سخنان حضرت آیت الله خامنه ای

یا غیاث المستغیثین

سخنان حضرت آیت الله خامنه ای

یا غیاث المستغیثین

فرهنگ عاشورا، آسیب‏ها و تحریف‏ها (قسمت دوم)

فرهنگ عاشورا، آسیب‏ها و تحریف‏ها (قسمت دوم)
6.نقش حکومت‏ها و تاریخ نگاران دربارى
یکى از موضوع‏هاى تحریف‏شناسى عاشورا، شناخت نقش حاکمان جور، به ویژه امویان در تحریف واقعه عاشورا و از سوى دیگر، تحریف‏هایى است که از طرف تاریخ نگاران طرفدار مکتب عثمانى، اموى و تأثیر پذیرفتگان از آنها به وجود آمده است. نخستین انحرافى که امویان مى‏خواستند به وجود آوردند، آن بود که شهادت امام حسین (علیه السلام)را به قضاى الهى و خواست خداوندى نسبت دهند و خود را مبرا سازند. گفتار ابن زیاد با زینب کبرى (سلام الله علیها) در همین جهت است.
تحریف دوم آن بود که امویان، چه پیش از شهادت و چه پس از آن، کوشیدند تا امام (علیه السلام)را به عنوان فردى شورشى و طغیانگر بر ضد حاکم مشروع مسلمانان بنمایانند که مرتکب گناه بزرگ، یعنى خروج بر امام مسلمین شده و از این رو، خون او مباح است. تمام سعى امام (علیه السلام)نیز از ابتداى حرکت تا پایان آن، بر این است که با سخنرانى‏هاى افشاگرانه و روشنگر، این اتهام و تبلیغ را خنثى کند و مسیر خود را به درستى بشناساند.
تحریف دیگرى که امویان بر گسترده ساختن ابعاد آن مى‏کوشیدند، عید اعلام نمودن و جشن گرفتن روز عاشورا بود. براى این منظور، گفتند که عاشورا، روزى است که کشتى نوح بر زمین نشسته یا روزى است که فرعونیان در رود، غرق شدند. در حالى که اصولا عید گرفتن این روز و روزه گرفتن آن، به یهود باز مى‏گردد که این روز را «عید عاسور» نام گذاشته بودند. به همین سبب است که در زیارت عاشورا مى‏خوانیم: اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنو امیه و ابن آکلة الاکباد. البته در برابر این موضوع امامان شیعه نیز موضع‏گیرى کرده، و روزه گرفتن این روزها را ممنوع ساخته و آن را روز حزن و اندوه نام نهادند.
اما از سوى تاریخ نگاران عثمانى و اموى نیز تحریفاتى در متن و هدف نهضت عاشورا اتفاق افتاد که نمونه هایى از آن را در مکتب تاریخ نگارى در شام و ایران و برخى دیگر از تاریخ نگاران مشاهده مى‏کنیم. نمونه هایى از این تحریف‏ها را بر مى‏شماریم:
نخست آن که کوشیدند چهره‏اى از حسین بن على (علیه السلام)تصویر کنند که بر اساس آن، امام فردى جنگ طلب، خشونت خواه، دوست دار خون ریزى و تند زبان بوده است و طبیعى است که قتل چنین فردى، مى‏تواند روا و جایز باشد.
تحریف دیگر، آن است که امام (علیه السلام)را دنیا خواه و حکومت طلب و قیام وى را، براى به دست آوردن دنیا و امارت معرفى کرده‏اند، به طورى که کسانى چون عبدالله بن عمر، امام را از پى دنیا بودن باز مى‏دارند.
تحریف دیگر، در خواست ملاقات و بیعت امام حسین(علیه السلام)با یزید است که در مکاتبه عمر بن سعد با عبیدالله بن زیاد به نقل از امام (علیه السلام)آورده شده و در تاریخ دمشق ابن عساکر و در کتاب‏هایى چون تاریخ ابن کثیر، ذهبى و دیگران گزارش شده است، در حالى که هم به لحاظ عقلى و هم تاریخى قابل خدشه است.
تحریف مهم دیگرى که از سوى این تاریخ نگاران صورت پذیرفته است، تلاش براى تبرئه یزید از قتل امام حسین(علیه السلام)و مقصر جلوه دادن عبید الله بن زیاد به تنهایى است، به طورى که از گریه یزید بر امام حسین (علیه السلام)، نفرین و لعن ابن زیاد، مهربانى او با اسیران و اظهار ناخشنودى یزید از کشته شدن امام حسین (علیه السلام)سخن گفته‏اند.البته این سخنان نیز به دلایل تاریخى معتبر دیگرى که خود این گروه نیز نقل کرده‏اند، از نظر عقل و نقل قابل خدشه است.
دلایل تاریخى اى چون بیعت خواستن یزید از امام و فرمان شدید او به حاکم مدینه ، مکاتبات میان ابن زیاد با یزید، چوب زدن یزید بر دهان مبارک امام حسین (علیه السلام)و اشعار او در این هنگام، آویختن سرهاى شهیدان بر دروازه‏هاى شام به مدت سه روز، همگى نشان دهنده نقش کلیدى یزید در شهادت امام حسین (علیه السلام)و عوام فریبى‏هاى او پس از آن است. ضمن آن که احوالات کلى یزید و کارهاى زشت او، مانند فاجعه حرّه واقم و هجوم به مکه، تردیدى در این مسأله باقى نمى‏گذارد.
تحریف مهم دیگرى که از سوى ابن خلدون و پوشش تحلیل تاریخى صورت گرفته و باید آن را تحریفى معنوى به شمار آورد، آن است که عدم موقعیت‏سنجى و حرکت شکست خورده رابه امام نسبت مى‏دهد و در واقع، روح و هدف قیام آن حضرت را به چالش مى‏کشاند.
 
