سخنان حضرت آیت الله خامنه ای

یا غیاث المستغیثین

سخنان حضرت آیت الله خامنه ای

یا غیاث المستغیثین

نقش‌ زنان‌ در نهضت‌ حسینی‌

نقش‌ زنان‌ در نهضت‌ حسینی‌
یکی‌ از شگفتی‌هایی‌ که‌ در حادثة‌ کربلا به‌ وضوح‌ مشاهده‌ می‌شود، و چهرة‌حماسی‌ حادثة‌ عاشورا را برجسته‌تر می‌سازد، حضور فعال‌ همة‌ اقشار اجتماع‌ در تولد آن‌تحوّل‌ عظیم‌ بوده‌ است‌.
کاروانی‌ که‌ از شهر مکّه‌ و از لابه‌ لای‌ مناسک‌ حج‌ راه‌ خویش‌ را یافته‌ وراهی‌سرزمین‌ حماسه‌ و عشق‌ «کربلا» می‌شود، کاروانی‌ است‌ متشکل‌ از زن‌، مرد، پیر، جوان‌،نوجوان‌، خردسال‌ و حتی‌ کودک‌ شیرخوار و غلام‌ و برده‌.
بررسی‌ داستان‌ کربلا و نقش‌ اقشار مختلف‌ اجتماعی‌ در این‌ حرکت‌ پیام‌ آور نکات‌قابل‌ توجهی‌ است‌ که‌ از آن‌ جمله‌ می‌توان‌ به‌ موارد زیر اشاره‌ کرد:
الف‌) ایجاد تحول‌های‌ اجتماعی‌،
تنها با تحوّل‌ در کلیة‌ اقشار اجتماع‌ متصوروممکن‌ است‌.
ب‌) ( اِن‌َّ اللّه‌ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْم‌ٍ حَتّی‌ یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِم‌ْ )
برخلاف‌ قوم‌ حضرت‌ موسی‌ (ع) که‌ او را در برابر صحنة‌ نبرد با دشمنان‌ تنها گذارده‌و رها می‌کردند و می‌گفتند: ( اءِذْهَب‌ْ اَنْت‌َ وَ رَبُّک‌َ فَقاتِلااءِنّا ههُنا قاعِدُون‌َ ) ؛ موسی‌تو وخدایت‌ به‌ جنگ‌ بروید ما همین‌ جا می‌نشینیم‌ و منتظر نتیجة‌ نبرد می‌شویم‌.
در کربلا امام‌ حسین‌ (ع) همراهانی‌ داشت‌ که‌ اگرچه‌ اندک‌ بودند، اما در برابرتوصیه‌های‌ اکید آن‌ حضرت‌ به‌ ترک‌ نمودن‌ صحنة‌ نبرد هرگز او را تنها نگذاردند. در این‌میان‌، سهم‌ بانوان‌، گاه‌ سنگین‌تر از سهم‌ مردان‌ کاروان‌ بود، به‌ ویژه‌ که‌ پس‌ از عصرعاشورا و شهادت‌ امام‌ حسین‌ (ع) با تحمل‌ اسارت‌ و آزار همواره‌ بر اهداف‌ حسینی‌ پای‌فشردند و مکتب‌ عاشورا را زنده‌ نگهداشتند.
ج‌) امامان‌ معصوم‌ و رهبران‌ اجتماعی‌ می‌بایست‌ با همة‌ اقشار اجتماع‌ مرتبط‌ بوده‌و چون‌ پدری‌ مهربان‌ که‌ با همة‌ اعضای‌ خانواده‌ مرتبط‌ است‌، از حضور و نقش‌ همة‌ اقشاراجتماعی‌ در عرصة‌ تحولات‌ اجتماع‌ استقبال‌ نمایند. آنچه‌ این‌ مجموعه‌ در صدد بیان‌ آن‌است‌ بررسی‌ حضور و نقش‌ بانوان‌ در حادثة‌ کربلاست‌. بر خلاف‌ تصور مألوف‌، حادثة‌ کربلایک‌ جریان‌ حماسی‌ و عرفانی‌ ویژة‌ مردان‌ نیست‌، بلکه‌ نقش‌ بانوان‌ در این‌ راستا چنان‌مشهود و واضح‌ است‌ که‌ به‌ جرأت‌ می‌توان‌ گفت‌: اگر فداکاری‌ ها و از خود گذشتگی‌ های‌بانوان‌ و به‌ ویژه‌ حضرت‌ زینب‌ کبری‌''( 3 ) نبود، هرگز خون‌ امام‌ حسین‌ (ع) در مجرای‌صحیحی‌ که‌ بنیان‌ یک‌ انقلاب‌ بود و به‌ جاودانگی‌ انجامید، جریان‌ نمی‌یافت‌. اگر روشن‌گری‌های‌ بانوان‌ کاروان‌ کربلا نبود، هرگز خبر حادثة‌ کربلا به‌ رغم‌ تصور دشمنان‌ با این‌سرعت‌ و صراحت‌ در اقصی‌ نقاط‌ کشور پهناور اسلامی‌ آن‌ زمان‌ منتشر نمی‌شد و یا چنان‌که‌ در بعضی‌ حوادث‌ اجتماعی‌ دیگر دیده‌ می‌شود، دست‌ خوش‌ تحریف‌ یا تغییر و ابهام‌می‌شد.
هدف‌ از بررسی‌ نقش‌ بانوان‌ در عرصة‌ حادثة‌ کربلا، بیان‌ شگفتی‌ هایی‌ است‌ که‌زن‌ِ مسلمان‌ می‌تواند در عین‌ حفظ‌ حجاب‌ و عفّت‌ و در عین‌ برخورداری‌ از ارزش‌های‌یک‌ زن‌ مسلمان‌ لرزش‌های‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ بیافریند. او می‌تواند با وفاداری‌ به‌ مقام‌ولایت‌ و امام‌ معصوم‌ و رهبر و مقتدای‌ خویش‌ مثمر ثمرات‌ بنیادین‌ اجتماعی‌ باشد و بدون‌نیاز به‌ طرح‌ پیش‌ فرض‌ هایی‌ چون‌ فمنیسم‌ و تساوی‌ حقوق‌ زن‌ و مرد در عین‌ حفظ‌ جای‌گاه‌ شخصیتی‌ و اجتماعی‌ خویش‌ در ایجاد تحولات‌ اجتماعی‌، چنان‌ موثر باشد که‌ همه‌جا نامش‌ و یادش‌ و حماسة‌ اش‌ تلألؤ نام‌ امام‌ معصوم‌ (ع) قرار گیرد و همچون‌ چراغ‌ روشنی‌فرا راه‌ آیندگان‌باشد.
گفتنی‌ است‌ که‌ نقش‌ بانوان‌ در کربلا تنها ویژة‌ کسانی‌ نبود که‌ قافله‌ را همراهی‌می‌کردند. گاه‌ بانوانی‌ در این‌ حرکت‌ صاحب‌ نقش‌ و اثر بوده‌اند که‌ اصلاً موفق‌ به‌ حضور درکربلا نگردیدند، ولی‌ نقش‌ مؤثر آنان‌ غیر قابل‌ انکار است‌. از این‌ دسته‌ می‌توان‌ به‌ نقش‌بانوی‌ پیراسته‌ و مهذّبی‌، چون‌ ام‌البنین‌ همسر حضرت‌ امیرمؤمنان‌ (ع اشاره‌ کرد، با آن‌ که‌ در کربلا حاضر نبود، ولی‌ چهار گل‌ به‌ آستان‌ حسینی‌ تقدیم‌ داشت‌ و پرچمدار سپاه‌ سیدالشهدا از دامان‌ وی‌ بود. او هم‌ چنین‌ با سوگواری‌ پیوستة‌ خود در شهرمدینه‌ همواره‌ یاد شهیدان‌ کربلا را زنده‌ می‌داشت‌ و حوادث‌ دلخراش‌ و مصایب‌ کربلا رایادآور می‌شد.
