سخنان حضرت آیت الله خامنه ای

یا غیاث المستغیثین

سخنان حضرت آیت الله خامنه ای

یا غیاث المستغیثین

حماسه‌ حسینی‌ و نوع‌ تربیت‌ انسان‌های‌ عصر واقعه‌

حماسه‌ حسینی‌ و نوع‌ تربیت‌ انسان‌های‌ عصر واقعه‌
عاشورا یک‌ امتحان‌ بزرگ‌ بود که‌ در زمان‌ و مکان‌ خود بی‌نظیر بود. حقیقت‌ وجوهرة‌ انسان‌های‌ مختلفی‌ را بر ملا نمود. عاشورا به‌ نوعی‌ «یوم‌ الفصل‌» هم‌ بود، چرا که‌حد فاصلی‌ بین‌ دو دسته‌ از آدم‌ها شد. یک‌ عده‌ فرسنگ‌ها به‌ جلو رفتند و از ملک‌ تاملکوت‌ اوج‌ گرفتند و عده‌ای‌ نیز سیر قهقرایی‌ طی‌ نموده‌ و در این‌ حماسة‌ عظیم‌ مصداق‌تعبیر قرآن‌ کریم‌ شدند که‌ می‌فرماید: ( اولئک‌ کَالانْعام‌ِ بَل‌ هُم‌ أضَل‌ّ ) .
عاشورا وقتی‌ لب‌ به‌ سخن‌ می‌گشاید و محفل‌ عاشقانة‌ آن‌ تعداد اندک‌ را به‌ تفسیرمی‌نشیند آنها را متصلان‌ به‌ حقیقت‌ توصیف‌ می‌نماید، زیرا مقدمة‌ یافتن‌ حقیقت‌، واقع‌بینی‌ و حقیقت‌جویی‌ است‌، تا واقع‌ جو نباشی‌ حقیقتی‌ را در نخواهی‌ یافت‌. امام‌ آنها را باحقایق‌ آشنا کرد چون‌ زمینة‌ حقیقت‌ جویی‌ و واقع‌ بینی‌ را در آنها یافت‌.
«هرگاه‌ انسان‌های‌ واقع‌بین‌ و حقیقت‌طلب‌ - هر چند اندک‌ باشند - به‌ حد نصاب‌برسند آن‌ روز می‌شود از حقایق‌ سخن‌ گفت‌.»
در این‌ حماسة‌ عظیم‌ و خصوصاً آن‌ شب‌ بزرگ‌ تاریخ‌ انسان‌ ها یعنی‌ شب‌ عاشوراعده‌ای‌ در ساحل‌ِ سپیده‌ تن‌ شستند و در زیر بزرگ‌ترین‌ محراب‌ زمین‌ یعنی‌ آسمان‌ نمازگزاردند و حماسه‌ را اقامه‌ بستند. آنان‌ چون‌ وصل‌ به‌ معبود بودند آن‌ روز بزرگ‌ را رقم‌ زدند،چون‌ آن‌ شب‌ عظیم‌ را پشت‌ سرگذارده‌ بودند آن‌ روز عظیم‌ را آفریدند. روزهای‌ بزرگ‌،محصول‌ شب‌های‌ بزرگ‌ است‌ و آنان‌که‌ شب‌ بزرگ‌ نداشته‌ باشند روز بزرگ‌ ندارند، چرا که‌همواره‌ انسان‌های‌ بزرگ‌ توشه‌ و توان‌ خویش‌ را از شب‌ می‌گیرند. شب‌ فرصت‌ روز بودن‌است‌. امام‌ علی‌ (ع) در توصیف‌ انسان‌های‌ بزرگ‌ می‌فرماید: ( زُهّادُ اللیل‌ وَاُسُدُ النّهار؛ زاهدان‌ شب‌ و شیران‌ روزند.
کسی‌ که‌ در سپیده‌ دمان‌ شیر باشد، یقیناً زُهد شب‌ را تجربه‌ کرده‌ است‌، کسی‌ که‌شبانگاهان‌ شانه‌هایش‌ بلرزد و میان‌ خویش‌ و معبود پل‌ ارتباطی‌ برقرار نماید اشک‌ درچشمانش‌ بی‌قرار می‌گردد و از آبشار «محجر» و شیار چهره‌اش‌ می‌غلتد و بر گونه‌اش‌ پرپرمی‌زند، آن‌ زمان‌ است‌ که‌ شخص‌ آسمانی‌ می‌شود و در زمین‌، آسمان‌ می‌شود.