7. تعصب‏هاى بى جا و جمود فکرى
تعصب‏هاى بى جا و خشک مغزى، تباه‏گر اندیشه و فکر است و همین مسأله، از دلایل وقوع تحریف در حماسه حسینى است .
این موضوع ،از چند بعد قابل تبیین است: از یک منظر، تعصب در نقل تاریخ، که چنان چه موافق یا خلاف موضوعى باشد، در همان مسیر حرکت کرده و به پردازش دروغ یا حذف قسمت هایى از تاریخ انجامیده است. مثال آن، برخورد تاریخ نگاران عثمانى و اموى با قیام امام حسین (علیه السلام)از سویى، و ساختن نقل قول‏ها و حکایات و روایاتى براى افزودن بر عظمت قیام عاشورا، به وسیله برخى تاریخ نویسان و مقتل نگاران از سوى دیگر است .
جزم اندیشى نیز قسم دیگرى از آن است. براى مثال، تعصب بسیارى از مردم در خصوص فدا شدن امام حسین (علیه السلام)براى شفاعت گناهان دوست داران آن حضرت و نهادینه شدن آن در میان مردم، به طورى که هیچ سخنى را در این موضوع نمى‏پذیرند و گوینده آن را سر زنش مى‏کنند، از این دست تعصبات است .
قسم دیگر، تعصب به اجراى شیوه خاصى از عزادارى است که ممکن است براى برخى به صورت رسم و سنت در آمده باشد و هر چه دیگران بابیان و دلایلى آن را نکوهش مى‏کنند، باز به دلیل همان تعصب و خشک مغزى حاضر به قبول آن نیستند و بر آن اصرار مى‏ورزند، مانند مسأله قمه زنى .
 