به‌ این‌ ترتیب‌ در این‌ مجموعه‌ کوشش‌ می‌شود، تا نقش‌ بانوان‌ را در ده‌ بخش‌مجزّا تقسیم‌ و بررسی‌ نموده‌. اگر چه‌ به‌ یقین‌ این‌ مختصر نمی‌تواند انعکاس‌ کامل‌ همة‌حقایق‌ باشد که‌ گفته‌اند: آب‌ دریا را اگر نتوان‌ کشید، هم‌ به‌ قدر تشنگی‌ باید چشید. بدان‌امید که‌ اسوة‌ نیکو و الگوی‌ شایستة‌ همة‌ کسانی‌ باشد که‌ می‌کوشند تا با متابعت‌ از اولیای‌دین‌، راه‌ صحیح‌ هدایت‌ را بپیمایند.
1ـ بانوانی‌ که‌ در کربلا به‌ شهادت‌ رسیدند
اکنون‌ شایسته‌ است‌ جهت‌ تیّمن‌ و تبرک‌، سخن‌ را با نام‌ بانوان‌ سعادت‌ مندی‌ آغازکنیم‌ که‌ با نثار خون‌ خود بر پهنای‌ زمین‌ کربلا نام‌ خود را در جوار نام‌ شهیدان‌ کربلاجاودانه‌ گردانیدند.
«یا لیتنا کنا معکم‌ فنفوز فوزاً عظیماً»
از این‌ گروه‌ می‌توان‌ به‌ نام‌ «ام‌ وهب‌» همسر عبدالله‌ بن‌ عمیر کلبی‌ یکی‌ ازشهیدان‌ کربلا اشاره‌ کرد.
ابو مخنف‌، راوی‌ اولین‌ مقتل‌ شهیدان‌ کربلا، می‌گوید:
عبدالله‌ بن‌ عمیر کلبی‌ به‌ میدان‌ جنگ‌ رفت‌ و با حضور او کارزار سختی‌ در گرفت‌،به‌ گونه‌ای‌ که‌ گرد و غبار این‌ زد و خوردها از افق‌ دید می‌کاست‌.
وقتی‌ گرد و غبار میدان‌ فرو نشست‌، همسر عبدالله‌ بن‌ عمیر از خیمه‌ها خارج‌ شد وبه‌ سوی‌ میدان‌ شتافت‌ و چون‌ با منظرة‌ شهادت‌ همسرش‌ مواجه‌ شد، خود را به‌ نزدیک‌بدن‌ او رسانید و بالای‌ سرش‌ نشست‌ و پیوسته‌ می‌گفت‌: بهشت‌ گوارای‌ تو باد. امیدوارم‌خدا مرا نیز در کنار تو بپذیرد. چیزی‌ نگذشت‌ که‌ شمر به‌ غلامش‌ رستم‌ دستور داد، تا باستون‌ خیمه‌ بر سرش‌ بکوبد. عمود آهنین‌ سرش‌ را شکافت‌. او نیز در جای‌ گاه‌ شهیدان‌کربلا جای‌ گرفت‌.
هم‌ چنین‌، عاتکه‌ فرزند مسلم‌ بن‌ عقیل‌ نیز از کسانی‌ بود که‌ در اثر حملة‌ دشمن‌ به‌خیام‌، زیردست‌ و پای‌ اسبان‌ قرار گرفت‌ و به‌ گونه‌ای‌ سخت‌ و مشقت‌آور به‌ شهادت‌ رسید.
هم‌ چنین‌، نام‌ هانیه‌، نوعروسی‌ که‌ در کربلا به‌ همراه‌ همسرش‌ از روز اول‌ محرم‌ ودر مسیر حرکت‌ سیدالشهداء اسلام‌ آورده‌ و به‌ کاروان‌ آن‌ حضرت‌ ملحق‌ گردیدند، ازشهیدان‌ کربلا شمرده‌ شده‌ است‌. او نیز پس‌ از شهادت‌ همسرش‌ وارد میدان‌ شد و چون‌ برسر جسد بی‌ جان‌ همسرش‌ نشست‌، غلام‌ شمر او را به‌ شهادت‌ رسانید.
گروه‌ دیگری‌ از بانوان‌ که‌ تأثیر حضور آنان‌ در کربلا غیرمستقیم‌ بود، بانوانی‌ بودندکه‌ با تقدیم‌ فرزندانشان‌ به‌ آستان‌ حسینی‌، در یاری‌ گری‌ فرزند غریب‌ رسول‌ اکرم‌ (ص) سهم‌ داشتند.
از این‌ دسته‌، می‌توان‌ به‌ نام‌ «ام‌ البنین‌» اشاره‌ کرد که‌ مادر پرچمدار سپاه‌ حسینی‌است‌. او علاوه‌ بر تقدیم‌ فرزند رشیدش‌ اباالفضل‌ العباس‌ به‌ آستان‌ حسینی‌، سه‌ تن‌ دیگراز فرزندانش‌ را به‌ گلستان‌ حسینی‌ تقدیم‌ کرد و از این‌ روی‌ سهم‌ به‌ سزایی‌ در کربلاداشت‌.
ام‌ لیلا مادر حضرت‌ علی‌اکبر (ع) همسر امام‌ حسن‌ و مادر قاسم‌ بن‌ الحسن‌ (ع) ورباب‌ همسر با وفای‌ سیدالشهدا که‌ فرزندش‌ علی‌اصغر (ع) را به‌ آستان‌ حسینی‌ تقدیم‌کرد، نیز از این‌ گروه‌ بانوان‌ سعادت‌ منداند.
بخشی‌ از این‌ گروه‌، زنانی‌ بودند که‌ خود در خیمه‌های‌ حسینی‌ صحنة‌ شهادت‌فرزندانشان‌ را نظاره‌ می‌کردند و در کربلا حضور داشتند. از آن‌ جمله‌ حضرت‌ زینب‌کبری‌ بود که‌ دو فرزندش‌ «عون‌ و محمد» در کربلا به‌ شهادت‌ رسیدند.
لیلی‌'' مادر حضرت‌ علی‌اکبر، مادر قاسم‌ بن‌ حسن‌ (رمله‌)، مادر عمرو بن‌ جنادة‌ وعبدالله‌ بن‌ مسلم‌ از این‌ گروه‌ بودند.
دستة‌ سوم‌، بانوان‌ بزرگواری‌ بودند که‌ ضمن‌ حضور در کربلا، همسرانشان‌ را به‌آستان‌ حسینی‌ تقدیم‌ داشتند. از این‌ دسته‌ می‌توان‌ به‌ نام‌ «ام‌ هانی‌» فرزند امیرمؤمنان‌ و«ام‌ کلثوم‌» دختر حضرت‌ زینب‌ اشاره‌ کرد.
هم‌ چنین‌ همسر عبدالله‌ بن‌ عمیر کلبی‌ و همسر جنادة‌ بن‌ کعب‌ انصاری‌ از این‌قسم‌ بانوان‌ اند. اگر چه‌ تأثیر بانوانی‌، چون‌ همسر زهیر «دلهم‌» با آن‌ که‌ در کربلا حاضرنبود، کمتر از تأثیر حضور اینان‌ نبود. به‌ ویژه‌ آن‌ که‌ زهیر از مشورت‌ با او، توفیق‌ و سعادت‌یاری‌ سیدالشهدا را دریافت‌. یکی‌ از همراهان‌ زهیر بن‌ قین‌ که‌ در بازگشت‌ از سفر حج‌با او هم‌ سفر بود، گوید: ما به‌ ناچار با قافله‌ حسینی‌ که‌ راه‌ به‌ سوی‌ کربلا می‌پیمود، هم‌مسیر بودیم‌. به‌ همین‌ جهت‌ زهیر می‌کوشید که‌ هر کجا قافلة‌ حسینی‌ توقف‌ می‌کند، اوحرکت‌ کند و بالعکس‌، تا آن‌ که‌ به‌ ناچار در یکی‌ از منازل‌، هر دو در یک‌ بیابان‌ توقف‌کردیم‌. مشغول‌ صرف‌ غذا بودیم‌ که‌ فرستادة‌ امام‌ حسین‌ (ع) آمد و زهیر را به‌ نزد خویش‌خواند. زهیر نمی‌خواست‌ آن‌ حضرت‌ را در این‌ سفر همراهی‌ کند، به‌ همین‌ جهت‌ از دیدن‌فرستادة‌ او خیلی‌ ناراحت‌ شد. ولی‌ «دلهم‌» همسر زهیر گوید، به‌ او گفتم‌: سبحان‌ ا...!نمی‌خواهی‌ به‌ پسر رسول‌ خدا جواب‌ مثبت‌ بدهی‌؟ می‌توانی‌ نزد او بروی‌ و سخنش‌ رابشنوی‌ و بازگردی‌. زهیر به‌ پیشنهاد همسرش‌ و علی‌ رغم‌ میل‌ باطنی‌ خود به‌ سوی‌ خیام‌حسینی‌ رفت‌ و از جمله‌ برجسته‌ترین‌ یاران‌ حسینی‌ و در شمار شهیدان‌ سرشناس‌ دشت‌گلگون‌ کربلا جای‌ یافت‌.