بسیاری‌ افراد بهشتیان‌ روی‌ زمینند زیرا نه‌ اهل‌ لغوند و نه‌ گناه‌. قرآن‌ می‌فرماید: ازویژگی‌های‌ بهشت‌ این‌ است‌ که‌ ( لا یسمعون‌ فیها لَغواً ولا تأثیماً ) . انسان‌ بهشتی‌ نیزاهل‌ لغو و گناه‌ نیست‌ و یک‌ بهشت‌ متحرک‌ است‌، او دیگر قیدها را شکسته‌ است‌.
حقیقت‌ آدمی‌ در کربلا برای‌ عده‌ای‌ این‌ گونه‌ بود، چرا که‌ در آن‌ دگرگونی‌ معنوی‌،مسیرهای‌ سلوک‌ را یک‌ شبه‌ طی‌ کردند و از تن‌ و جان‌ و مال‌ و دنیای‌ فانی‌ گذشتند و دنیارا به‌ سان‌ یک‌ منفذ نگریستن‌ نگاه‌ کردند، نه‌ چشم‌ انداز. امام‌ علی‌ (ع) در بارة‌ این‌ نوع‌نگاه‌ به‌ دنیا می‌فرماید:
( من‌ ابصَرَ بها بصّرته‌ ومن‌ ابصر الیها أعمته‌ُ ) ؛ هرگاه‌ کسی‌ «با دنیا» نگاه‌ کندبینایش‌ می‌کند، و لیکن‌ اگر کسی‌ به‌ دنیا نگاه‌ کند کورش‌ می‌سازد».
اگر کسی‌ به‌ اقتضای‌ توحید، دل‌ دادن‌ به‌ یک‌ محبوب‌ و یا حل‌ شدن‌ در یک‌ آرمان‌را بطلبد و آن‌ را وسیلة‌ رسیدن‌ به‌ محبوب‌ اصلی‌ یعنی‌ خدای‌ تعالی‌ قرار دهد بینا می‌شود،و لیکن‌ کسی‌ که‌ شؤون‌ دنیایی‌ و ارزش‌های‌ مادی‌ و زودگذر آن‌را هدف‌ قلمداد کند و آن‌ رادر عرض‌ خدا قرار دهد کور می‌شود. اتفاقاً این‌ معنا در واقعة‌ عاشورا، بین‌ سپاهیان‌ دوطرف‌ خود را به‌ خوبی‌ نمایان‌ ساخت‌. عارفان‌ واقعه‌ و عاشقان‌ دلداده‌ بالمحه‌ای‌ از نگاه‌دوست‌ بینایی‌ یافتند که‌ دارای‌ سه‌ افق‌ِ بود: «افق‌ باز»، «افق‌ دور» و «افق‌ روشن‌» و این‌سه‌، افق‌های‌ عارفانه‌ است‌. افق‌ باز و انسان‌ را محو جمال‌ محبوب‌ می‌کند و به‌ قول‌ حلاج‌در این‌ افق‌ِ فقط‌ معشوق‌ می‌ماند و بس‌ چرا که‌ «المحَبَّة‌ُ نارٌ تَحرِق‌ُ ما سوی‌ المحبوب‌» .
در افق‌ دور انسان‌ فراتر از سطح‌ موجود، ابعاد دورتر و وسیع‌تر را می‌بیند و جمال‌محبوب‌ او را در دنیای‌ دیگر سیر می‌دهد و تا مرحلة‌ غرق‌ در دریاهای‌ خون‌ پیش‌ می‌رود واین‌ یعنی‌ عشق‌ عارفانه‌ و ازلی‌ به‌ آرمان‌ و هدف‌ و خدای‌ تعالی‌، به‌ قول‌ منصور حلاج‌ به‌مرحلة‌ «رکعتان‌ فی‌ العشق‌ِ لا یصح‌ّ وُضوهُما الاّ بالدّم‌» می‌رسد.
و افق‌ِ روشن‌ نوعی‌ مکاشفه‌ است‌، نوعی‌ احساس‌ اتصال‌ و ملاقات‌ است‌ و چشم‌بصیرت‌ یافتن‌. امام‌ علی‌ (ع) در خصوص‌ اوصاف‌ پارسایان‌ (متقین‌) تعبیر بسیار زیبایی‌ ازاین‌ افق‌ دارد و می‌فرماید:
«فهم‌ والجنّة‌ کمن‌ قد را´ها فهم‌ فیها منعّمون‌، وهم‌ والنار کمن‌ قد را´ها فهم‌ فیهامعذّبون‌؛ بهشت‌ برای‌ آنان‌ چنان‌ است‌ که‌ گویی‌ آن‌ را دیده‌ و در نعمت‌های‌ آن‌ به‌ سرمی‌برند و جهنم‌ را چنان‌ باور دارند و می‌بینند که‌ گویی‌ آن‌ را دیده‌ و در عذابش‌ گرفتارند».