8. تمسک به روایات تسامح در ادله سنن
در بسیارى موارد، وقتى به کسانى که اخبار و روایات مجعول و نادرست نقل مى‏کنند اعتراض مى‏شود، در پاسخ، به روایات تسامح در ادله سنن استناد و تمسک مى‏کنند؛ یعنى این افراد، نوعى دلیل فقهى براى آن چه مى‏گویند و مى‏نویسند، مى‏آورند. اما باید دید که واقعیت مطلب چیست ؟
توضیح این که روایاتى داریم مبنى بر این که: «هر کس بشنود یا به او برسد که براى عملى ثوابى قرار داده‏اند و آن عمل رابه امید رسیدن به آن ثواب به جاى آورد، آن ثواب رابه او خواهد داد، هر چند پیغمبر (صلی الله علیه و آله سلم) آن را نفرموده باشد».
براین‏اساس ،سیره علما، بر نقل اخبار ضعیف و ضبط روایات غیر صحیح در ابواب فضایل، قصص و مصایب و در یک کلام مسامحه در این مقام است ؛ چنان چه شیخ مفید در تمام ابواب مربوط به حالات ائمه، اخبار را با سند نقل مى‏کند، به جز باب مقتل ابى عبد الله (علیه السلام)البته اگر نگوییم که این موضوع، کلمه حقى است که باطل از آن اراده شده، دست کم کلمه حقى است که از آن برداشت نادرست شده است. دلایل این مسئله نیز چنین است:
1. اساسا این موضوع در جایى است که روایتى ضعیف در کتاب‏هاى قدما و کسانى که نزدیک به عصر ائمه بوده‏اند، وجود داشته باشد ؛ نه آن که جدید الاحداث و ساخته امروزیان باشد.
2. این مسئله، به حوزه ثواب و عقاب داشتن عملى باز مى‏گردد و چندان مشخص نیست که بتوان آن را، به حوزه‏هاى جدید دیگر چون نقل وقایع تاریخى سرایت داد. چرا که بررسى تاریخ روش خاص خود را دارد.
3. روایت ضعیف، روایتى است که سلسله راویان یا بعضى از آنها فاسق باشند، یا براى خبر، سلسله سندى وجود نداشته باشد، و یا یکى از راویان ذکر شده باشد. ولى در نقل روایت ضعیف هم، مى‏باید نخستین نقل کننده خبر ثقه باشد، تا بتوان اخبار ضعیف او را در حوزه مستحبات و مکروهات، به دیده قبول نگریست. بنابراین، چنین نیست که از هر کسى، اگر چه دروغگو، از هر کتابى، اگر چه بى پایه، و از هر کجا، اگر چه بر دیوار مسجد، بتوان روایتى را نقل کرد.
4. بحث در این جا، در خصوص اخبار ضعیف است و تعریف اخبار ضعیف هم مشخص است؛ ولى روایات تسامح در ادله سنن، به هیچ روى اخبار موهون را در بر نمى‏گیرد. اخبار موهون، اخبارى است که موجب خدشه دار شدن ائمه یا مذهب مى‏شود. بسیارى از روضه‏ها و نقل‏هاى مورد نظر ما، نه ضعیف، که موهون هستند و نقل اخبار موهون جایز نیست!
5. در نقل روایات ضعیف نیز باید توجه داشت که آنها را با اصول استنباط اسلامى و روایات صحیح و کلیات دینى تعارض نداشته باشند.
6. مشکل و مسئله امروز و دیروز ما این است که بسیارى از مصیبت‏هاى مشهور در میان مداحان، روضه خوانان و مردم، در کتاب‏هاى سیره و اصحاب مناقب، حتى به نقل ضعیف هم نیامده و از مصیبت‏ها و نقل‏هاى ساختگى به شمار مى‏آیند.
 
9. جمود تاریخى و گویا نشدن تاریخ
ابن خلدون مى‏گوید:
یکى از اسباب دروغ، عجز از تطبیق اوضاع و احوال با رویدادهاست.
بر این اساس، مى‏توان یکى از عوامل تحریف واقعه را جمود در تاریخ و گویا نشدن آن به وسیله تحلیل گران شایسته و آگاه تاریخ دانست. عدم بازپرورى داده‏هاى تاریخى، توسط آگاهان به آن در حوزه‏هاى گوناگون معارف، دو آفت عمده را در پى دارد: ایستایى، رکود و جمود در تاریخ که موجب عدم انتقال ذهنى و عینى از گذشته به حال و عدم بهره‏گیرى مناسب از آن مى‏شود که نتیجه این مسئله، پوسیدگى از درون و نیز عدم آزادگى است و دوم، بهره‏گیرى و تفسیر نادرست تاریخ، به وسیله تحلیل گران بى مایه یا مغرض است که به انحراف آن مى‏انجامد.
یکى از عوامل تحریف در فرهنگ عاشورا نیز، همین موضوع بوده و هست.
بنابراین، همواره باید ژرف نگران، بر اساس آگاهى از زمان و همه جانبه‏نگرى، با تکیه بر داده‏هاى صحیح و پالایش پیرایه‏ها و اطلاعات دقیق و عمیق، به بازپرورى، باز سازى و استخراج مفاهیم نوین و استنتاج آموزه‏هاى جدید براى توان‏مند ساختن فرهنگ عاشورا و عزادارى دست زنند تا از گزند جمود و خمود رهایى یابد.
 