4ـ بانوانی‌ که‌ همسر و فرزند خود را تقدیم‌ نمودند
از این‌ قسم‌ می‌توان‌ بانویی‌ به‌ نام‌ «بحرّیه‌» را نام‌ برد که‌ وی‌ همسر جنادة‌ بن‌ کعب‌انصاری‌ خزرجی‌ و مادر عمرو بن‌ جنادة‌ است‌.
جنادة‌ از یاران‌ سیدالشهدا : بود که‌ در جریان‌ اولین‌ حملة‌ دشمن‌ به‌ شهادت‌رسید. پس‌ از شهادت‌ این‌ صحابی‌ با وفا، فرزند نوجوان‌ او که‌ یازده‌ سال‌ بیشتر نداشت‌خدمت‌ امام‌ حسین‌ (ع) رسید و اجازة‌ میدان‌ خواست‌. امام‌ حسین‌ (ع) فرمود: این‌ نوجوان‌پدرش‌ در جنگ‌ کشته‌ شده‌ و ممکن‌ است‌ مادرش‌ ناراضی‌ باشد.
امّا عمرو پاسخ‌ داد: مادرم‌ به‌ من‌ دستور داده‌ که‌ در جنگ‌ شرکت‌ نمایم‌. در نقل‌دیگری‌ چنین‌ آمده‌ که‌ امام‌ حسین‌ (ع) به‌ او فرمود: پسرم‌! پدرت‌ به‌ شهادت‌ رسیده‌ و اگر توهم‌ کشته‌ شوی‌، مادرت‌ در این‌ بیابان‌ به‌ چه‌ کسی‌ پناه‌ ببرد؟
جوان‌ با شنیدن‌ سخن‌ امام‌ خواست‌ برگردد، امّا مادرش‌ به‌ او گفت‌: پسرم‌! آیاسلامتی‌ خودت‌ را بر یاری‌ پسر رسول‌ خدا (ص) ترجیح‌ می‌دهی‌؟ نوجوان‌ به‌ سوی‌ میدان‌رزم‌ شتافت‌ و جنگید تا به‌ شهادت‌ رسید.
دشمن‌ سرش‌ را از بدن‌ جدا کرد و به‌ سوی‌ خیمه‌ها پرتاب‌ کرد. مادر جلو آمد سرش‌را برداشت‌ و گفت‌: آفرین‌ پسرم‌. آن‌ گاه‌ سر بریده‌ را برداشت‌ و آن‌ را چنان‌ به‌ سوی‌ دشمن‌پرتاب‌ کرد که‌ با ضربة‌ آن‌ یکی‌ از دشمنان‌ به‌ هلاکت‌ رسید و خودش‌ عمود خیمه‌ای‌ را ازجا کند و رجز خوانان‌ به‌ سوی‌ دشمن‌ حمله‌ کرد که‌ امام‌ (ع) در حق‌ او دعا کرد و او را به‌خیمه‌ باز گرداند.
از دیگر بانوان‌ این‌ دسته‌ می‌توان‌ به‌ ام‌ کلثوم‌ صغری‌'' (رقیه‌) دختر امیرمؤمنان‌ (ع) اشاره‌ کرد که‌ همسر مسلم‌ بن‌ عقیل‌ سفیر امام‌ حسین‌ (ع) بود. او که‌ در مسیر کربلا خبرشهادت‌ همسرش‌ را دریافت‌، در روز عاشورا فرزندش‌ را نیز به‌ آستان‌ حسینی‌ تقدیم‌ کرد.
5ـ بانوانی‌ که‌ علی‌ رغم‌ اصرار همسرانشان‌ خاندان‌ حسینی‌ را ترک‌ نکردند
از خلال‌ حدیث‌ طولانی‌ و زیبایی‌ که‌ از زبان‌ شیرزن‌ کربلا حضرت‌ زینب‌ کبری‌'' 3 در بیان‌ حوادث‌ شب‌ عاشورا و احوال‌ خیام‌ حسینی‌ در آن‌ شب‌ شنیده‌ایم‌ در می‌یابیم‌ که‌:پس‌ از آن‌ که‌ امام‌ حسین‌ (ع) با یاران‌ ثابت‌ قدم‌ خود اتمام‌ حجت‌ نمود و بیعت‌ خویش‌ را ازآنان‌ برداشت‌ تا بازگردند، ولی‌ هرگز کسی‌ بازنگشت‌ به‌ آنان‌ فرمود: خدا شما را رحمت‌ کندو به‌ شما جزای‌ خیر عنایت‌ فرماید؛ اکنون‌ هر که‌ به‌ همراه‌ خود خانمی‌ آورده‌ برخیزد و او رابه‌ قبیلة‌ بنی‌اسدـ در نزدیکی‌ زمین‌ کربلاـ بسپارد. بانوانی‌ که‌ به‌ همراه‌ من‌ هستند، پس‌ ازمرگ‌ من‌ به‌ اسارت‌ دشمن‌ در می‌آیند، می‌ترسم‌ که‌ زنان‌ شما هم‌ اسیر شوند، پس‌برخیزید و آنها را به‌ بنی‌اسد بسپارید. علی‌ بن‌ مظاهر با شنیدن‌ این‌ سخن‌ از جای‌برخاست‌ و به‌ سوی‌ خیمه‌ رفت‌. همسرش‌ با دیدن‌ او به‌ احترام‌ از جای‌ برخاست‌ و پرسید:شنیدم‌ که‌ غریب‌ فاطمه‌ در میان‌ شما خطبه‌ می‌خواند، اما در پایان‌ جمله‌ هایی‌ فرمود که‌به‌ خاطر همهمة‌ مجلس‌، چیزی‌ نشنیدم‌. آن‌ جناب‌ در جمع‌ شما چه‌ فرمود؟
علی‌ بن‌ مظاهر، پیغام‌ امام‌ را ابلاغ‌ کرد و گفت‌: اکنون‌ برخیز تا به‌ سوی‌ قبیلة‌بنی‌اسد برویم‌ و من‌ تو را به‌ آنها ملحق‌ نمایم‌.
اما همسر علی‌ بن‌ مظاهر با شنیدن‌ این‌ سخنان‌ از جای‌ برخاست‌ و سرش‌ را به‌عمود خیمه‌ کوبید و اظهار داشت‌: به‌ خدا قسم‌ بی‌انصافی‌ کردی‌، ای‌ پسر مظاهر! آیا برای‌تو سهل‌ است‌ که‌ دختران‌ رسول‌ خدا (ص) به‌ اسارت‌ بروند و من‌ از اسارت‌ دشمن‌ در امان‌باشم‌؟ برایت‌ سهل‌ است‌ که‌ چادر از سر بانوان‌ اهل‌ بیت‌ بردارند و من‌ چادر بر سر داشته‌باشم‌؟ برایت‌ سهل‌ است‌ که‌ زینت‌های‌ دختران‌ رسول‌ خدا (ص) را بربایند و من‌ خود را به‌زینت‌ مزین‌ کرده‌ باشم‌؟ آیا می‌خواهی‌ تو روز قیامت‌ نزد رسول‌ خدا (ص) به‌ خاطر یاری‌فرزندش‌ روسفید باشی‌ و من‌ نزد فاطمة‌ زهرا 3 روسیاه‌؟ به‌ خدا سوگند! که‌ شما با مردان‌اهل‌ بیت‌ : همراهی‌ می‌کنید، ما نیز زنانشان‌ را تنها نمی‌گذاریم‌.