حسین‌ (ع) معلّم‌ تمام‌ انسان‌ها
وقتی‌ حقیقت‌ آدمی‌ و آرمان‌ اصیل‌ او که‌ خلیفه‌ اللهی‌ است‌ ظهور کند و یک‌ الگوی‌تمام‌ عیار می‌شود برای‌ دیگری‌ که‌ بخواهد مسیر آرمان‌ سازی‌ را طی‌ کند، نقش‌ «کتاب‌باز» را ایفا می‌کند، خواه‌ آن‌ انسان‌ مسلمان‌ باشد یا غیر مسلمان‌. این‌ اعجاب‌ بزرگ‌ را درقضیه‌ کربلا به‌ خوبی‌ شاهد هستیم‌، آن‌ هم‌ وقتی‌ که‌ فرعونیان‌ خردسال‌ و نمرودیان‌ نابالغ‌سپاه‌ کور اجساد خندان‌ آیینه‌ها را به‌ ظاهر شکستند. قرن‌ها بعد زبان‌ منصف‌ بعضی‌مستشرقان‌ از آن‌ الهام‌ می‌گیرد. این‌ الهام‌ گرفتن‌، چیزی‌ جز ظهور حقیقت‌ انسان‌ به‌عنوان‌ جانشین‌ محبوب‌ نیست‌ و مولا این‌ درس‌ بزرگ‌ را در قالب‌ یک‌ حماسة‌ عظیم‌ به‌انسان‌ها
یاد داد. اگر بگوییم‌ کربلا یک‌ دانشگاه‌ بزرگ‌ است‌ شاید باز در حق‌ کربلا و حماسة‌حسین‌ (ع) اجحاف‌ کرده‌ باشیم‌. بلکه‌ باید بگوییم‌ دانشگاهی‌ بزرگ‌ برای‌ همة‌ اعصار که‌واقعیت‌ انسان‌ بودن‌ انسان‌ را در جنبه‌های‌ مختلف‌ ظلم‌ ستیزی‌ و آزادی‌طلبی‌ و شکستن‌یوغ‌های‌ غیر الهی‌ و زمینی‌ آموخت‌. این‌ حقیقت‌ عظیم‌ انسانی‌ به‌ حدی‌ است‌ که‌ در نگاه‌مستشرقان‌ بعد از قرآن‌ و مراسم‌ عظیم‌ حج‌ پایه‌ و اساس‌ قدرت‌ مسلمانان‌ محسوب‌می‌شود، وینستون‌ از مستشرقان‌ غربی‌ می‌نویسد:
مادامی‌ که‌ مسلمانان‌ قرآنی‌ داشته‌ باشند که‌ تلاوت‌ شودو(فراموش‌ نگردد) و کعبه‌ای‌ که‌ مراسم‌ آن‌ با انسجام‌ وهمدلی‌ صورت‌ گیرد و حسینی‌ که‌ یاد شود هیچ‌ کس‌ قدرت‌تسلط‌ و سیطره‌ را بر آنان‌ نخواهد داشت‌.
همان‌گونه‌ که‌ اشاره‌ کردیم‌ ظهور حقیقت‌ آدمی‌ در یک‌ واقعة‌ تاریخی‌ به‌ شکل‌ یک‌آرمان‌ معرفی‌ می‌شود که‌ دوست‌ و دشمن‌ به‌ آن‌ اذعان‌ دارند و حتی‌ گاهی‌ انسان‌ شاهدسخنانی‌ از غیر مسلمانان‌ می‌شود که‌ او را به‌ حیرت‌ و شعف‌ وا می‌دارد. یکی‌ از ویژگی‌های‌فطری‌ انسان‌ - به‌ طور مثال‌ - حریت‌ و آزادی‌ است‌ و امام‌ حسین‌ در تبلور این‌ اندیشه‌ آن‌را به‌ صورت‌ یک‌ درس‌ جاودان‌ برای‌ ما به‌ ارمغان‌ آورد که‌ غربیان‌ را نیز به‌ تحسین‌ واداشته‌است‌، به‌ طور مثال‌ بولس‌ سلامه‌ چنین‌ می‌سراید:
سیکون‌ الدم‌ الزاکی‌ لواءٌلشعوب‌ تطالب‌ استقلالاً
ینبت‌ المجد فی‌ ضلال‌ البنود یهوی‌ نسیجها سربالاً
سوف‌ تبکی‌ علی‌ الحسین‌البواکی‌ویری‌ کل‌ محجر شلالاً
ماتم‌ القاتلین‌ لا للقتلی‌ یسیرون‌ للخُلود رجالاً
یعنی‌ خونی‌ که‌ در کربلا ریخته‌ شد (در واقع‌ بر زمین‌ ریخته‌ نشد بلکه‌ بالا رفت‌) پرچم‌است‌، آن‌ هم‌ برای‌ هر ملتی‌ که‌ در طلب‌ ثبات‌ و استقلال‌ است‌ و مجد و عظمت‌ و بزرگی‌ درپناه‌ بزرگواری‌ها و حقایق‌ ممتاز رشد می‌کند و چشم‌ها بر حسین‌ خواهد گریست‌ و شیارچهره‌ها مثل‌ آبشاری‌ از اشک‌ خواهد شد، اما گریة‌ مأیوسانه‌ برای‌ قاتلان‌ و جنایتکاران‌آن‌ واقعه‌ است‌ نه‌ برای‌ کشته‌ شدگان‌، چرا که‌ شهدای‌ این‌ واقعه‌ مردانی‌ هستند که‌ به‌سمت‌ جاودانگی‌ و ابدیت‌ حرکت‌ می‌کنند که‌ در واقع‌ گریة‌ ما گریة‌ همدلی‌ و همراهی‌ واشتیاق‌ به‌ هدف‌ آنهاست‌).