10. سهل انگارى و تسامح منفى در به کارگیرى روش‏ها
تفکرى که امرزه وجود دارد و در گذشته با شدت بیش‏ترى جریان داشته، این است که مسایل مربوط به عزادارى سیدالشهدا (علیه السلام)و روش‏هاى به کار گرفته شده در آن را، تافته‏اى جدا بافته از مجموعه مسایل دینى مى‏داند. از این رو، انجام آن به هر گونه‏اى، درست است و ثواب دارد و احکام موضوعات عبادى بر آن حمل نمى‏شود بنابراین، ریا، دروغ و... چنان چه در راه ترویج و تقویت عزادارى ابى عبد الله (علیه السلام)باشد، بى‏اشکال است. به طور قطع ما هیچ سند دینى که بر این مسأله دلالت داشته باشد، نداریم. به نظر مى‏آید که بیش‏تر گذرى روان شناختى از برخى روایات عزادارى بدین مسأله باشد که به واسطه برداشت اشتباه یا مغرضانه صورت گرفته است. براى مثال ،در روایتى از امام صادق (علیه السلام)آمده است.
... هر کس در مرثیه حسین (علیه السلام)بیتى بخواند، پس بگرید- و به گمانم فرمود - یا خود را شبیه گریه کنندگان کند، پس بهشت براى اوست.
برداشت نادرست از این نوع روایات - که کم هم نیست - موجب شد تا آن را امرى غیر عبادى و توصلى (از نظر فقهى) بپندارند و هر نوع عزادارى و گریاندن و گریستن را جزء آن به شمار آورند. برخى دیگر نیز از همین نظر گاه، آن را خارج از دایره احکام دینى به شمار آوردند و در حوزه مسایل عشق قلمداد کردند؛ چنان چه یکى از عالمان دینى اصفهان نیز گفته بود:
این کار، کار عشق است ؛ ربطى به دین ندارد.
مرحوم سید عبد الحسین شوشترى، از منظرى فقهى به کالبد شکافى مسأله عبادى بودن عزادارى پرداخته و طرح توصلى بودن عزادارى را، شبهه‏اى براى گمراهى عوام دانسته است. وى دلایل تعبدى بودن امر عزادارى را، اجماع بر شرط بودن نیت در صحت و درستى آن، اصالت تعبدى بودن هر امر مأثور، استقراى تام در تعبدى بودن اعمالى از این قبیل، مانند گریه از ترس خدا و شمرده شدن عاشورا در زمره ده عملى که همه آن‏ها تعبدى هستند، بر مى‏شمارد. .وى سپس به پاسخ این شبهه که ممکن است هر دو امر توصلى و تعبدى در عزادارى جمع شده باشد، از این رو رعایت شرایط تعبدى بودن آن لازم نیست، مى‏پردازد و آن را مردود مى‏داند؛ چرا که بر این اساس ،تمام عبادت‏هاى باطل، مطلوب و مشروع مى‏گردد. آن گاه مى‏نویسد:
این توهم فاسد باعث شده براى توصل به حصول ابکاء و بکاء و ایجاد آن، به هر وسیله‏اى متوسل شود ولو به منکرات و محرمات و بدعت‏هاو...و حال آن که عقوبت و مجازات معصیتى که در ضمن طاعتى انجام شود، مضاعف است؛ نه این که معفو باشد، چنان که امام (علیه السلام)مى‏فرماید: «اطاعت خدا نمى‏شود از آن جهت که معصیت او مى‏شود»
آرى به سبب همین تسامح نارواست که گاه برخى عزادارى‏ها، به مجمعى از گناهان و سخنان و رفتارهاى نامطلوب تبدیل مى‏شود و آن چه ناسزاست، سزاوار شمرده مى‏شود. توجیه آنان نیز این است که «براى امام حسین باشد؛ ایرادى ندارد» ؛ یعنى به طور دقیق نگرش «هدف، وسیله را توجیه مى‏کند» نمود مى‏یابد و به قول شهید مطهرى، مى‏گویند الغایات تبررّ المبادى ؛ نتیجه‏ها، مقدمات را تجویز مى‏کند، در حالى که اگر هدف مقدس و مشروع است، باید وسیله‏ها نیز مقدس و مشروع باشند؛ چرا که به طور حتم، اگر وسایل نامقدس و نامشروع باشند، در دراز مدت نتیجه معکوس خواهد داد و بیش‏تر به هدم آن هدف خواهد انجامید.
با کمال تأسف باید گفت که این انگاره، در ذهن، اندیشه و عمل برخى عالمان دینى و بسیارى از واعظان، روضه خوانان، مداحان و مردم وجود داشته و هنوز نیز وجود دارد. نمونه آن، واقعه سازى هایى است که درباره رقیّه صورت مى‏گیرد.
در حالى که در وجود شخصیتى به نام رقیه تردید وجود دارد ؛ براى وى از مدینه تا خرابه شام، تاریخ و مصیبت ساخته مى‏شود. یا زبان حال هایى که به جز نارسایى و تحریف مفهومى، تحریف تاریخ و جعل آن نیز، به شمار مى‏آید و به تدریج، به صورت واقعه و اصل تاریخى مى‏آید ؛ مانند آمدن حضرت زهرا بر بالین ابالفضل (علیه السلام)نیز در اجراى مداحى‏ها، روضه‏خوانى‏ها و دسته‏ها، هر نوع شیوه‏اى به کار برده مى‏شود و آنگاه با نام حسین (علیه السلام)توجیه مى‏شود.
 