علی‌ بن‌ مظاهر با دیدگان‌ گریان‌ نزد فرزند رسول‌ خدا (ص) بازگشت‌ و عرض‌ کرد:همسرم‌ با آن‌ که‌ از قبیلة‌ بنی‌اسد است‌، اکنون‌ از رفتن‌ خودداری‌ می‌کند و می‌خواهد با شماهمراهی‌ نماید. امام‌ با شنیدن‌ این‌ خبر گریست‌ و فرمود: خداوند به‌ شما از جانب‌ ما جزای‌خیر عنایت‌ فرماید.
6ـ بانوانی‌ که‌ خانه‌هاشان‌ مرکز تجمع‌ شیعیان‌ و بحث‌ و تحلیل‌های‌ سیاسی‌ بود
در میان‌ اهل‌ کوفه‌ که‌ به‌ تعبیر حضرت‌ زینب‌ 3 اهل‌ دروغ‌ و فریب‌ کاری‌ بودند ورفتار ناجوان‌ مردانه‌شان‌ با حضرت‌ علی‌ (ع) و مسلم‌ بن‌ عقیل‌ سفیر امام‌ حسین‌ (ع) و خودآن‌ حضرت‌ شهره‌ گردیده‌ است‌. گاه‌ بانوان‌ غیرت‌ مندی‌ چون‌ «ماریة‌ عبدیه‌» را می‌بینیم‌که‌ نه‌ تنها در دل‌ هوای‌ یاری‌ سیدالشهدا را دارد، که‌ خانه‌اش‌ را در مرکز حوادث‌ توطئه‌آمیزعبیدالله‌ به‌ محلی‌ امن‌ برای‌ هواداران‌ سیدالشهدا تبدیل‌ می‌کند. این‌ بانوی‌ شیعه‌ - که‌ ازطایفه‌ «عبدالقیس‌» بود و او را ماریة‌ بنت‌ سعد می‌نامیدند - مرکزی‌ برای‌ گفت‌ و شنودها وتحلیل‌ اخبار سیاسی‌ آن‌ روز به‌ نفع‌ سیدالشهدا : دایر نموده‌ بود. وقتی‌ این‌ خبر به‌ گوش‌ابن‌ زیاد رسید، به‌ عاملانش‌ دستور داد از این‌ عمل‌ ممانعت‌ کنند و راه‌ منزل‌ این‌ بانو رابرای‌ شیعیان‌ مشتاق‌ سدّ نمایند. اما این‌ بانو، اگرچه‌ خود در عرصة‌ کربلا حضور نیافت‌،توانست‌ مردان‌ جنگی‌ را از خلال‌ مباحث‌ این‌ خانه‌ راهی‌ کاروان‌ حسینی‌ نماید. از آن‌جمله‌ یزید بن‌ ثبیت‌ و دو فرزند عبدا...و عبیدا...بن‌ یزید از خلال‌ مباحث‌ و نقد وتحلیل‌های‌ سیاسی‌ در این‌ خانه‌ بود که‌ راه‌ خویش‌ را یافتند و به‌ مکه‌ برای‌ یاری‌ فرزندرسول‌ خدا (ص) شتافتند.
6 ـ 1 ـ بانویی‌ که‌ به‌ حضرت‌ مسلم‌ (ع) در شهر کوفه‌ پناه‌ داد و خانه‌اش‌را در
اختیار او گذارد
از این‌ دسته‌ از بانوان‌ که‌ به‌ گونة‌ غیرمستقیم‌ فرزند رسول‌ خدا (ص) را یاری‌ کردند،می‌توان‌ از «طوعه‌» بانوی‌ مجاهد و شیرزنی‌ نام‌ برد که‌ در شهر نامردان‌ - شهر پیمان‌شکنان‌ کوفه‌ - به‌ سفیر سیدالشهدا : پناه‌ داد و او را در غربت‌ شهر کوفه‌ تنها نگدارد.طوعه‌ همان‌ بانوی‌ سعادت‌ مندی‌ است‌ که‌ یک‌ شب‌، سفیر سیدالشهدا : در خانه‌اش‌شب‌ تا صبح‌ را با عبادت‌ به‌ سرآورد و آمادة‌ فوز عظیم‌ شهادت‌ گردید.
6ـ 2 ـ بانویی‌ از طایفة‌ بکر بن‌ وائل‌
پس‌ از شهادت‌ امام‌ حسین‌ (ع) و یاران‌ با وفایش‌ در کربلا، لشگر عمر سعد به‌سوی‌ خیمه‌های‌ حسینی‌ هجوم‌ آورده‌، به‌ غارت‌ و آتش‌ زدن‌ خیام‌ و آزار اهل‌ حرم‌ اقدام‌نمودند. در این‌ میان‌، یکی‌ از بانوان‌ که‌ لشکر عمر سعد را همراهی‌ می‌کرد و از قبیلة‌ بکربن‌ وائل‌ بود، با دیدن‌ این‌ منظره‌ شمشیر کشید و به‌ سوی‌ خیمة‌ بانوان‌ شتافت‌ و صدا زد:ای‌ آل‌ بکر بن‌ وائل‌! چگونه‌ ایستاده‌اید و غارت‌ خیمه‌های‌ دختران‌ رسول‌ خدا (ص) را تماشامی‌کنید؟ مردانگی‌ و غیرتتان‌ کجا رفته‌؟ آن‌ گاه‌ با شعار یا لثارات‌ رسول‌ ا... (ص) به‌ حمایت‌از بانوان‌ اهل‌ بیت‌ پرداخت‌. سخن‌ از دل‌ برخاستة‌ این‌ بانو، سرلوحة‌ قیام‌های‌ شیعی‌ شد وبه‌ همین‌ جهت‌ قیام‌ هایی‌ که‌ پس‌ از آن‌ برای‌ خون‌ خواهی‌ امام‌ حسین‌ (ع) انجام‌ یافت‌،غالباً با شعار یالثارات‌ الحسین‌ (ع) شناخته‌ می‌شد.
6 ـ ـ بانوان‌ قبیلة‌ بنی‌اسد
مطابق‌ نقل‌ مورخّان‌، بانوان‌ قبیلة‌ بنی‌اسد که‌ در نزدیکی‌ سرزمین‌ کربلا بودند،پس‌ از شهادت‌ امام‌ حسین‌ (ع) به‌ سرزمین‌ کربلا آمده‌ و چون‌ دیدند که‌ سپاه‌ عمر سعد،کشتگان‌ خود را دفن‌ کرده‌، ولی‌ شهیدان‌ اهل‌ بیت‌ : و یاران‌ امام‌ حسین‌ (ع) را بابدن‌های‌ پاره‌ پاره‌ بر روی‌ زمین‌ رها کرده‌اند، نزد همسرانشان‌ رفتند و گفتند: شما درپیشگاه‌ خدا چه‌ عذری‌ دارید که‌ فرزندان‌ او را یاری‌ نکردید. اکنون‌ که‌ از سعادت‌ حمایت‌آل‌ پیغمبر محروم‌ شدید، برخیزید و این‌ پیکرهای‌ به‌ خون‌ آغشته‌ را دفن‌ کنید و راضی‌نشوید که‌ بیش‌ از این‌ آفتاب‌ بر این‌ بدن‌ها بتابد.
مردان‌ قبیلة‌ بنی‌اسد با شنیدن‌ این‌ سخنان‌ غیرت‌ ورزیدند و به‌ دفن‌ شهیدان‌کربلا اقدام‌ نمودند....همین‌ بانوان‌ِ سعادت‌مند بودند که‌ در اربعین‌ شهدای‌ کربلا سه‌ روزحضرت‌ زینب‌ 3 و همراهان‌ او را در کربلا تنها نگذاردند و با همدردی‌ با آنان‌، خود را درمصیبت‌ اهل‌ بیت‌ شریک‌ دانستند.
7ـ بانوانی‌ که‌ بر همسرانشان‌ به‌ خاطر یزیدی‌ بودن‌ آنها شوریدند
الف‌) عیوّف‌، همسر خولی‌
عمر سعد پس‌ از واقعة‌ کربلا، سرِ مقدس‌ امام‌ حسین‌ (ع) را به‌ خولی‌ بن‌ یزیداصبحی‌ داد، تا نزد ابن‌ زیاد ببرند. منزل‌ خولی‌ در یک‌ فرسخی‌ کوفه‌ بود؛ شب‌ یازدهم‌خولی‌ سر سیدالشهدا : را به‌ خانه‌ آورد تا صبحگاهان‌ نزد ابن‌ زیاد ببرد.