فردی‌ مثل‌ مهاتماگاندی‌ در منشور انقلابی‌ خویش‌ بعد از این‌که‌ با نظریة‌ معروف‌«مبارزه‌ منفی‌» خویش‌ استعمار انگلیس‌ را در هندوستان‌ زمین‌گیر می‌کند و اقتصاد آن‌گرگ‌پیر را به‌ مخاطره‌می‌ اندازد، اعلام‌ می‌کند:
«ای‌ ملت‌ هند، من‌ هیچ‌گونه‌ الگو و روشی‌ از هیچ‌ کس‌ دردنیا برای‌ شکست‌ استعمار پیر برنگزیدم‌، مگر از حسین‌شیعه‌».
لذا وقتی‌ ظهور حقیقت‌ در آستان‌ سپیده‌دم‌ خدایی‌ تبلور پیدا می‌کند و نور امنیت‌شعاع‌ آن‌ از فراز تاریخ‌ می‌گذرد و قرن‌ها را در می‌نوردد و تاریخ‌ را می‌فشرد و هوای‌ اندیشة‌انسان‌ها را تلالؤ می‌بخشد و حقیقت‌ را بر جهازی‌ از پرچم‌ و قیام‌ و شهادت‌ ترسیم‌ می‌کندمشاهده‌ می‌کنیم‌ که‌ مرزها شکسته‌ می‌شود. وینستون‌ مستشرق‌ آن‌ را حقیقتی‌انکارناپذیر جهت‌ منع‌ سلطه‌ بر مسلمانان‌ می‌شمرد و یاد حسین‌ را قرنطینه‌ای‌ بر ضدسلطه‌گری‌ بر پیروانش‌ به‌ شمار می‌آورد و بولس‌ سلامة‌ مسیحی‌ قیام‌ و شکوه‌ و عظمت‌آن‌ را یک‌ «لوا» و «پرچم‌» و «رایت‌» به‌ شمار می‌آورد تا ثابت‌ کند هر ملتی‌ که‌ دنبال‌استقلال‌طلبی‌ و رهایی‌ است‌ باید ملاکش‌ عملکرد ابا عبدالله باشد و بالاخره‌ گاندی‌ غیرمسلمان‌، قیام‌ خویش‌ را وامدار درس‌ مولا امام‌ حسین‌ (ع) می‌داند.
این‌ سه‌ بُعد را می‌توان‌ در یک‌ مثلثی‌ ترسیم‌ کرد که‌ اضلاع‌ آن‌ بیانگر تأثیر قیام‌مولا ابا عبدالله است‌.
1 - بُعد مصونیت‌: تعظیم‌ و تکریم‌ واقعة‌ طف‌ و جانبازی‌ ابا عبدالله و یاران‌وفادارش‌ مصونیت‌ سیاسی‌ و فرهنگی‌ و اجتماعی‌ مسلمانان‌ را تضمین‌ کرده‌ و همتای‌تلاوت‌ قرآن‌ و مراسم‌ حج‌ تفسیر شده‌ است‌ (وینستون‌). البته‌ حدیث‌ ثقلین‌ از حضرت‌ختمی‌ مرتبت‌ محمّد مصطفی‌ (ص) نیز در این‌ خصوص‌ گویاترین‌ است‌، چرا که‌ تمسک‌ به‌کتاب‌ خدا (قرآن‌) و توسل‌ به‌ عترت‌ پیامبر که‌ امام‌ حسین‌ (ع) نیز از آن‌ شجرة‌ طیبه‌ است‌مصونیت‌ مسلمانان‌ را از هر خطر به‌ همراه‌ دارد و شاید یکی‌ از علل‌ ذلیل‌ شدن‌ بعضی‌ممالک‌ اسلامی‌ در قبال‌ توطئه‌ها و کینه‌ها و فتنه‌ها عدم‌ رویکرد درست‌ به‌ قرآن‌ و دوری‌از اهلبیت‌ : و اکتفا به‌ مراسم‌ صوری‌ حج‌ است‌.