11. هراس نخبگان از عوام یا عوام زدگى آنان
از جمله عواملى که در گسترش و شیوع تحریفات و آسیب‏هاى عزادارى و رشد و نهادینه شدن آنها نقش داشته، سکوت یا تأیید و حمایت نخبگان دینى از این گونه مسایل بوده است. نقش و وظیفه اندیشمندان، آگاهان، بزرگان و نخبگان جامعه، به ویژه نخبگان دینى آن است که فراتر از درک عامه مردم، واقعیت‏هاى سطحى و زیرین جامعه را بشناسند، عوامل رشد و انحطاط را دریابند و به موقع و با روش مناسب، از خود واکنش نشان دهند. اگر همین نخبگان، به هر جهت از انجام وظیفه خود بازمانند، کوتاهى کنند و یا دچار اشتباه شوند، سیر انحراف و انحطاط شتاب بیش‏ترى مى‏گیرد.
به نظر مى‏رسد که در جریان تحریف فرهنگ عاشورا، این موضوع، یکى از عوامل تکمیل کننده و شتاب بخش باشد. دلیل آن نیز دو چیز مى‏تواند باشد:
یکى هراس نخبگان از عوام که با مخالفت و مقاومت جدى آنان روبه رو گردند و توفیقى نیابند و خود نیز جایگاه اجتماعى شان را از دست بدهند، یا آنکه اقدام در برابر آن را، بى فایده و پر ضرر دانسته‏اند و از این رو، به ورطه «محافظه کارى» در معناى غیر مثبت آن غلتیده‏اند.
دلیل دوم نیز همسویى کامل و همانند دیگر مردم اندیشیدن برخى از آنهاست که به عوام زدگى تعبیر مى‏شود. عالم عوام زده، نه تنها مصلح نیست و نقش اصلاحى ایفا نمى‏کند، که در پى ساختن دستاویزى دینى و توجیه شرعى براى خرده فرهنگ‏هاى عوام نیز بر مى‏آید که ممکن است از روى ساده اندیشى و یا غرض ورزى باشد.
پیرایش، پالایش و آرایش فرهنگ عمومى مردم، وظیفه نخبگان آگاه است. نقش نخبه و عالم دینى را، از جهت‏هاى گوناگون مى‏توان به دیده‏بان، پزشک جراح یا چیزهاى دیگر تشبیه کرد که در این موارد، فریاد کردن و عمل کردن اگر چه با واکنش منفى نیز مواجه شود، وظیفه او است.
گاه، عدم برخورد نامناسب با این پدیده‏هاى تحریف‏آمیز، به دلیل هراس از تضعیف و یا تخریب پایه‏ها و هنجارهاى اعتقادى مردم است. البته این تحلیل، فاقد عنصر آینده نگرى و دور بینى است ؛ چرا که اگر این تحریف‏ها در آینده از پرده بیرون افتد ـ که به طور حتم چنین است ـ خطرش براى مبانى اعتقادى، صدها برابر بیش‏تر است.
 