خولی‌ دو همسر به‌ نامهای‌ «عیوف‌» و «نوار» داشت‌. عیوف‌ از مسلمانان‌ مدینه‌(انصار) بود و سخت‌ دل‌ بستة‌ اهل‌ بیت‌ عترت‌ و طهارت‌ بود. خولی‌ که‌ از علاقة‌ همسرش‌به‌ اهل‌ بیت‌ : مطلع‌ بود، سر را مخفیانه‌ درون‌ تنوری‌ پنهان‌ کرد، ولی‌ عیوف‌ نیمه‌های‌شب‌ نوری‌ دید که‌ از تنور به‌ آسمان‌ ساطِع‌ بود. او با اندوه‌ فراوان‌ از جای‌ برخاست‌ و شیون‌کنان‌ در سوگ‌ سیدالشهدا : لباس‌ ماتم‌ به‌ تن‌ کرد.
ب‌) نوار، همسر خولی‌
خولی‌ همسر دیگری‌ به‌ نام‌ «نوار» داشت‌. آن‌ هنگام‌ که‌ خولی‌ به‌ ناچار سر بریدة‌امام‌ حسین‌ (ع) را به‌ خانه‌ برد، تا در فرصت‌ مناسب‌ به‌ کاخ‌ ابن‌ زیاد ببرد، همسرش‌ متوجه‌شد و به‌ او گفت‌:
وای‌ بر تو! مردم‌ طلا و نقره‌ به‌ خانه‌هاشان‌ می‌برند و تو سر فرزندِ رسول‌ خدا (ص) رابه‌ خانه‌ آورده‌ای‌؟ به‌ خدا سوگند! دیگر هرگز مرا در خانة‌ خویش‌ نخواهی‌ دید و به‌ این‌ترتیب‌ از همسرش‌ جدا شد. او می‌گفت‌: نوری‌ دیدم‌ که‌ از آن‌ سر به‌ سوی‌ آسمان‌ می‌رفت‌و پرندگان‌ سفیدی‌ در اطراف‌ آن‌ تا صبح‌ در پرواز بودند.
ج‌ ـ هند، همسر یزید
هند فرزند عبدا...بن‌ عامر در خانواده‌ای‌ یهودی‌ متولد شده‌ بود. او در اثر یک‌بیماری‌ مادرزادی‌ فلج‌ بود. پدرش‌ برای‌ درمان‌ وی‌ پزشکان‌ فراوانی‌ را تجربه‌ کرده‌ بود،ولی‌ نتیجه‌ای‌ نگرفت‌. بهمین‌ جهت‌ به‌ رسم‌ آن‌ روز در شهر مدینه‌ او را به‌ خانة‌ حضرت‌علی‌ (ع) برد تا اگر در این‌ خانه‌ شفا یافت‌، او را به‌ کنیزی‌ در آن‌ خانه‌ بگذارد.
هند به‌ دست‌ امام‌ حسین‌ (ع) شفا یافت‌ و به‌ همین‌ جهت‌ در این‌ خانه‌ ماند و پس‌از شهادت‌ حضرت‌ علی‌ (ع) برای‌ کنیزی‌ به‌ خانة‌ امام‌ حسن‌ (ع) رفت‌. در زمان‌ خلافت‌معاویه‌ به‌ حسب‌ تقدیر به‌ ازدواج‌ یزید درآمد و از مدینه‌ رفت‌. امّا به‌ جهت‌ آن‌ که‌ همة‌خاطرات‌ دوران‌ کودکی‌ و نوجوانی‌ او متعلق‌ به‌ شهر مدینه‌ و خانة‌ اهل‌ بیت‌ : بود، سخت‌به‌ این‌ خانه‌ دل‌ بسته‌ بود.
او که‌ در شهر شام‌ بود و از داستان‌ حوادث‌ کربلا خبری‌ نداشت‌؛ روزی‌ به‌ همراه‌ یکی‌از بانوان‌ به‌ خرابة‌ شام‌ رفت‌، تا از اسیرانی‌ که‌ به‌ تازگی‌ آنها را به‌ شام‌ آورده‌ بودند، دیدن‌کند. حضرت‌ زینب‌ 3 و ام‌ کلثوم‌ (ع) با دیدن‌ هند او را شناختند، اما هند متوجه‌ این‌ امرنشد. به‌ همین‌ جهت‌ از کاروان‌ اسیران‌ سؤال‌ کرد: شما از کدام‌ شهرها به‌ این‌ جا آمده‌اید؟ابتدا کسی‌ پاسخی‌ نداد، ولی‌ چون‌ سؤال‌ را تکرار کرد؛ حضرت‌ زینب‌ فرمود: از شهرمدینه‌ هستیم‌. هند با شنیدن‌ نام‌ مدینه‌ از جای‌ برخاست‌ و گفت‌: بهترین‌ سلام‌های‌ من‌بر اهل‌ مدینه‌. سپس‌ گفت‌: می‌خواهم‌ در مورد خانه‌ای‌ از شهر مدینه‌ سؤال‌ کنم‌. آیا شماخانه‌ و خاندان‌ حضرت‌ علی‌ (ع) را در این‌ شهر می‌شناسید؟ حضرت‌ زینب‌ بازپرسیدند: از کدام‌ یک‌ از اعضای‌ این‌ خاندان‌ می‌پرسی‌؟
هند گفت‌: می‌خواهم‌ از احوال‌ حسین‌ (ع) و برادران‌ و فرزندان‌ او و خانم‌ زینب‌وخواهرش‌ ام‌کلثوم‌ و سایر بانوان‌ بپرسم‌. حضرت‌ زینب‌ 3 با گریة‌ جان‌ سوزی‌ در پاسخ‌ اوفرمود: اگر از خانة‌ علی‌ (ع) می‌پرسی‌، ما خانة‌ او را در شهر مدینه‌ ترک‌ کرده‌ایم‌ و منتظریم‌تا خبر مرگ‌ بستگانش‌ را به‌ آن‌ خانه‌ ببریم‌. اما اگر از حسین‌ (ع) می‌پرسی‌، سر بریده‌ای‌که‌ در برابر یزید نهاده‌ شده‌، از آن‌ِ حسین‌ است‌. و اگر از عباس‌ و سایر فرزندان‌ علی‌ (ع) می‌پرسی‌، ما آنها را در کربلا با بدن‌های‌ قطعه‌ قطعه‌ شده‌ بر روی‌ خاک‌ رها کرده‌ و به‌ اینجاآمده‌ایم‌. اگر از زینب‌ و ام‌ کلثوم‌ می‌خواهی‌، بدانی‌، من‌ زینب‌ 3 دختر علی‌ (ع) و این‌ هم‌خواهرم‌ ام‌کلثوم‌ هست‌.
هند با شنیدن‌ این‌ سخن‌ شیون‌ سر داد و نعره‌کشان‌ می‌گفت‌: آه‌، امام‌ من‌، آقای‌من‌ حسین‌ِ! کاش‌ پیش‌ از این‌ مرده‌ بودم‌ و دختران‌ فاطمه‌ 3 به‌ این‌ حال‌ نمی‌دیدم‌. و آن‌چنان‌ گریست‌ که‌ بی‌ هوش‌ بر روی‌ زمین‌ افتاد. وقتی‌ به‌ هوش‌ آمد، حضرت‌ زینب‌ 3 کوشید تا او را آرام‌ کند و به‌ خانه‌ برگرداند، ولی‌ هند پیوسته‌ گفت‌: به‌ خدا سوگند! به‌ خانه‌نمی‌روم‌، تا آن‌ که‌ برای‌ آقا و مولایم‌ اباعبدا...الحسین‌ (ع) اقامة‌ ماتم‌ و عزا کنم‌ و همة‌بانوان‌ هاشمی‌ را با خود به‌ خانه‌ ببرم‌. هند در میان‌ یک‌ مجلس‌ عمومی‌، بر یزید به‌ خاطراین‌ بدرفتاری‌ با خاندان‌ اهل‌ بیت‌ : شورید و او را سرزنش‌ کرد و یزید هم‌ به‌ ناچار گناه‌ رابه‌ گردن‌ ابن‌ زیاد انداخت‌ و او را لعن‌ و نفرین‌ کرد....