2 - بُعد موجودیت‌ و احساس‌ حضور: ملتی‌ که‌ پایگاه‌ واقعی‌ خود را طلب‌ کند و در پی‌ کسب‌ جایگاه‌ شایسته‌ و بایستة‌ خویش‌ باشد تمسک‌ به‌ آرمان‌ مولا ابا عبدالله (ع) مشعل‌ راه‌ و پرچم‌ مبارزه‌ و اعلام‌ موجودیت‌ اوست‌ (بولس‌ سلامه‌).
3 - بُعد مشروعیت‌: گاه‌ نیزایده‌ گرفتن‌ از انگیزة‌ ظلم‌ستیزی‌ و حق‌طلبی‌ قیام‌ مولاابا عبدالله (ع) عامل‌ مشروعیت‌ بخشی‌ به‌ قیام‌ها و مبارزات‌ حق‌طلبانه‌ است‌، چرا که‌ مولااین‌ راه‌ را به‌ ملل ‌ تحت‌ سلطه‌ نشان‌ داد، چنان‌که‌ آزادی‌ هند از چنگال‌ استعمار انگلستان‌مرهون‌ قیام‌ امام‌ حسین‌ (ع) دانسته‌ شد (گاندی‌).
ظهور حقایق‌ در کربلا
انسان‌ها به‌ تعبیر روانشناسی‌ به‌ صورت‌ فردی‌ و تک‌ تک‌ یا منحصر به‌ فردهستند. هر کدام‌ دارای‌ خصائص‌ و ویژگی‌های‌ فردی‌ متمایز و گاه‌ مشترک‌ هستند، اماعین‌ هم‌ نیستند. امام‌ علی‌ (ع) در خصوص‌ این‌ ویژگی‌، دگرگونی‌ روزگار را تمثیل‌ می‌زنندو می‌فرمایند: فی‌ تقلّب‌ الاحوال‌ عُلِم‌َ جواهرُ الرجال‌ِ.
لذا بعضی‌ حقیقت‌ها و جوهره‌ها همراه‌ حقیقت‌ مطلق‌ همساز می‌شوند که‌ به‌ آنهامی‌گوییم‌:
1 - حقیقت‌ همراه‌
افرادی‌ که‌ به‌ محض‌ شنیدن‌ ندا همراه‌ منادی‌ می‌شوند مانند همراهانی‌ که‌ از مکّه‌تا بزرگ‌ترین‌ قربانگاه‌ تاریخ‌ یعنی‌ تا کربلای‌ حسین‌ همراه‌ امام‌ مثل‌ یک‌ رود زلال‌ جاری‌شدند، نمونة‌ ابدی‌ و ماندگار آن‌ را می‌توان‌ در بسیاری‌ از کتاب‌های‌ تاریخی‌ و تحلیلی‌ این‌واقعه‌ مشاهده‌ نمود.
در قوانین‌ نظامی‌ و جنگی‌، یک‌ فرمانده‌ لشکر به‌ این‌ مسئله‌ توجه‌ دارد که‌ اگر تعدادافراد دشمن‌ و وسائل‌ نظامی‌ آنها بیشتر از افراد خودی‌ هست‌ به‌ افراد خود نگوید تا روحیة‌آنها ضعیف‌ نگردد. او پیوسته‌ روحیة‌ سربازان‌ خود را تقویت‌ می‌نماید و قدرت‌ دشمن‌ راضعیف‌ جلوه‌ می‌دهد و دشمن‌ را حقیر و ضعیف‌ می‌شمارد تا روحیة‌ سربازانش‌ تقویت‌ شودو خود را نبازند اما امام‌ این‌گونه‌ عمل‌ نکرد بلکه‌ یاران‌ خود را در شب‌ عاشورا فراخواند وفرمود: اگر در این‌ سرزمین‌ بمانید و نروید، فردا پیش‌ از غروب‌ آفتاب‌ حتی‌ یک‌ نفر از شمازنده‌ نخواهد ماند، حضرت‌ حتی‌ خبر قطعی‌ شهادت‌ آنان‌ را صریحاً اعلام‌ نمود. اما روحیة‌آنها نه‌ تنها ضعیف‌ نشد و به‌ دل‌ خود ترس‌ راه‌ ندادند بلکه‌ غرق‌ شعف‌ و شادی‌ گشتند وگفتند: عجب‌، فردا روز پایان‌ فراق‌ و آغاز اوج‌ گرفتن‌ و رسیدن‌ به‌ وصل‌ است‌.