12. تبدیل شدن عزادارى به عادت
این مقوله، از آسیب‏هاى کلى مربوط به آداب دینى است. منظور از عادت نیز، آن چیزى است که بار اندیشه‏اى، برهانى و معنایى خود را به تدریج از دست داده و به هنجارهاى تکرارى تبدیل شده است.
یکى از دلایل مهمى که فرهنگ عزادارى به طور کامل نتوانسته نقش خود را ایفا کند و آموزه‏هاى اصلاحى و احیا گرانه قیام عاشورا را بازتاب دهد، همین موضوع است. بار عاطفى این حادثه قوى است. از این رو، ظرفیت عادت پذیرى آن، به شدت افزایش مى‏یابد. بسیارى از آسیب‏هاى فرهنگ عاشورا، از همین آبشخور سرچشمه مى‏گیرد. هنگامى که موضوعى به عادت تبدیل شد، دیگر براى انسان به جا آورنده آن، هدف فقط انجام آن است و با به جا آوردن آن، تخلیه روانى مى‏شود. در چنین صورتى، انتظار معنا دار بودن این عمل و پویایى آن، انتظارى بى معناست ؛ چرا که از هر تأمل عقلانى و حتى در حد افراط آن ؛ هر گونه تأمل عرفانى نیز تهى است. دیگر خود این عمل اصالت خواهد داشت و نه چیزى دیگر. این چنین است که از لحاظ اجتماعى، مى‏تواند اثر نامطلوبى نیز داشته باشد ؛ یعنى نقش توجیه‏گر و تخدیر گرانه به خود بگیرد. گاهى توجیه‏گر کار زشت به جا آورندگان مى‏شود، گاه، دغدغه‏هاى وجدان را کاهش مى‏دهد و گاه نفس ملامت‏گر را به خاموشى وا مى‏دارد.
 
13. آمیخته شدن فرهنگ‏هاى قومى و سرزمینى با عزادارى
عزادارى، سنتى اجتماعى و مردمى است. از این رو، هر ملتى و هر سرزمینى، از پیش شکل خاص عزادارى خود را دارد و عزاى امام حسین (علیه السلام)را، بر همان پایه تبیین و تعریف مى‏کند. البته به تلقین‏ها و نمادهایى نیز دست مى‏یازد، ولى قالب اصلى و کلى، همان قالب عزادارى خویش است. بدین جهت، نه تنها شکل و ظاهر و ریشه عزادارى به شیوه فرهنگى و قالب عزادارى سرزمین‏ها و ملت‏هاى مختلف وابسته است، که گاه روحیات و خلقیات یک قوم وملت نیز، در شکل روایت و باز سازى و تفسیر حادثه نیز مؤثر است. از این رو، همانگونه که زبان‏ها و الفاظ از قومى به قوم دیگر، و از سرزمینى به سرزمین دیگر متفاوت است، شیوه‏هاى عزادارى و شدت و ضعف آن و چگونگى برداشت و تجسم نهضت عاشورا، مى‏تواند براساس ویژگى‏هاى فرهنگى و اجتماعى آنان متفاوت باشد. بدین سان، فرهنگ عزادارى مردم عراق، پاکستان، اردن، بحرین، لبنان، ترکیه و نقاط دیگر جهان، هر یک به تناسب فرهنگ کلى مردمان آن، با یکدیگر متفاوت است. اگر چه این هم سازى میان گرامى داشت امام حسین (علیه السلام)و نهضت عاشورا، با فرهنگ عزادارى کلى یک ملت و سرزمین، طبیعى به نظر مى‏رسد، باید نکته‏اى را در نظر داشت و آن، تلاش براى هماهنگ ساختن و قاعده‏مند کردن عزادارى سید الشهداء بر اساس فرهنگ یک ملت با فلسفه و اهداف و روح قیام است.
این موضوع ضمن آن که از ورود تحریفات خواسته و ناخواسته جلوگیرى مى‏کند، به اعتلاى فرهنگ عمومى جامعه نیز مى‏انجامد. البته مسئله دیگر که بسى مهم‏تر و در مسیر انحراف مؤثر است، عاریه گرفتن فرهنگ عزادارى قومى توسط قوم دیگر و ملتى توسط ملت دیگر، آن هم نه نقاط قوت که نقاط ضعف و قالب‏هاى شکلى آن است. نمونه‏هاى بارز آن، ورود قمه زنى از ترکیه عثمانى و یا به روایتى از مسیحیت و زنجیر زنى از هندوستان به عزادارى‏هاى ایران و عراق است.
 
