ الحسین‌.
10ـ نهج‌ البلاغه‌.
11ـ بحارالانوار، ج‌ 44 و 45.
12ـ مجموعه‌ آثار شهید مطهری‌، ج‌ 17.
13ـ نفس‌ المهموم‌، شیخ‌ عباس‌ قمی‌.
14ـ بلاغات‌ النساء ابن‌ طیفور.