چنانچه‌ حبیب‌ بن‌ مظاهر می‌گوید: ای‌ کاش‌ این‌ پردة‌ شب‌ بدرد و تمام‌ شود، زیرافاصلة‌ ما با معبود یک‌ شمشیر است‌ وای‌ کاش‌ این‌ شمشیر فرودآید و ما را به‌ آن‌ عشق‌ازلی‌ متصل‌ کند. امام‌ وقتی‌ به‌ حبیب‌ بن‌ مظاهر فرمود فردا کشته‌ خواهی‌ شد و اضافه‌فرموده‌ «ان‌ّ اللیل‌ هجیرٌ والوقت‌ُ سکیرٌ والطریق‌ُ غیرُ خطیرٍ...، اگر مایل‌ هستی‌ برو» پاسخ‌می‌دهد که‌ بعد از کشته‌ شدن‌ شما زنده‌ ماندن‌ ما نه‌ قیمت‌ دارد و نه‌ سود و سپس‌ می‌گوید:یابن‌ رسول‌ الله اگر تو را رهاکنیم‌ و برویم‌ باید روز قیامت‌، پاسخ‌ هر برهم‌ زدن‌ پلک‌ چشم‌خود را در محضر خدا و رسول‌ خدا بدهیم‌ و گویا دیگر عبادت‌ ما عبادت‌ نیست‌ و نماز وروزة‌ ما نماز و روزه‌ نیست‌ و... .
از حقایق‌ همراه‌ می‌توان‌ از حضرت‌ زینب‌ 3 ، حضرت‌ ام‌ کلثوم‌، حضرت‌ رباب‌،امام‌ سجاد، فرزندان‌ زینب‌، فرزندان‌ ابا عبدالله، حضرت‌ ابا الفضل‌ و برادرانش‌ عبداللهعثمان‌ و جعفر و... نام‌ برد که‌ سخنان‌ هر کدام‌ از آنها تا ابدیت‌ تاریخ‌ و ظهور قائم‌ آل‌محمّد(عج‌) حقیقتی‌ است‌ بر گونه‌ اساطیر و مشعلی‌ است‌ مستدام‌ تا فراخنای‌ تحلیل‌ها.
2 - حقیقت‌ منتظر
حقیقت‌ دیگری‌ که‌ در کربلا خود را نشان‌ داد حقیقت‌ منتظر و مترصد بود. افرادی‌که‌ در اطراف‌ و اکناف‌ منتظر امام‌ بودند، نه‌ بیعت‌ شکنانی‌ که‌ عهد و پیمان‌ خود را در اندک‌زمانی‌ زیر پا می‌گذارند. حقایق‌ منتظر در مسیرهای‌ مختلف‌ از مکه‌، ذات‌ عرق‌، حاجز،خزیمیه‌، زرود، ثعلبیه‌، بطق‌ عقبه‌، شراف‌، ذو جسم‌، بیضه‌، عذیب‌ الهجانات‌، قصر بنی‌مقاتل‌، کوفه‌ و... به‌ امام‌ پیوستند و به‌ کربلا آمدند.
اینان‌ آغاز راه‌ را می‌شناختند و همراه‌ را ارج‌ می‌نهادند و در پی‌ اتصال‌ بودند. نمونة‌آنها نافع‌ بن‌ هلال‌ است‌. وی‌ از اشراف‌ کوفه‌ و قاری‌ قرآن‌ و راوی‌ حدیث‌ بود، سرداری‌بزرگ‌ که‌ در رکاب‌ حضرت‌ امام‌ علی‌ (ع) در جنگ‌های‌ صفین‌ و جمل‌ و نهروان‌ جانبازی‌هانشان‌ داده‌ بود. امام‌ (ع) شب‌ عاشورا از خیمه‌ بیرون‌ آمدند تا صحرا و تپه‌های‌ اطراف‌ رابررسی‌ کنند، نافع‌ بن‌ هلال‌ هم‌ از خیمه‌ بیرون‌ آمده‌ بود و حضرت‌ را همراهی‌ می‌کرد.سیدالشهداء (ع) از او سؤال‌ کرد: چرا همراه‌ من‌ می‌آیی‌؟ پاسخ‌ داد: یابن‌ رسول‌ الله دیدم‌شما به‌ طرف‌ سپاه‌ دشمن‌ می‌روید، بر جان‌ شما بیمناک‌ شدم‌، لذا آمدم‌. امام‌ فرمود: اطراف‌این‌ صحرا را بررسی‌ می‌کردم‌ تا ببینم‌ فردا دشمن‌ از کجا حمله‌ خواهد کرد.