8ـ بانوانی‌ که‌ با افشاگری‌ و خطبه‌خوانی‌ پیام‌ عاشورا را فریاد کردند
اگرچه‌ در این‌ خصوص‌ برجسته‌ترین‌ شخصیت‌ مورد ذکر حضرت‌ زینب‌ 3 است‌که‌ پیام‌ خط‌ سرخ‌ حسینی‌ را به‌ شیوة‌ زیبایی‌ که‌ ویژگی‌ خاندان‌ اهل‌ بیت‌ : بود، فریادکرد. امّا در مسیر این‌ کاروان‌ با حرکت‌های‌ زیبای‌ دیگری‌ نیز در این‌ خصوص‌ مواجه‌می‌شویم‌، از آن‌ جمله‌:
الف‌) ام‌ کلثوم‌
ام‌ کلثوم‌در شهر کوفه‌ در روز یازدهم‌ محرّم‌ در خطاب‌ سرزنش‌آمیز به‌ اهل‌کوفه‌ چنین‌ فرمود:
«ای‌ اهل‌ کوفه‌، وای‌ به‌ حالتان‌! با حسین‌ (ع) چه‌ کردید؟ او را تنها گذاشتید، به‌ قتل‌رسانیدید و اموالش‌ را به‌ غارت‌ بردید و خود را وارث‌ او شمردید. زنانش‌ را اسیر کرده‌، و آزاردادید. هلاکت‌ بر شما باد، از رحمت‌ خدا به‌ دور باشید! که‌ مصیبت‌ بزرگی‌ آفریدید! آیامی‌دانید بار چه‌ گناه‌ سنگینی‌ را بر دوش‌ خود نهاده‌اید و چه‌ خون‌های‌ پاک‌ و مطهری‌ را برزمین‌ ریختید؟ و چه‌ اموال‌ محترمی‌ را به‌ غارت‌ بردید؟ شما برترین‌ انسان‌ پس‌ از پیامبررا کشتید».
«قساوت‌ باد شما را که‌ از رحمت‌ و مهربانی‌ به‌ دورید. به‌ درستی‌ که‌ یاران‌ خدارستگارانند و حزب‌ شیطان‌ زیان‌ کاران‌».
سپس‌ در خلال‌ اشعاری‌ که‌ سرود. فرمود:
شما برادرم‌ را به‌ گونه‌ زجر و سختی‌ به‌ شهادت‌ رسانیدید، وای‌ بر شما...! که‌ به‌زودی‌ آتش‌ پاداشتان‌ خواهد بود. خونی‌ را بر زمین‌ ریختید که‌ خدای‌ آن ‌ را محترم‌ شمرده‌بود و قرآن‌ و سپس‌ رسول‌ خدا ریختن‌ آن‌ را حرام‌. آتش‌ روز قیامت‌ پاداشتان‌ باد که‌ به‌یقین‌ در آن‌ جاودانه‌اید. من‌ پیوسته‌ تا زنده‌ام‌ بر برادرم‌ می‌گریم‌، بر آن‌ برادری‌ که‌ پس‌ ازرسول‌ خدا (ص) برترین‌ بود و اشک‌ هایم‌ همچون‌ سیل‌ و باران‌ پیوسته‌ بر گونه‌هایم‌ جاری‌می‌شوند و هرگز خشک‌ نخواهند شد».
صاحبان‌ مقاتل‌ گویند: پس‌ از آن‌ که‌ ام‌کلثوم‌ این‌ عبارات‌ را بیان‌ کرد، مردم‌ از گریه‌و شیون‌ جنجالی‌ به‌ پا کردند و خاک‌ بر سر خود می‌ریختند و صورت‌ می‌خراشیدند و سیلی‌به‌ صورت‌ می‌زدند و واویلا می‌گفتند. سید بن‌ طاووس‌ در لهوف‌ و محدث‌ قمی‌ در نفس‌المهموم‌ می‌فرماید:
پس‌ از استماع‌ این‌ خطبه‌، مردان‌ به‌ سختی‌ گریستند و هرگز دیده‌ نشد، مردم‌ به‌شدت‌ آن‌ روز گریه‌ کنند.
ب‌) رباب‌ همسر باوفای‌ امام‌ حسین‌ (ع)
رباب‌ یکی‌ از همسران‌ سیدالشهدا : بود که‌ در کربلا کودک‌ شیرخواره‌اش‌ درمیان‌ دستان‌ امام‌ حسین‌ (ع) شربت‌ شهادت‌ نوشید و خود نیز به‌ همراهی‌ کاروان‌ کربلا تاشام‌ رفت‌. او در مجلس‌ جشن‌ یزید در شام‌ چون‌ سر بریدة‌ امام‌ (ع) را دید سر را در آغوش‌گرفته‌ بوسید و در ضمن‌ اشعاری‌ فرمود:
آه‌ حسینم‌! من‌ هرگز حسین‌ را که‌ در برابر تیر و نیزة‌ دشمنان‌ قرار گرفت‌، فراموش‌نمی‌کنم‌. حسین‌ را در کربلا فریب‌ دادند، دعوت‌ کردند و سپس‌ با لب‌ تشنه‌ به‌ شهادت‌رسانیدند. خداوند دشمنانش‌ را در قیامت‌ سیراب‌ نگرداند.
این‌ اشعار که‌ در آن‌ مجلس‌ بیان‌ گردید، سندی‌ شد که‌ شهادت‌ امام‌ (ع) را به‌ دست‌دشمنان‌ اثبات‌ می‌کرد و گرنه‌ چه‌ بسا دشمن‌ در صدد آن‌ بود که‌ شهادت‌ امام‌ را مخفی‌داشته‌ و چنان‌ وانمود کند که‌ در اثر بیماری‌ از دنیا رفته‌ است‌.
این‌ بانوی‌ سعادت‌مند وقتی‌ که‌ در اربعین‌، کاروان‌ به‌ کربلا بازگشت‌، همراه‌ آن‌ به‌مدینه‌ نرفت‌ و مدت‌ یک‌ سال‌ در کنار قبر امام‌ حسین‌ (ع) خیمه‌ زد و به‌ سوگواری‌ پرداخت‌و گریست‌ و عهد کرد که‌ زیر آفتاب‌ بنشیند و هرگز زیر سایه‌ نرود، چون‌ بدن‌ امام‌حسین‌ (ع) را زیر آفتاب‌ کربلا دیده‌ بود و سوگند یاد کرد که‌ هرگز موهایش‌ را شانه‌ نزند.
صاحب‌ مقتل‌ لواعج‌ الاشجان‌ گوید: او پس‌ از واقعة‌ کربلا یک‌ سال‌ بیشتر زنده‌نماند و در این‌ مدت‌ هرگز زیر سایه‌بان‌ نرفت‌.
ج‌) فاطمه‌ صغری‌
فاطمه‌ بنت‌ الحسین‌ (ع) فرزند سیدالشهدا و مادرش‌ ام‌ اسحق‌ بود. وی‌ نیز در کوفه‌پس‌ از خطبة‌ حضرت‌ زینب‌ 3 با رشادت‌ ویژه‌ای‌ که‌ شایستة‌ فرزندی‌ امام‌ حسین‌ (ع) است‌ ابراز سخن‌ کرد. او فرمود:
«ای‌ اهل‌ کوفه‌، ای‌ اهل‌ مکر و فریب‌! ما را کافر شمردید و ریختن‌ خونمان‌ راحلال‌؟ خون‌ از شمشیرهاتان‌ می‌چکد و شادمانی‌ می‌کنید؟ به‌ زودی‌ عذاب‌ بر شما نازل‌می‌شود. وای‌ بر شما! با چه‌ دستی‌ بر ما ظلم‌ کردید؟ و چگونه‌ نفسی‌ شما را بر کشتن‌ ماترغیب‌ کرد؟ چگونه‌ پاهایتان‌ یاری‌ کرد که‌ به‌ جنگ‌ ما بیایید؟ قلب‌ هایتان‌ را قساوت‌گرفته‌ و بر دل‌ هایتان‌ مهر زده‌ شده‌ است‌؟ چشم‌ها و گوش‌ هایتان‌ از شنیدن‌ و دیدن‌ آیات‌الهی‌ ناتوان‌ گردیده‌اند و شیطان‌ عمل‌ زشت‌ شما را برایتان‌ زیبا جلوه‌داد و بر چشم‌ها یتان‌پرده‌ای‌ نهاد، که‌ دیگر هدایت‌ نمی‌شوید.