14.ضعف دانش و بینش عمومى
فقدان یا نقصان دانش و اندیشه در جامعه، زمینه ساز هر گونه انحراف و تحریفى است. در این زمینه، میزان و سطح سواد عمومى جامعه، عامل مهمى است. در این میان تعداد باسوادان جامعه، سطح سواد اقشار و گروه‏هاى سنى تأثیرگذار چون جوانان، میانگین تحصیلات در جامعه، و نیز میانگین سواد نخبگان و سکان داران هدایت امور جامعه، اهمیت دارد. به یقین، در جامعه‏اى که بیش‏تر افراد آن، بى سواد یا کم سواد باشند، میزان و شدت شیوع تحریفات و خرافات بسیار بالاست. از سوى دیگر، اظهار مطالب درست و علمى و عمیق از سوى عالمان آگاه نیز به سبب نبود قدرت هضم و درک آنها دشوار است.
مسئله دیگرى که ارتباط محکمى با دانش عمومى پیدا مى‏کند، بینش عمومى است که با سطح کیفى دانش و اطلاعات ارتباط دارد. هر چه سطح بینش و فرهنگ عمومى ـ که یکى از ارکان آن دانش است ـ بالا باشد، روحیه پرسشگرى، نقادى و نقد پذیرى و نیز درک و تحلیل موضوعات هم بالاتر خواهد بود که نتیجه آن، از بین رفتن امنیت روانى براى طرح کنندگان مطالب سست و بى پایه، و اعتلاى جایگاه عالمان و واعظان آگاه و مصلح است.
 
پى‏نوشت‏ها:
1- چشمه خورشید، دفتر اول، 1374ش، ص 429.
2-حماسه حسینى، ج 1، ص 76.
3-قیام مسیحى، میشل توماس، برگردان حسین توفیقى، قم، مرکزمطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب. چ1، 1377، ص 87 ـ 89.
4-حماسه حسینى، ج 1، ص 77.
5-نگرشى انتقادى ـ تاریخى به ادبیات عاشورا، سید عبدالحمید ضیایى، تهران، نقد فرهنگ، چ1، 1381، ص 135.
6-همان، ص 135.
7-ارزیابى سوگوارى‏هاى نمایشى، ص 385. 8-دیوان سروش اصفهانى، به اهتمام محمد جعفر محجوب، تهران، امیر کبیر، چ 1، 1332، ج 2، ص 739؛ عاشورا و شعر فارسى، حسن گل محمدى، تهران، اطلس، چ 1، 1336، ص 151. 9-حماسه حسینى، ج 1، ص 95.
10-همان، ص 41.
11-همان، ص 44.
12-همان، ص42.
13-همان ص 45.
14-همان، ج،
15-اسرار الشهادت، فاضل در بندى، ج 3، ص 43.
16-همان، ج3،ص 40.
17-محرق القلوب ،ملا مهدى نراقى، چ سنگى، صص 101-102
18-حماسه حسینى، ج1، ص41.
19-حماسه حسینى، ج1، ص46
20-همان، ج1، ص 286.
21-روضة الشهدا، ملا حسین کاشفى، تصحیح، علامه شعرانى، تهران، اسلامیه، چ 4، 1371ق، صص 321و 346.
22-منتخب طریحى، فخر الدین طریحى، قم، ص 131، بى‏تا.
23-گنجینه اسرار، عمان سامانى، تصحیح: فریدون حداد سامانى، شهر کرد، عمان، چ1، 1371ش، ص 51. سروش اصفهانى نیز شعرى در این باره دارد .ر.ک: عاشورا و شعر فارسى ص 158.
24-حماسه حسینى، ج 1، ص 26.
25-همان، ص 50.
26-لهوف، سید بن طاووس، برگردان: عباس عزیزى، صص 216ـ 217.
27-حماسه حسینى، ج 1، ص 362.
28-نگرشى انتقادى ـ تاریخى به ادبیات عاشورا، ص 138. 29-همان، ص 138.
30-ارزیابى سوگوارى نمایشى، صص 217ـ 221، با تلخیص