نافع‌ می‌گوید: پرسیدیم‌ چرا خم‌ شدید و روی‌ زمین‌ جستجو می‌کردید؟
امام‌ فرمود: ای‌ نافع‌، خارهایی‌ را که‌ دور خیمه‌هاست‌ جمع‌ می‌کردم‌ تا کودکانم‌ که‌فردابی‌ من‌ و شما بین‌ خیمه‌های‌ سوخته‌ و لهیب‌ آتش‌ و شلاق‌ این‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌می‌دوند - در حالی‌ که‌ خارهای‌ غم‌ و اندوه‌ در دلشان‌ ریشه‌ دوانده‌ - پاهایشان‌ اندکی‌ ازخارهای‌ این‌ بیابان‌ مصون‌ بماند.
نافع‌ می‌گوید بسیار متأثر شدم‌ و با سید الشهدا برگشتیم‌ در حالی‌ که‌ دست‌ چپ‌ من‌در دست‌ حضرت‌ بود، فرمود: این‌ وعده‌ای‌ است‌ که‌ خلافی‌ در آن‌ نیست‌ سپس‌ فرمود: درتاریکی‌ شب‌ از این‌ مسیر (راهی‌ که‌ میان‌ دو کوه‌ بود) برو و خودت‌ را نجات‌ بده‌.
نافع‌ اضافه‌ می‌کند: خود را بر قدم‌های‌ حضرت‌ افکندم‌ و عرض‌ کردم‌ یابن‌ رسول‌الله مادرم‌ در عزایم‌ بگرید اگر چنین‌ کنم‌ و تو را رها نمایم‌ پروردگار جهان‌ بر من‌ منت‌نهاده‌ که‌ در جوار شما به‌ شهادت‌ برسم‌.
3 - حقیقت‌ تشنه‌
بعضی‌ از افراد حقایقی‌ تشنه‌اند، و لیکن‌ در آغاز دارای‌ هدف‌ روشنی‌ نیستند، بایدآگاه‌ شوند و سپس‌ سیراب‌ گردند تا به‌ یقین‌ برسند. گاه‌ یک‌ پیام‌، یک‌ حرکت‌ یا یک‌ تذکردر شرایطی‌ مناسب‌ آنها را با هدف‌ و آرمان‌ همسو و همساز می‌گرداند. تجلی‌ این‌ ویژگی‌در کربلا در خصوص‌ افرادی‌ چون‌ حُر و زهیر بن‌ القین‌ روی‌ داد. به‌ زعم‌ تاریخ‌ زهیر حتی‌ بامنازل‌ مسیر حرکت‌ حضرت‌ امام‌ حسین‌، از مکه‌ تا کربلا، فاصله‌ای‌ از جهت‌ طی‌ طریق‌ واتراق‌ نداشت‌، اما در آغاز از امام‌ فاصله‌ می‌گرفت‌ و از دیدار با حضرتش‌ ابا می‌نمود ومی‌گفت‌: اءنّنی‌ علی‌ دین‌ِ عُثمان‌ وهُو علی‌ دین‌ أبیه‌.
آن‌گاه‌ که‌ مقدمات‌ اتصال‌ او با امام‌ توسط‌ همسرش‌ (دلهم‌ دخت‌ عمرو) فراهم‌ شدو امام‌ به‌ سوی‌ ایشان‌ آمد و دقایقی‌ با ایشان‌ صحبت‌ کرد تحولی‌ عجیب‌ و شگرف‌ درروحیة‌ او روی‌ داد، مانند دریایی‌ به‌ تلاطم‌ افتاد و از فداکارترین‌ یاران‌ حقیقت‌ طلب‌ درواقعة‌ بزرگ‌ تاریخ‌ یعنی‌ عاشورا شد.
4 - حقیقت‌ منتقم‌
این‌ نوع‌ حقیقت‌ شامل‌ افرادی‌ است‌ که‌ بنا به‌ عللی‌ از حضور در متن‌ واقعه‌ معذوربودند، اما بعد از رویداد عاشورا به‌ عنوان‌ یک‌ نیروی‌ معارض‌ یا قدرت‌ پنهان‌ ظاهر شدند.بسیاری‌ از این‌ افراد در زمان‌ واقعه‌ یا بحبوحة‌ انقلاب‌ و اتفاقات‌ امکان‌ حضور نداشتند، امااشتیاق‌ حضور را در دل‌ داشتند و بعد از واقعه‌ مثل‌ آتشفشانی‌ که‌ خاموش‌ بوده‌ فعال‌ شدند.قیام‌های‌ بعد از سال‌ 61 هجری‌ مثل‌ قیام‌ توّابین‌، قیام‌ زید بن‌ علی‌ (قیام‌ زیدیه‌) وشهدای‌ فخ‌ّ در پی‌ این‌ اشتیاق‌ رخ‌ داد.