«ای‌ مردم‌ کوفه‌ هیچ‌ می‌دانید که‌ چند خون‌ از رسول‌ خدا بر ذمّة‌ شماست‌ که‌ از شماطلب‌ خواهد کرد؟ آن‌ مکرها و حیله‌ها که‌ با برادرش‌ علی‌ بن‌ ابی‌ طالب‌ کردید. حال‌ با
این‌ همه‌ ظلم‌ و مکرها عده‌ای‌ بر این‌ اعمال‌ زشت‌ به‌ دیدة‌ فخر و بزرگ‌ منشی‌ می‌نگرند.آیا به‌ کشتن‌ مردمی‌ می‌نازید که‌ خداوند آنان‌ را به‌ پاکی‌ ستود و پلیدی‌ را از آنان‌
دور کرد؟ پس‌ خشم‌ خود را فرو برید که‌ البته‌ برای‌ هر کس‌ آنچه‌ پیش‌ می‌فرستد، باقی‌خواهد ماند.
سخن‌ که‌ به‌ این‌ جا رسید، اهل‌ کوفه‌ با چشمان‌ گریان‌ نزد دختر رسول‌ آمدند و از اوخواستند که‌ خاموش‌ شود و بیشتر آنان‌ را رسوا نگرداند.
9ـ بانوانی‌ که‌ در کربلا امانتدار امامت‌ بودند
الف‌) ام‌ سلمه‌
ام‌ سلمه‌، یکی‌ از برترین‌ همسران‌ پیامبر پس‌ از حضرت‌ خدیجه‌ 3 بانوی‌ بزرگوارو والا مقامی‌ بود که‌ به‌ جهت‌ شخصیت‌ وی‌، اوّلاً: آیة‌ تطهیر در شأن‌ اهل‌ بیت‌ : در خانة‌او نازل‌ شد. به‌ علاوه‌ رسول‌ خدا (ص) داستان‌ کربلا و مصائب‌ سیدالشهدا : را بر او بازگونموده‌ و خاک‌ کربلا را برایش‌ به‌ ودیعه‌ نهاده‌ بود که‌ به‌ محض‌ وقوع‌ آن‌ حادثه‌ عظیم‌ وهولناک‌ از آن‌ مطلع‌ گردد، که‌ هم‌ چنین‌ نیز شد. عصر عاشورا، اهل‌ مدینه‌ دیدند که‌ از خانة‌ام‌المؤمنین‌ «ام‌ سلمه‌» صدای‌ شیون‌ برخاست‌، چون‌ علت‌ را جویا شدند. فرمود: اکنون‌ درعالم‌ رؤیا پیامبر را دیدم‌ که‌ غبارآلود و خسته‌ بود. پرسیدم‌ یا رسول‌ا...!کجا رفته‌ بودی‌ که‌چنین‌ غبار آلوده‌ای‌؟ فرمود: اکنون‌ از کربلا برمی‌گردم‌ و شاهد شهادت‌ فرزندم‌ حسین‌ (ع) بودم‌. ام‌ سلمه‌ گوید: چون‌ از خواب‌ بیدار شدم‌، به‌ سوی‌ تربت‌ِ کربلا دویدم‌، دیدم‌ خون‌ِ تازه‌،درون‌ شیشه‌ می‌جوشد؛ دانستم‌ که‌ حسین‌ در کربلا به‌ شهادت‌ رسید.
به‌ همین‌ سبب‌ اولین‌ مجلس‌ عزای‌ امام‌ حسین‌ (ع) در مدینه‌ مقارن‌ با شهادت‌امام‌ حسین‌ (ع) در خانة‌ام‌ سلمه‌ برگزار گردید و اهل‌ مدینه‌ او را در این‌ ماتم‌ تسلامی‌دادند.
ام‌ سلمه‌، یکی‌ از بانوانی‌ بود که‌ امام‌ حسین‌ (ع) به‌ هنگام‌ خروج‌ از مدینه‌ با اوخداحافظی‌ کرد و او را «مادر» خطاب‌ نمود. او به‌ اصرار می‌کوشید تا امام‌ (ع) را از مأموریت‌رفتن‌ به‌ کربلا به‌ خاطر عواقب‌ آن‌ باز دارد، ولی‌ امام‌ حسین‌ (ع) این‌ امر را مشیت‌ پروردگارشمرد.
امام‌ باقر (ع) فرمود: هنگامی‌ که‌ امام‌ حسین‌ (ع) به‌ سوی‌ عراق‌ رهسپار گردیدوصیت‌ نامه‌ و کتاب‌ هایش‌ را به‌ ام‌ سلمه‌ سپرد و فرمود: هنگامی‌ که‌ فرزند بزرگم‌، نزد توآمد و وصیت‌ نامه‌ را طلب‌ کرد، آنها را به‌ او بده‌. توجه‌ به‌ اهمیت‌ این‌ امانت‌، می‌تواندبیانگر شخصیت‌ یگانة‌ این‌ بانوی‌ بزرگوار باشد.
ب‌) فاطمه‌ بنت‌ الحسین‌
فاطمه‌ دختر امام‌ حسین‌ (ع) نیز یکی‌ از بانوان‌ محترمی‌ بود که‌ امام‌ حسین‌ (ع) امانت‌های‌ امامت‌ را به‌ او سپرد، تا به‌ امام‌ سجاد (ع) برساند.
ج‌ ـ حضرت‌ زینب‌
بی‌شک‌، یکی‌ از برجسته‌ترین‌ بانوانی‌ که‌ امانت‌های‌ امامت‌ را به‌ نحو شاخص‌ وویژه‌ای‌ حمل‌ نمود و در زمان‌ شایسته‌ به‌ صاحب‌ آن‌ امام‌ عصر خویش‌، حضرت‌ سجاد (ع) تحویل‌ داد؛ حضرت‌ زینب‌ کبری‌'' 3 بود که‌ نقش‌ ویژه‌ و شاخص‌ این‌ بزرگوار در حوادث‌کربلا برجسته‌تر از آن‌ است‌ که‌ نیازی‌ به‌ ذکر و تحلیل‌ آن‌ باشد.
10ـ بانوانی‌ که‌ عزّت‌ اهل‌بیت‌ را پاس‌ داشتند
اگرچه‌ بانوانی‌ که‌ کاروان‌ حسینی‌ را همراهی‌ می‌کردند از طبقات‌ مختلف‌ اجتماعی‌بودند، بانوانی‌، چون‌ «کبشه‌» ام‌ سلیمان‌، کنیزی‌ بود که‌ همسرش‌ از یاران‌ امام‌ حسن‌ (ع) بود و وقتی‌ به‌ عنوان‌ پیک‌ امام‌ حسن‌ (ع) به‌ سوی‌ اشراف‌ بصره‌ رفت‌ به‌ دستور عبیدالله اورا به‌ شهادت‌ رسانیدند. در کربلا به‌ همراه‌ پسرش‌ افتخار همراهی‌ سیدالشهدا (ع) و حضوردر رکاب‌ آن‌ حضرت‌ را یافت‌ و پس‌ از شهادت‌ فرزندش‌ به‌ همراه‌ اهل‌ بیت‌ به‌ اسارت‌ به‌شام‌ رفت‌ و سپس‌ به‌ مدینه‌ بازگشت‌. و یا ام‌ وهب‌ که‌ بانویی‌ تازه‌ مسلمان‌ بود... حضوربزرگوارانی‌ چون‌ «فضه‌» کنیز حضرت‌ زهرا 3 به‌ جمع‌ کاروانیان‌ کربلا، معنایی‌ دیگرمی‌بخشید. این‌ جمع‌ به‌ ظاهر ناهمگون‌ و متفاوت‌ در یک‌ خصوصیت‌ اشتراک‌ یافتند که‌آن‌ غیرتمندی‌ شان‌، در پرتو عزّت‌ اهل‌ بیت‌ : بود. مطابق‌ تواریخ‌ وقتی‌ امام‌ حسین‌ (ع) برای‌ وداع‌ آخر نزدیک‌ خیمه‌ها آمد، بانوان‌ را یک‌ یک‌ به‌ نام‌ صدا کرد و از آنان‌ خداحافظی‌کرد و فرمود:
«استعدّوا للبلاء... و لاتشکوّا؛
خود را برای‌ بلایا و مصایب‌ آماده‌ کنید و هرگز شکایت‌ نکنید که‌ اجرتان‌ کم‌می‌شود. مصایب‌ بانوان‌ چندان‌ سخت‌ بود که‌ امام‌ حسین‌ (ع) در وداع‌ آخر خودمی‌گریست‌. وقتی‌ حضرت‌ زینب‌ 3 علت‌ را جویا شدند فرمودند: « کیف‌ لاابکی‌ و عمّاقلیل‌ تساقون‌ بین‌ العِدی‌'' ؛ چگونه‌ نگریم‌ که‌ می‌دانم‌ به‌ زودی‌ شما را به‌ اسارت‌ می‌برند.
اگرچه‌ در طول‌ تاریخ‌ کربلا به‌ نام‌هایی‌ از بانوان‌ بر می‌خوریم‌ که‌ گاه‌ به‌ همراه‌همسر و فرزند خویش‌ به‌ کربلا آمده‌ و آنها را در راه‌ نهضت‌ حسینی‌ فدا کردند و خم‌ به‌ ابرونیاورده‌ و خود به‌ اسارت‌ رفتند، تا با اهل‌ بیت‌ امام‌ حسین‌ (ع) مواسات‌ کنند، اما به‌ یقین‌توجه‌ به‌ حوادث‌ پس‌ از شهادت‌ امام‌ حسین‌ (ع) همواره‌ از ممیزاتی‌ است‌ که‌ به‌ وجود بانوان‌در کاروان‌ حسینی‌ معنا می‌دهد. به‌ یقین‌ این‌ بانوان‌ بودند که‌ حوادث‌ عاشورا را روایت‌کردند و سینه‌ به‌ سینه‌ و منزل‌ به‌ منزل‌ در طول‌ سفر کربلا تا شام‌ یاد شهیدان‌ و اهداف‌ آنهارا زنده‌ نگه‌ داشتند. این‌ بانوان‌ بودند که‌ با حفظ‌ عزّت‌ اهل‌ بیت‌ : با وجود همة‌ مصایب‌روز عاشورا و شب‌ و روز یازدهم‌ و پس‌ از آن‌ تا شام‌ که‌ امام‌ سجاد (ع) نزدیک‌ سی‌ و سه‌سال‌ بر آنها گریست‌، خم‌ به‌ ابرو نیاوردند و ذره‌ای‌ عقب‌ نشینی‌ نکردند و با تحمل‌ همة‌سختی‌ها و شداید هر کجا کاروان‌ کربلا پا می‌گذاشت‌، زمینة‌ قیام‌ و انقلابی‌ را فراهم‌می‌کردند؛
چنان‌ که‌ حضور آنان‌ در شهر شام‌ ـ مرکز خلافت‌ یزید ـ چنان‌ کار را بر یزید دشوارکرد که‌ ناچار شد در مقابل‌ کارهای‌ زشت‌ خود زبان‌ به‌ عذرخواهی‌ بگشاید و گناه‌ را به‌ گردن‌دیگران‌ بیندازد و از آن‌ مهم‌تر آن‌ که‌ به‌ کاروانیان‌ اجازه‌ دهد درون‌ کاخ‌ او مجلس‌ ماتم‌حسینی‌ به‌ پا کنند و بر سوگ‌ امام‌ شهیدان‌ بگریند و....
اگر چه‌ در کربلا درس‌های‌ متفاوتی‌ نهفته‌ است‌ و این‌ حضور بانوان‌ در آن‌ مرحلة‌حسّاس‌ِ تاریخ‌، بیانگر نقش‌ حساس‌ آنان‌ در اجتماع‌ می‌تواند باشد، اما به‌ یقین‌ درس‌دیگری‌ که‌ از این‌ داستان‌ می‌توان‌ آموخت‌ آن‌ است‌ که‌ کربلا صحنة‌ نمایش‌ توفیق‌های‌الهی‌ بود. که‌ « فی‌ تقلُّب‌ الأحوال‌ِ عِلْم‌َ جواهرُ الرّجال‌ ؛ در سختی‌ها جوهرة‌ انسان‌ها آشکارمی‌شود». کربلا نمایش‌ حضور بانوی‌ کنیزی‌ چون‌: فکیهه‌ در کنار بانوی‌ متمولّی‌ چون‌دُلهم‌ همسر زهیر است‌. نمایش‌ نقش‌ بانوانی‌ که‌ آسیه‌وار در خانة‌ فرعون‌ زمان‌ بر اوشوریدند و خود راه‌ خویش‌ را یافته‌ و رسالت‌ خود را به‌ انجام‌ رسانیدند و سال‌ها پس‌ از آن‌هم‌، بانویی‌ چون‌ ام‌ البنین‌ با یاد مصایب‌ کربلا همه‌ روزه‌ مصایب‌ کربلا را در برابر دیدگان‌اهل‌ مدینه‌ زنده‌ می‌کرد و بر مصایب‌ راد مردان‌ِ حقیقتی‌ سترگ‌ اشک‌ می‌ریخت‌.
سخن‌ را با کلامی‌ از رهبر فرزانة‌ انقلاب‌ به‌ پایان‌ می‌بریم‌ که‌ فرمود:
«اگر کشور بتواند جامعة‌ زنان‌ را با تکیه‌ بر تعلیمات‌ اسلامی‌ با همان‌ معارفی‌ که‌اسلام‌ خواسته‌ آشنا کند، من‌ تردیدی‌ ندارم‌ که‌ پیشرفت‌ و ترقی‌ کشور در آینده‌ مضاعف‌خواهد شد. در هر میدانی‌ که‌ بانوان‌ مسئولانه‌ وارد شوند، پیشرفت‌ در آن‌ چندین‌ برابرخواهد شد. خصوصیت‌ حضور خانم‌ها در میدان‌های‌ مختلف‌ این‌ است‌ که‌ وقتی‌ زن‌ِخانواده‌ وارد میدان‌ می‌شود؛ یعنی‌ همسر و فرزند او هم‌ وارد شده‌اند. حضور مرد به‌ این‌معنانیست‌.»
منابع‌
1. قرآن‌ کریم‌
2. موسوعة‌ کلمات‌الحسین‌ (ع) ، معهدتحقیقات‌ باقرالعلوم‌،نشردارالمعروف‌، 1373 ه ش‌.
3. ابصار العین‌، سماوی‌، ترجمه‌: عقیقی‌ بخشایشی‌، نشر: نوید اسلام‌، 1368.
4. سوگنامه‌ آل‌ محمد (ص) : محمد محمدی‌ اشتهاردی‌ نشر: ناصر، 1369.
5. مقتل‌ الحسین‌ (ع) ، مقرّم‌، نشر: دارالاضواء، بیروت‌، 1420 ه ق‌.
6. منتهی‌ الآمال‌، شیخ‌ عباس‌ قمی‌، نشر: مکتبه‌ اسلامیه‌، 1410 ه ق‌.
7. نفس‌ المهموم‌، شیخ‌ عباس‌ قمی‌، نشر: آفتاب‌، 1363.
8. منتخب‌ التواریخ‌: خراسانی‌، نشر: مکتبه‌ اسلامیه‌، 1347.
9. وقایع‌ الایام‌، خیابانی‌، نشر: مکتبه‌ مصطفوی‌، 1410 ه ق‌.
10. لهوف‌ علی‌ قتل‌ الطفوف‌، ابن‌ طاووس‌، نشر: شریف‌ رضی‌، 1371.
11. لواعج‌ الاشجان‌، سید محسن‌ امین‌، نشر: دارالتعارف‌ بیروت‌، 1402ه .ق‌.
12. محدثات‌ شیعه‌، نهلا غروی‌ نائینی‌، نشر: امین‌، 1372.
13. مقتل‌ الحسین‌. ابی‌ مخنف‌، نشر: دارالکتاب‌، 1405 ه ق‌.