5 - حقیقت‌ پیرو، عاشق‌ و مرید
این‌ نوع‌ حقیقت‌ یا واقعیت‌ نهادینة‌ انسانی‌، شامل‌ افرادی‌ است‌ که‌ سال‌ها بعد ازیک‌ جریان‌ یا واقعه‌ تاریخی‌ زاده‌ می‌شوند، امّا از لا به‌ لای‌ نقل‌ها و تاریخ‌ حقیقت‌ رامی‌شناسند و به‌ آن‌ ارادت‌ می‌ورزند. آنان‌ این‌ عشق‌ را درونی‌ کرده‌ و همواره‌ با شجاعت‌ ازآن‌ یاد می‌کنند و به‌ صورت‌ پیرو و عاشق‌ باقی‌ می‌مانند.
عشق‌ آتشین‌ به‌ آن‌ حقیقت‌ دیرین‌ همة‌ وجوه‌ زندگی‌ حتی‌ اخلاق‌ و رفتار آنها راهمجنس‌ و همسو با آن‌ حقیقت‌ می‌کند به‌ طوری‌ که‌ آنان‌ تشبه‌ و تمثل‌ به‌ آن‌ را جستجومی‌کنند، مانند بسیاری‌ از مریدان‌ ابا عبدالله در زمان‌ ائمه‌ بعد یا شیعیان‌ معاصر و مخلص‌امام‌ حسین‌ (ع) که‌ هم‌ در پیروی‌ شاخص‌ هستند و هم‌ در عشق‌، پایدار و هم‌ مریدجاودانی‌ راه‌ مولا به‌ شمار می‌روند.
6 - حقیقت‌ کور
این‌ حقیقت‌ شامل‌ آن‌ دسته‌ از افرادی‌ است‌ که‌ چراغ‌ را می‌بینند، اما تاریکی‌ رابرمی‌ گزینند، راه‌ را می‌بینند ولی‌ بیراهه‌ را می‌پیمایند و جالب‌ این‌ که‌ این‌ حقیقت‌ و تبلورآن‌ در هیئت‌ انسانی‌، هم‌ در زمان‌ واقعه‌، هم‌ در اوج‌ رویداد و هم‌ پس‌ از آن‌ و حتی‌ قرن‌هابعد از آن‌ همواره‌ کور و سطحی‌ و نارسا باقی‌ می‌ماند. اغلب‌ مردم‌ کوفه‌ و شام‌ در سال‌ 61هجری‌ این‌گونه‌ بودند.
کوفه‌ شهری‌ است‌ که‌ در سال‌ هفده‌ هجری‌ توسط‌ سعد بن‌ وقاص‌ در جریان‌تصرف‌ ایران‌ ساخته‌ شد، لذا نوعی‌ شهر جنگی‌ است‌. در جریان‌ جنگ‌ جمل‌ به‌ وسیله‌امام‌علی‌ (ع) به‌ عنوان‌ پایتخت‌ برگزیده‌ شد و بیشتر مردم‌ آن‌ را یمانیان‌ تشکیل‌می‌دادند.
نکته‌ای‌ که‌ در خصوص‌ کوفیان‌ گفتنی‌ است‌ آن‌که‌ آنان‌ دارای‌ فرهنگ‌ ثابت‌ و ارادة‌پایدار نبودند و از جهات‌ منفی‌ یعنی‌ عهدشکنی‌ و بی‌وفایی‌ شهره‌ بودند. مردم ‌ این‌ شهر درمقاطع‌ مختلف‌، مواضع‌ متفاوتی‌ داشته‌اند، گاهی‌ موضع‌ آنها در دفاع‌ از اهل‌ بیت‌ بوده‌ و باشجاعت‌ بی‌نظیری‌ جانب‌ علوی‌ را تقویت‌ کرده‌اند، چنانچه‌ پایداری‌ آنها باعث‌ شکست‌ناکثین‌ در جنگ‌ جمل‌ گردید و لیکن‌ در جنگ‌ صفین‌ یا در کنار امام‌ حسن‌ (ع) با معاویه‌کوتاه‌ آمدند و در قضیه‌ کربلا کاملاً عهد شکنانه‌ عمل‌ کردند و جالب‌ این‌که‌ حضور آنان‌ درکنار حقیقت‌ منتقم‌ مثل‌ مختار نیز موضع‌ دیگری‌ از آنها را به‌ نمایش‌ می‌گذارد.
حقیقت‌ کور گاهی‌ به‌ هدف‌ می‌زند و گاهی‌ نیز پا بر فک‌ خود می‌گذارد و با انگشت‌خویش‌ دیدگان‌ خود را از حدقه‌ خارج‌ می‌کند. در واقعة‌ کربلا تابلویی‌ بسیار شیوا و گویا ازحقیقت‌ کور معاصران‌ سال‌ 61 هجری‌ به‌ نمایش‌ گذاشته‌ شد.